کاروان کربلا یادش بخیر
آنهمه عشق و صفا یادش بخیر
خیمه های جبهه ها یادش بخیر
شور و حال بچه ها یادش بخیر
🌺15 شهریور سالگرد اعزام تاریخی و پرشور و حماسی کاروان ۶ کربلادر سال 1365 به جبهه های نبرد حق علیه باطل است که آن زمان بابل میزبان بود و مصادف با اول محرم هم بوده که چه شور و حس و حالی بود
🌴اکثر بچه های مسجد کاظم بیک و جلسه ای و معلم و محصل دوستان صمیمی و رفقای قدیمی خوشحال از اینکه در اون اعزام همه به جبهه می رن و از طرفی حس و حال محرمی و عاشورایی داشتن یادش به خیر
اعزام راهیان کاروان ۶ کربلا که چند ماه نیروهای لشکر عرشی 25کربلا آموزش آبی خاکی و غواصی جهت عملیات کربلای ۴ دیده بودند.
ازسمت چپ:
🌺🌹شهیدان صمد مهدی پور. مهرداد راسخ عزم.
/ جواد و محمد دابوئیان. جعفر سراجیان(نویسنده مطلب فوق) و...
و لباس سفید مرحوم خادم الشهدا اقای میرتبار و رزمندگان گردان یارسول ص لشکر 25 کربلا...
#پانزدهم_شهریور
#سالگرد_اعزام_کاروان_6_کربلا_1365
#گردان_یا_رسول
#لشکر_25_کربلا
@yousof_e_moghavemat
جنگ ما را لایق خود کرده بود
جبهه ما را عاشق خود کرده بود
روز کوچ کاروان از بر و بحر
روز آزادی شد از زندان شهر
#گردان_یا_رسول (ص ) #لشکر_25_کربلا
#سالروز_شهادت
#شهید_علی_اصغر_بصیر
از شهدای عملیات کربلای یک و فرمانده گردان یا رسول ( ص ) که در تاریخ 1365/4/14 به همراه جمعی از همرزمان در منطقه عملیاتی مهران به فیض شهادت رسیده است.
@yousof_e_moghavemat
💢#خاطره
.
▪️در عملیات بدر حاجبصیر فرمانده گردان یا رسول(ص) بود، من هم مسؤول تبلیغات گردان بودم، یکی دو شب قبل از عملیات، حاج بصیر به من گفت: «منصور جان! برو از طرف من به بچههای گردان سلام برسان و بگو همه ریشهایشان را بزنند، چون احتمال این که دشمن از مواد شیمیایی استفاده کند زیاد است».
من چند نفر از بچههایی که لوازم سلمانی داشتند را آماده کردم و دستور حاجی را به همه اعلام کردم، پیرمردی بود اهل آمل که فامیلیاش دنکوب بود، وقتی به او گفتیم ریشت را باید بزنی ناراحت شد و گفت: «من تو عمرم ریشم را نزدم، حالا بیایم بعد عمری ریشم را از ته بزنم؟ اگر گردنم را قطع کنید، من تن به این فعل حرام نمیدهم».
من ماجرا را به اطلاع حاجبصیر رساندم، حاجی پابرهنه به سمت چادر آقای دنکوب رفت و من هم او را همراهی کردم، وقتی به چادر رسید با تبسم همیشگیاش به آقای دنکوب گفت: «حاج آقا! اگر بگویم این دستور از جانب من نبود و از سوی آقا و مولایمان امام عصر(عج) صادر شد، شما باز هم ریشتان را نمیزنید؟»
آقای دنکوب حاجی را در آغوش گرفت و بوسید و گفت: «همه وجودم فدای امام زمان(عج)، جانم را تقدیم آقا میکنم، ریش چه ارزشی دارد!» "راوی: منصور میار عباسی"
.
#شهید_حسین_بصیر
#گردان_یا_رسول
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#هفت_تپه_ی_گمنام
@yousof_e_moghavemat