#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
🟢 در روز عید مبعث، تا میتوانی «صلوات» بفرست ...
حسین بن راشد گوید:
🔸 از امام صادق علیهالسّلام سؤال كردم كه آيا غير از عيدهاى مشهور، عيدى دیگر نیز هست؟ حضرت فرمودند:
🔹 آری، شريفتر و بافضیلتتر از همه اعیاد، روزى است كه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به رسالت مبعوث گردید؛ و آن بيست و هفتم ماه رجب است.
🔸 راوی گوید: سؤال نمودم که در این روز با فضیلت مشغول به چه عملی باشیم؟ إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
📋 تََصُومُ و تُكثِرُ الصّلاةَ عَلَى مُحمّدٍ وَ آلِهِ عليهمالسلام.
🔻 آن روز را روزه بدار و بسيار بر محمّد و آل محمّد «صلیاللهعلیهوآله» صلوات بفرست!
📚 مصباح المتهجد، ج۱ ص۸۲۰
✍ آنگاه که جانم به لب آمد، صلوات
آن لحظه که مرغ روح پر زد، صلوات
در روز جزا که سر برآرم از خاک
بر خاتم انبیاء محمد، صلوات
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
#معارف_علوی
🟢 یارِ غارِ حقیقیِ رسول خدا «صلیاللهعلیهوآله» ...
مولا امیرالمؤمنین علی علیهالسلام در اواخر خطبه قاصعه اینگونه فرمودند:
🔸در آن روزها، در هیچ خانهای اسلام راه نیافت جز خانه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله که خدیجه هم در آن بود و من سوّمین آنان بودم.
📋 أَرَی نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشَمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّةَ الشَّیْطَانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ
🔻 من نور وحی و رسالت را میدیدم، و بوی نبوّت را میبوییدم؛ من هنگامی که وحی بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرود آمد، ناله شیطان را شنیدم،
🔹گفتم: ای رسول خدا! این ناله کیست؟! فرمود: شیطان است که از پرستش خویش مأیوس گردید و فرمود:
📋 إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَی مَا أَرَی إِلَّا أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لَکِنَّکَ وَزِیرٌ وَ إِنَّکَ لَعَلَی خَیْرٍ
🔻علی! تو آنچه را من میشنوم، میشنوی، و آنچه را که من میبینم، میبینی، جز اینکه تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر من بوده و به راه خیر میروی.
📚نهج البلاغه، ص۳۰۱, خطبه قاصعه
✍ گرچه نبی نبود، وصی نبی که بود
مَسند نشین بیبدل این اریکه بود
مردی که همسرش به ملائک ملیکه بود
باید خدا شوی که بفهمی علی که بود
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
#معارف_اهل_البیت_علیهم_السلام
🔰 امام صادق علیهالسّلام میداند که حتی شنیدن نام مبارک رسول خدا «صلیاللهعلیهوآلهوسلم» هم چه احترامی دارد!!!
جناب اباهارون (که اصحاب خاص امام صادق علیهالسّلام است) میگوید:
🔹 در مدینه با امام صادق علیهالسلام همنشین بودم. پس از چند روز به محضر آن حضرت رسیدم که به من فرمودند: چند روزی تو را ندیدهام ای اباهارون!
🔸 عرض کردم: پسری برایم به دنیا آمده؛ امام علیهالسلام فرمودند : خداوند در او برایت برکت نهد! چه نامی بر او نهادی؟ عرض کردم: او را «محمد» نامیدم.
📋 فَأَقْبَلَ بِخَدِّهِ نَحْوَ الْأَرْضِ وَ هُوَ یَقُولُ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ مُحَمَّدٌ حَتَّی کَادَ یَلْصَقُ خَدُّهُ بِالْأَرْضِ
🔻ناگاه حضرت در حالی که گونهٔ مبارکش را به سوی زمین میبرد، فرمود: محمد؛ محمد؛ محمد؛ و نزدیک بود گونه مبارکش بر زمین بساید.
🔹 سپس امام علیهالسلام فرمودند:
📋 بِنَفْسِی وَ بِوُلْدِی وَ بِأُمِّی وَ بِأَبَوَیَّ وَ بِأَهْلِ الْأَرْضِ کُلِّهِمْ جَمِیعاً الْفِدَاءُ لِرَسُولِ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله
🔻جان من و فرزندانم و مادرم و پدرم و همه اهل زمین فدای رسول خدا صلیاللهعلیهوآله.
