eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
627 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ختم وترحیم خوانی: از فراقت طاقتی در دل نداریم ای برادر ما ز داغ جانگدازت داغداریم ای برادر رفتی و رفت از کف ما طاقت و صبر و قرار چهره از خاک مزارت بر نداریم ای برادر ای چراغ زندگی خاموش گشتی ناگهان خیز و بین در سوگ تو ما سوگواریم ای برادر بر سر خاک مزارت هر شب جمعه ز مهر ما ز اشک دیده ی خود لاله کاریم ای برادر با غروب آفتاب عمر تو در زندگی راستی ما سایه ای بر سر نداریم ای برادر جان به پای زندگانی دادی و در عوض ما تمام عمر بر تو جان نثاریم ای برادر شاعری درد دل ما را ز سوز دل سرود دید چون از داغ تو اندوه باریم ای برادر 👉 بنال ای نی دلُم آشفته حاله خوشی بر روزگارِ مو محاله بنال ای نی که گردیدُم پریشون شده کاشانه ام شام غریبون دریغا مادرم بارِ سفر بست گُلِ خوش عطر وبویُم رفته ازدست دلم از بیکسی دریای خون شد زِ بعد مادرُم دردُم فزون شد غمِ مادر به جون مو شرر زد فراقش شعله ای بر خشک وُتَر زد نداره کَس خبر از آه و دردُم اسیر غصه ها و کوچه گَردُم خداوندا دلُم سامان نداره غمِ بی مادری پایان نداره منو و بی مادری ای داد و بیداد غمِ بی یاوری ای داد و بیداد 👉 چشم عبرت بگشای و به جهان کن نظری روز و شب می گذرد عمر تو و بی خبری پی سیم و زر و مالی به چه فکری تو مگر هست گمانت دم رفتن که به همراه ببری ؟ گنج قارون اگر از بخت بلندت برسد یک کفن باشد نصیبت ببری یا نبری ؟ هرچه کردی تو به فردای قیامت پیداست وای و از ظلم به خلق بهر خدا کن حذری کدخدایی جهان چیست ؟ همه مشتاقِ بر آن غافل از آنکه نباشد جز مصیبت ثمری روز محشر نبود فرقی به پیشگاه خدا پادشاه باشی بدنیا یا که تو رفته گری حق مردم بده ای آنکه امورات یدِ توست قبل از آنکه بگذرد وقت ، توبه را نیست اثری اینچنین فرموده پیغمبر نما دَیْنت ادا چون گریزی نیست ز پاسخ گرچه تو پیغمبری صید مرگ باشی بخواهی یا نخواهی در جهان چون نزاده است و به گردون دائم العمر مادری فکر مردن باش و کار خیر بکن بهر جزا گر ترا میل بهشت هست و مقام سروری باعث اوج بشر سوی خدا ایمان است همچنانکه بر پریدن لازم است بال و پری گریه از خوف و رجاء دارد خریدار ای عزیز دست خیری خواهد و فیض سحر ، چشم تری بت شکن باش و توبشکن صنم نفس دغا راه مده غیر خدا را به دل پر شرری هرکسی بهر خودش دلبر افسونگر داشت بر(صفا )نیست به جز حیدر و آلش دلبری ذاکران امام حسین
ختم وترحیم خوانی: چون نمک از حد گذشت بیشک غذا شور میشود از منیّت هست که آدم از خدا دور میشود ایکه مینازی به چشمان سیاه و زلف خویش وقت پیری مو سفید و چشم کم نور میشود در کجا رفت گنج قارون و چه شد نوح نبی آدمی خواهی نخواهی طعمهٔ گور میشود هر چه کردی همدمت گردد ترا روز جزا ورنه جسمت زیر خروار خاک مستور میشود با مرارت میتوان بر مشکلات فائق شدن ورنه با تن پروری چون شام دیجور میشود زندگی را فرصت آزمودن چند باره نیست بی خبر پیک اجل بهر تو. مأمور میشود چون سکندر گر روی اندر پی آب بقا اینچنین آبی چطور بر تو تصور میشود با چنان قدرت سکندر