🌸
#صفات_پیامبر
🌺عن فاطمةالزهرا علیها السلام:
《... اَیُّهَا النّاسُ اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَاَبی مُحَمَّدٌ اَقُولُ عَوْدا وَبَدْءا وَلا اَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطا وَلا اَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطا. «لَقَدْ جاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ» ...》
حضرت زهرا در بخشی از خطبه خود می فرماید:
ای مردم! بدانید که من فاطمه ام و پدرم محمد (صلی الله علیه و آله) است. پایان و آغاز سخنم یکی است، نابجا سخن نمی گویم و به کار یاوه و بیهوده نمی پردازم. به حقیقت پیامبری از میان خودتان برخاست که رنج های شما بر او دشوار بود و به هدایت و اصلاح شما حریص و بر مؤمنان دلسوز و مهربان بود🌺
احتجاج، ج ۱
#حدیث_حضرت_زهرا
@yousof_e_moghavemat
کودکی هایی که
کنار لبخندهای پدر
ناتمام ماند ...
#شهید_حاج_مهدی_کازرونی
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
خیلی پیشروی کرده بودیم، چند نفر از جلو به طرفمان میآمدند و قد یکی از آنها، حدود یک متر از بقیه بلندتر بود. همین باعث شده بود که تا هر کدام از بچهها، حدسی دربارهاش بزنند که کیست. جلوتر که آمدند حاج مهدی را شناختم که روی شانه یکی از عراقیها نشسته و اسلحهاش را به طرف بقیه گرفته بود با اینکه هر دو پایش زخمی شده بود، اما پنج عراقی را اسیر کرده و روی شانه یکی سوار شده بود تا به خط خودی برسد. بعدا خودش تعریف کرد که فقط یک گلوله داشته و با همان، یکی از عراقیها را که به طرفش حمله کرده بود میزند و بقیه را هم اسیر میکند.
🌷 شهید حاج #مهدی_کازرونی یار و همرزم سردار حاج #قاسم_سلیمانی از ابتدای جنگ تا شهادت و مسئول فرماندهی طرح عمليات #لشكر_ثارالله
@yousof_e_moghavemat
📸تصویر کمتر دیده شده؛
🌴 آخرین عکس #شهید_مجید_رمضان (رئیس ستاد لشکر۲۷) ، ساعاتی قبل از #شهادت ، عملیات #کربلای_پنج ، دی ماه ۱۳۶۵
کنار ایشان، حمیدرضا فرزاد ایستاده است و باهم در حال صحبت هستند
#لشکر_27_محمد_رسول_الله
@yousof_e_moghavemat
🌷 شهید مهدی کازرونی یار و همرزم قاسم سلیمانی از ابتدای جنگ تا شهادت و مسئول طرح عمليات لشكر ثارالله (ع)
حاج قاسم سلیمانی در مورد شهید کازرونی گفته بود: من به جرائت قسم می خورم ذرهای ترس در وجود شهید کازرونی راه نداشت !!
▫️ا🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️
خاطره ای از شهید کازرونی👇
خیلی پیشروی کرده بودیم، چند نفر از جلو به طرفمان میآمدند و قد یکی از آنها، حدود یک متر از بقیه بلندتر بود. همین باعث شده بود که تا هر کدام از بچهها، حدسی دربارهاش بزنند که کیست. جلوتر که آمدند حاج مهدی را شناختم که روی شانه یکی از عراقیها نشسته و اسلحهاش را به طرف بقیه گرفته بود با اینکه هر دو پایش زخمی شده بود، اما پنج عراقی را اسیر کرده و روی شانه یکی سوار شده بود تا به خط خودی برسد. بعدا خودش تعریف کرد که فقط یک گلوله داشته و با همان، یکی از عراقیها را که به طرفش حمله کرده بود میزند و بقیه را هم اسیر میکند.
@yousof_e_moghavemat
شهادت آمدنی نیست، رسیدنی است
باید آنقدر بِدَوی تا به آن برسی
اگر بنشینی تا بیاید،
همه السابقون میشوند
میروند و تو جا میمانی..!
#قهرمانان_وطن
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
🔸 سی ام مهر ۱۳۶۲ — اصابت سه موشک نه متری به مسجد سلیمان قهرمان
هر کدام از این موشک ها حاوی یک تن مواد منفجره بود...
