#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
مسلمان نیست هر کس که مسلمان محرم نیست
میان سفرهی شیعه به جز نان محرم نیست
فدای میزبانی که هزار و چارصد سال است
نگفته هر که آلوده است مهمان محرم نیست
مبارکتر از این غم را نمیبیند دگر دنیا
پشیمان میشود آنکه پریشان محرم نیست
در آن ماهی که جان داده، به خلق الله جان بخشد
کسی با دست و دلبازیِ سلطان محرم نیست
الا کشتی آرامش، نیا دور و برم اصلاً
مرا آرامشی خوشتر ز طوفان محرم نیست
تمام خاطرات بی نظیر من از این شبهاست
برایم هیچ دورانی، چو دوران محرم نیست
ندیدم در تمام عمر شیرینتر ازین اشکی
برایم هیچ بارانی چو باران محرم نیست
نوشته سر در جنت خدا: اينجا حسینیه است
و اصلاً جایِ جز خانهبهدوشان محرم نیست
چه دیده مادرش در قتلگاه! اینگونه میگرید؟
کسی چون حضرت زهرا پریشان محرم نیست...
✍ #محمدحسین_رحیمیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
مهمان دم در است، فقط جایمان کم است
شکر خدا بساط ضیافت فراهم است
این سو که استکان و سماور گذاشتیم
موکب زدیم و از سرِ شب چایمان دم است
آن سو کتیبهای است که رویش نوشته است:
باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟
هرکس که آمده است به اینجا خوش آمده
خوب و بد و فقیر و غنی نیست، دَر هَم است
باید لباس خوب خودم را به تن کنم
این بهترین لباس، سیاه محرم است...
✍ #سیده_تکتم_حسینی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
هر دم ز آه حسرت تو آه میکشم
با مقتل شهادت تو آه میکشم
در آرزوی یک سحر کربلای تو
در حسرت زیارت تو آه میکشم
اصلاً سلام من به امید جواب توست
با شوق یک اجابت تو، آه میکشم
ای رحمت وسیع خدایی، نگاه کن
در آرزوی رحمت تو آه میکشم
قربان آیه آیهی لبهای زخمیات
دائم برای غربت تو آه میکشم
با یاد ساربان و عقیق یمانیات
با لحظههای غارت تو آه میکشم
با یاد خیزران و لب چوب خوردهات
با آن همه مصیبت تو آه میکشم
✍ #وحید_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
شبِ تاریک، بدون تو سحر کردم من
با غم و غُصهی دوری تو سرکردم من
کاسهی صبر دلم در ته گودال شکست
کاسهی چشم، پُر از خونِ جگر کردم من
آب آزاد شد و هیچکسی آب نخورد
نذر لبهای تو از آب حذر کردم من
سایهام را زن همسایه ندیده یکبار
سایه به سایه به هر کوچه گذر کردم من
با همین چادرِ پاره شدهام جنگیدم
بی زره از حَرَمت دفعِ خطر کردم من
با چه وضعی سر بازار مرا میبردند
بی تو ای سایهی سر، سخت ضرر کردم من
تو کس و کار منی، ای سر روی نیزه
خبرت هست که با شمر سفر کردم من؟!...
✍ #ابراهیم_میرزائی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مدح_و_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات
عرش بر جلوهی رخسار حسین مینازد
فرش بر رونق بازار حسین مینازد
ابر بر اشک عزادار حسین مینازد
قبر ششگوشه به زوار حسین مینازد
کربلا هم به علمدار حسین مینازد
آیت لیلهی معراج، حسین است حسین
عشق را سلطنت و تاج، حسین است حسین
فُلک افتاده به امواج، حسین است حسین
عاشق مست به صهبای حسین مینازد
شیعه بر عشق و تولای حسین مینازد
جز حسین کیست که پرچم به مساوات زند؟
جز حسین کیست کلامی به مباهات زند؟
جز حسین کیست دم از قاضی حاجات زند؟
مصطفی در صف محشر به حسین مینازد
مرتضی ساقی کوثر به حسین مینازد
هشت در را که گشایند به فردوس برین
شهپری را که خدا داده به جبریل امین
حوض کوثر، خم و ساغر، خود ساقی به یقین
خط توحیدپرستی به حسین مینازد
صانع عالم هستی به حسین مینازد
دل که باشد تهی از مهر و محبت، دل نیست
به خدا محفل بی ذکر حسین، محفل نیست
هر که دیوانهی مولا نبُوَد، عاقل نیست
نه فقط عاقل مجنون به حسین مینازد
مدعی، دیدهی گردون به حسین مینازد
یاحسین آب حیات است، بگو یامولا
نردبان درجاتِ است، بگو یامولا
یاحسین رمز نجات است، بگو یامولا
هر کسی گفت حسین، عزت او تأمين است
فاطمه ضامن اوست آخرتش تضمین است
جز حسین کیست که در شأن و شرف بی همتاست؟
جز حسین کیست که محبوب تمام دلهاست؟
او حسین است، بلی میوهی قلب زهراست
فاطمه ام ابیها به حسین مینازد
همهجا زینب کبری به حسین مینازد
یاحسین ذکر ولایی ست، خدا میداند
یاحسین رمز رهایی ست خدا میداند
یاحسین فیض خدایی ست، خدا میداند
نه فقط عالم و آدم به حسین مینازد
این شرف بس، که خدا هم به حسین مینازد
فوق اندیشه و پندار و گمان است حسین
مصطفی هر چه که فرموده همان است حسین
چون علی مبتکر سیر زمان است حسین
طبع (خوشزاد) حقیقت به حسین مینازد
در سحرگاه قیامت به حسین مینازد
✍ مرحوم #سیدحسن_خوشزاد
🔹 کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
یک سال گریه کردم، یک ماه را ببینم
عرض ادب دوباره... ارباب نازنینم
این چند روز آخر، عمری به من گذشته
عشق است و اضطرابش، من عاشق همینم!
