338K
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#زمزمه_شهادت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#حاج_یوسف_ارجونی
شال عـزا رو شـونه یِ آقامه
اشکای غصه هات توی چشامه
ذکـر حسن حسن روی لـَبامه
شال عـزا رو شونه یِ آقامه
آجرک الله مهدیِ فاطمه۴
چندساله این حرم توی حصاره
زائر صحنِت آرامـش نداره
چشم تَرَم از غم تو می باره
شال عزا روشونه یِ آقامه
آجرک الله...
الهی که پابه پای رفیقـا
سینه بزنیم و بریم سامرا
از سامرا بریم یه سر کربلا
شال عزا روشونه یِ آقامه
آجرک الله....
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
◾️امام حسن عسکری علیهالسلام در لحظات آخر عمر مبارک خود، سر مبارک حضرت حجت ارواحنافداه را در آغوش گرفتند و اسرار امامت را به او سپردند ...
در نقلها آمده است:
ساعات آخر عمر مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام بود که تشنگی بر آن حضرت فشار آورده بود؛ از شدت درد گاهی از هوش میرفت و گاهی به هوش میآمد؛
فرزند دلبندش حضرت حجت ارواحنافداه بالای سر آن حضرت حاضر شدند؛
امام علیهالسلام تا چشمانشان را گشودند، مشاهده نمودند که حضرت حجت ارواحنافداه بالای سرشان نشسته است؛
فَضَمّهُ اِلیٰ صَدرِه الشّریفِ و جَعلَ یُقبّلُهُ و یُوَدّعَهُ و یَبکی
▪️آن حضرت او را به سینه مبارک خود چسپاندند و پیوسته او را میبوسیدند و گریه میکردند و اسرار امامت را به او منتقل مینمودند.
📚العبرة الساکتة ج۲ ص۵۶۴
✍آه یا أبا الحُجة ...
جدّ غریبتان هم بین گودال قتلگاه افتاده بود ... گاهی به هوش میآمد و گاهی از هوش میرفت ... ای کاش فرزندش بود تا در آن لحظات سرش را به دامن بگیرد ...
اما نه تنها کسی سرش را در بر نگرفت؛ بلکه تا چشمش را گشود،
... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه،
▪️شمر ملعون بر سینه مبارک سیدالشهداء علیهالسلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند،
فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیهالسلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَما قَبَّلَهُ رسولُ الله
▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیهالسلام کمی باز شد و با صدای بیرمقی به آن ملعون فرمودند:
وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمدهای! آنجایی را که نشستهای، دائماً رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میبوسید...
📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳
📚ناسخالتواریخ،سیدالشهداء علیهالسلام، ج۲ ص۳۸۶
آتش زهر تمام جگرت را سوزاند
نا نداری و عطش چشم ترت را سوزاند
کاسه ی آب ز دستت به زمین می افتد
تشنگی شعله شد و بال و پرت را سوزاند
بدنت بی رمق و هی به خودت می پیچی
آه آهت همه ی دور وبرت را سوزاند
میکشی پا به زمین و بدنت سرد شده
سرفه هایت بدن مختصرت را سوزاند
دیدن حال بد و جان به لب آمده ات
به خدا قلب یگانه پسرت را سوزاند
سر تو بر روی دامان پسر... جاندادی!
مطمئنم که خودت یاد حسین افتادی...
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
◾️امام زمان «ارواحنافداه» با همان سنّ خردسالگی آمدند و بر بدن مطهر پدر بزرگوارشان نماز خواندند ...
راوی گوید:
بعد از آنکه امام حسن عسکری علیهالسلام به شهادت رسیدند، وارد خانه آن حضرت شدم،
فَلَمَّا صِرْنَا فِی الدَّارِ إِذَا نَحْنُ بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی نَعْشِهِ مُکَفَّناً
▪️وقتی که وارد حیاط خانه آن حضرت شدم، دیدم جنازه مطهر آن حضرت را کفن کرده و بر روی تختهای در بین حیاط گذاردهاند.
فَتَقَدَّمَ جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ لِیُصَلِّیَ عَلَی أَخِیهِ
▪️جعفر، برادر آن حضرت، پیش آمد تا بر بدن مطهر برادرش نماز بخواند
فَلَمَّا هَمَّ بِالتَّکْبِیرِ خَرَجَ صَبِیٌّ بِوَجْهِهِ سُمْرَةٌ بِشَعْرِهِ قَطَطٌ بِأَسْنَانِهِ تَفْلِیجٌ
▪️همین که جعفر خواست تکبیر بگوید، پسر خردسال گندمگونی که موی سرش سیاه و زنگی و کوتاه، و میان دندان هایش باز بود، بیرون آمد.
فَجَبَذَ رِدَاءَ جَعْفَرِ بْنِ عَلِیٍّ وَ قَالَ تَأَخَّرْ یَا عَمِّ فَأَنَا أَحَقُّ بِالصَّلَاةِ عَلَی أَبِی
▪️و ردای جعفر را از دوش او کشید و فرمود: «ای عمو! کنار برو که من در نماز گزاردن بر پدرم از تو سزاوارترم.»
