eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
279 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
💗 حاج احمد 💗
تاریخ تولد1335/11/5 تاریخ شهادت 1365/10/5 ✅سمت: معاون ستاد لشکر41 ثارالله کرمان مسئول بسیج سپاه پاسداران کرمان ⬅سلوک عارفانه ستاره درخشان آسمان کرمان سردار شهید حاج عبدالمهدی مغفوری است اعتقاد زیادی به احترام به والدین داشتندو عقیده داشتند که هر روز قبل از شروع کار دست پدرو مادر را باید بوسید .وی در داشتن مقام معنوی به قرب خدا شهره بود او استاد اخالق بود مردی که مردمان دیار کریمان حاجات خود را به واسطه او به درگاه خدا می فرستند. ⬅مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند. ✅ این قطعه خاک از هزاران کیلومتر و از شهرهای شمالی و غربی ایران زائر داشته و محال ممکن هست کسی دست خالی از سر قبر مبارک شهید عبدالمهدی مغفوری بلند بشه. ✅کرامات عارف شهدا شهید مغفوری از اذان گفتن شهید در قبر و لبان ذکرگوی آن شهید مترنم به خواندن سوره ی کوثر در هنگام تدفین تا شفای مریض هست. ✅فرازی از سخنان عارف شهید مغفوری ⬅آنچه در طول زندگی انسان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است داشتن اخلاص است لذا توجه داشته باشید هر کار انجام می دهید با اخلاص باشید. ⬅ارتباط با ائمه معصومین علیه اسلام در دلت ریشه یابد و ریشه اش قوی شود هر روز به چهارده معصوم سلام دهید بخصوص هر روز به حضرت مهدی عج بیشتر اظهار ارادت نما. ✅مزار شهید : گلزار شهدای کرمان ردیف چهارم از سمت دیوار مهدیه از بالا شماره 9 ✅ادرس تابلو کاشی کاری: کرمان ، میدان بسیج خیابان شورا نرسیده به میدان شورا اولین تابلو @yousof_e_moghavemat
: شهید عبدالمهدی مغفوری : لبهای شهید تکان می خورد و می گوید:" انا اعطیناک الکوثر" وقتی جنازه شهید را می آورند من اصلاً توی این دنیا نبودم و نمی خواستم قبول کنم. مادرم می گفت: وقتی بالای سر شهید بودم. دیدم شهید سوره کوثر را می خواند. مادرم می گفت: اول فکر کردم اشتباه می کنم. بعد که دقت کردم دیدم لبهای شهید تکان می خورد و می گوید:" انا اعطیناک الکوثر". حتی در سردخانه بعد از 8 روز یکی از اقوام صدای اذان شهید را شنیده بود. منبع : خاطره از همسر شهید از سایت خبرگزاری دفاع مقدس توضیح تصویر از سمت چپ: و @yousof_e_moghavemat
🔷منطقه عملیاتی کربلای ۴، با شلیک منورها مثل روز روشن شده بود.در هنگامه سخت تبادل آتش طرفین، ناگهان روی خاکریز به شهید مغفوری برخوردم... همدیگر را سخت در آغوش گرفتیم. هنوز گرمای بوسه هایش را احساس می کنم و به تکرار آن در جنت لقای حق، دلخوش و امیدوارم! عصر روز بعد - پنجشنبه ۴ دی ۱۳۶۵ - منطقه با بمباران دشمن، در دود سیاه و غلیظی گم شد. وقتی روشنایی بازگشت؛ بچه های لشکر ثارالله در بهتی غم آلود یکدیگر را باز یافتند. از عبدالمهدی مغفوری خبری نبود.... عارف لشکر هم آسمانی شده بود. ... صدای گریه ی بلند در فراق شهید هم هنوز در گوشم طنین اندازست. 🔹نوشته: حاج محمود خالقی دوست @yousof_e_moghavemat
🌹می گفت: آرزو دارم امام زمان (عج) ظهور کند و در خدمت شان باشم. بعد انگار بداند به زودی شهید می شود، گفت: اگر من نبودم و آقا ظهور کرد، سلام مرا به او برسانید و بگوئید مهدی آرزوی ظهور و دیدار شما را داشت. 🌹بگوئید مهدی عاشق عدالت بود و از فساد و تباهی و کار ناصواب دلتنگ و آماده خدمت در رکاب شما بود. ✍ازکتاب: کوچه پروانه ها @yousof_e_moghavemat
🌹        هر هفته توی خونه روضه داشتیم. وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ، تا اسم امام حسین می اومد حاجی رو می دیدی که اشکش جاری شده. حال عجیبی می شد با روضه  عليه السلام . انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد. یه بار وسط روضه، مصطفی رفته بود بشینه رو پاش؛ متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش. گریه کنون اومد پیش من. گفت: «بابا منو دوست نداره. هر چی گفتم جوابم رو نداد.» روضه که تموم شد، گفتم:« حاجی، مصطفی این طوری می گه.» با تعجب گفت:« خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم.» از بس محو روضه بود.... راوی: همسر شهید @yousof_e_moghavemat
آمده بود گلزار شهدا جلو رفتم و همراهش شدم گفتم این گلزار هزار و یازده شهید دارد سردار سلیمانی گفت: ان شااءالله هزار و دوازدهمین شهید کرمان من باشم ... نقل از : محمدرضا حسنی سعدی، دوست و همرزم شهید 📸تصویری ناب از حضور و در جوار مزار مطهر مخلص پاکباخته @yousof_e_moghavemat
🌷عبدالمهدی واقعا مرید و دلباخته (عج) بود. در یکی از روزهای بارانی اعزام نیرو در پادگان امام حسین (ع) همراهش بودن. پیشانی بندی د رمیان گل و لای بود. خم شد و برداشتش. رویش نوشته شده بود: «یا مهدی». گفتم: حاج آقا! از این پشانی بندها زیاد داریم. چنان نگاهی به من کرد که جا خوردم. 🌷گفت: مغفوری زنده باشد و نام امام زمان زیر پا و در میان گل و لای باشد؟! فوری رفت پیشانی بند را شست و در جیبش گذاشت. ✍کتاب کوچه پروانه ها @yousof_e_moghavemat