🔸 به پسرت دشنام مده و او را نزن و به او بد نکن و بدان که هیچ خانهای بر زمین نام محمد را در بر نگرفته جز آن که هر روز تقدیس میشود.
📚 الکافی،ج۶ ص۳۹
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
🩸ملکالموت چگونه برای گرفتن جان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد خانه آن حضرت شد؟!
در نقلها آمده است:
🥀 رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در هنگام بیماری، ساعتی بیهوش شد؛ ناگهان کسی در خانه را کوبید. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: کیست که در را میکوبد؟ گفت: من مردی غریبم! آمدهام و از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خواستهای دارم آیا اجازه میدهید وارد خانه شود؟!
🥀 فاطمه زهرا سلاماللهعلیها گفت: خدا تو را رحمت کند. رسول خدا بیمار است و نمیتواند به کار تو بپردازد. او هم رفت و بعد از اندک زمانی برگشت و باز در را کوبید و گفت: غریبی هستم و اجازه میخواهم بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله وارد شود. آیا اجازه میدهید؟!
🥀 در این هنگام رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به هوش آمد و فرمود: ای فاطمه! میدانی او کیست؟ گفت: نه ای رسول خدا! فرمود: او پراکنده کننده جماعتها و درهم شکننده لذّت هاست. او ملکالموت است. به خدا قسم او پیش از من و پس از من از کسی اذن ورود نخواسته است و به خاطر جایگاه و منزلتم نزد خداوند متعال از من اذن ورود میخواهد. به او اجازه دهید وارد شود.
🥀 پس فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود: وارد شو! خدا تو را رحمت کند. پس مانند نسیم وارد شد و گفت: سلام بر شما ای اهل بیت رسول خدا!
📋 فَأَوْصَی النَّبِیُّ إِلَی عَلِیٍّ بِالصَّبْرِ عَنِ الدُّنْیَا وَ بِحِفْظِ فَاطِمَةَ وَ بِجَمْعِ الْقُرْآنِ وَ بِقَضَاءِ دَیْنِهِ وَ بِغُسْلِهِ وَ أَنْ یَعْمَلَ حَوْلَ قَبْرِهِ حَائِطاً وَ بِحِفْظِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
▪️پس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام را به صبر کردن در (مصائب این) دنیا، محافظتنمودن از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها، جمع کردن قرآن، پرداخت دِین او و اینکه به دور قبر آن حضرت دیواری بسازد و از حسن و حسین محافظت کند، سفارش نمود.
📚المناقب، ج۳ ص۱۱۶
✍ سر به دامان علی داشت که جان بر لب بود
آخرین ذکر نبی, یاعلی و یارب بود
نفسِ آخرِ او بود که می گفت: حسین
و کلام دگرش یادِ غم زینب بود
بروی سینۀپیغمبر اکرم حسن است
و کنار سر او فاطمهاش آنشب بود
همه أسرارِ مگو را به علی گفت نبی
آخرین سّرِ دلش حاوی این مطلب بود
یا علی! بعد من آتش به حرم می افتد
آشکارا شود آن بغض که در مَرحب بود
خانه ام را که همین قوم به آتش بکشند
تازه معلوم شود خصمِ تو لامذهب بود
بِین دیوار و درِ خانه بماند زهرا
وسط آتش کاشانه بماند زهرا
غصه می آید و این دوره بسر می آید
دورۀحزن تو با خونِ جگر می آید
بعد من یاعلی این جمع ز هم می پاشد
پشت این در خبر قتل پسر می آید
بازو و پهلوی زهرای ترا خُرد کنند
فاطمه یاری تو روز خطر می آید
در همین کوچۀباریک بدنبال فدک
دومی با غضبش بار دگر می آید
آه از سیلی این قوم به ریحانۀمن
وای از آندم که ز مسمار خبر می آید
تا ترا یکّه و تنها نگذارد کُفوَت
فاطمه بعد من از شرم تو در می آید
حسنم می شود آنروز عصای مادر
وسط کوچه شود آب, بپای مادر
بعد از این تازه حسن حالِ پریشان دارد
تا چهل سال ز غم گریۀپنهان دارد
جگرش پاره شود, وز کفِ او چاره شود
زانوی غم به بغل, نالۀ هجران دارد
هست بعد از حسنم, داغ حسینم در پیش
او که بر پیکر خود نیزه فراوان دارد
قاتلانش همه هستند؛ أراذل اوباش
گرچه این قافله عنوان مسلمان دارد
سرِ او را سرِ نیزه همه جا چرخانند
گریه بر حال یتیمان و اسیران دارد
کعب نی ها به تن زینب او خُرد شود
سفری پر ز بلا همره عدوان دارد
آه از گوشۀ ویرانه و رخسار کبود
باز هم دخت من و سیلیِ یک دست یهود
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
🩸ای دخترم! من دارم شکایت کسانی را که به تو ظلم میکنند، به نزد خدای متعال میبرم ...