مردم مقاوم این شهر ۱۲۰ شهید و ۲۴۴ زخمی تقدیم راه #ایستادگی کردند.
🔴 هیچ صدایی هم از حقوق بشری ها برنخاست...
دوران #دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
🌸
#حَکمیت_قرآن
🌺عن الامام الحسن عليه السلام:
《 إنَّ هذا القُرآنَ يَجِئُ يَوْمَ القِيمَةِ قائِدا وسائِقا يَقُـودُ قَوْما إلَى الجـَنـَّةِ أَحَلُّوا حَلالَهُ وَحَرَّمُوا حَرامَهُ وآمَنُوا بِمُتَشابِهِهِ ويَسُـوقُ قَوْما إلَى النـّارِ ضَيَّعُوا حُدُودَهُ وأَحْكامَهُ وَاسْتَحَلُّوا حَرامَهُ 》
قرآن در صحنه قيامت به صورت رهبر و امام ظهور يافته، مردم را به دو دسته تقسيم مى كند:
۱_كسانى كه به قرآن عمل نموده، حلال و حرام آن را همانگونه كه هست بجا آورده اند و متشابه آن را با قلب پذيرا شده اند، قرآن اينان را به سوى بهشت جاويدان هدايت مى نمايد
۲_ آنان كه حدود و قوانينش را ضايع نمودند و محرّماتش را حلال شمرده و به آن تعدّى كردند، قرآن آنها را به سوى آتش (جهنّم) روانه مى سازد🌺
ارشادالقلوب دیلمی، ص ۱۰۳
#حدیث_امام_حسن_مجتبی
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
🌷 خلبان شهید، سید علی اقبالی دوگاهه
در محله دوگاهه پایینبازار رودبار به دنیا آمد.(سال1328)
پس از گذراندن دوران کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی دیپلم را اخذ کند.
اقبالی دوگاهه در سال46 به استخدام نیروی هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای فنی و تخصصی، انجام دورههای پرواز و پرواز مقدماتی با هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده پرواز در مرداد 47 برای تکمیل دوره خلبانی و پرواز با هواپیماهای پیشرفته جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکااعزام شد.
وی پس از بازگشت از این دوره آموزشی در سال 48 به عنوان افسر خلبان شکاری تاکتیکی فعالیت خود را آغاز کرد.
اقبالی عاشق پرواز بود و با توجه به مسئولیتهای مهمی که به عهده داشت هرگز از فعالیتهای پروازی دور نشد و جرات و جسارت در پروازهای عملیاتی از وی استادی ماهر و برجسته ساخته بود.
اقبالی دوگاهه جوانترین استاد خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که در سن 25 سالگی استاد خلبان جنگنده F-5 و در 27 سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد.
وی به دلیل آگاهیهای بالای علمی، مهارت فنی و تخصصی در پروازهای تاکتیکی و عملیاتی در کمترین زمان توانست به سطح لیدری ارتقا یابد.
او مسئولیتهایی در پایگاههای بوشهر، دزفول، تبریز و ستاد نیروی هوایی تهران داشت و سرپرست و صاحب پستهای راهبردی معلم خلبانی، رئیس شعبه اطلاعات و عملیات فرماندهی گردان 23 شکاری و افسر ناظر اجرای طرحهای عملیاتی معاونت طرح و برنامه نهاجا بود.با آغاز جنگ عراق علیه ایران داوطلبانه به نیروی هوایی بازگشت و با انجام پروازهای شناسایی و آموزشی فعالیتهای خود را آغاز کرد.
وی یکی از جوانترین استادان خلبان شکاری در عملیات 140 فروندی بود و در آغاز جنگ، لیدر دسته پروازی چهار فروندی به شمار میرفت.
اقبالیدوگاهه در یکم آبانماه 1359 زمانی که لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-5 را به عهده داشت، در یک ماموریت برونمرزی با هدف بمباران یکی از سایتهای راداری موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف بلافاصله هدف ثانویه را که پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی هدف ظاهر شد و در پایان این عملیات موفقیتآمیز، رادار راهبردی دشمن پرنده آهنین شهید اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد اصابت موشک قرار گرفت
پرنده زخمی که خلبان جوان آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک مرز ایران رسانده بود، سقوط کرد و اقبالی دوگاهه با چتر نجات هواپیما را ترک کرد و به اسارت دشمن بعثی درآمد.
