eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
286 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
سُبحانَکَ یا سَیِّدی! یا مَولی! اَجِرنا مِنَ النارِ یا مُجیر سُبحانَكَ يا رَئُوفُ تَعَالَيْتَ يا عَطوُفْ أَجِرنا مِنَ النّارِ يا مُجير... خندیدم و شکر نگفتم … سالم بودم و سجده نکردم … اما بعد از هر قطره اشک شکایت کردم… باز نگاهم کردی و خندیدی… ناشکرتر از من نیافریدی، نه؟! ای مولای من! معصیت هایم بسیار است. اما تو آن بخشنده ی مهربانی یا رَفیقَ مَن لا رَفیقَ لهُ یا حَبیبَ مَن لا حبیبَ لَهُ جز خودت چه کسی رفیقم خواهد شد؟ من که جز تو کسی را ندارم اگر تو هم نبخشی به چه کسی پناه ببرم؟! امشب دعای هم به شوق تو فریاد می‌زند: @yousof_e_moghavemat
شعـرم نفـس بریدھ.. بہ لڪنت رسیدھ است؛ اے‌شرح‌اضطــراب‌دلـم، جمعہ‌شد، بیا... ڪجاست‌صاحب‌روز‌پیروزے.. ... @yousof_e_moghavemat
شهیـدی که زندگی و تحصیل در تگزاس‌آمریکا را به عشق اسلام و انقلاب رها ڪرد و به ایران برگشت... در اسلام تماشاچـی نداریـم همه مسلمانان باید به هرنحوی در صحنه نبرد بین حـق و باطـل شرکت ڪنند وگرنه خود نیز باطلند ... 🌹 @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 ✔ 🏷 با عقب نشینی چند تانک لشکر ۲۱ حمزه، کار برای احمد و نیروهایش سخت تر و سخت تر می شود. فشار کماکان ادامه دارد و نیروها با چنگ و دندان، مانع پیشروی تانک های ضد گلوله دشمن و کماندوهای تیپ ۱۹ نیرو مخصوص صدام به سمت جاده آسفالت اهواز - خرمشهر هستند و لحظه به لحظه هم بر تلفات گردان‌های ۲۷ و تیپ ۲ ارتش افزوده می شود. 🌸 فرماندهی قرارگاه نصر از می‌خواهد به مقاومت خود ادامه دهند تا ۸_نجف_اشرف از قرارگاه فتح فرماندهی به آنها ملحق شود. 🌿 طی چندین بار تماس مکرّر با قرارگاه فرعی نصر-۲ از می‌خواهد که آمبولانس و بی.ام.پی برای انتقال مجروحین و اجساد شهدا به جلو بفرستد. 🔻 سرانجام تلاش‌های دشمن با شکست مواجه شده، نیروهای به استعداد دو تیپ زرهی لشکر ۳ و تیپ ۱۹ کماندویی دشمن، مجبور به عقب نشینی می شوند. به ؛ مسئول تدارکات تیپ دستور می‌دهد که یک ماشین بزرگ مهمات آر.پی.جی و کلاش، آب، کمپوت و کنسرو و مقداری زیادی پتو به کامیون‌ها بار کنند و برای نیروهای حاضر در خط بفرستد. با فرا رسیدن شب مقداری از آتش دشمن کاسته می‌شود...🚩 . . 📸 شناسنامه عکس: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۶۱، جبهه جنوب - در فرجام مرحلۀ دوم عملیات الی بیت المقدس، بعد از ترخیص از پست اورژانس جنگی، با عصا به دیدار بسیجیان گردان ابوذر غفاری آمده است.🤗 . . @yousof_e_moghavemat
📖کتاب "رفاقت به سبک تانک"، نویسنده: داوود امیریان، انتشارات سوره مهر ✍ این کتاب دربردارنده حکایات کوتاه از وقایع جنگ ایران و عراق است که با محتوای شوخی و طنز و با نثری شیرین و روان برای گروه سنی نوجوانان فراهم آمده است. داوود امیریان این حکایات را با استفاده از دیده‌ها و تجربیات خود درجبهه، به تحریر درآورده و در آن فضای جبهه، وقایع جنگ، ارتباط رزمندگان با یکدیگر و ... را به گونه‌ای خاص به تصویرکشیده است. @yousof_e_moghavemat
💠خاطره ای از شهید محمود کاوه یک اسیر گرفته بودیم از آن گردن کلفت ها. دو تا چیز را لازم داشتیم بدانیم، یکی اینکه بقیه کومله ها کجا رفته اند و دیگری این که با اسرای ما چه کردنده اند.اسیر لب از لب باز نمی کرد. می گفت:«گردنم رو هم بزنین، چیزی نمیگم.» محمود از راه رسید و جریان را برای او تعریف کردند. دست گذاشت روی شانه آن اسیر و شروع کرد با او قدم زدن. چند دقیقه ای نگذشت که برگشتند. محمود جایی را نشان داد و گفت:«اونجا را بکنید.» خودش هم با یک گروه رفت دنبال کومله ها،اسیر را هم برد. ما محلی را که شهید کاوه گفته بود کندیم، جنازه بچه هایی را که اسیر شده بودند،پیدا کردیم. — راوی: همرزم شهید @yousof_e_moghavemat
7.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خوش و بش های سردار با فرماندهان و سربازان و سلفی گرفتن های ایشون در عراق و سوریه هست @yousof_e_moghavemat
