🌷 #شهید_سید_حسین_علم_الهدی 🌷
✅
✅
🌹 #سالروز_شهادت : ۱۶ دی ماه ۱۳۵۹ 🌹
🍃
🍃
تاریخ تولد: ۱۳۳۷
بچه #اهواز
در ۶ سالگی #قرآن آموخت و در ۱۱ سالگی تدریس قرآن می کرد.
در ۱۵ سالگی جریان راهپیمایی روز عاشورا توسط ساواک دستگیر و شکنجه شد.
در سال ۱۳۵۶ در رشته مورد علاقه اش، #تاریخ ، در #دانشگاه_فردوسی_مشهد قبول شد و در جریانات انقلاب دوباره به اهواز بازگشت.
طراحی های ترور عوامل مزدور شاه بود و سازمان #موحدین را راه اندازی کرد.
به همراه گروهش، چند بار به شهربانی ها و پادگان های ارتش حمله کرد و شهربانی #کرمان را به آتش کشید و توسط ساواک دستگیر شد و حکم اعدامش هم صادر گشت.
بسیار باهوش بود و در شناسایی خائنین به #انقلاب کم نظیر بود و کاری کرد #احمد_مدنی که استاندار خوزستان و کاندیدای ریاست جمهوری بود استعفا و از ایران فرار کند.
در #کار_فرهنگی ، خستگی را خسته کرده بود.
حسین ، فرمانده #سپاه_هویزه شد و در #عملیات_نصر ( #هویزه ) شرکت کرد. عملیات به جاهای دشوار می رسد و به دلیل نابه سامانی اوضاع و همچنین نادانی و سفاهت محض فرماندهان #بنی_صدر ، دستور ابلاغ عقب نشینی به #علم_الهدی و نیروهایش نمی رسد و آنها بی خبر از عقبنشینی تانکها در دام نظامیان عراقی میافتند و پس از انهدام تعداد زیادی از تانکهای عراقی و کشته شدن یارانش، حسین مورد اصابت گلوله سه تانک قرار میگیرد و به #شهادت می رسد.
🌸
🌹
✅
در این زمان تنها ۲۲ سال سن داشت. عراقیها با تانک از روی اجساد کشتگان #هویزه گذشتند، به گونهای که هیچ اثری از آنها نماند.[۳]
۱۶ ماه پس از کشته شدن او، طی #عملیات_بیتالمقدس این اراضی مجدداً بازپس گرفته شد، با تلاش گروههای تفحص جنازهها به سختی شناسایی شدند. #حسین_علم_الهدی را از قرآنی که در کنارش بود شناختند. قرآنی با امضای حضرت امام (ره) و آیت الله خامنهای. در حالی که میخواستند پیکر او را در #اهواز به خاک بسپارند٬ مادر او با منتشر کردن وصیتنامه حسین، خواستۀ او مبنی بر دفن در محل کشته شدن را اعلام میکند. با مطلع شدن خانوادههای همرزمانی که همراه #حسین_علم_الهدی کشته شده بودند آنها هم تمایل پیدا میکنند فرزندانشان را در کنار فرمانده خود به خاک بسپارند و این گونه #گلزار_شهدای_هویزه بنا میشود.
🌟
🌟
🌟
#شادی_روح_شهدا_صلوات
#شهدا
#شهیدان
#یاد_شهدا
#شهید
#شهادت
#به_یاد_شهدا
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
Eitaa.com/yousof_e_moghavemat
نقشه عملیاتی نصر تاریخ عملیات 1359/10/15
✴️ نام عملیات: نصر (هویزه)
زمان اجرا: 1359/10/15
مدت اجرا: 3 روز
محور عملیات: جاده حمیدیه- سوسنگرد
تلفات دشمن: انسانی(کشته، زخمی، اسیر): 1800نفر
✴️ یگان های عمل کننده: نیروی زمینی ارتش، گردان های سپاه پاسداران و تعدادی از نیروهای ستاد جنگهای نامنظم به فرماندهی شهید دکتر مصطفی چمران.
اهداف عملیات: آزادسازی جفیر، پادگان حمید، و در نهایت خرمشهر
برجستگی های عملیات: مقاومت عاشورایی و مبارزه ی حسینی شهید علم الهدی و یارانش، که اولین جرقه های لزوم تغییر استراتژی جنگ را زد و لذا بعد از آن استراتژی جنگ از تجهیزات محوری به سوی جنگِ مردمی و شهادت طلبی عاشورایی تغییر کرد.