فَتَأَخَّرَ جَعْفَرٌ وَ قَدِ ارْبَدَّ وَجْهُهُ فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیْهِ
▪️جعفر عقب رفت و رنگش تغییر کرد. آن پسر خردسال هم جلو ایستاد و بر امام علیهالسلام نمازگزارد.
📚کمال الدین، ص ۴۳۱
✍ آه یا صاحب الزمان ...
هر گونه بود پیش آمدید و بر بدن مطهر پدر بزرگوارتان نماز خواندید؛ اما سوال این جاست:
چه کسی بود تا بر بدن مطهر جدّ غریبتان حسین علیهالسلام نماز بخواند ؟!
به گمانم بهترین جواب را، خودتان به این سوال دادهاید...
🩸سید رضا موسوی هندی، نیت کرد تا هفتاد و دو بیت در رثای سیدالشهداء علیهالسلام بسراید؛ به ذهنش رسید تا در یک بیت بگوید چه کسی بر بدن نازنین سیدالشهداء علیهالسلام نماز خواند ؟! مقاتل را زیر و رو کرد اما مطلبی نیافت؛ با همان حال خسته، در کنار کتابها خوابش برد...
🩸 آن شب در عالم رؤیا به محضر حجت بن الحسن علیهماالسلام شرفیاب شد و آن حضرت به او فرمودند: جواب این سؤالت را اینگونه از زبان من بگو:
صَلَّت عَلی جِسمِ الحُسَینِ سُیوفُهُم
فَغَدا لِساجِدَةِ الظُّبا مِحرابا ...
▪️این شمشیر هایشان بود که بر جسم شریف سیدالشهداء علیهالسلام، نماز خواندند ؛ و جسم پاکاو، چه خوب محرابی برای آن شمشیرهای سجدهکننده شد...
📚دیوان السیّد رضا الهندی: ص ۴۱
📚أعیان الشیعة: ج ۷ ص ۲۶
در خیالم می نشینم گوشه ای از صحنِ تو
از کران تا بیکران ببینم بساطِ پهنِ تو
آه! می چسبد چقدر امروز حرم با چشمِ تَر
وای اگر مهدی بخواند روضه ای با لحنِ تو!
#آجرکاللهیاصاحبالزمان 🥀
#شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)🥀
#بر_شیعیان_جهان_تسلیت_باد🥀
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
◾️بعد از دفن پیکر مطهر امام حسن عسکری علیهالسلام، به دستور خلیفه، به خانه إمام علیهالسلام هجوم آوردند ...
مرحوم شیخ صدوق در «کمالالدین» مینویسد:
وقتی که خبر شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام در سراسر سامراء پیچید،
فَصَارَتْ سُرَّ مَنْ رَأَی ضَجَّةً وَاحِدَةً: «مَاتَ ابْنُ الرِّضَا».
▪️سامراء ، یک پارچه عزادار شد؛ ضجه و فریاد ، تمام شهر را فرا گرفت و همگی ناله میزدند: «ابن الرضا علیهالسلام از دنیا رفت»
وَبَعَثَ السُّلْطَانُ إِلَی دَارِهِ مَنْ یُفَتِّشُهَا وَیُفَتِّشُ حُجَرَهَا، وَخَتَمَ عَلَی جَمِیعِ مَا فِیهَا، وَطَلَبُوا أَثَرَ وَلَدِهِ،
▪️سلطان، مأمورانی را فرستاد تا خانه امام علیهالسلام را تفتیش و بازرسی کنند و درب تمام اطاقها را مهر و موم کنند و دستور داد که از فرزندش جستجو نمایند.
وَجَاؤُوا بِنِسَاءٍ یَعْرِفْنَ الْحَبَلَ فَدَخَلْنَ عَلَی جَوَارِیهِ فَنَظَرَ إِلَیْهِنَّ
▪️چند زن را که وارد به حمل و بارداری زنان بودند آوردند و به آنها مأموریت دادند که بازرسی کنند، کدام یک از زنان و کنیزان آن جناب باردار است!
📚کمال الدین ج ۱ ص ۱۲۰
✍ آه یا أبا الحُجة ...
خدا لعنتشان کند که حُرمت اهلبیتتان را شکستند و هجوم به خانه شما آوردند... اما لااقل چند «زن» را به همراه خود بردند تا آنها به سراغ اهل و عیالتان بروند...
اما چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعت دردناکی که «سید بن طاووس» نوشت:
تَسابَقَ الْقَوْمُ عَلى نَهْبِ بُيُوتِ آلِ الرَّسُولِ وَ قُرَّةِ عَيْنِ الْبَتُولِ، حَتى جَعَلُوا يَنْتَزِعُونَ مِلْحَفَةَ الْمَرْاءَةِ عَنْ ظَهْرِها،
▪️لشكر اشقياء، در هجوم به خیمه های آل رسول و قرة العين بتول، بر یکدیگر پیشی میگرفتند و كار غارت به جايى رسيد كه از سر زنها، چادر مىربودند.
