#امام_هادی_علیه_السلام
🩸امامِ مظلوم سامرا را در خرابهای که محل گدایان و درماندگان بود، جای دادند ...
در نقلها آمده است:
وقتی که امام هادی علیهالسلام را سپاهیان متوکل ملعون به سمت به سامرا بردند،
📋حَتَّی وَصَلَ سُرَّمَنْ رَأَی فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهَا تَقَدَّمَ الْمُتَوَکِّلُ بِأَنْ یُحْجَبَ عَنْهُ فِی یَوْمِهِ فَنَزَلَ فِی خَانٍ یُقَالُ لَهُ خَانُ الصَّعَالِیکِ وَ أَقَامَ بِهِ یَوْمَهُ
▪️در نزدیکی شهر سامرا، متوكل دستور داد تا إمام علیهالسلام را راه ندهند و در كاروانسرايى كه معروف به كاروانسراى درماندگان بود فرو آوردند و یک شبانه روز امام علیهالسلام را در «خان صعالیک» ( خرابهای که محل گدایان و بیچارگان بود) منزل دادند تا به این وسیله امام علیهالسلام را تحقیر کنند.
📚 الارشاد، ج٢ ص٣١١
✍ آه یا امام هادی...
چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن مخدّرات مظلومهای که در شهر شام، آنان را در محلی جای دادند که درباره آن محل، نقل کردهاند:
📋 لا تَقيهُنَّ مِنْ حَرٍّ و لا بَردٍ،
▪️آن خرابه به گونهای بود که آنها را از سرما و گرما حفظ نمیکرد...
📋 حتّی تَقشَرّتِ الجُلودُ و سٰالَ الصّدیدُ بَعد کُنّ الخُدور
▪️پس از پرده نشینی و سایه پروری، رخسارشان پوست انداخت و خون از صورتهایشان جاری گشت،(۱)
📋 فَلَم یَکُنْ لهم طَعامٌ ولاسِراجٌ ولاشَرابٌ فَلاجَرَمَ جَمَعَ کُلُّ واحِدٍ مِنهُم تُرابًا وَ وَضَعوا وُجوهَهُم علی التُّرابِ و بَکَوا بُکاءا شَدیدا
▪️ در آن خرابه، هیچ طعام و نوشیدنی نداشتند و حتی چراغی در آن تاریکی نزدشان نبود؛ پس از روی ناچاری هرکدام از ایشان مقداری خاک را جمع کردند و صورتهای مبارکشان را بر خاک نهادند و به شدت گریه میکردند.(۲)
➖ سقف خرابه شام به گونهای بود که در شُرف خراب شدن بود؛ بعضی از أسرای آل الله میگفتند:
📋 إنّما جُعِلنٰا في هٰذا البَيت لِيَقعَ علَينا.
▪️ما را در این خرابه جای دادند که سقف آن بر سر ما خراب شود.(۳)
📚(۱)مثير الأحزان، ص۱۰۳
📚(۲)بحرالمصائب ج۸ ص۱۱۸
📚(۳)الخرائج و الجرائح ج٢ ص٧۵٣
📝 زهر،با جانِ تو آمیخت، توانت را کاست
دودِ آه از جگر حضرت زهرا برخاست
رنگ رخسار تو با خود خبری آورده
شوقِ پرواز تو در چهرهء زردت پیداست
مثل اجداد خودت زهر به جانت افتاد
رسمِ مسموم شدن بین شما پابرجاست
در اهانت به شما دشمنتان بی باک است
در جسارت به شما دشمنتان بی پرواست
میکشیدند و تو را مثل علی میبردند
چقَدَر داغت از این حیث شبیهِ باباست
ساکنِ "خانِ صعالیک" شدی روز ورود
شرحِ این واقعه یادآوری شام بلاست
یاد سادات به ویرانۀ شام افتادی
خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست؟!
دختر شاه کجا گوشۀ ویرانه کجا؟!
فاطمه گریه کُنِ تک تکِ این مرثیه هاست
#امام_هادی_علیه_السلام
🩸وقتی که شبانه به خانه امام هادی علیهالسلام یورش میبرند ...