خلبان جوان و دلیر ایرانزمین پیشتر تلمبهخانهها و نیروگاههای برق عراق را از کار انداخته بود و طرحهای عملیاتی وی موجب گشت تا صادرات 350 میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد؛ از این رو دشمن بعثی کینه عمیقی از او در سینه داشت.
🔴 به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیع ترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید. این خلبان سرافراز را میان دو ماشین بستند و با حرکت دو ماشین برخلاف جهت در واقع او را دوتکه کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در قبرستان محافظیه نینوا و نیمی در قبرستان زبیر موصل عراق مدفون شد...
@yousof_e_moghavemat
#خاطره
✍شهید پور جعفری می گفت:
روزی در منطقه ای در سوریه،
حاجی خواست با دوربین دید
بزنه،خیلی محل خطرناکی بود،
من بلوکی را که سوراخی داشت،
بلند کردم که بذارم بالای دیوار که
دوربین استتار بشه.
همین که گذاشتمش بالا
تک تیرانداز بلوک رو طوری زد
که تکه تکه شد ریخت روی
سر و صورت ما.
حاجی کمی فاصله گرفت،
خواست دوباره با دوربین دید
بزنه که این بار ،گلوله ای نشست
کنار گوشش روی دیوار ، خلاصه
شناسایی به خیر گذشت.
بعد از شناسایی داخل خانه ای
شدیم برای تجدید وضو احساس
کردم اوضاع اصلا مناسب نیست
به اصرار زیاد حاجی رو سوار
ماشین کردیم و راه افتادیم.
هنوز زیاد دور نشده بودیم که
همون خونه در جا منفجر شد و
حدود هفده تن شهید شدند
🗯بعداز این اتفاق حاجی به من
گفت:حسین امروز چند بار نزدیک
بود شهید بشیم اما حیف.
📚راویت کننده: سردار حسنی سعدی
در تاریخ ۸ بهمن ۱۳۹۸
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
گفتید چه دلگشاست
افق در طلوع صبح
گفتیم که چهرۂ شما
ز آن دلگشاتر است ...
#دفاع_مقدس
#جمع_رزمندگان
@yousof_e_moghavemat
✳️ شما صددرصد پیروز هستید!
🔻 «برادرها! عملیات فتح المبین رو یادتون هست؟» مدت زیادی از این عملیات نگذشته بود؛ اما کنجکاو شدیم بدانیم قصد او از این حرف چی بود؟ حاج احمد ادامه داد: «توی اون عملیات قرار بود بیستوپنج تا آیفا به ما بدن که هشت تا بیشتر ندادن. باید سی تا تویوتا میدادن که پنج تا دادن. من از این وضع خیلی ناراحت بودم. چند روز در همین حال و هوا بودم که نکنه شکست بخوریم و بیآبرو بشیم. یک شب توی کمپ بلتا، اومدم بیرون که وضو بگیرم. فکرم هم خیلی درگیر عدم وجود امکانات لازم و از این حرفها بود. حین وضو گرفتن، حس کردم یک نفر شونهام رو گرفت و فشار داد. سرم رو برگردوندم، دیدم یه برادریه که لباس فرم سپاه تنشه، ولی از بچههای خودمون نبود و هر چی نگاهش کردم، نشناختمش. او به من گفت برادر احمد! تو خدا و ائمه رو فراموش کردی و همهاش به امکانات مادی فکر میکنی؟ هیچ ناراحت نباش! شما صددرصد پیروز هستید. یه عملیات دیگه هم در پیش دارین به نام بیت المقدس که توی اون هم پیروز میشین. شما قضیهات توی لبنان و بهدست اسرائیلیها خلاصه میشه و دیگه از اونجا برنمیگردی.»
📚 از کتاب #برادر_احمد | روایت حیات جهادی #احمد_متوسلیان
📖 صفحات ۳۳۹ و ۳۴۰
#حاج_احمد_متوسلیان
@yousof_e_moghavemat