رفت ما هم میرویم مردنش بر آدمیزاده تلنگر میشود گر بپوشی بر تنت پیراهن از جنس طلا اکثرا اینگونه پوشیدن تفاخر میشود گاه تعصّب باعث دوری ز خالق میشود ادّعای بی عمل داشتن تظاهر میشود گفته پیغمبر چنین آن پاک سیرت از عمل آدمی با خیر و شر خویش محشور میشود ای صفا با کار خیر بر دل تو حاکم میشوی آنکه باشد بی تفاوت آری. منفور میشود 👉 جوانی چونکه از کف رفت دوباره بر نمیگردد یقین دارم درخت خشک دوباره تر نمیگردد بدان قدر جوانی را که تا قدرت به تن داری که جسمت ناتوان گردد ترا باور نمیگردد زبعد هر بهاری لاجرم فصل خزان آید گل این باغ هم ایمن ز باد شر نمیگردد بجز مهر و محبت ها کلید فتح دلها نیست که فتح کشور دل با دو صد لشکر نمیگردد مگو راز دل خویش را به هر نامحرمی ای دوست که هر ناکس در این عالم ترا یاور نمیگردد هزاران قصه مرگ عزیزان را به چشم دیدی از این خیل سفر کرده یکی هم بر نمیگردد بگو تا کی به دنبال زر و زیور به دنیایی که یار هیچ کسی فردا مقام و زر نمیگردد خدا داند که حق گویی بود از بهترین خصلت نمیدانم چرا دیگر کسی بوذر نمیگردد سزای هر بد و خوبی به قدر زره ائی پیداست جزای خوبی ها جز جنت و کوثر نمیگردد خدا فرموده در قرآن به کل من علیها فان کسی ایمن ز دست مرگ و این ساغر نمیگردد هزاران تن اگر هر روز محبت ها کنند بر تو یکی زان آدم مشفق چنان مادر نمیگردد پیمبر غیر زهرا هم شنیدم دخترانی داشت ولی در علم و حلم صدیقهٔ اطهر نمیگردد (صفا ) گوید که دنیایم چنان زندان تاریک است که یک لحظه زعمرم بی غم مادر نمیگردد 👉 ذاکران امام حسین
ختم وترحیم خوانی: عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو خوب و بد مي گذرد واي به حال من و تو قرعه امروز به نام من و فردا دگري مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو مال دنيا نشود سد ره مرگ كسي گيرم كه كل جهان باشد از آن من و تو.... هر مرد شتربان اویس قرنی نیست هر شیشه ی گلرنگ عقیق یمنی نیست هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد هر احمد و محمود رسول مدنی نیست بر مرده دلان پند مده خویش میازار زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست جایی که برادر به برادر نکند رحم بیگانه برای تو برادر شدنی نیست. 👉 کوچهٔ زندگی پیچ و خم داره غصه داره شادی غم داره یه روزی درد و بجونت میزاره شادی دنیا دَوُمی نداره تا میخای لذت دنیا ببری غم میاد سراغ تو بی خبری زندگی خیلی پست و بالا داره اغنیاء داره اگر گدا داره عمر ما چو برق و باد می گذره باخبر باش جوونی را میبره بخدا دنیا به کس وفا نکرد صدهزاران برد زما حیا نکرد بیا تا رفیق بی کلک باشیم قاصد خوشی چو قاصدک باشیم این همه مرگ دیدی بیدار نشدی بی وفائی دیدی بیزار نشدی میبره گرگ اجل یه روز ترا تو هم از دوست و رفیق میشی جدا بیا تا زنده ایی مردونه بمان قدر این عمر گرانمایه بدان بیا خوبی کن بمونه یادگار غیر خوبی نمی مونه موندگار بیا شعر هم دلی را بخونیم عشق و خوبی رو واسه هم بدونیم مبادا ماهم بشیم مرده پرست وقت مشکل بزاریم دست روی دست من که مردم گریه و میخام چکار گل میخای بیاری پس الان بیار بیا زنده ام برام یه کاری کن خونه ام تا زنده ام گذاری کن زنده ام منو گرفتارم مکن با نیش سخن تو آزارم مکن اگر حرفام تو دلت اثر کنه تو رو از مرگ و جزا خبر کنه (صفا )می باله به شعرش اون زمان بعد مرگم تو یه حمد برام بخوان 👉 ذاکران امام حسین