در نقلها آمده است:
🥀 نزد متوکل ملعون، از امام هادی علیهالسلام سعایت کردند که در منزل خود کتابها و اسلحه زیادی از شیعیان خود که اهل قم هستند جمع کرده و تصمیم به قیام دارد.
📋 فَبَعَثَ إِلَیْهِ جَمَاعَةً مِنَ الْأَتْرَاکِ فَهَجَمُوا دَارَهُ لَیْلًا فَلَمْ یَجِدُوا فِیهَا شَیْئاً
▪️متوکل ملعون گروهی را فرستاد؛ آنان شبانه به خانه امام هادی علیهالسلام حمله بردند ولی چیزی نیافتند.
📋 وَ وَجَدُوهُ فِی بَیْتٍ مُغْلَقٍ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِ مِدْرَعَةٌ مِنْ صُوفٍ وَ هُوَ جَالِسٌ عَلَی الرَّمْلِ وَ الْحَصَی
▪️آن حضرت میان اطاق در بستهای بود.(آنان، در را گشودند و وارد آن اتاق شدند و دیدند که) امام هادی علیهالسلام بر روی شن و ریگ در آن اتاق نشسته است و لباسی پشمین بر تن دارد؛
📋 وَ هُوَ مُتَوَجِّهٌ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی یَتْلُو آیَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ فَحُمِلَ عَلَی حَالِهِ تِلْکَ إِلَی الْمُتَوَکِّلِ
▪️آن حضرت، توجهش به خدا بود و قرآن میخواند. آن نانجیبان، امام هادی علیهالسلام را با همین حال پیش متوکل بردند...
📚مروج الذهب،ج۲ ص۵۰۳
📚بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢
✍ تنها امام سامره تنها چه میكنی؟
در كاروان سرای گداها چه میكنی؟
دارم براي رنگِ تنت گريه میكنم
پایِ نفس نفس زدنت گريه میكنم
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
باور كنيم شأن تو را رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر، به تو بد نكرده است؟
گرد و غبار، روی تو ای يار ريختند
روي سرِ تو از در و ديوار ريختند
مردِ خدا كجا و اينهمه تحقير، وایِ من
بزم شراب و آيهی تطهير وایِ من
هرچند بين رَه بدنت را كشيد و بُرد
دستِ كسي به روی زن و بچهات نخورد
باران نيزه، نيزه نصيب تنت نشد
دست كسي مزاحم پيراهنت نشد
اين سينهات مكان نشست كسی نشد
ديگر سر تو دست به دست كسی نشد...
#امام_هادی_علیه_السلام
🩸وقتی که متوکل ملعون، (العیاذبالله) به امام هادی علیهالسلام، «شراب» تعارف میکند ...
در نقلها آمده است:
سربازان متوکل شبانه به خانه امام هادی علیهالسلام ریختند و آن حضرت را به زور به کاخ متوکل آوردند؛
📋 وَ کَانَ الْمُتَوَکِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشُّرْبِ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ وَ الْکَأْسُ فِی یَدِ الْمُتَوَکِّلِ
▪️متوکل ملعون در مجلس مِیگساری نشسته بود که امام هادی علیهالسلام را وارد آن مجلس کردند در حالی که جام شراب در دست متوکل بود.
📋 فَلَمَّا رَآهُ هَابَهُ وَ عَظَّمَهُ وَ أَجْلَسَهُ إِلَی جَانِبِهِ وَ نَاوَلَهُ الْکَأْسَ الَّتِی کَانَتْ فِی یَدِهِ
▪️همین که چشم متوکل ملعون به ایشان افتاد، هیبت امام علیهالسلام او را گرفت و ترسید و آن حضرت را پهلوی خود نشاند و جامی را که در دست داشت به ایشان تعارف کرد؛
📋 فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا یُخَامِرُ لَحْمِی وَ دَمِی قَطُّ فَأَعْفِنِی
▪️امام علیهالسلام فرمودند: به خدا گوشت و خون من آلوده به شراب نشده! مرا معذور دار!
🥀 متوکل ملعون گفت: پس برایم شعری بخوان! حضرت فرمود: من زیاد شعر از حفظ ندارم! او گفت: چارهای نیست، باید یک شعر بخوانی!
