🌸🍃🌸🍃
در سوگ يارِ على عليه السلام
#قسمت_اول
#عیادت_ناتمام
وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فاطمه علیها السلام به منزل علی علیه السلام آمد، به دلیل كسالت شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد .
به منزل خود بازگشت و پیکی روانه منزل علی علیه السلام کرد، تا به علی علیه السلام این پیغام را برساند:
«آن گونه که من احساس می کنم، فاطمه علیها السلام روزهای پایان عمر خود را می گذراند و اول کسی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله ملحق می شود
. من پیشنهاد می کنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند، که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت شعائر دینی .»
علی علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند:
سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهی شما را فراموش نمی کنم . نظر شما را به خوبی دریافتم و البته احترام آن - در جای خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید . سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقی که خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمین [ما را] بس است .
عموی گرامی! از شما می خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم، چرا که فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد .»
وقتی که فرستاده عباس با این پیام به سوی او بازگشت، عباس گفت: غفران الهی نثار فرزند برادرم که البته او آمرزیده است . به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است . برای عبد المطلب فرزندی با برکت تر از علی علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله . . .
#بحارالانوارج43ص210و211
#ادامهدارد...
مداح اهلبیت(ع)حاج یوسف ارجونی
🌸🍃🌸🍃 در سوگ يارِ على عليه السلام #قسمت_اول #عیادت_ناتمام وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و
🌸🍃🌸🍃
در سوگ یارِ علی علیه السلام
#قسمت_دوم
#آهنگ_جدایی
آن گاه که فاطمه زهرا علیها السلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیه السلام فرمود:
ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در می یابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق می شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت می کنم .»
علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود:
«ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن .»
آنگاه علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند .
سپس فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام فرمود:
ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم .»
و علی علیه السلام در پاسخش چنین گفت:
«نه، هرگز! تو نسبت به خداوند آگاه تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی تر، و خائف تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت با من سرزنش کنم . جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است . ولی چه باید کرد که چاره ای برای مرگ نیست . سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است . پس «انا لله وانا الیه راجعون » از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران ناپذیر است . »
سپس مدتی با هم گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود:
«آنچه می خواهی وصیت کن، همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیت تو بخوبی عمل کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می دارم .»
سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایای خود پرداخت ...
#بحارالانوارج43ص191
#ادامهدارد...
🌸🍃🌸🍃
در سوگ يارِ على عليه السلام
#قسمت_سوم
#آغاز_جدایی
با بسته شدن چشمان حضرت زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین علیهما السلام گفت: به نزد پدرتان حضرت علی علیه السلام روید و خبر شهادت حضرت فاطمه علیها السلام را به او رسانید .
حسنین علیهما السلام از خانه بیرون آمدند و در حالی که فریاد می زدند:
«یا محمداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا»
وارد مسجد شدند و حضرت علی علیه السلام را که در مسجد بود، از شهادت حضرت فاطمه علیها السلام آگاه نمودند . حضرت علی علیه السلام با شنیدن این خبر، آنچنان دگرگون شد که بی حال افتاد . آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد .
با سوز و گداز فرمود:
«ای دختر محمد (ص) ! به چه کسی خود را تسلیت دهم. [تا زنده بودی] مصیبتم را به تو تسلیت می دادم، اکنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟ »
#بحارالانوارج43ص249
#ادامهدارد...
🌸🍃🌸🍃
در سوگ يارِ على عليه السلام
#قسمت_چهارم
#درسوگ_زهرا
اميرالمومنين پس از به خاک سپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشی ها و تلخی های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد
«ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد!
همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد .
ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است
اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است
[ ای پیامبر خدا!] تو را به دست خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی!
آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم .
اکنون امانت به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت
[ پس از او] آسمان و زمین زشت می نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی رود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند...
#ادامهدارد...