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس: (پاره دم امامان بقیع) امشب شرار غم به سینه داریم در مشهدیم یاد مدینه داریم سلام بر بقیع و بر صفایش جان تمام شیعیان فدایش مدینه جای جای تربت تو گواهی می دهد از غربت تو سلام بر بقیع و لاله هایش که شیعه گرید روز و شب برایش حریم چار امامان گنبد چرا ندارد غریبی بقیع را کرب و بلا ندارد یا فاطمه دل ها کباب کردند قبر عزیزانت (دو دمه امامان بقیع) قبر آن چار امامی که بدون حرمند(جان به قربان بقیع،آن امامان بقیع) در بقیع است و به نزد همه کس محترمند(جان به قربان بقیع،آن امامان بقیع) آن بقیعی که نه شمعی و چراغی دارد(جان به قربان بقیع،آن امامان بقیع) پشت دیوار شبش حال و هوایی دارد(جان به قربان بقیع،آن امامان بقیع) ۱ (قبرستان بقیع) در ارض بقیع خفته تن چار امامان با فاطمه ی خسته و هم محسن بی جان بقیع مدفع خوبان بقیع مرقد ویران ای ارض بقیع مدفن خاصان خداوند در توست دفین چار تن و مادر و فرزند هم مادر و هم باب و دو دردانه دو دلبند باشند همن دفن به تو چون در شایان در نیمه ی شب چون علی آن حجت یزدان زهرای دل افگار و گل ختم رسولان آورد به سوی تو به اندوه و به افغان فرمود زمین کن تو نگهداری اش از جان ای خاک بقیع این گل گلزار رسول است این پیکر بی جان بدن زار بتول است آزرده تن از امت بی شرم و جهول است افسرده و پژمرده شد از کینه ی خصمان نیکو تو نگهدار زمین پیکر پاکش پهلوش شکسته است و ز دل رفته قرارش نیلی شده از ضربت سیلی است عذارش بازوش ورم کرده همی از ید عدوان یک روز حسن خونجگر از زهر جفا شد مدفون به تو فرزند رسول دو سرا شد پنهان تن سجاد در این کوی صفا شد شد دفن به تو پیکر باقر شه خوبان یک روز تن مظهر حق جعفر صادق مسموم شد از کینه ی منصور دوانق گردید دفین در تو همان نور مشارق از کینه ی آن ملحد مغرور به دوران امروز گرانمایه تر از عرش علایی دانیم که مدفن گه خاصان خدایی هم خوابگه زوج علی شیر خدایی هم باغ بهشتی و همی روضه ی ضوان یا رب ز کرم حاجت این جمع روا کن قسمت همه را طوف عزیزان خدا کن ای پور رجائی سرپا بزم عزا کن با نوحه سرایان حسینی به خراسان ‏ زمینه:دست بالا ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: به‌مناسبت فرق دارد جلوه‌اش در ظاهر و معنا حرم گاه شادی، گاه غم دارد برای ما حرم کل معصومین مُعزُّالمؤمنین در عالم‌اند قبرشان قبله‌ست حالا بی‌حرم یا با حرم یک حرم در زینبیه، یک حرم در شهر قم یک طرف زائر فراوان، یک طرف تنها حرم... اوج غربت در کدامین داغ معنا می‌شود این که شاهی از کفن محروم باشد یا حرم؟ فکر کن سبط نبی، حتی ندارد سنگِ قبر خادم فرزند او دارد در این دنیا حرم... در مدینه کاخ‌ها با خاک یکسان می‌شوند بعد از آن، از دور چون دُرّ می‌شود پیدا حرم گاه معنای حرم هرگز ضریح و بقعه نیست داشت تعبیری دگر در روز عاشورا حرم یک سوی زینب حرم، یک سوی دیگر قتلگاه پیر شد در رفت و آمدهای مقتل تا حرم ناله می‌زد مادری با اشک، واویلا حسین ناله می‌زد خواهری با اشک، واویلا حرم ✍ 🔹 🔹 به‌مناسبت ؛ غبار صحن تو بر درد جان دواست بقيع! خرابه‌هاي تو، باغِ‌ بهشتِ ماست، بقيع! تو هم چو فاطمه در شهر خويش تنهايي غريبي و، همه كس با تو آشناست، بقيع! اگر چه روي به كعبه نماز مي‌خوانيم تو قبله‌ی دلِ مايي، خدا گواست، بقيع! به آن چهار امامي كه در بغل داري براي ما حَرَمت مثل كربلاست بقيع! به ياد چهار پسر، در كنار چار مزار هنوز ناله‌ی اُمُّ البنين به‌پاست، بقيع! علي نگفت، به جان علي قسم، تو بگو كه قبرِ گمشده‌ی فاطمه كجاست بقيع؟ هنوز ناله‌ی زهراست از مدينه بلند هنوز لرزه بر اندامِ مجتبي‌ست بقيع! قوي‌ترين سندِ غربت علي در تو عِذار نيليِ ناموسِ كبرياست، بقيع! ✍استاد 🔹 🔹 به مناسبت مرغ دل پر می‌کشد گاهی مسافر می‌شود در حریمی که کبوتر نیز شاعر می‌شود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چار آیینه کجا با هم مجاور می‌شود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعه نادر می‌شود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزه‌ی علمیه دائر می‌شود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم علی ذکر منابر می‌شود تازه از باب قبولی زیارت زائرش تا که سیلی می‌خورد آسوده خاطر می‌شود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر‌زاده‌ها چشم دشمن کور، دل این‌گونه زائر می‌شود ✍ 🔹 به مناسبت هی چشم می‌چرخانی اما گنبدی نیست گلدسته‌ای، صحن و سرایی، مرقدی نیست از نوحه‌خوان و خادم و زائر ردی نیست یک چندم باب الرضا رفت آمدی نیست زائر ندارد قدر انگشتان یک دست آقای ما این‌گونه تنها و غریب‌ست خوابیدم و در خواب سقاخانه دیدم صحن و سرا و گنبدی شاهانه دیدم دور و برش شمع و گل و پروانه دیدم برخاستم از خواب یک ویرانه دیدم ای کاش قبر خاکی‌اش تعمیر می‌شد ای کاش خوابم زودتر تعبیر می‌شد ای کاش او هم مرقد و صحن و سرا داشت ای کاش یک گلدسته و گنبد طلا داشت ای کاش دنیایی شبیه کربلا داشت یا لااقل قدری برای گریه جا داشت ای به فدای غربتش جان و تن من یک شمع حتی بر مزارش نیست روشن جانم فدای او که غم بسیار دیده در کوچه‌ها با مادرش آزار دیده آثار خون را بر در و دیوار دیده هی داغ پشتِ داغ از مسمار دیده من شک ندارم مجتبی در کوچه جان داد تا دید مادر پشت در از پای افتاد جانم به قربانش که غم شد لشکر او در اوج غربت قاتلش شد همسر او ای شیعیان شد تیرباران پیکر‌ او مِن‌ بعد، وای از حال زار خواهر او در زوزه‌ی سگ‌ها صدای شیر گُم شد آن‌قدر تیر آمد که روی تیر گم شد اما خدا را شکر این آقا کفن داشت یک تکه چوبِ تیرخورده روی تن داشت هنگام تشییع جنازه یک بدن داشت یا لااقل هنگام رفتن پیرهن داشت وقت کفن دور و برش اقوام بودند در کربلا اما فقط احشام بودند غصه نخور آقا که غم می‌بازد آخر مظلوم بر ظلم و ستم می‌تازد آخر دنیا به آل فاطمه می‌نازد آخر شیعه برای تو حرم می‌سازد آخر من شک ندارم مقصد این راه نور است ای همسفر برخیز ایام ظهور است ✍ 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
