🌿 گویند
#شهادت مهر قبولی ست
که بر دلت می خورد ...
شهدا ...
دلم لایق مهر شهادت نیست
اما
شما که نظر کنید ...
این کویر تشنه
دریا می شود ..
با عطر شهادت...|•°
#شهید_حسین_خرازی
@yousof_e_moghavemat
🌷خواستگاری
شهید ابراهیم همت
بهش پيله كرده بوديم كه بيا برويم برات آستين بالا بزنيم.
گفت : باشه.
فكر نميكرديم بگذارد حتي حرفش را بزنيم.
خوشحال شديم.
گفت :
« من زني ميخوام كه تا قدس همراهم بياد.»
🌹
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#لشکر_27_محمد_رسول_اللهﷺ
#قدس_خرمشهر_دیگر_می_شود
@yousof_e_moghavemat
📒کتاب پیشوای صادق از مقام معظم رهبری که قبلا با اغلاط بسیار منتشر شده بود و جدیدا با تصحیح و به صورت جدید منتشر شده و در سیر مطالعاتی تاریخ ائمه اولین کتاب پیشنهاد شده.
کتابی که نگاهی عمیق به زندگی این امام همام دارد و حجم کم کتاب حوصلتان را سر نمی برد.
📕کتاب دنیای دیدنی: توحید مفضل ولی این بار تصاویر رنگی و متنی بسیار زیبا که هر مخاطبی را به وجود می آورد این کتاب برای عموم مخاطبین بسیار مفید است.
📗کتاب من اهل بیت را دوست دارم(جلد هشتم): کتابی خوش آب و رنگ برای کودکان و نوجوانان که بچه ها را قدری با این امام آشنا می کند.
📘کتاب 5قصه 5حدیث5 شعر: کتابی برای مخاطب کودک و نوجوان در مورد امام صادق علیه السلام
قیمت بسته فقط: 57هزار تومان
💠 جهت سفارش و اطلاع از تخفیفات از طریق ادمین های زیر اقدام بفرمایید👇
🆔 @Bd_book
🆔 @mohammadi1992
🆔 @mz_book
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#شهادت_امام_جعفر_صادق
@yousof_e_moghavemat
شب عملیات بود...
هر کس پشت لباسش چیزی نوشته بود...
سید مجتبی نوشته بود :
«می روم تا انتقام #سیلی_زهرا بگیرم»
حاج محسن داده بود غلام خطاط پشت پیراهنش بزرگ بنویسد
«می روم تا گره از #بغض_علی بگشایم»
همه نقطه ی نهایی ارادتشان را پشت لباسهایشان حک می کردند...
اما مهدی لباسش را پهن کرده بود وسط سنگر و ماژیک به دست، به لباس که نگاه می کرد، زار می زد...
نشستم کنارش...گفتم مهدی دادا...چی می خوای بنویسی؟ بده من برات می نویسم...
همانطور که زل زده بود و اشک می ریخت، گفت: عباس...نمی خوام چیزی بنویسم...
گفتم: چرا؟
گفت دیشب خواب دیدم کنار #بقیع وایستادم....از صبح که پاشدم، نمی دونم چی بنویسم...
گفتم بده من می دونم چی برات بنویسم...
یه جمله نوشتم پشت لباسش...
تموم که شد، چنان ضجهای زد که ترسیدم...بعد محکم بغلم کرد و به زور دستم رو بوسید....
عملیات شروع شد...همه رفتن جلو...
عملیات تموم شد...همه برگشتن...
اتفاقا مهدی هم برگشت...اما نه خودش... نه تنش...فقط خبر #اسارتش...
سالها بعد از زبون آزاده ها شنیدم، همون اول بسته بودندش پشت یک جیپ جنگی و وسط بیابون...
حتی جسدش هم برنگشت...
تنها چیزی که از مهدی برایم مانده، همان جمله ایست که پشت پیراهنش نوشتم...
«می روم تا #غربت_صادق را میان کوچهها فریادکنم...»
#شهدا
#شهادت_امام_جعفر_صادق
@yousof_e_moghavemat
امروز وقتی شما در #فضای_مجازی قرار می گیرید #شهدا شما را نگاه می کنند، پس باید با #وضو باشید و ذکر «ما رمیت اذ رمیت» بخوانید.
