eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صوت و تصویر ،طلبه شهید مدافع حرم، محمدامین کریمیان متولد: ۱۳۷۳ شهادت: ۱۳۹۵ ⚪️ سخن شهید: خدمت مردم شریف ایران عرض می‌کنم آتش‌افروز فتنه و اعوان ‌و انصارش خائن به انقلاب هستند و اگر کسی ذره‌ای ارادت به این شخص‌ها را دارد زیر تابوت مرا نگیرد. در ادامه به تمام برادران عرض می‌کنم حضرت آیت‌الله‌العظمی سیدعلی خامنه‌ای(حفظه الله علیه) ولی امر تمام مسلمین جهان است. اگر کسی می‌خواهد بداند تابع و مرید شهدا است باید مطیع این سید بزرگوار باشد. @yousof_e_moghavemat
به هم‌رزمانش گفته بود: خواب ديدم امشب عملياتي در پيش است و من و فرماندمان شهيد مي‌شويم، جنازه‌مان هم مي‌ماند. بعد غسل شهادت مي‌کند و آماده شهادت مي‌شود بعد از شروع عمليات سربازان سوري که در اطراف آن‌ها بودند از شدت آتش دشمن زمین‌گیر مي‌شوند و فرمانده‌شان مجروح مي‌شود اما محمدامین برمي‌خيزد و رجزخواني مي‌ كند و مي‌گويد: مگر ما شيعه علي بن ابيطالب نيستيم شيعه علي ترسو نيست به پا خيزيد و به عقب برويد من هستم، بعد به سمت دشمن تيراندازي مي‌كند و با شجاعت و ایثار او 160 نفر از نیروهای خودی از آن مهلكه جان سالم به درمی‌برند. محمدامین كنار فرمانده‌اش كه به شهادت رسيده بود مي‌ماند و دو تير يكي به‌ زانو و ديگري به پشتش مي‌ خورد، هم‌رزمانش مي‌گفتند اول فكر كرديم كه تير به كتفش خورده و مي‌ تواند بيايد بنابراين برخي از رزمندگان در كانال، منتظر پسرم مي‌مانند؛ اما ساعت 9 شب، جبهه النصره عكس شهيد محمدامین را در شبكه مي‌گذارد و همه متوجه مي‌شوند كه خواب او با شهادتش تعبير شده است. راوی پدر شهید @yousof_e_moghavemat
🌷خاطرات کوتاه از شهید محمد امین کریمیان 🌸خواهر شهید کریمیان : محمدامین تنها دو سال از من بزرگتر بود و این باعث شد ما با هم بسیار صمیمی باشیم و این صمیمیت به حدی بود که این اواخر هم با هم در قم درس می‌خواندیم. محمدامین اهل مادیات نبود با آنکه تفاوت سنی بین ما کم بود اما او همیشه مرا راهنمایی و کمک می‌کرد و من و او مثل دو دوست صمیمی بودیم. محمدامین روزهای آخر قبل از رفتنش به سوریه حس و حال عجیبی داشت، بسیار خوشحال بود، انگار می‌دانست قرار است شهید شود، یادم است وقت رفتن از تمام اقوام و فامیل خداحافظی کرد و به مزار شهدا رفت و با آنها نیز وداع کرد. 🌺بعد از اینکه خبر شهادت را شنیدم غم عجیبی قلبم را فرا گرفت با خود گفتم حالا دیگر بدون محمدامین چه‌کار کنم اما وقتی به‌یاد می‌آوردم که چگونه با چهره‌ای دلنشین و مهربان با التماس از ما می‌خواست که دعا کنیم تا شهید شود دیگر سکوت کردم و خوشحال شدم از اینکه برادرم به آرزویش رسید، هر چند دوری و بدون محمدامین زندگی کردن بسیار دشوار است اما با خاطراتش زندگی خواهیم کرد و ادامه‌دهنده راه او خواهیم بود. @yousof_e_moghavemat