ختم وترحیم خوانی: شُرطه ای داد زد و شاعرتان را کشتند پشت این پنجره ها زائرتان را کشتند ارث برد از پدر خاک، غم و درد و محن چه قدر خاک نشسته ست روی قبر حسن زیر این هرم عطش خیز، سراسر روضه ست سایه انداختن بال کبوتر روضه ست یادم افتاد از آن مرثیه ی عالم سوز بدن شاه رها شد وسط دشت، سه روز جگرم سوخت از این غربتِ بی پشت و پناه دفن شد شاه به دستان دهاتی ها، آه... گریه کردیم و در این حال نمردیم ببخش تازه شد داغ تو هرسال، نمردیم ببخش روضه خوان گفت که مرکب به تنت تاخته است ای تن پاک تو پامال...نمردیم ببخش روضه خوان گفت و شنیدیم و هنوز اینجاییم اگر از روضه ی گودال نمردیم ببخش دل ما سنگ خرابه ست، از آن هم بدتر پا به پای غم غسال نمردیم...ببخش سوم ماه محرم به تو قولی دادیم ما اگر هشتم شوال نمردیم ببخش 🌺 🍃 جمعه ها میگذرد،از تو خبر نیست،بیا حاصل هجر تو جز خون جگرنیست،بیا خشک شد نخل امیدم ز غم نامدنت شاهدم ناله و جز دیده تر نیست،بیا گوئيا شام فراق تو ندارد پایان بی مه روی تو هنگام سحر نیست،بیا از گلستان فراقت به من افسرده غیر اشک و غم و اندوه،ثمرنیست،بیا زخم شد دیده زبس اشک فشاندیم هرروز ای سفرکرده بیا،وقت سفر نیست،بیا بسکه از معصیتم قلب تو را رنجاندم از دعاهای سحر هیچ اثر نیست،بیا چه شده سهم من چشم به راهت دیگر از تو یک گوشه چشمی ونظرنیست،بیا از شمیمت نبود کوچه دل را فیضی تا زمانی که تو را میل گذر نیست،بیا جان به لب گشته ام و در دل غمدیده ما حاجتی غیر ظهور تو دگر نیست،بیا ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی: به‌مناسبت زیاد شعر نگفتیم در رثای بقیع زیاد پر نگشودیم در هوای بقیع چه روضه‌ها که نخواندند روضه خوان‌هامان چه گریه‌ها که نکردیم پا به پای بقیع همیشه هشتم هر ماه روضه می‌گیریم به یاد هشتم شوال و ماجرای بقیع هنوز مادر عباس روضه می‌خواند تنیده در نفس باد روضه‌های بقیع و شاعری که دلش را به دست باران داد نوشت غربت بی انتها به جای بقیع نوشت پیکر زهرا میان این خاک است کجاست مرقد زهرا؟ بگو کجای بقیع؟ خدا کند که بیاید همان که می‌سازد (چهار گنبد فیروزه‌ای برای بقیع) ✍ 🔹 🔹 به‌مناسبت شبیه این زمین در آسمان‌ها آسمانی نیست ندارد وسعتی اما به وسع او جهانی نیست بجای صحن و گلدسته کبوترها نما دارند نشانی ساختند آخر که مانندش نشانی نیست کریمان هرچه که دارند را وقف گدا کردند نگو اینجا چرا صحن و سرای آنچنانی نیست به اجبار عده‌ای باب الکرم را روی ما بستند به در مانده نگاه میزبان و میهمانی نیست مدینه شهر پیغمبر! بگو تو لااقل با ما چرا روی سرخورشیدها پس سایبانی نیست؟ نه سینه زن، نه یک دسته، نه حتی یک حسینیه همه آماده‌ی اشکند اما روضه‌خوانی نیست به یاد چادرخاکی بقیع امروز خاکی شد وحالا زائرش جز مادری قامت کمانی نیست ** همان مادر که آمد کوچه و با قد خم برگشت بلایی برسرش آمد که آثارش نهانی نیست چنان سیلی به‌رویش خورد حوریه زمین افتاد صدا می‌زد حسن در زانویم دیگر توانی نیست... ✍ 🔹 🔹 ؛ بار گناهم را به دوشم می‌کشیدم لنگ‌لنگان تا سر کویت رسیدم در آستان مهربانت هرچه گشتم منع ورودی بر گنه‌کاران ندیدم آرام و با خجلت نشستم پیش پایت از سفره‌ی احسان تو ایمان چشیدم چشمان خود را بستم و دنبال نامت با پای رؤیا تا بقیعِ تو دویدم با یاکریمان در کنار تربت تو نقش حرم بر روی خاکت می‌کشیدم ساده بدون هرچه آرایه‌ست شعرم با تو غزل خواهد شد این شعر سپیدم اوصاف حُسنت رشک جنت گشته آقا تا از تو گفتم، از همه دنیا بریدم باران گرفته روی روح من به لطفت چون اشک شوقِ با تو بودن می‌چکیدم دنیا و عقبای منی، باب شفاعت! ای کاش می‌گفتی که پیشت روسفیدم ✍ 🔹 به‌مناسبت محبت علی و فاطمه، حسین و حسن محبتی که پدر داده یادمان این است محبتی که سرانجام در حساب و کتاب رسد به روز قیامت به دادِمان این است فقط ز درسِ الفبا " حُ سِ ی ن " را بلدیم هزار شکر که سطح سوادمان این است چه فرق می‌کند اصلاً عجم، عرب، غیره... که اهل روضه شدیم و نژادمان این است یکی زیارت دنیا یکی شفاعت حشر تمام خواهشِ دل‌های خادمان این است بقیع می‌شود آباد مثل کرببلا خدا گواست که ما اعتقادمان این است ✍ 🔹 🔹 به‌مناسبت نه ضریحی، نه رواقی و نه سقاخانه‌ای چشم‌ها چیزی نمی‌بینند جز ویرانه‌ای زائری اینجا نخواهد دید صحن و گنبدی کفتری اینجا نخواهد خورد آب‌ودانه‌ای سنگ اگر باشد در اینجا آب خواهد شد دلش کوه خواهد بود اگر اینجا نلرزد شانه‌ای روضه ممنوع است، حتی بی‌صدا و زیر لب پاسخش چوب‌ست وقتی که بجنبد چانه‌ای کافران مأمور اجرای امور دین شدند قبله باز افتاده در دست بتِ بیگانه‌ای روز و شب گرم طواف قبله‌های خاکی‌اند با دوچشم کاسه‌ی خون، دسته‌ی پروانه‌ای عاقبت یک‌روز خواهد ساخت روی این‌ قبور گنبدی از شعرهایش شاعر فرزانه‌ای عاقبت یک‌روز این غم‌خانه إحیا می‌شود صاحب ایوان‌طلاها و حرم‌ها می‌شود ✍ 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
کانال روضه دفتری - 🌹@rozeh_daftari🌹.mp3
663.3K
❣﷽❣ 🔘 🔘 مدینه شهر پیغمبر مدینه شهر درد و غم به لب آوردی از ما جان به مانند بقیع تو دل شیعه بود ویران 🔘واويلا آه و واویلا مدینه جان طاها کو مدینه یاس مولا کو خدا داند که دل تنگم مدینه قبر زهرا کو 🔘واويلا آه و واویلا نمی گویی اگر از قبر پنهانش سخن با ما بگو از سینه ی مجروح و خون پیرهن با ما 🔘واويلا آه و واویلا مدینه از چه رو یاس علی بی برگ و بر افتاد چه رخ داده که زهرای جوان در پشت در افتاد 🔘واويلا آه و واویلا بگو ای شهر غم با ما چه آمد بر سر زهرا تو دیدی حامی حیدر فتاده زیر دست و پا 🔘واويلا آه و واویلا تو دیدی ای مدینه کار گل با نیش خار افتاد بگو با ما کجا از گوش زهرا گوشوار افتاد 🔘واويلا آه و واویلا مدینه شهر غم از تو بوی غم ازچه می‌آید صدای ضربت سیلی هنوز از کوچه می‌آید 🔘واويلا آه و واویلا () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
کانال روضه دفتری - 🌹@rozeh_daftari🌹.mp3
544.2K
‍ .❣﷽❣ 🔘 🔘 🔘 زیر بار ستم نمی کنیم زندگی دل شیعه از این ماتم عظما کباب کرده وهابیت قبر امامان خراب دل پر از خون شده شیعه محزون شده 🔘وامصیبت زین عزا می زنم به سینه و بر سرم قبر چار حجت خدا بدون حرم مهدی فاطمه دارد این زمزمه 🔘وامصیبت ای مدینه بگو تربت مادر چه شد؟ یا بگو لا اقل که سینه از در چه شد؟ تا شوم با خبر بگو از میخ در 🔘وامصیبت () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