جابر بن عبدالله انصاری گوید:
🥀 فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در واپسین لحظههای زندگانی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به نزد ایشان آمدند و گریه کنان بر روی ایشان افتادند؛ ایشان چشمان خود را باز کرده و به هوش آمد و سپس فرمودند:
📋 یَا بُنَیَّةُ أَنْتِ الْمَظْلُومَةُ بَعْدِی وَ أَنْتِ الْمُسْتَضْعَفَةُ بَعْدِی
▪️ای دخترم! تو پس از من مظلوم واقع میشوی و بعد از من مستضعف میگردی!
🥀 هر کس به تو آزار برساند، بر من آزار رسانده و هرکس بر تو غیظ کند، بر من غیظ کرده و هر کس تو را خوشحال کند، مرا خوشحال نموده و هر کس که به تو خوبی کند، بر من خوبی کرده و هر کس بر تو جفا کند، بر من جفا نموده و هر کس به تو بپیوندد، بر من پیوسته و هر کس از تو ببرد، از من بریده و هر کس با تو انصاف ورزد، بر من انصاف ورزیده و هر کس به تو ظلم کند، بر من ظلم کرده است؛
📋 لِأَنَّکِ مِنِّی وَ أَنَا مِنْکِ وَ أَنْتِ بَضْعَةٌ مِنِّی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیَّ
▪️ زیرا تو از من و من از تو هستم و تو پاره تن من و روحم که در میان دو پهلویم قرار دارد هستی.
🥀 سپس فرمودند:
📋 إِلَی اللَّهِ أَشْکُو ظَالِمِیکِ مِنْ أُمَّتِی...
▪️از کسانی از این امت که بر تو ظلم میکنند به خدا شکایت میبرم.
📚کشف الغمّة ج۲ ص۵۸.
✍ دخترم! گریهی تو پشتِ مرا میشکند
بیش از این گریه مکن قلبِ خدا میشکند
چه کُنی بر دل خود آب شدی از گریه
بغضِ سر بسته از این حال و هوا میشکند
تا که نشکستهای از غصه کمی راه برو
که قد و قامتِ تو زیرِ بلا میشکند
باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا
حیف یک روز کسی دستِ تو را میشکند
تو سیه پوشِ من و شهر به همدردی تو
حرمتِ شیر خدا را همه جا میشکند
کودکانت همه در پشتِ سرت میلرزند
که درِ خانه به یک ضربهی پا میشکند
میدوی پشتِ علی تا که رهایش نکنی
ضربهای میرسد و آینه را میشکند
بس که دنبال علی رویِ زمین میاُفتی
دل جدا , سینه جدا , دست جدا میشکند
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
🩸گلوی مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را چنان بُغضی گرفته بود که نمیتوانست مصائب بعد از خودش را شرح دهد ...
در روایتی امام کاظم علیهالسلام فرمودند:
🥀 در لحظات آخر عمر مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، امیرالمومنین، فاطمه زهرا و حسنین علیهمالسلام به دور آن حضرت جمع بودند،
📋 فَأَخَذَ بِیَدِ فَاطِمَةَ فَوَضَعَهَا عَلَی صَدْرِهِ طَوِیلًا وَ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ بِیَدِهِ الْأُخْرَی
▪️آن حضرت، دست فاطمه سلاماللهعلیها را گرفت و به مدت طولانی بر سینهاش نهاد و دست مولا علی علیهالسلام را با دست دیگرش گرفت.
