💗 حاج احمد 💗
❤ #من_بچه_قمشه_ام 😅
✔
🌸
🏷
مذاکرات #حاج_همت با #حسین_خرازی پیرامون طرح مانور عملیات و تک چهارشنبهشب، دهم اسفند ۱۳۶۲ با هدف نفوذ در دشت #طلائیه ، عبور از کانال و دژِ دشمن و رسیدن به جادهی طلائیه - نَشوه.
😊
↘️
...خرّازی: گردان سلمانِ شما، باید با گردان امامحسن علیه السلام ما دست بدهد. گردان میثمِ شما هم با گردان امامحسین علیه السلام ما.
کریمی: برادر حسین! این گردانِ امامحسینِ (ع) شما، گردانِ خط شکن است؟!
خرّازی: آره.
همّت: [با لحنی خشنود]: امامحسن (ع) و امامحسین (ع)!... خلاصه امشب فرزندان علی (ع) خط را میشکنند!
کریمی: برادر حسین؛ اسم فرمانده گردانِ امامحسین (ع) چیست؟
خرّازی: ابوشهاب.
همّت: [یکّه خورده و با لحنی ناخرسند]: بابا؛ نکن این کار را حسین!...ابوشهاب را گذاشتی بالا سر یک گردان؟! تو که این کار را بکنی، من هم مجبور میشوم اکبر [زجاجی؛ قائممقام #لشکر_۲۷ ]و سایرِ این بچّهها را بگذارم بالای سر گردانها.
خرّازی: من به همهی آنها [کادرهای ارشد لشکر۱۴ امامحسین (ع)]، گفتهام بروند توی خط و بشوند فرمانده گردان. رمزِ الحاق هم این است: "یاحجّت - یامهدی".
همّت: نیکبخت!.
مسعود نیکبخت[مسئول واحد مخابرات #لشکر_۲۷ ]: بله حاجآقا؟!
همّت: کُد و فرکانسِ رادیویی این دو تا گردان ما را به خرّازی بده.
کریمی: آقای خرّازی؛ اسم فرمانده گردان امام حسن (ع) شما چیست؟
خرّازی: آقای خلیلی.
همّت: خب حسین؛ گردانهای بعدی تو چهکار میکنند؟
خرّازی: خطِ عملیات گردانها را، خطِ حَدِ تیربارها مشخص میکنند؛ تیربارهای عملیات.
همّت: خب؛ گوش کن، عقل را هم باید درنظر گرفت. اوّل زانوی اُشتر ببند، بعد توکّل کن. فعلاً هم، اوّل فرکانسهای رادیویی این دو تا گردان خودت را به ما بده.
خرّازی [با لحنی بازیگوش]: الآن اینجا فرکانس ندارم به تو بدهم؛ شما فرکانسِ گردانهای خودتان را به ما بدهید!😏
همّت: یک امشب را حسین؛ اگر بخواهی برای من اصفهانیبازی دربیاوری، به تو گفته باشم؛ #من_بچه_قمشه_ام ؛ خلاصه، حواستو جمع کن!...[میخندد].😅
خرّازی [با لبخند]: اصفهانیبازی هم نداریم؛ انشاءالله امشب همه باید به همدیگر کمک کنیم.
◾همّت که در مقابل روحیهی شاد و حاضرجوابی خرّازی، سپر انداخته، خطاب به حضار میگوید:
- حسین است دیگر!...[میخندد]...لشکرهای امامحسین (ع)، محمّدرسولالله (ص) و نجفاشرف، هر وقت کنار هم بودهاند، موفق عمل کردهاند.
خرّازی: انشاءالله.
🤗
🦋
📓 منبع زیرنویس: جلد سوم #به_روایت_همت ، صفحات ۱۷۵۰ تا ۱۷۵۳ با تخلیص و اختصار.
🏷
✔
#از_این_جنس_آدما_دیگه_پیدا_نمیشه
#شهید_حاج_محمدابراهیم_همت
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#سالروز_شهادت
#هشتم_اسفند_1365
@yousof_e_moghavemat
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺الثأر لرجال المحور هو
🔻إزالة إسرائيل من الوجود
🎥 شهید #حاج_قاسم سلیمانی : قصاص خون عماد و همه عمادها در لبنان و فلسطین و ایران و هر جای دیگر برچیدن رژیم کودک کش صهیونیستی است
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
#شهید_عماد_مغنیه
#حزب_الله
#قدس_خرمشهر_دیگر_میشود
@yousof_e_moghavemat
💗 حاج احمد 💗
بنام خداوند حکیم✨
🔻با عجله سوار تاکسی شدم اصلا حواسم نبود که ماسکم رو نزدم
ماشین که حرکت کرد دیدم یه صدایی آمد آقا لطفا ماسکتون رو بزنید برگشتم صندلی عقب رو نگاه کردم یه خانوم بی مبالات در حجاب که دو ماسک زده⁉️ دیدم
🙈 گفتم ببخشید اصلا حواسم نبود ماسک از جیبم در آوردم و زدم.
گفتم خانوم میشه منم از شما خواهش کنم حجابتون رو درست کنید⁉️.
📌 با لحن تندی گفت چه ربطی داره آقا⁉️
گفتم خانوم همان طور که احتمال داره با ماسک نزدن من به شما ویروسی منتقل بشه⁉️
با این تیپ شما هم ممکنه؛ نه تنها من و خانواده ام بلکه خیلی از خانواده های دیگه هم از هم پاشیده بشه!! و این کار شما نه تنها جسم ما بلکه روح ما رو هم آزار میده❗️
گفت من اختیار خودم رو دارم و به کسی ربطی نداره و شما چشماتون رو درویش کنید.❗️
💢 اینجا بود که راننده تاکسی سکوتش رو شکست و گفت خانوم اختیار شما توی خونه خودتون هست❗️ وقتی به جامعه وارد شدید باید قوانین جامعه رو رعایت کنید و اینجا قانون اینه❗️
🔹 هنوز منم خودم رو آماده کرده بودم چیزی بگم که ...