🥀 امام علیهالسلام شروع به خواندن یک شعر در یاد آخرت و مذمت دنیا نمودند که در آخر، متوکل شروع به گریه کرد و حاضرین نیز به گریه افتادند.
📚مروج الذهب،ج۲ ص۵۰۳
📚بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢
✍ آه ... یا امام هادی
همینکه شیعه میشنود که شما را وارد بزم شراب کردند، جگرش آتش میگیرد ...؛ اما اگر آن بیحیا، جام شراب را به شما تعارف کرد، دیگر تَهماندهٔ جامش را بر سر و رویتان نریخت...
حال چه بگوییم و چگونه گریه کنیم بر آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📋 إنّ يَزيدَ شَرِبَ الخَمرَ و صَبَّ مِنها عَلَى الرّأسِ الشّريف
▪️يزيد ملعون شراب میخورد و تَهمانده آن را بر سر مطهر سیدالشهداء عليهالسّلام میريخت...
📚نفس المهموم، ص۴۳۹
📚معالي السّبطين، ج۲ص۵۸
📝 آتش کشید بر جگرم خنده یزید
سیراب بود و روی لبت چوب میکشید
بازی نمود با لب تو پیش چشم من
تیزیِّ چوب ها لب خشک تو را بُرید
تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت
از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید
تا سرخْ مو بلند شد و یک اشاره کرد
رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید
جانم رباب، تا که سر افتاد بر زمین
از بهرِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید...
#امام_هادی_علیه_السلام
#مصائب_گودال_قتلگاه
🩸کسانی که قصد کُشتنِ امام هادی علیهالسلام را داشتند، در مقابل آن حضرت به سجده افتادند ...
در نقلها آمده است:
روزی کینهٔ متوکل ملعون از امام هادی علیهالسلام آنقدر بالا گرفت که دستور داد چهار نفر از اهالی خزر را برایش حاضر کنند؛ مأموران حاضر شدند و متوکل به هر کدام شمشیری داد و به آنها دستور داد، وقتیکه حضرت هادی علیهالسلام وارد مجلس شد با شمشیر به او حمله کنند و با خود میگفت: به خدا قسم پس از کشتن بدنش را آتش میزنم.
🥀 راوی گوید: من گوشهای ایستاده بودم که در همین گیر و دار، حضرت ابوالحسن امام هادی علیهالسلام وارد شد ... من دیدم امام علیهالسلام در موقع آمدن لبهایش به دعایی تکان میخورد و هیچ ناراحتی و وحشتی ندارد؛
📋 فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ الْمُتَوَکِّلُ رَمَی بِنَفْسِهِ عَنِ السَّرِیرِ إِلَیْهِ وَ هُوَ سَبَقَهُ وَ انْکَبَّ عَلَیْهِ فَقَبَّلَ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ یَدَهُ وَ سَیْفُهُ بِیَدِهِ
▪️تا متوکل ملعون چشمش به امام هادی علیهالسلام افتاد خود را از تخت به زیر انداخت و خود را به آن حضرت رساند و دست و پیشانی او را بوسید و در حالی که شمشیر در دست داشت میگفت: آقا یا ابن رسول اللَّه! ای بهترین خلق خدا! پسر عمو و مولایم یا ابا الحسن!...
🥀 سپس متوکل گفت: آقا ! چه چیز موجب تشریف فرمایی شما در این موقع گردیده؟ امام علیهالسلام فرمود: پیکی از طرف شما آمده و گفت: متوکل شما را میخواهد؛ متوکل گفت: دروغ گفته زنازاده! هرجا میخواهید، تشریف ببرید! سپس روی به حاضرین نموده و گفت: از آقا و مولای من و خودتان مشایعت کنید.
📋 فَلَمَّا بَصُرَ بِهِ الْخَزَرُ خَرُّوا سُجَّداً مُذْعِنِینَ
▪️همینکه امام علیهالسلام خواستند از قصر متوکل بیرون بیاید، تا چشم آن چهار نفر اهالی خزَر به آن حضرت افتاد، با حال اقرار به عظمت ایشان، به سجده افتادند.
