.
#امام_زمان
مشتاقان وصل
دل من می تَپد مولا برایت
بیا ، ای جان من بادا فدایت
الا ای در قنوت عشق ، آیا
شود مشمول مشتاقان دعایت
چه می شد می رسید آقا به گوشم
صدای رَبّنا یا رَبّنایت
ندارم آبرو امّا تو مولا
دعایم کن دعا در سجده هایت
تکانی ده عبایت را که شاید
رسد بر چشم من گَرد عبایت
عطایی داری و هر لحظه مولا
رسد بر بی قراران این عطایت
هوای دیدنت دارد دل من
پریده مرغ جانم در هوایت
بیاید کاش بنشیند به رویم
نسیمی از غبار خاک پایت
ندارم حال خوش بی رویت ای دوست
منم بیمار و محتاج دوایت
بُوَد دارُالشِّفایت عالمِ عشق
شدم من ساکن دارُالشِّفایت
به کوی توست هر آب بقایی
منم لب تشنه ی آب بقایت
گدایم من گدای خانه ی عشق
ببین در می زند اکنون گدایت
قبایت خیمه ی عرش است ما را
بُوَد حَبْلُ الْمَتین بند قبایت
بَلی گفتی که دور از هر بلایی
فدای گفتنِ قالوا بَلی یت
چه خوش باشد ز تو قرآن شنیدن
بخوان قرآن ، فدای آن صدایت
قرائت کن تو مولا هَلْ اَتی را
ز یاران می برد دل هَلْ اَتی یت
روی در کربلا با اشک و ناله
فدای ناله های کربلایت
چو گردد نینوایت نینوایی
چه حالی دارد آنجا نینوایت
ز دیده می چکد خونِ دل تو
ز اندوه حسینِ سر جدایت
نخواهد رفت از کوی تو مولا
دلش گردیده «یاسر» مبتلایت
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»
#مناجات_با_امام_زمان
https://eitaa.com/yousofarjonei
.
#بعد_از_شهادت_امام_علی
تنهاترین تنها
کوفه در ماتم مولا علی علیه السلام
--------
ای خدا امشب ز هر دل می چکد خوناب تنها
ناله خونین، لاله تنها، مانده گل در قاب تنها
دیده گلگون، سینه پر خون، بر زمین افتاده زیتون
ماه تنها، مِهر تنها، رویش مهتاب تنها
آه و زاری، اشک جاری، در هجوم بی قراری
موج تنها، بحر تنها، کشتی و گرداب تنها
بی صدا دل، در نوا جان، قلب نخلستان پریشان
کوچه تنها، خانه تنها، مسجد و محراب تنها
آه بر لب، سوز بر دل، آتش ماتم به هر دل
کوچه در غم، کوفه در خون، زینب بی تاب تنها
داغ حیدر، باغ پرپر، سینه ها از غم مکدّر
مانده بر دل، خون دلها، چون زلال آب تنها
عشق گوید، در غریبی، یا حبیبی یا طبیبی
پیر تنها، طفل تنها، باز هم اصحاب تنها
«یاسر» از غم، می سراید، تا که خون از دل بر آید
می نشیند روی لبها این کلام ناب تنها
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر» ✍
#شب_بیست_و_سوم_رمضان
http://eitaa.com/yousofarjonei
.
#مناجات
#روز_عرفه
#امام_زمان
آتشی در نظر از شعله ی هجران دارم
بی سبب نیست دلی خسته و سوزان دارم
می رود قافله ی دیده ی من در عرفات
چون در آن عرصه چراغ ره ایمان دارم
می زند خیمه در آن عرصه دل منتظرم
چون امیدی به دل از دیدن جانان دارم
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
چشم در راه وی ام تا به بدن جان دارم
دیگران از غم او مویِ پریشان دارند
من ز هجر رخ او قلبِ پریشان دارم
مویِ من گشته سفید و قدِ من بشکسته
دیده دریا شده و گوهرِ غلتان دارم
ترسم این است بمیرم ، وَ نبینم رویش
آخرِ عمر چنین حالت بُحران دارم
شبِ هجرانْ شبِ تار است ولی او صبح است
این منم آرزوی صبحِ درخشان دارم
آیه در آیه به دنبال وصالم ای دل
تا به وصلش برسم روی به قرآن دارم
چکنم گر نرسم بر سر کوی آن یار
من که یک عمر ز غم دیده ی گریان دارم
یادِ یک قافله افتاد دل بی صبرم
قافله می رود و من دل نالان دارم
می رود قافله از مکّه برون خونین دل
من دلی همره او غرقه به توفان دارم
این حسین است که از مکّه برون می گردد
من دلی از پیِ او بی سروسامان دارم
می رود کرب و بلا چون که مِنایش آنجاست
چه مِنایی که ازو خانه ی ویران دارم
می رود تا بسپارد به دَم تیغ گلو
از همین حادثه من ناله فراوان دارم
بر زمین پیکر خونین حسین افتد آه
من فغان بر تنِ افتاده و عریان دارم
می رود بر سرِ نی رأسِ عزیز زهرا
«یاسر» از داغِ غمش اشک به دامان دارم
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
......