📋 فَلَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ الْکَلَامَ غَلَبَتْهُ عَبْرَتُهُ فَلَمْ یَقْدِرْ عَلَی الْکَلَامِ فَبَکَتْ فَاطِمَةُ بُکَاءً شَدِیداً وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ لِبُکَاءِ رَسُولِ اللَّهِ
▪️چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله خواست سخن بگوید اشک بر او غالب شد و نتوانست. فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شدت گریست و مولا علی و امام حسن و امام حسین علیهمالسلام نیز به خاطر گریه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله گریه کردند.
🥀 فاطمه زهرا سلاماللهعلیها فرمود:
یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ قَطَعْتَ قَلْبِی وَ أَحْرَقْتَ کَبِدِی لِبُکَائِکَ یَا سَیِّدَ النَّبِیِّینَ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ یَا أَمِینَ رَبِّهِ وَ رَسُولَهُ وَ یَا حَبِیبَهُ وَ نَبِیَّهُ مَنْ لِوُلْدِی بَعْدَکَ وَ لِذُلٍّ یَنْزِلُ بِی بَعْدَکَ
📋 ای رسول خدا! از گریه شما بند قلبم پاره شد و جگرم سوخت ای سرور همه پیامبران از اولین و آخرین، ای امین پروردگار و فرستاده و محبوب و پیامبر او. بعد از تو برای فرزندانم چه کسی خواهد بود و برای ذلتی که پس از تو بر من وارد میشود چه کسی حامی من خواهد بود؟
📋 مَنْ لِعَلِیٍّ أَخِیکَ وَ نَاصِرِ الدِّینِ؟ مَنْ لِوَحْیِ اللَّهِ وَ أَمْرِهِ؟ ثُمَّ بَکَتْ وَ أَکَبَّتْ عَلَی وَجْهِهِ فَقَبَّلَتْهُ
👈 علی علیهالسلام، همان برادرتان و یاریکننده دین، چه کسی را بعد از شما دارد؟ برای وحی خدا و امر او چه کسی خواهد بود؟ سپس گریست و خود را بر سر و صورت پیامبر انداخت و او را بوسید.
🥀 امیرالمومنین علیهالسلام و امام حسن و امام حسین علیهالسلام خود را بر رسول خدا صلیاللهعلیهوآله انداختند.
📚الطُرَف،سید بن طاووس،ص۱۳۰
✍ چند روزیست بستری شده ای
یا به سر حرف میزنی یا دست
باز از فرط ضعف می افتاد
میبری تا همینکه بالا دست
حال و روز بدت مرا انداخت
یاد غمهای هشت سالگی ام
یاد آنروز که یتیم شدم
من در اثنای هشت سالگی ام
از همان روز تا همین حالا
دست لطف تو بر سر من بود
دستهایت پناه خستگی ام
و عبای تو سنگر من بود
آفتاب وجود تو یک عمر
لحظه ای راهی غروب نشد
سال ها از احد گذشت ولی
زخم پیشانی تو خوب نشد..
اگر آماده ای برای سفر
جگرم را ببین و بعد برو
دوسه ماه دگر تحمل کن
پسرم را ببین و بعد برو
چه شده گریه میکنی امروز؟
برده اشک تو صبر و طاقت من
چادرم را نگاه میکنی و
دست خود میکشی بصورت من
باعلی حرف میزدی دیشب
چه به او گفته ای که تب کرده
هی به در میکند نگاه پدر
و مرا باز جان به لب کرده
کاش میشد بمانی و نروی
بی تو میترسم از حسادت ها
از هجوم چهل نفر بر در
آتش و دود و هتک حرمت ها
ترسم اینست که مرا قنفذ
آه ... با تازیانه حد بزند
تا زمین میخورم به ضرب قلاف
باز بر پهلویم لگد بزند
#رسول_خدا_صلی_الله_علیه_وآله
🩸لحظات آخر، دست فاطمه زهرا را در دست مولا علی علیهمالسلام گذاشت و فرمود: «علیجان! امانت مرا حفظ کن!»
