eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
283 دنبال‌کننده
17.3هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژگی برجسته شهید سلیمانی از زبان دوست و همرزم او سردار فضلی: قاسم سلیمانی بر قلب‌ها فرماندهی می‌کرد. @yousof_e_moghavemat
رجب بهانه‌ای است برای دوستی با خدا ؛ لحظه‌هایتان سرشار از این دوستی باد .... حلول ماه رجب مبارک التماس دعا 🤲 @yousof_e_moghavemat
💠 💉 سرداری که آمپول مُسکن نمی‌زد. . ▪️سید اسماعیل موسوی جانباز و امدادگر دوران دفاع مقدس:در عملیات كربلای یک در منطقه عملیاتی مهران مستقر بودیم. روزی سردار كمیل كهنسال و سردار شهید محمدرضا عسکری که از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا بودند، به بهداری آمدند.حاج کمیل مجروح شده بود. . ▪️شهید عسگری بهم گفت : اگر كمیل از تو پرسید كه چه آمپولی می خواهی بزنی، نگو كه مُسكن است، اگر بگویی نمی گذارد كه بزنی.»من از پیش آنها رفتم تا وسایل تزریق را آماده كنم. بعد از آماده كردن آمپول برگشتم. سردار كمیل با دیدن آمپول پرسید: «اول بگو این آمپول چیه كه می خواهی به من بزنی؟» . ▪️گفتم: «آمپول است و برای شما هم چون درد دارید لازم است.»او فهمید كه محتوای آمپول مسكن است، به همین خاطر گفت: «نه، من می خواهم مثل بسیجی ها باشم، مُسكن نمی زنم، مگه شما به همه‌ی مجروحان لشکرمون مُسكن زده اید؟» بلند شد و با همون درد شدید رفت خط. . ⚜ حاج کمیل کهنسال جنگ تحمیلی و دفاع از حرم ...🇮🇷🌷 . @yousof_e_moghavemat
🌷 از آنچه انتظار داریم به ما نزدیکترند ... @yousof_e_moghavemat
قصه دلبری 🕊🫀 (یک عاشقانه شهدایی)🌸✨ خاطرات «» از دوران همسر شهید در دانشگاه آغاز می شود و پس از آن با ذکر خاطراتی از آغاز زندگی مشترک با شهید محمدخانی، تولد فرزندان و در نهایت شهید به اتمام می رسد... قصه دلبری با ماجراهایی ک در دانشگاه داشتند آغاز میشود و از خواستگاری‌های پی‌ در پی او می‌گوید..تا به زمانی که می‌رسد که نظرش عوض می‌شود و تصمیم می‌گیرد که به این خواستگار جواب مثبت بدهد..🙂❤️ کتاب نثری شیرین و خواندنی دارد؛ مانند اکثر آثاری که روایت فتح در این قالب منتشر کرده است، با این تفاوت که این بار حرف از شهیدی است که همانند ما در این شهر نفس کشیده و زندگی کرده است...🌱🌻 ✍🏻نویسنده:محمد علی جعفری ▫️ناشر:روایت فتح ▫️قالب کتاب:زندگینامه 📖تعداد صفحات:۱۴۴ صفحه 💳 قیمت ۵۵ هزار تومان ثبت سفارش🌱👇 @ketabkhon78 @yousof_e_moghavemat
🌸 🌺عن الإمام الباقر عليه السلام: 《 رَحِمَ اللّهُ امرَأً ألَّفَ بَينَ وَلِيَّينِ لَنا. يا مَعشَرَ المُؤمِنينَ، تَأَلَّفوا وتَعاطَفوا 》 رحمت خدا بر آن كس كه ميان دو تن از دوستان ما الفت افكنَد. اى گروه مؤمنان! با هم الفت بگيريد و با يكديگر مهربان باشيد🌺 الكافي ، ج ٢ ص ٣٤٥ @yousof_e_moghavemat
شاید "شهادت" آرزوی همه باشد اما یقیناً جز مخلصین کسی بدان نخواهد رسید... (سمت راست) (سمت چپ) @yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