کانال روضه دفتری - 🌹@rozeh_daftari🌹.mp3
995.6K
❣﷽❣ ⚫️ ⚫️ شهر مدینه دل ها پر شرر شده یاد بقیـع تو هر دیده تر شده از ظلم و جور دشمنان قرآن شد مرقد چهار امامم ویران ⚫️ای شهر غم واویلتا واویلا **** ای شهر غم به ما از میخ در بگو امشب به ما تو از سقط پسر بگو دیدی که اشک از دیده ی مولا ریخت دیدی که خون از پهلوی زهرا ریخت ⚫️ای شهر غم واویلتا واویلا **** شهر مدینه با سوز جگر بگو زآن کاروان که بر گشت از سفر بگو ای شهر غم به ما بگو از آن شب ام البنین شد روبرو با زینب ⚫️ای شهر غم واویلتا واویلا **** گفتا که زینبم کو نور عین تو بگو چه آمده سر حسین تو صدا زد ای مادر مپرس از حالم من خود به یاد تنگی گودالم ا⚫️ی شهر غم واویلتا واویلا **** () ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @rozeh_daftari
در شهر خفتگان عقل ،جای اراده نیست خاموش بگیر اینجا کسی آزاده نیست در خود بریز تمام حرف های دلت هنوز جهان برای شنیدنت آماده نیست چه سود از های و هوی فریادهای ما وقتی که پشت دادمان کسی ایستاده نیست بر شاخه های غرور لانه کن که قیمتی اینجا برای مرده های افتاده نیست باخود به گور ببر تمام عاشقانه ات دل را بکش در جهانی که دلداده نیست این زندگیست که به سوی هیچ می رود از این قطار مرگ هیچ کسی پیاده نیست وقتی جوانی شاد کن روح و روان خود در وقت پیری فرصت ناز‌ و افاده نیست از دردی که بر شانه ات نشست لحظه ای نرنج دنیا به جز لبخند و خوشی های ساده نیست... ذاکران امام حسین
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس: این جا بقیع و گریه این جا جرم دارد با چشم خیس این جا تماشا جرم دارد بوی سقیفه می دهد بی حرمتی ها در شهر حیدر نام زهرا جرم دارد این جا هرآن کس حرفی از عشق علی زد اندازه ی تاریخ دنیا جرم دارد حق زیارت نامه خواندن هم نداری اسم مفاتیح الجنان ها جرم دارد این جا که یک روزی شبیه کربلا بود حرف از حرم افسوس حالا جرم دارد دست از روی دیوارها بردار زائر قصدت تبرک هست اما جرم دارد هرگز مبادا آهت از سینه برآید جز اشک این جا آه حتی جرم دارد قاری طوطی وار بسیار است اما قرآنِ با تفسیر و معنا جرم دارد گفتند روزی با پیمبر این جماعت کاغذ قلم در مکتب ما جرم دارد رازها داری درون سینه پنهان ای بقیع نیست چشمی که نباشد بر تو گریان ای بقیع گر شود روزی سکوت خویشتن را بشکنی هستی از غم می شود بی تاب و حیران ای بقیع لاله و یاس و شقایق پرپر از باد خزان خفته در آغوش تو از باغ جانان ای بقیع مجتبی دلبند زهرا با دل صد چاک او گشته از زهر جفا نزد تو مهمان ای بقیع باقرالعلم النبی و صادق و سجاد را همچو جان بنموده ای در خویش پنهان ای بقیع خلق می گویند زهرا خفته در آغوش تو ریخته بر روی تو اشک فراوان ای بقیع ای زمین مهمان نوازی کن شکسته پهلویش پشت درب خانه از بیداد عدوان ای بقیع بازوی او زخمی و رخساره اش باشد کبود رحم کن قلب پیمبر را مسوزان ای بقیع حضرت پیغمبر