eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
282 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که به صورت ایستاده دفن شد❗️ محسن علاقه شدیدی به پرواز داشت گویی خداوند را به هنگام پرواز میدید و در دوران زندگانی کوتاه اما پربارش هرگز کسی را از خود ناراحت نکرد و تمام هم و غمش انقلاب و نظام بود آن زمان نیز به ما تعلیم رانندگی میداد و می گفت که باید روی پای خود بایستید. همرزم شهیدان شیرودی و کشوری بود که ضد انقلاب او را پس از اسارت به صورت دفن کردند و تا در خاک بود و به صورتش عسل مالیدند و روز بعد که صورتش بخاطر حشرات از بین رفته بود و کمی رمق داشت با گلوله تیر خلاص زدند...😔 سرلشگر شهید محسن درخشان معروف به @yousof_e_moghavemat
🌷لبخندی زیبا!🌷 🔷می خوابید و چشم هایش رانیمه‌باز، روی هم میگذاشت. لبخندی روی لبش می آورد و می گفت: دوست دارم این طوری شهید بشم، نمیخوام موقع شهادت چهره م غمگین باشه ودیگران با دیدن چهره ی من خوفی از شهادت در وجودشان احساس کنند... شب قبل ازعملیات وارد چادر فرماندهی گروهان شدم، به اتفاق شهید بهمنی دراز کشیده بودند. تا مرا دیدند با لبخندی زیبا گفتند: فردا شب اینطوری میخوابیم... 🕊شب بعد،وقتی به جنازه ی عیسی نگاه می کردیم،با همان لبخندی که خودش دوست داشت، به شهادت رسیده بود. بهمنی هم همانطور که خودش پیش‌بینی کرده بود، جنازه‌اش را چند ساعت قبل از جنازه ی عیسی از آب گرفتیم. 🔹راوی:ابراهیم شمسی 🔶شرح عکس: شهید عیسی حیدری با چفیه سفید @yousof_e_moghavemat
💠اهمیت به نماز روزی برای تحویل امانتی به شهر "تبنین" رفته بودیم.در راه برگشت صدای آمد گفت"کجا نگه می داری تا بخوانیم؟" گفتم "۲۰دقیقه ی دیگر به شهر می رسیم وهمانجا نماز می خوانیم" از حرفم خوشش نیامد و نگاه معنا داری به من کرد و گفت "من مطمئن نیستم تا ۲۰ دقیقه ی دیگر زنده باشم! و نمی خواهم خدا را در حالی ملاقات کنم که دارم دوست دارم نمازم با نماز (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و در همان وقت به سوی خدا برود" راوی:علی مرعی (دوست شهید) 📚ملاقات در ملکوت @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🚩 🌸 🍃 🌸 🔶 سخنانی از زبان در مورد و : ✔ ... حیرت انگیز ، کمر مرا هم مثل خیلی از بچه ها شکست. در آن روزها واقعاً احساس پوچی می کردم. احمد برای آدم هایی مثل من، خیلی بیشتر و بالاتر از یک فرمانده ارشد بود. شخصیت این مرد استثنایی، درست مثل یک منشور بود. منشور را دیده ای که چطور بعد از انعکاس نور در آن، طیف های رنگی متفاوتی را از خودش ساطع می کند؟.... هم برای ما همین حکم را داشت. نور جلال خدا را می گرفت و طیف وسیعی از رنگ ها را به ما می داد. او هم برای ما حکم پدر را داشت، هم معلم و مربی ، هم دوست و برادر ، هم مرشد و اسوه . به همین دلیل، حس می کردم دیگر بدون حاجی [ ] چیزی نیستم و در حال حاضر، فقط یک نفر می تواند علمدار ما باشد و بیاید عَلَم احمد را بردارد و آن هم است. البته این واقعیت را هم باید صادقانه اعتراف کنم؛ تا آن وقت، خداوکیلی آدم هایی مثل من، همّت را در آن حد و قواره نمی دیدند که بتواند جای خالی احمد را پر کند. شاید تا پیش از آن ماجرا، خود همت هم در بضاعت شخصی اش نمی دید که روزی از راه برسد که او بیاید و عَلَم احمد را بردارد و به دوش بکشد. چه اینکه طی ، خودش به کرّات این موضوع را در جلسات ستادی و حتی سخنرانی های توجیهی برای نیروهای تیپ به زبان آورده بود. 🚩 در هر حال، این مشیّت خداست که امور عالم را تدبیر می کند و همین مشیّت هم هست که اقتضا می کند یک ولی برود، تا ولی بعدی بیاید و علمدار امرِ حق شود. ♡ ☆ 📓 برگرفته از کتاب ارزشمند ، صفحه ۸۱ و ۸۲ به نگارش گلعلی بابایی. 🤗 ❤ 📸 شناسنامه عکس: تابستان ۱۳۶۰، روانسر، منطقه سراب (استان کرمانشاه) از راست: (عباس حاجی زاده، ، 😍🥰 @yousof_e_moghavemat
باران شدیدی در تهران باریده بود.🌹 خیابان 17 شهریور را آب گرفته بود. چند پیرمرد می خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند. 🍁 همان موقع ابراهیم از راه رسید. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پیرمردها، آن ها را به طرف دیگر خیابان برد.🌺 ابراهیم از این کارها زیاد انجام می داد. هدفی جز شکستن نفس خودش نداشت. مخصوصا زمانی که خیلی بین بچه ها مطرح بود! 🌷 @yousof_e_moghavemat
😊تبادل😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از گسٺࢪده شبانہ شھید آنیلے
کجااا داری میرییی ، صبرررر کنننننن ⁉️ 🤔تو این همه پست دنبال چی میگردی؟!! 👀 دنبال یک متن خوب یک متن قشنگ یک پست متفاوت ؟؟ دیگه نگران نباش دوای دردت همینجاس 😊 کانالی متفاوت با پست های متنوع گلچین شده ها و برگزیده هارو ما در اختیارتون گذاشتیم با هر سلیقه و هر عقیده ای مخصوص شما و در کانالی که حرف از دین میاد ، حرف از اعتقاد میاد حرف از جنگ و فریب و رسانه میاد و از همه مهم تر ندای رهبرمون میاد 😔. رفقا این جبهه دست شمارو میبوسه ، نگاه شهدا 🌹به دستان شماست . با همین دستان مقتدرتان باذکر بکوبید بر لینک زیر ، ✌️✌️ ✌️ 🇮🇷👊 ʝσɨŋ➠eitaa.com/joinchat/2866479120C00bf33a27f مبادا ما رو تنها بزاری تو این جبهه منتظریم...
😊پایان تبادل😊
آب رسانی به یکی دیگر از کار های پشتیبانی و در ها، آبرسانی به رزمندگان بود، در حالتهای آفندی و پدافندی نیروها نیازمند آب بودند و اینکار معمولا توسط تانکر های آبرسان صورت می گرفت @yousof_e_moghavemat