در روایتی آقا موسی بن جعفر علیهماالسلام فرمودند:
🥀 لحظات آخر عمر مبارک رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود،
📋 ...یَدُهَا فِی یَدِهِ فَوَضَعَهَا فِی یَدِ عَلِیٍّ وَ قَالَ لَهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ هَذِهِ وَدِیعَةُ اللَّهِ وَ وَدِیعَةُ رَسُولِهِ مُحَمَّدٍ عِنْدَکَ فَاحْفَظِ اللَّهَ وَ احْفَظْنِی فِیهَا!
▪️دست صدیقه کبری سلاماللّهعلیها در دست رسول خدا صلیاللهعلیهوآله بود که دو دست دخترش را در دستان امیرالمؤمنین علیهالسلام گذاشت و فرمود: یاابالحسن! این دختر، امانت خدا و امانت رسول او در نزد توست! پس او را به خاطر خدا و رسولش حفظ کن!
🥀 ای علی! به یقین این کار را انجام خواهی داد. به خدا قسم او سروَر همه زنان بهشت از اولین و آخرین است. به خدا قسم که او مریم کبری است. به خدا قسم تا به این حد که عمر کردم، پیوسته از خدا برای فاطمه و شما دعا کردم و خداوند خواستهام را اجابت گفت.
🥀 به آنچه فاطمه زهرا سلاماللهعلیها میگوید عمل کن، زیرا چیزهایی که جبرئیل امر کرده بود به فاطمه سلاماللهعلیها امر نمودم. بدان ای علی که دخترم فاطمه از هرکس که راضی باشد من نیز از او راضیام و همچنین خدا و فرشتگانش نیز از او راضی هستند.
📋 یَا عَلِیُّ وَیْلٌ لِمَنْ ظَلَمَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنِ ابْتَزَّهَا حَقَّهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ هَتَکَ حُرْمَتَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ أَحْرَقَ بَابَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ آذَی خَلِیلَهَا وَ وَیْلٌ لِمَنْ شَاقَّهَا وَ بَارَزَهَا
▪️یا علی وای بر کسی که به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ستم نموده و حق او را غصب کرده و وای بر کسی که هتک حرمت او نماید و وای بر کسی که در خانهاش را بسوزاند و وای بر کسی که همسرش را اذیت و آزار برساند. وای بر کسی که او را به زحمت انداخته و با او مبارزه کند.
📋 ... اللَّهُمَّ إِنِّی مِنْهُمْ بَرِی ءٌ وَ هُمْ مِنِّی بُرَآءُ ثُمَّ سَمَّاهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله.
▪️...خدایا من از آنها بیزار و آنها از من بیزارند سپس رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نام آن جنایتکاران را بُرد.
📚الطُرَف،سید بن طاووس، ص۱۳۰
✍ دیدی دلم از هرچه میترسید دیدم
افتاده ای در بسترت سرو رشیدم
هرروز دیدم دیده ی بارانی ات را
دیدم شکاف کهنه ی پیشانی ات را
از راه رفتن کل پایت پینه بسته
ناگفته ها را گفت دندان شکسته
در مکه درگیر بلای کوچه بودی
زخمی سنگ بچه های کوچه بودی
“تبّت یدا” خار بیابان بود و پایت
یک لحظه اما درنمی آمد صدایت
حالا من و تو خلوتی داریم باهم
دیگر نگاهت را نگیری از نگاهم
بابا بگو پیشم دوباره مینشینی
قدری بمان پیشم که محسن را ببینی!
تو هستی و اینجا شکوهم مستدام است
حیدر میان هرگذر با احترام است
با بودنت زهرا رخش چون قرص ماه است
آرامش این خانه ی ساده بهراه است
آتش ندیده دامنم الحمدلله
خونی نشد پیراهنم الحمدلله
هرگز ندیده روی زهرا را غریبه
آرام میکوبد در ما را غریبه
بی تو اگر حمله کنند اینها به خانه
زهرای تو میماند و صدتازیانه
آتش میوفتد روی در پشت درم من
با پهلویم سنگر برای حیدرم من
سیلی میاید سمت من ای وای بابا
بدخواب میگردد حسن ای وای بابا
پیشم بمان تا قتل زهرا را نبینی
بی تو صدایم میشود فضه خذینی