عطش بندگی
دست بگشا به دعایی ز دعای عرفه
بده خود را تو صفایی ز دعای عرفه
بندگی کن تو درین بارِکْ لی فی قَدَرِک
بشنوی تا که ندایی ز دعای عرفه
عطش بندگی ات را برسان سوی یقین
تا رسد آب بقایی ز دعای عرفه
دیده وا کن به سوی لِلدَّعواتِ سامِع
می رسد باز نوایی ز دعای عرفه
هر زمان صورت خود را بگذاری بر خاک
آید از عشق صدایی ز دعای عرفه
ای دل خسته و بیمار بیا جانب او
تا بیابی تو دوایی ز دعای عرفه
می توان رخ به زمین داشت همانند نهال
داشتن نشو و نمایی ز دعای عرفه
غرق تطهیر شوید از کلماتش یاران
می توان برد عطایی ز دعای عرفه
تا رسیدم به مضامین فَلاٰ تَبْتَلِنی
داشتم حال و هوایی ز دعای عرفه
پا مکش هیچ ز درگاه عبادت ای دل
نیست نومید گدایی ز دعای عرفه
هر که اندازه ی وسع اش به سراپرده نور
می برد قدر و بهایی ز دعای عرفه
اشک ما ترجمه ی راٰحِمُ کُلِّ ضارِع
دارد از نور جلایی ز دعای عرفه
دل من ، این دل من با نفس یاربّ اش
برده هر لحظه ضیایی ز دعای عرفه
برسان دیده ی دل را به نهانخانه ی اشک
به طلب کرب و بلایی ز دعای عرفه
همچو "یاسر" به سر دوش گرفتم یاران
در همین عرصه لوایی ز دعای عرفه
محمود تاری «یاسر»✍
#دعای_عرفه
#عرفه
...................................................
.
#فراق_کربلا
حضور
دل کرب و بلاست جا نماندیم
با قافله هاست جا نماندیم
ای رفته به کربلا ، دل ما
همراه شماست جا نماندیم
در کعبه ی کربلاست دل ها
در حال صفاست ، جا نماندیم
هر عاشق دل شکسته اکنون
دنبال دواست ، جا نماندیم
ما آمده ایم از رهِ عشق
این راه خداست جا نماندیم
دل را که به دست یار دادیم
لبریزِ عطاست جا نماندیم
آن کس که مسیر عشق داند
از قافله ها جدا نماند
ما از گل و از چمن بگوییم
از رویش یاسمن بگوییم
دوریم ز کربلا ولیکن
از کرب و بلا سخن بگوییم
با یاد حسین و قتلگاهش
وز رأس جدا ز تن بگوییم
در آتش عشق وی فتادیم
از شعله ی انجمن بگوییم
از تشنه لبِ به خون فتاده
وز کشته ی بی کفن بگوییم
از رأس به روی نیزه رفته
از غرقِ به خون بدن بگوییم
ما زائر آفتاب هستیم
با آینه همرکاب هستیم
ما غیرِ غم ولا نداریم
جز ناله ی نینوا نداریم
جز مهرِ حسین پور زهرا
آئينه ی دلربا نداریم
جان خیمه زده به کربلایش
جا مانده ز کربلا نداریم
جز نغمه ی سرخ واحسینا
ما سوختگان نوا نداریم
جز پرچم اربعین هم اکنون
بر شانه ی خود لوا نداریم
غیر از سفر زیارتِ عشق
ما صحنه ی جانفزا نداریم
دیدیم حریم بی کران را
همراه شدیم کاروان را
ما جلوه ی جان حسین داریم
بهتر ز جهان حسین داریم
او کشته ی اشک عاشقان است
با اشک روان حسین داریم
هر کس پی جنّت است و ما نیز
گلزار جنان حسین داریم
تابنده ترین چراغ هستی
خورشید زمان حسین داریم
در دل همه نقشی از وجودش
بر روی زبان حسین داریم
از شوق به دل نهفته مهرش
از عشق نشان حسین داریم
از شور غمش به شور و شینیم
تا آخر عمر با حسینیم
ما تشنه لب فرات باشیم
خواهان رهِ نجات باشیم
از نام حسین و کربلایش
ایمن ، همه در ثَبات باشیم
او عینِ حیات جاودان است
زآن آینه در حیات باشیم
در پیروی از نماز عشقش
احیاگر این صلاة باشیم
ما منتظر وصال رویش
در وقت غم و ممات باشیم
راهش همه راه مستقیم است
ما نیز در این صراط باشیم
دل یافته نور از مَه او
راهی نشناخت جز رهِ او
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
...┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.