شما الان بالای دکل #دیـده_بانی قرار گرفته اید و بخواهید یا نه، #وسط میدان هستید.
#شهدا_می_بینند
#مقام_معظم_رهبری
@yousof_e_moghavemat
شهید مرتضی آوینی:
کلِ وجود آدمۍ فقر است، کھ با اشک آمیختهاند و در کورهۍ رنج پختهاند ...
کتاب فتح خون
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
@yousof_e_moghavemat
تـوی محـل کـار
ده ساعـت کـار میکـرد
امـاهفـت ساعت به عنوان
ساعت ڪاری میزد!
میگفت:
فکرمیکنم فلان
کارشخصی هم انجام دادم!
#شهید_مجید_شهریاری
@yousof_e_moghavemat
عاشقان
وقت ِ وضو شد
میل دریا می ڪنیم
آسمان را در ڪف ِ
سجاده پیدا می ڪنیم . . .
#نماز_اول_وقت
#سفارش_یاران_آسمانی
@yousof_e_moghavemat
#کتاب_خوان_های_حرفه.
🌻رمان فواره گنجشک ها. (انتشارات جمکران).
💡زندگانی داستانی امام جعفر صادق (علیه السلام).
#کتاب_خوب
#کتاب_بخوانیم
#شهادت_امام_جعفر_صادق
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام صادق (علیه السلام) وتنور.
🔥اگر من پنج یار این اینگونه داشتم قیام می کردم...
#شهادت_امام_جعفر_صادق
@yousof_e_moghavemat
#خاطره
✍شب عملیات قبل اینکه به خط بزنیم آمدو گفت:《من خودم باید همراه نیرو ها برم.》خیلی موافق نبودم.گفتم:《جانشینت روبفرست. 》اصرار کردو گفت:《نه باید خودم برم.》رمز عملیات که اعلام شد همراه نیرو ها زد به خط. دشمن آتش شدیدی می ریخت.گردان سلیمانی خط اول را شکستند دوباره راه افتادند سمت خط دوم.
چیزی نگذشته بود که خبر رسید فرمانده گردان شهید شده.چندنفر را فرستادم و گفتم هرجور شده بیاورند عقب. توی اورژانس سوسنگرد دیدمش.بیهوش بود.تیردست راستش را آش ولاش کرده بود رسیده بود به استخوان.ترکش هم خورده بود به سینه اش.خونریزی داشت.گفتم آمبولانس بیایدو بفرستندش اهواز.
بیست روز بعد عملیات قاسم را در قرارگاه دیدم.از اهواز برده بودندش تهران وانجا جراحت دستش را ترمیم کرده بودند.هنوز خوب نشده بود وبا دست آویزان به گردن برگشته بود منطقه.معطل نکردم وهمانجا اورا به آقا محسن رضایی معرفی کردم.گفتم:《این آقای سلیمانی هم شجاعه هم مقتدر.از پس اداره یک تیپ نیرو به راحتی بر میاد. 》آقا محسن هم حکم فرماندهی تیپ ثارالله علیه السلام را برایش نوشت.
📚راوی سردار مرتضی قربانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۰۶
🌺 رفتاری عجیب و جالب از آقازادهای که شهید شد
#متن_خاطره
محمد حسن پسرِ شهید قدوسی بود و نوهی علامه طباطبایی. توی عملیات دیدم یهو بلند شد و رفت به سمت تانکی که خودش اون رو زده بود. گفتم: کجا میری؟ گفت: خدمهی تانک عراقی داره میسوزه، تکلیف من زدنِ تانک بود، اما حالا میبینم یه انسان داره میسوزه و تکلیفمه که نجاتش بدم....
تیر خورد به سینۀ محمد حسن و داشت دست و پا میزد. تا رفتم کمکش، دیدم با خونِ سینهاش داره وضو میگیره. شوکه شدم. بهم گفت: کمک کن برم سجده. پیشانیاش رو روی خاک گذاشت و پر کشید...
🌷خاطرهای از زندگی دانشجوی شهید محمدحسن قدوسی
📚منبع: خبرگزاری مهر / پایگاه اینترنتی راهیان نور
#شهیدقدوسی #شهدای_دانشجو #دستگیری #تکلیف_گرایی
@yousof_e_moghavemat