گفت آقا نگهدار میخوام همین جا پیاده بشم
آقای راننده هم سریع نگه داشت اونم پیاده شد و درب رو کوبید و رفت.
خندیدم و گفتم آقای راننده ببخشید مشتری تون رو هم پَروندم کرایه ای هم به شما نداد.
اون بنده خدا هم یه لبخندی زد و گفت فدای سرت.😘
✍️ همین طور که داشتیم میرفتیم با خودم کلنجار می رفتم چطور میشه در عرض چند ماه دولت و مردم دست به دست هم میدهند و ماسک زدن رو بین اکثر مردم جا میندازن اما همین عمل رو برای حجاب انجام نمیدن و میترسن که با یک کلمه و توصیه مؤدبانه با این عمل پر از خطر مقابله کنن⁉️ تا جایی که ما حرفش رو میزنیم اینطور عکس العمل نشون میدهند.
🔰 چطور میشه برای کرونا به هر مکان عمومی که میخوای وارد بشی اول نوشته بدون ماسک وارد نشوید❗️
و اگه بدون ماسک وارد بشی اولا همه چپ چپ نگاهت می کنن بعد هم بعضی جاها خدمات رسانی نمی کنن.
👈 کاش برای حمایت و حفظ حجاب هم مقداری از این کارها می شد...
@yousof_e_moghavemat
🌹8 اسفند 1394 سالروز عروج ملکوتی فرج الله سلحشور کارگردان متعهد سینما وتلویزیون گرامیباد
#سینما
#سلحشور
#سالروز_وفات
#هشتم_اسفند_1394
@yousof_e_moghavemat
سردار حاج احمد متوسلیان در حال سخنرانی برای نیروهای پیشمرگه کرد مسلمان در مریوان
#حاج_احمد_متوسلیان
#احمد_متوسلیان
#جاوید_نشان_احمد_متوسلیان
#جاوید_الاثر_احمد_متوسلیان
#free_4_diplomats
#اللهم_فک_کل_اسیر
@yousof_e_moghavemat
✅ حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله میفرمایند:
📍 إِنّ الملائکةَ صَلّت عَلَیَّ و علی عَلِیٍّ سَبْعَ سِنینَ قَبلَ أَنْ یُسلِمَ بَشَرٌ؛
📌 هفت سال پیش از آنکه بشری مسلمان شود، فرشتگان بر من و علی صلوات و درود میفرستادند.
📚 کنزالعمال، ج ١١، ص ٦١٢
#حدیث_پیامبر_اکرم
@yousof_e_moghavemat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پدرِ فرزندان شهدا
🔹 موضوع : چرا حاج قاسم بین دخترش با دیگران فرق نگذاشت؟!
📌 کلیپ #میراثسلیمانی ، برشهایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی سردار حاج قاسم سلیمانی تقدیم تان می گردد.
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی
@yousof_e_moghavemat
#خاطرات_شهدا✨
رئیس انبار برای سرکشی
به قسمت انبار رفته بود.
حاجی رو نمیشناخت،
رو کرده بود به حاجی و گفته بود
با وایستادن و نگاه کردن کاری از پیش نمیبری
حاجی هم دست به کار شده بود
و حسابی کمک کرده بود.
.
بعد از ظهر رئیس انبار از بقیه سربازا
پرسیده بود که این سربازِ کدوم دسته است
تا با فرماندش صحبت کنه و به انبار منتقلش کنه
حسابی از این سربازِ خوشش اومده بود
.
و اون سربازِ خوب حاج حسین خرازی
فرمانده لشگر امام حسین ' علیه السلام ' بود!
راوی یکی از همرزمان شهید
#شهید_حسین_خرازی
نفر ششم ایستاده از سمت راست
#سالروز_شهادت
#هشتم_اسفند_1363
@yousof_e_moghavemat
مردانگی به شناسنامه نیست
همّت بلند و غیرت را
در گامهایش ببین ...
عکاس : فاطمه نواب صفوی
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
@yousof_e_moghavemat
با عشق . . .
هـزاران بیت گفتہ اند ولی
با عشق فقط "دمشق" هـم قافیہ شد
#شهـید_حاج_احمد_ڪاظمی
نفردوم ایستاده از راست
#حـرم_مطهــر_حضرت_زینب
#سال_1358_سوریہ
@yousof_e_moghavemat
#مدافع_حرم
#سید_حمید_طباطبایی
در نيمه هاي شب خيلي زود براي نماز شب بيدار مي شد.
من ساعت را کوک مي کردم. قبل از آن يکي دو ساعت زودتر بيدار مي شد. مي گفتم چه خبر است بخواب که فردا مي خواهي بروي سرکار، خسته اي.
#ميگفت: خدا گدا می خواهد و من باید گیرهایم را برطرف کنم . تا خداوند توفیق خدمت خالصانه و رزق شهادت را نصیب من کند.
گاهی اوقات با صداي گـــــريه ايشان بيـــــدار مي شدم. حس مي کنم که اين ارتباط دو طرفه شده بود و خداوند بسيار ايشان را دوست مي داشت.
#ميگفت خدا راحت وصل مي کند. ما هستيم که سيم مان گير دارد و نمي توانيم خوب اين ارتباط را برقرار کنيم...
وقتی شهید شد بر روی پلاکاردها نوشتند: "سردار بیادعا و سرباز ولایت #سید_حمید_طباطبایی_مهر به فراق پایان داد!"
راویهمسربزرگوارشهید
@yousof_e_moghavemat