#عملیات_نصر
#سالروز_عملیات
#پانزدهم_دی_1359
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🔹15 دی 1359 – #سالروز_شهادت مظلومانه #شهید_حسین_علم_الهدی و یارانش
🔺#عملیات_نصر در هویزه
این عملیات با شرکت تعدادی از نیروهای شهید چمران، عشایر عربزبان منطقهی، بچههای مساجد اهواز و دانشجویان پیرو خط امام به فرماندهی شهید علمالهدی انجام شد. ابتدا نیروها پیشروی خوبی داشته و توانستند تعدادی از تانک ونفربر دشمن را منهدم ساخته و تلفاتی از آنها بگیرند. اما در ادامه قرار شد نیروی کمکی به آنها برسد که این کار عملی نشد و جناح راست آنان خالی ماند. از طرفی، دشمن نیروی تازهنفس وارد میدان نمود. دستور عقبنشینی صادر شد ولی به علت عدم برقراری تماس بیسیم، نیروها مطلع نشدند. دشمن نیز از افراد باقیمانده را منطقه را محاصره نمود که اغلب آنها به شهادت رسیدند، از جمله شهید علمالهدی و تعدادی از دانشجویان پیرو خط امام که همراه او بودند. در این قتل عام، ابدان شهدا در زیر چرخ تانکهای دشمن سفاک پارهپاره شد تا این که 2سال بعد بقایای پیکرهای مطهر کشف شد و در همان جا دفن گردید.
⚪️ روایت شاهد عینی از آخرین لحظات عمر شهید حسین علمالهدی:
صدای تانکهای دشمن آن طرف جاده به گوش میرسید. تیراندازی لحظهای قطع نمیشد. راه افتادیم، با اینکه میدانستیم امید برگشت نیست، ولی رساندن آرپیجی به علمالهدی ما را مصمم به این کار کرد. به جاده که رسیدیم، توانستیم تانکهایی را ببینیم. به جز چند تایی که در حال سوختن بودند، بقیه غرشکنان به پیش میتاختند. چشمم به حسین که افتاد، خستگی از تنم درآمد. آرپیجی دوشش بود و پشت خاکریز دراز کشیده بود. در امتداد خاکریز غیر از او حدود 10نفر دیگر هنوز زنده بودند. حتی یک جسد از شهدا بر زمین نمانده بود. پیدا بود که بچهها با گلوله مستقیم تانک از پا در آمده و پودر شده بودند!
تانکهای سالم از کنار تانکهای سوخته عبور میکردند و به طرف خاکریز علمالهدی پیش میآمدند. او و افرادش هیچ عکسالعملی نشان نمیدادند. «روزعلی» که حسابی نگران شده بود، آرپیجی را از من گرفت و به تانکها نشانه رفت. دست او را گرفته و گفتم: کمی صبر کن، شاید بچهها برنامهای داشته باشند. تانکها به حدود 50متری خاکریز رسیده بودند که یکباره حسین از جا بلند شد و نزدیکترین تانک را نشانه گرفت. گلوله درست به وسط تانک خورد و آن را به آتش کشید. غیر از حسین، 2نفر دیگر که آرپیجی داشتند، به طرف تانکها شلیک کرده و2تای آنها را از کار انداختند. بقیه تانکها سر جایشان ایستادند و ناگهان خاکریز را به گلوله بستند. «روزعلی» دوباره بلند شد و یکی دیگر را نشانه رفت و آن را به آتش کشید. علمالهدی نیز از میان دود و گرد وغبار پشت خاکریز پیدا شد و او هم یک تانک دشمن را از کار انداخت.
پیدا بود که از همه افراد گروه، فقط «روزعلی» و حسین زنده ماندهاند. آنها به پشت چسبیده بودند و تانکها نیز به طرفشان در حرکت بود. در فاصلهی چند متری به خاکریز، حسین بار دیگر قامت کشید و آنها را هدف گرفت که در نتیجه یک تانک دیگر به آتش کشیده شد. این بار 4تانک دشمن به سمت او آمدند و حسین نیز آخرین گلوله را رها کرد. یکی از آنها منهدم شد و 3تای دیگر همزمان به سمت خاکریز شلیک کرده به طوری که دیگری چیزی از آن باقی نماند. پس از اندکی که گرد و غبار فرو نشست، توانستم پیکر مطهر و پارهپارهی حسین و چفیهی خونآلود او را بر روی زمین ببینم...
@yousof_e_moghavemat