📚 الخرائج و الجرائح،ج ۱ ص۴۱۹
✍ آه ... یا امام هادی
ایکاش همانگونه که شمشیر از دست متوکل و آن چهار نفر افتاد، در گودال قتلگاه هم شمشیر از دست شمر و آن چهل نفر حرامیِ ملعون میافتاد...
➖ ما را کُشته است آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشتهاند:
📜 ... وَ بَقِيَ الحُسينُ علیهالسلام مَكبُوبًا عَلَى الأرضِ مُلَطّخًا بِدَمِهِ ثَلاثَ سٰاعاتٍ
▪️حدود سه ساعت بود که سیدالشهدا علیهالسلام بیرمق بین گودال، در خون خودش غوطهور افتاده بود.
🥀 دائماً لبهای خشکش به هم میخورد و میفرمود: صَبرًا عَلَى قَضائِك لا الٰهَ سِواكَ يا غياَث المُستَغيثين
📜 فَاِبْتَدَرَ إلَيْهِ أربَعونَ رَجُلاً كُلٌّ مِنهُم يُريدُ حَزَّ نَحرِهِ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ يَقولُ: يا وَيلَكُم! عَجِّلوا عَلَيْهِ
▪️در آخر چهل حرامی پیشی گرفتند تا سرِ مطهر سیدالشهداء علیهالسلام را جدا کنند؛ عمر بن سعد ملعون هم دائمًا میگفت: وای بر شما! هرچه زودتر کارش را تمام کنید!
🥀 شَبث و سنان ملعون به ترتیب وارد گودال شدند تا سر مطهرش را جدا کنند؛ اما پس از لحظاتی یکی پس از دیگری وحشتزده از گودال قتلگاه بیرون آمدند.
🥀تا اینکه در نهایت شمر ملعون به سنان لعین گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چرا دست کشیدی؟ سنان گفت: وای بر تو! چشمانش را به رویم باز کرد و شجاعت پدرش را به خاطرم آورد که از کشتن او دست کشیدم. پس شمر به او گفت:
📜 إنّي لأقتُلُهُ سَواءً شَبِهَ المُصطفىٰ أو عَلِيّ المُرتضىٰ؛ فأخَذَ السّيفَ مِن يَدِهِ، و رَكِبَ صَدرَ الحُسينِ علیهالسلام...
▪️این من هستم که او را میکشم؛ حال چه شبیه مصطفی صلیاللهعلیهوآله باشد و چه شبیه علیّ مرتضی علیهالسلام؛ پس شمشیر را از دست سنان گرفت و وارد گودال قتلگاه شد و از سینه مبارک سیدالشهداء علیهالسلام بالا رفت...
📚مقتل أبومخنف (مشهور)،ص۹۳
📚اسرارالشهادة ص ۴٢۶
📝 ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر
زینب بیا ، این شمرِ با پا رفته منبر را ببر
چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیرزن
از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر
این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست
دامن کشان، دامن بیاور با خودت سر را ببر
ناله بزن، فریاد کن؛ اما همهش بیفایده است
این شمر، از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر
ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن
پیراهنش را بر زمین بگذار، معجر را ببر
انگشتری که ضربه خورده در نمیآید ز دست
جایش، النگوی من و این چند دختر را ببر
من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام
از بین نامحرم بیا عباس! خواهر را ببر...
17.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گاهی خدا ازطریق آدمایی ک سرراهت قرارمیده بهت ثابت میکنه من کنارتم..
#ماه_رجب
💌پیامبر خـــدا صلی الله علیه و آلــه:
از نســـل علـــی امام رضــــا علیه السلام فرزندش محمّد پدیـــد میآیـــد که فرزنـــدی است پسندیــده و در آفرینـــش از همه مــردم پاکتر، و در اخـــلاق از همـــه نیکوتـــر است✨
#میلاد_امام_جواد_علیه_السلام مبارک🌺🍃
🎊🎉زینـــب بیا و آینه حیــدری ببیـــن
آری خــــدا دوباره علــی آفریده اســت
نامـــش علی اصغــر و در رتبـــه اکبـــر است
چشــم فلـــک نظیر و مثالــش ندیـــده است
تولـــــد دردانــــــه اباعبداللــــــه ألحُسیــــن علیــــه الســــلام مبارک💐
#ماه_رجب
#وعده_صادق