❂○° کردها به هرکسی برادر نمی‌گویند °○❂ 💠 در زمانی که در منطقه بود، حدود ۳ هزار نفر از افراد گروهک‌های و که فریب حرف‌های ضدانقلاب را خورده بودند، خود را به تسلیم کردند. ‌ 🔸 یک‌بار در جاده « » پیرمردی را سوار ماشین کرد، او را به جای خود بر صندلی جلوی ماشین نشاند و خودش پشت وانت نشست. بعد از قرار گرفتن در جریان مشکلات پیرمرد، تصمیم گرفت تا برای او و خانواده‌اش غذا و نفت ببرد. به طوری که او از تا که سه ساعت پیاده‌روی دارد، بدون ماشین در حالی که دو گالن نفت نیز به همراه داشت، به منزل آن پیرمرد رفت تا آنها را خوشحال کند. در واقع حاج احمد، اسطوره‌ای بی‌بدیل است. ‌ 🔹کردها به هر کسی برادر نمی‌گویند؛ مگر این که مردانگی‌اش برایشان ثابت شده باشد، اما حاج احمد برای همه ما بود. 👤 راوی: ماموستا فتاحی از پیشمرگان مسلمان کرد و از همرزمان حاج احمد متوسلیان نفر دوم از سمت چپ به همراه @yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹جااااانم حسن 🌙نام این ماه فقط یک رمضـــــان بود ولی.... چون تو در آن آمدی شد رمضان الکریم.... ✨ فرخنده میلاد با سعادت کریم اهل بیت را خدمت همه عزیزان تبریک و تهنیت عرض می نماید🙏 😍🌹🏵💮🌸💐⚘🌷🌺 @yousof_e_moghavemat
💠 اجرای تئاتر بمناسبت ولادت امام حسن(ع) 🌴توسط شهید رسول فیروزبخت،شهید غلامرضا زعفری... من ورسول وغلام را فرستادند روی سن.موضوع تئاتر درمورد خیانت بعضی ازفرماندهان سپاه امام حسن بود. ما3نفردرنقش فرماندهانی بودیم که درخفاء سر سفره معاویه مینشستندوبه امام خیانت کردند پرده کنار رفت.غلام و رسول سرسفره مشغول خوردن غذابودندومن هم درکنار سفره ریاکارانه مشغول تسبیح انداختن بودم وگاهی اوقات هم نصیبی ازسفره میبردم.غلام درخوردن بکسی امان نمیداد وهرچی دستش می اومد داخل دهانش میگذاشت وکوزه آب رو بالاکشید.برنامه این بود درحال خوردن غذا شهید طحانی که جزء فرماندهان باوفای امام حسن بودواردجمع مامیشد وبهرکدام ازماها چیزی میگفت وصحنه ماتموم میشد شهیدطحانی اومد وحرفها ردوبدل شدوپرده رو کشیدند.من دیدم غلام روی سن داره دست وپا میزنه.اول فکرکردم شوخی میکنه امادیدم نفس نفس میزنه...انگار داره خفه میشه بارسول دویدیم سمتش ودهنش روبازکردیم دیدیم یک شاخه سبزی ریحون نصفش داخل حلقشه ونصفش بیرونه.من شاخه ریحون روکشیدم ورسول هم فکش روفشاردادوغلام هرچی خورده بودبیرون دادوخلاصه تئاتر روبهم ریخت...حسینیه شدبودیکپارچه خنده😂 راوی: جعفر طهماسبی @yousof_e_moghavemat
شجاعت و شهامت حاج همت یك امر ذاتی بود. هیچ وقت كسی ترس در وجود او ندید و این شجاعت، هرجا كه پای اعتقادات به میان می‌آمد☝️، صدچندان می‌شد.در سفر، چون با آخرین پرواز رفته بودیم✈️، فرصت كمی تا آغاز مراسم برائت از مشركین داشتیم. از دو شب قبل بچه‌ها را جمع كرده بودیم. حاج احمد متوسلیان و حاج همت یكسره كار می‌كردند؛ هر لحظه یك جا بودند و برنامه‌ای را تدارك می‌دیدند👌.در روز تظاهرات، پلیس سعودی به صورت دو دیوار، طرفین صف تظاهركنندگان را گرفته بود. آنها كلاه كاسكت های سفید رنگ به سر داشتند و با تجهیزات كامل آماده بودند.😐حاج همت دو ورقه لوله شده در دست داشت؛ فكر كنم فهرست برنامه‌ها و شعارهای مراسم بود.🙊 همین‌طور كه در حركت بود، یكی از پلیسها جلو آمد و ورقه‌ها را از دست او كشید. حاج همت هم بدون معطلی و سریع، دست انداخت و مچ دست پلیس سعودی را گرفت🤗. آن مأمور كه فكر چنین برخوردی را نمی‌كرد، جا خورد. وقتی نگاهش به چهره برافروخته حاج همت افتاد، دیگر حساب كار خود را كرد. از چهره درهم او نیز كاملاً پیدا بود كه حاج همت مچ دست او را محكم فشار می‌دهد😂. به همین دلیل، بعد از چند لحظه، نتوانست طاقت بیاورد و آرام مشتش را باز كرد. حاجی ورقه‌ها را از دستش گرفت و رهایش كرد.😊 آن مأمور هاج و واج مانده بود و جرأت برخورد با او را در خود نمی‌دید. معلوم نبود چه نیرویی✨ در نگاه حاج همت بود كه قدرت برخورد را از او گرفت.☝️ @yousof_e_moghavemat