💠 حاجی بخشی، به روایت سردار سعید قاسمی👇👇 🎙 در طول سه دهه پرفراز و نشيب انقلاب اسلامي، حاجي بخشي كه به حق چه در زمان جنگ و حضورش در خط مقدم، گرمي بخش جبهه ها بود و همچنين از بعد از رحلت حضرت امام(ره) در تمامي صحنه ها، ما اين حبيب ابن مظاهر انقلاب را مي بينيم كه حضور جدي دارد. حاجي بخشي خودش يك كلكسيون و نمايشگاه كاملي از همه روزهاي غم بار و روزهاي خوش و باشكوه و پيروزمند بيش از سه دهه انقلاب اسلامي است. آن مقدار كه ما حاجي را در جبهه ها درك كرديم، از روزهاي سخت جبهه ها گرفته تا فتح المبين و بيت المقدس تا سه راهي شهادت، همان‎جايي كه شايد يكي از طلايي ترين و ناب ترين فيلم هاي دوران جنگ يعني شليك موشك كاتيوشا به سمت خودروي استيشن حاجي بود و دامادش كنار كانال پرورش ماهي، فيلم‏برداري شده است؛ دامادش كنار دست خودش شهيد شد و آن صحنه خاموش كردن آتش با پتو توسط حاجي و شوكي كه بهش دست داده بود. قبل از آن هم در والفجر ۴، پسرش حاج عباس بي سيم چي خود من بود و شهادت همين عباس در والفجر ۸ كه حاجي بخشي خودش هم با يك جعبه نقل و نبات و عطر حضور داشت. خودش هم دوربين به دست گرفته بود و يك تنه، هم مبلغ بود و هم بين سنگر ها عطر پخش مي كرد. در جبهه هميشه دوربين دستش بود و فيلمبرداري مي كرد. در جريان يكي از همين فيلمبرداري ها، حاجي بخشي پتوي يكي از شهدا را كه كنار مي زند تا از او فيلم بگيرد، مي بيند كه عباس خودش شهيد شده است. آن‎جا پسرش را بغل كرد و يكي از باشكوه ترين صحنه هاي دفاع مقدس را خلق كرد؛ يك صحنه عالي از ايثار و دل‎دادگي بسيجيان آقا روح الله. حاجي هميشه حالت زيبايي داشت با آن «تفنگ سيمينوف» خودش كه نماد اين بود كه سلاح را نبايد زمين گذاشت. با آن هيبت خاص تقريبا در بين قريب به اتفاق كليه مجاهدين جهان اسلام و كساني كه به سرنوشت انقلاب اسلامي اهميت مي دهند، آشنا بود و كسي نيست كه با حاجي بخشي و چهره خاصش آشنا نباشد. دوستان ما كه از نقاط مختلف جهان مي آيند، هميشه حال حاجي بخشي را از من و بقيه مي پرسند كه اين درگذشت را بايد به آن ها هم تسليت گفت. سركشي به خانواده شهدا و خانواده جانبازان و مجروحين هم يكي از كارهاي هميشگي و خاص حاجي بود و عادت داشت كه در بيمارستان ها برود و با اين افراد شوخي كند و فرح بخش محافل سرد و يخ زده جانبازان باشد. در زمينه سازندگي جهادي هم در حد توانش فعاليت مي كرد. همه مي دانند كه زميني در كرج تهيه كرد و آن را تبديل به يك گاوداري كرد و فعاليت خوبي داشت. يك كارگاه كوچكي هم راه انداخت و به توليد و خدمات از اين نوع پرداخت. در جنگ "خوشه هاي خشم" در لبنان و در جنگ ۱۶ روزه با حاج حسين الله كرم و حاج محمود ژوليده و برخي دوستان به لبنان رفتند و در خط مقدم در جنوب لبنان حاضر شد؛ هم روحيه مي داد به رزمندگان و هم سركشي مي كرد از خانواده شهدا و شور و هيجان خودش را به جبهه هاي لبنان هم منتقل كرد. وقتي خانواده شهدا هم حاجي را مي ديدند، چون با چهره ايشان آشنا بودند، به شدت به وجد مي آمدند و حضور حاجي بخشي، محفل بچه هاي حزب الله را حسابي گرم مي كرد. در فتنه ۸۸ هم كه الحق كمرشكن بود و اصلا توقع نداشتيم خواص انقلاب اين چنين ريزش كنند، با اينكه حال حاجي بخشي خوب نبود و در بيمارستان بود، هر بار بچه ها به ديدارش مي رفتند، قوت قلب مي داد كه پشتيبان ولايت باشيد و پشت ولايت را خالي نكنيد. به هر شكل سعي مي كرد بچه ها را گرم و انقلابي نگه دارد. اما در هر صورت، "فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ"، رضاييم به رضاي خدا. هر وقت هم خدمت حضرت آقا مي رسيد، آقا اعلام رضايت مي كردند از ايشان و ان شاء الله امام و رهبر و شهدا از ايشان راضي باشند و سر سفره آقا عبدالله مهمان باشند. پسر شهيدش و داماد شهيدش ان شاءالله در "يوم الفقر" دستش را بگيرند و حاجي هم دست ما را در روز تنگدستي بگيرد و ما را هم بر سر سفره اي مهمان كند كه خودش مهمان است. @yousof_e_moghavemat
از جان عزیزتر داشتیم که رفت... @yousof_e_moghavemat