💗 حاج احمد 💗
⏰ #ماموریت_لبنان 🛩
•
•
•
فردا صبح علی الطلوع حاجی #نیکو_منظر [مسئول تدارکات و پشتیبانی تیپ۲۷] با یک خبر بد رسید:
«دستور از بالا آمده که عده ای باید بمانند. برادر #خوش_لفظ ، شما فعلاً برو همدان. با گروه بعدی به لبنان اعزامت می کنیم.»
✔
اول بهت زده شدم. فکرم رفت به اتفاق روز قبل [ که بدون هماهنگی از سر ستون جدا شده بودم و گازش را گرفته بودم تا پادگان ولیعصر (عج).]احتمال دادم که حاجی #نیکومنظر از آن کار آزرده خاطر شده و اصرار کردم که من باید به لبنان بروم. #جنگ_با_اسرائیل_آرزوی_من_است . این ها را با گریه گفتم.
🔸️
حاجی دلش برایم سوخت. دستی به صورتم کشید و گفت: «مطمئن باش عین واقعیت را گفتم. فعلاً نیروهای محدودی به لبنان می روند. اگر قسمت شد، شما با گروه بعدی می روی. اصلاً با حبیب[ حبیب الله مظاهری: فرمانده شجاع و دلاور گردان مسلم از #تیپ_۲۷ ] می روی.»
⁉️
یکّه خوردم. فکر کردم دستم انداخته.
- حبیب که پیش خداست. حاجی ما را گرفته ای؟
- نه، حبیب مجروح است. ما هم مثل بقیه فکر می کردیم شهید شده. آمارش توی شهدا بود، ولی از ناحیه سر مجروح شده. الآن هم توی بیمارستان تحت درمان است.
🔹️
اسم حبیب که آمد، جان گرفتم. مُرده بودم زنده شدم. حبیب، عشقِ من بود. این که او باشد و با او و در رکاب او به لبنان بروم، آرامم می کرد. گفتم: «چشم.» خداحافظی کردم و راهیِ همدان شدم.
✔
...کمتر از یک هفته [گذشت.] حالا نه از حاجی نیکومنظر خبری بود و نه از حاج علاء. باید میرفتم به پادگان ولیعصر تهران؛ امّا قبلش رفتم سپاه همدان. در و دیوار سپاه هنوز برای #حاج_محمود_شهبازی سیاهپوش بود. پیکر او را به شهرش اصفهان برده بودند؛ امّا همه جا حرف او بود و حرف از #حاج_احمد_متوسلیان که میگفتند #حاج_احمد به دست نیروهای اسرائیلی اسیر شده است.
خبر #اسارت_حاج_احمد_متوسلیان درد جانکاهی به جانم زده بود که امام فرمود:«راه قدس از کربلا می گذرد.»
☆
○
📚 برگرفته از کتاب جذاب و خواندنی #وقتی_مهتاب_گم_شد ، صفحات ۱۸۳، ۱۸۴ و ۱۸۵، (خاطرات علی خوش لفظ، نوشته حمید حسام.)
جملات داخل کروشه از ادمین می باشد.
تصویر اول: سردار #شهید_علی_خوش_لفظ در کنار مقام معظم رهبری.
تصویر دوم: سردار #شهید_حاج_محمود_نیکومنظر
تصویر سوم: از چپ نفر اول، سردار #شهید_حبیب_الله_مظاهری ⚘
#شادی_ارواح_طیبه_شهدا_صلوات
🖐🥰🌸
@yousof_e_moghavemat