از نزدیک باشد ناظرت بیش از این هرگز مکن او را پریشان ای بقیع روزگاری گنبد و گلدسته هایی داشتی آب بستند و تو را کردند ویران ای  بقیع درب های تو به روی زائرانت بسته است نیست راحت بهر دیدار تو مهمان ای بقیع کاش می شد مهدی زهرا زِ غیبت می رسید تا که می شد جلوه گر آن قبر پنهان ای بقیع عالم امکان رها می شد زِ جور ناکسان خاک کویت می شد از نو چون گلستان ای بقیع گرچه داری قلبی از آتش فروزانتر ولی می شود هر قلب سوزان در تو درمان ای بقیع ای نگین حلقه ی عالم زِ غربت غم مخور عاقبت روزی شود رنج تو پایان ای بقیع اين جا شرف، از قدر، بر افلاک دارد در هر قدم صد بذرِ غم اين خاک دارد اين جا، زيارتگاه رندان جهان ست در اين صدف صد گوهر تابان جهان ست هر كس عجين با عشق حق باشد گِلِ او در هر كجا باشد بوَد اين جا دل او اين جا، تن جان جهان پنهان به خاک ست ميعادگاه عاشقان سينه‌ چاک ست اين جا، بقيع و بقعه، دل‌های كباب ست نور چراغش، روزها هم آفتاب ست هر روزه مِهر، از مِهر، اين جا خاکبوس ست قنديل، شب‌ها ماه چرخ آبنوس ست اين جا، رواق لاله‌های باغ داغ ست روشن، ز اشک چشم مردم، چلچراغ ست خواهم زبانِ گفتن و گوشِ شنیدن اما "شنیدن کی بود مانند دیدن" پر خون شده تا قبر زهرا دیده، دیده از غم فزون ‌تر گرید از نادیده، دیده این‌ جا به روی خاک اگر سر می‌گذارند اولاد زهرا مادری گم‌ کرده دارند این جا چراغ آل طاها گشته خاموش مادر گرفته چار فرزندش در آغوش خیزید ای سادات و این‌ جا را بگردید دنبال قبر مخفی زهرا بگردید این‌ جا که دارد از غم حیدر حکایت زهرا حمایت کرده با جان از ولایت این ‌جا در بیت الشرف آتش گرفته خونین دل شاه نجف آتش گرفته این‌ جا رخ خورشید چون شب گشته نیلی در کوچه پیش طفل، مادر خورده سیلی این‌ جا عدو با کینه با او رو به رو شد دیگر مپرس از من چه با او از عدو شد آید به گوش از بیت الاحزانش فغانش آن ‌جا که دشمن قطع کرده سایبانش آن‌ جا که رفته سینه و بازو شکسته در بین ره گه ایستاده گه نشسته این جا گرفته دست بر دیوار زهرا وز درد بوده تا سحر بیدار زهرا این ‌جا علی تنها تن زهرا به گِل کرد وز بعد او با چاه شب‌ ها درد دل کرد این‌ جا علی تا صبح، شب‌ها ناله می ‌کرد ناله ز داغ یار هجده ساله می‌ کرد این‌ جا پدر طفلان خود را خواب می ‌کرد شمع دل ایتام خود را آب می ‌کرد این ‌جا شده اشکش گلاب قبر زهرا صبر علی افزون شده از صبر زهرا این ‌جا جوابی کس نداده بر سلامش نشنیده کس با گوش جان خود پیامش دانی دل زائر چرا این جا شکسته ست مهدی کنار تربت زهرا نشسته ست خیزید این جا دامن او را بگیرید وز او سراغ تربت زهرا بگیرید این ‌جاست کز غم جان شیعه بر لب آید از کوچه‌ها بوی حسین و زینب آید در این زمین ام البنین ماتم گرفته ماتم ز داغ صاحب پرچم گرفته این ‌جا ز دشت کربلا برگشته زینب برگشته اما بی بردار گشته زینب این‌ جا نشان آورده دختر بهر مادر پیراهن سوراخ سوراخ برادر غم سوخت عبدالله را و ساخت این ‌جا خود دید زینب را ولی نشناخت این‌ جا دوبیتی از جفاها و جور قوم دغا پر ز خون است قلب اهل ولا چون حریم چهار امام همام کرده تخریب فرقه ی اعدا ▪️