#میلاد_رسول_الله
عرض ارادت به رسول خدا (ص) ، از راه بعید
---------
نزدیک تواییم از راه بعید
ما را بپذیر ای صبح سپید
ای سوره ی عشق ای آیه ی نور
ای جان جهان ، قرآن مجید
در عرشِ عظیم آئينه تویی
تصویر شماست آئينه کشید
در مکّه نشست آب و گِل تو
بوی خوش توست از کعبه رسید
با شوق تو باز ای ابرِ بهار
آبِ رخ گُل بر خاک چکید
حق آمنه را داد از ره عشق
تا روز حساب ایمان و امید
چشمان خداست این کودک نور
آمد که شود شاهد ، وَ شهید
عالم همه شد پروانه ی وی
حیدر به برش چون عبد و عَبید
#حاج_محمود_تاری✍
.
.
#میلاد_امام_جواد
مبارک ترین مولود
گل رسد از باغ رضا عاشقان
عشق کند مدح و ثنا عاشقان
خیز دلا چون که مراد آمده
گوهر دُردانه جواد آمده
شمس و قمر روی دلارای او
چشم جهان محوِ تماشای او
این نُهمین نور اَباجعفر است
جلوه ی روشنگری از کوثر است
خنده کند مادر او خیزران
نور بگیرند ازو اختران
بر دل دلداده مراد آمده
خیز که میلاد جواد آمده
این که نگاهش همه مهر است و ماه
صبح سپید است و بُوَد دل گواه
نور نُهم راحت جان علی ست
یوسفِ زیبا رخ هشتم ولی ست
ماه دل انگیزِ رخ این پسر
شد دَهم ماه رجب جلوه گر
این که درخشید چنین بر زمین
هست وجودش همه نور آفرین
این که چو خورشید به دل پا نهاد
هست امید دل عالَم جواد
روشنی عشق به هر چشمه سار
آیت حق ، حجّت پروردگار
نام محمّد ، لقب اش هم تقی
جلوه ی تقوا ، نَسَب اش هم تقی
سیره ی او ، سیره ی اجداد خویش
نور برآورده ز میلاد خویش
تربت آن آینه در کاظمین
بوی نجف دارد و بوی حسین
عشق نگه داشته گر حرمت اش
عطر جنان می وزد از تربت اش
هست یکی در نظر عالَمِیْن
با نجف و کرب و بلا ، کاظمین
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
.
.
#میلاد_امام_هادی
ولادت امام هادی (ع) / رباعی ها
-----------
از عرش برون روی فلق می آید
آئينه و گل طبق طبق می آید
با عطر محمّدی معطّر بشوید
زیرا که دهم حجّت حق می آید
در نیمه ی ذِالْحَجِّه برون آمد ماه
آن ماه که با سپیده گردد همراه
گویید درین ولادت فرخنده
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه
بر بام فلک نور ولایت آمد
خورشید صلابت و درایت آمد
دل را به ولایت امامت بدهید
چارم علی از نسل هدایت آمد
تفسیر سخا امام هادی آمد
لبریز عطا امام هادی آمد
از بهر هدایت بشر در عالَم
خورشید ولا امام هادی آمد
دلهای محبّان همه غرقِ شادی ست
یک نور ازین ماه به هر آبادی ست
جان را به گلستان محمّد ببرید
زیرا که ولادت امام هادی ست
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
..............
در عشق ببین جلوه ی شمشادی را
بنشان به لبت تبسّم شادی را
در پرتو آسمانی نور غدیر
تبریک بگو ولادت هادی را
..