#مناجات_امام_حسین_ع
رحمت واسعۀ حی تعالاست حسین
سایۀ رحمت حق بر سر دنیاست حسین
ماهمه عبد خدا، اوست اباعبدالله
ما عبیدیم همه سرور و مولاست حسین
زینت دوش نبی، نور دو چشمان علی
ضربان دل صدیقۀ کبراست حسین
تا دم آخر خود فکر گنهکاران بود
ایهاالناس ببینید چه آقاست حسین
همۀ خواستهاش بود که دستی گیرد
ورنه از دست کسی آب نمیخواست حسین
**
چون پدر داغ پسر دید خودش میمیرد
کشتنش نیزه و شمشیر نمیخواست حسین
#عبدالحسین_میرزایی
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
http://eitaa.com/yousofarjonei
"طفل باشی غم بسیار ببینی سخت است
غنچه باشی ستم خار ببینی سخت است
غربت و غارت و داغ و عطش و در به دری
نصف روز این همه آزار ببینی سخت است
اربا اربا تن داماد و اذان گوی حرم
به زمین دست علمدار ببینی سخت است
روی تل بر سر و سینه زدن و بی کسیِ.......
دختر حیدر کرار ببینی سخت است
زیر پا و ته گودال امان از گودال
یک تن و آن همه اشرار ببینی سخت است
بین یک خیمه آتش زده بابایت را
با تن خسته و تبدار ببینی سخت است
سر هجده پسر فاطمه را بر سر نی
با دو تا چشم گهربار ببینی سخت است
روضه ام حرف رباب است اگر حرمله را
در همه عمر تو یکبار ببینی سخت است
به خدا هیچ کجا سخت تر از شام نبود
عمه ات را سر بازار ببینی سخت است
پایکوبی و کف و هلهله و خنده و رقص
دور یک دسته عزادار ببینی سخت است
دختران علی و فاطمه بازو بسته
وسط مجلس اغیار ببینی سخت است
#عبدالحسین_میرزایی"
#حضرت_زینب_س_اربعین
بردار سر زخاک، منم خواهرت حسین
از شهر شام آمدهام با سرت حسین
از گوشهی مزار تو ای شاه بی کفن
آید هنوز زمزمهی مادرت حسین
یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا
دست مرا گرفت علی اکبرت حسین
آغوش باز کن که سکینه رسیده است
او را بگیر بار دگر در برت حسین
حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست
برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین
میخواستم که آب بریزم به قبر تو
یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین
خاک مزار تو به سرم تا که ریختم
یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین
جسم کبود و زخمی من شاهد من است
خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین
خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام
پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین
بزم شراب و پرده نشینان فاطمه
ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین
ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت
چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین
جانِ سر بریده حلالش نمیکنم
آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین
✍ #عبدالحسین_میرزایی
#امام_موسی_کاظم_علیه_السلام
#شهادت
#قصیده
ای چاره هر کار (یا باب الحوائج)
(یا موسی بن جعفر)
کار دلم شد زار یا باب الحوائج
با کوله بار حاجتم رو بر تو کردم
غم از دلم بردار یا باب الحوائج
من سائل باب المراد کاظمینم
جز این ندارم کار یا باب الحوائج
هر جا گره افتاد در کار دل من
خواندم تو را هر بار یا باب الحوائج
تو کیستی باب الرضا باب المرادی
من عبد این دربار یا باب الحوائج
تو هفتمین شمس ولایت من چو ذره
تو باغ گل من خار یا باب الحوائج
موسی صدایت کرده یا موسی بن جعفر
عیسی تو را بیمار یا باب الحوائج
شد کاظمینت قبله حاجات از بس
دیدند از آن آثار یا باب الحوائج
افلاکیان اند آستان بوس در تو
ای حجت دادار یا باب الحوائج
جبریل کرده بال خود را در حریمت
فرش ره زوار یا باب الحوائج
والکاظمین الغیظ اوصاف خصالت
قرآن کند اقرار یا باب الحوائج
چشم امید ما به دست بسته توست
وا کن گره از کار یا باب الحوائج
جرمت چه بوده که تو را از شهر جدت
بردند با اجبار یا باب الحوائج
جرمت چه بوده سالها در کنج زندان
دیدی جفا بسیار یا باب الحوائج
هر روز تو بوده در آن قعر سیه چال
مانند شام تار یا باب الحوائج
چون مادر خود آرزوی مرگ کردی
دیدی زبس آزار یا باب الحوائج
هر روز روزه بودی و شلاق خوردی
در موقع افطار یا باب الحوائج
زیر غل و زنجیر بودی یاد مادر
یاد در ودیوار یا باب الحوائج
بر روی تخته پاره ای جسم تو بردند
گریم برایت زار یا باب الحوائج
بعد از تو دیگر دخترانت را نبردند
در مجلس اغیار یا باب الحوائج
#عبدالحسین_میرزایی