... ثم أُخْرَجوا النِّساءَ مِنَ الخَيْمَةِ وَاشْعَلُوا فِيهَا النّارَ، فَخَرَجْنَ حَواسِرَ مُسْلَباتٍ حافياتٍ باكياتٍ.
▪️پس از غارت خيمهها، زنان آل طاها را از خيمهها بيرون نمودند و آتش ظلم و عدوان بر آن خيمهها بر افروختند و زنان با سر و پاى برهنه و غارت زده و گريه كنان، بيرون آمدند.
📚لهوف ص۱۶۹
وای من خیمهها به غارت رفت
گیسویی روی نی پریشان شد
وسط چند خیمه ی سوزان
خواهری دل شکسته حیران شد
وای من چادری به یغما رفت
بانویی معجرش در آتش سوخت
مرد بیمار این حرم تنهاست
نیمه ای از بسترش در آتش سوخت
باد تند خزان چه سوزی داشت!
چند برگی ز لالهای گم شد
در هیاهوی زیور زینب
گوشوارِ سه سالهای گم شد
وای از هق هق النگوها
آسمان هم به گریه افتاده
درشلوغیِ عصر عاشورا
حرمله یاد هدیه افتاده
حرف خلخال را دگر نزنید
درد ِسرساز میشود به خدا
دختران تازه یادشان رفته
زخم ها باز میشود به خدا
سرعباس را به نیزه زدند
تا ببیند چه بر حرم رفته
تا ببیند نگاه یک لشگر
سمت بانویی محترم رفته...
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#معارف_حسینی
◾️ چون گریهکُن جدّ غریبم هستی، پیشانیات را بوسیدم...
بر پایه گزارشی، شخصی به نام «سعید» گوید:
به سامرا رفتم و دیدم که قیامت به پا شده است. پرسیدم: چه خبر است؟
گفتند: امام حسن عسکری علیهالسلام از دنیا رفته است.
با خود گفتم آیا خدا حجتی بعد او قرار داده است؟!
🩸ناگهان دیدم کودکی از خانه آمد که نور خیره کنندهای داشت و گریه میکرد و به طرف من آمد و پیشانی مرا بوسید و فرمود:
ای سعید! از این به بعد، من حجت خدا بر تو أم؛
🩸عرض کردم: ای آقای من! چرا در بین این جمعیت پیشانی مرا بوسیدید؟
فرمود: به جهت آنکه تو تعزیه دار جدّم حسین علیهالسلام هستی! به شیعیان من برسان که ماتم جدّم حسین علیهالسلام را در دوشنبه و جمعه فراموش نکنند.
📚مقتل خطی بیاض ص ٢٢٣
✍این اشک نیست، آب زلال و مطّهر است
این چشم نیست، چشمهای از حوض کوثر است
ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد
چشمی که پای مجلس این روضهها، تَر است
چشمی که بیشتر به خودش، گریه دیده است
فردا کنار فاطمه با آبروتر است
ما خشک میشویم، ولی بار میدهیم
دنیای گریه، مزرعۀ سبز محشر است
فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی
گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است
در حجّ و در عبادت و در سجدههای شب
گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است
ما را از این تلاطم دنیا، هراس نیست
تا کشتی نجات حسینی، شناور است
بر من لباس نوکریام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است...
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 سخنرانی تكان دهنده شیخ احمد كافی درباره نماز اول وقت
🍃 محال کسی این سخنرانی رو بشنوه و نماز و سبک بشماره
🔹خواهشا تا می توانید این کلیپ و پخش کنید، تا در ثواب نشرش سهیم شوید.
#امام_حسن_عسکری
به لبِ خشکِ تو انگار که باران میخورد
آب میخوردی هِی ظرف به دندان میخورد
پسرِ کوچک تو مانده چه سازد با تو
زهر وقتی که بر این سینه سوزان میخورد
آه میسوخت از این آه دوتا گونهی او
نفست تا که برآن چهرهی گریان میخورد
فقط از کنده و زنجیر و فلک خالی بود
ورنه این حُجرهی پُر درد به زندان میخورد
بارها شد که تو پیچیدی و اُفتاد سرت
بارها خاک بر این زلف پریشان میخورد
پسرت اینطرف و مادرت آنسو افتاد
دستهاشان به سر از آه حسن جان میخورد
دیدی از بسترِ خود شام و سَر و آتش را
آنهمه زخم که از بام به طفلان میخورد
یک به یک با سرِ خود روی زمین میخوردند
ضربِ شلاق که بر پشت و گریبان میخورد
خیره بر چشمِ پدر بود نفهمید که سوخت
آشتی را که بر آن دخترِ بی جان میخورد
دخترک زد به لبش گفت که دندانش کو
آنقدر سنگ که بر آن لب و دندان میخورد
حسن لطفی