اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تمام دشت روایت از آب میکردند
به هر شراره دلی را کباب میکردند
شبیه ماهی افتاده در کنارهی رود
رقیّههای حرم آب آب میکردند
به پیشواز حسین ابرهای خونباری
قبای سرخ، تن آفتاب میکردند
عصا و سنگ و سه شعبه...، خدا قبول کند!
به هر طریق که میشد، ثواب میکردند
سه ساعت است که گودال...، لااقل ای کاش
برای کشتن مولا شتاب میکردند!
سر و هرآنچه که شد از تنش به غارت رفت
چقدر روی تن او حساب میکردند!
غروب روز دهم اسبها امامی را
برای گندم ری آسیاب میکردند
تو را اگرچه سر صبر کشتهاند، امّا
به وقت حمله به خیمه شتاب میکردند
و هرکه گفته...، دروغ است! من که میدانم
مخدّرات به هر رو حجاب میکردند
ولی بمیر مسلمان! که مستها با دست
به آیههای نجابت عتاب میکردند
شبی به خاک نشستند آسمانیها
که اقتدا به غم بوتراب میکردند
✍ #حسن_خسروی_وقار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
جز آن جناب که کرد انقلاب بر نیزه
نخوانده هیچ پیمبر کتاب بر نیزه
نوشتهاند مقاتل به نیزه رفت و نرفت
امان ز چشم و چراغ رباب بر نیزه
چقدر چهرهی این مرد آشناست، ببین
نبیست یا که علی بینقاب برنیزه؟
تنی شبیه گلی روی خاک افتاده
سری گرفته شمیم گلاب بر نیزه
ز روی اوست که خورشید شام، نور گرفت
طلوع کرده چنان آفتاب بر نیزه
بگو که خاک بریزد به سر زمین و زمان
که شد سر پسر بوتراب بر نیزه
✍ #عاطفه_جعفری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_شب_عاشورا
آن لحظه که حرف ماندن و رفتن شد
هنگامهی دل کندن جان از تن شد
در اصل چراغ خیمه خاموش نشد
تکلیف جماعت دو دل روشن شد!
یاران حسین، با خطر میمانند
امثال حبیب، بیشتر میمانند
امروز اگر چراغ خاموش شود
از مدعیان چند نفر میمانند؟!
قبل از همه او در این حرم روضه گرفت
چشمش افتاد بر علم، روضه گرفت
کم کردن نور خیمه آن شب یعنی
در ماتم خود حسین هم روضه گرفت
✍ #محمدحسین_ملکیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
مشکِ اشکِ من همیشه کار زمزم میکند
هر نمش دارد گناهان مرا کم میکند
بیگمان محکم در آغوش خودت میگیریاش
ریسمانِ پرچمت را هر که محکم میکند
کتریات یک جور پیرِ روضهخوانِ هیئت است
اشک را در استکان چشم ما دم میکند
نذری اربابها از دخل رعیت میرسد
این چه غوغاییست که ماهِ محرم میکند!
سائل پشت درت بار خودش را بسته است
با همین فقری که دارد کار حاتم میکند
از رسولِ تُرکها، حُر ساختن کار شماست
آدمتبودن مرا یک روز آدم میکند
دست عبّاس تو میافتد حساب محشرش
آن میانداری که صفها را منظم میکند
خم نخواهد شد سرش در پیشگاه این و آن
هر که سر را با تباکیکردنش خم میکند
هرکه دارد اشک میریزد برای داغ تو
در حقیقت گریه بر داغ حسن هم میکند
هر زمانی از تهِ دل گفتهام: جانم حسین
مطمئناً حضرتِ زهرا نگاهم میکند
گوشهگیرم..، گوشهی ششگوشهی من را بده
نوکرت کُنجِ حرم خود را مجسم میکند
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین
داغِ دوری از حرم پشتِ مرا خم میکند
**
ای که جمع و جور کردی زندگیام را حسین!
پیکرت را نیزه و شمشیر درهم میکند
جسم تو مثل سرابی روی خاک افتاده است
نعل مرکبها تنت را سخت مبهم میکند
✍ #سیدامیرحسین_موسوی و #بردیا_محمدی
کانون ذاکران امام حسین زرند