آغوش باز کردی، مارا بغل گرفتی
یعنی میان هیئت، پیش تو مینشینم
از کودکی برایت، زنجیر میزدم من
ای عشق اول من! ای عشق راستینم!
هر سجدهای که کردم، خون تو بانیاش بود
با گریه بر غم تو، شد استوار دینم
یک جمله است ایمان...گریه برای ارباب!
گریه کن تو هستم، پس جزء مؤمنینم
با گریهی رفیقان، شستند نامهام را
برکت ز دوستان بود، من نیز خوشهچینم
خوب است روزگارم، پیش تو گرمِ کارم
در روضهات عزیزم! در جنت برینم
آب و گِلم حسین جان! مخلوط با گِل توست
من اهل کربلایم، آنجاست سرزمینم
بر نیزه تکیه دادی، گفتی که یار من کو؟!
لبیک گفتهام من، با نالهی حزینم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #زیارت_اربعین؛
آتشِ عشقِ حسینی در دلم تا سر گرفت
قابِ عکسِ دودمانم رنگِ خاکستر گرفت
از طفولیَّت به من گفتند اربابم تویی!
عشقِ تو از تک تکِ گهوارهها، نوکر گرفت
هیچ کس را دستِ خالی رد نکردی، خوشمرام!
هرچه دارد سائلِ درمانده، از این در گرفت
آنقَدَر ذکر حسین از حَنجرِ من شد بلند
میتوان از تارهایش چوبهی منبر گرفت
بیرقت را نصب کردم، غُصههایم عَزل شد
رقصِ پرچم، ماتم از این قلبِ غمپرور گرفت
فرشهایِ روضه، قالیِ سلیمانِ من است
تا نشستم روی آن، دیدم که روحم پَر گرفت
نامسلمان را وَهَبکردن فقط کار تو بود...
ای که طرزِ کُشتنِ تو گریه از کافَر گرفت
آبروریزی که کردم، پشتِ من بودی حسین!
هر زمانی بد شدم، لُطفت مرا در بَر گرفت
سور و ساتِ گریه را زهرا فراهم میکند
اشکِ خود را باید از مهریهی مادر گرفت
در نجف ویزای زُوّارِ تو امضا میشود
کربلای اربعین را باید از حیدر گرفت
خونِ طفل شیرخوارت تا ابد تضمین ماست
شیعه حُکم بخشِشاش را از علیاصغر گرفت
**
حرمله با یک سهشعبه حَلق او را پاره کرد
حنجرش شکلی شبیهِ مشک آبآور گرفت
آه ! عُمقِ قبرِ اصغر بیشتر میشد اگر
فکرِ نبشقبر را میشد از این لشگر گرفت
✍ #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#نوحه #شور #مقتل_خوانی
#روضه_سنگین 😭🏴
ناله ها زد فاطمه در کربلا
زَجّه ها زد فاطمه واغربتا
باغ گلهایش خزون
لاله هایش غرق خون
بر زمین افتاده بود
کودک و پیر و جوون
پاره پاره شد گَلو
بر زمین و آسمون
ناله ها زد فاطمه در کربلا
زَجّه ها زد فاطمه واغربتا
غریب مادر،
حسین مظلومم ذَبَحوک
بای ذَنبً قَتَلوک
و مِنَ اَلماءَ مَنعوک
گلو بُریدند،
سر از قفا تشنه بریدند
مثال گرگ اومدن و
به قتلگاه تو رو دریدند
وا حسیناه وا حسین
وا غریباه وا حسین
وا ذبیحاه وا حسین
وا مقتولاه وا حسین
غریب مادر یا حسین
بریده حنجر یا حسین
ناله ها زد فاطمه در کربلا
زَجّه ها زد فاطمه واغربتا
ای شهید پاره تن
کشته ی دور از وطن
یوسف بی پیرهن
ای حسین بی کفن
وای من ای وای من
وای من ای وای من
شهید بی سر یا حسین
ای گل پرپر یا حسین
کشته ی خنجر یا حسین
غریب مادر یا حسین
غریب مادر یا حسین
بریده حنجر یا حسین 😭
#هادی_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
شکوه تو زمین را با قیامت آشنا کرده
و رقص باد با گیسوی تو محشر به پا کرده
زمین را غرق در خون خدا کردی خبر داری؟
تو اسرار خدا را بر ملا کردی خبر داری-
جهان را زیر و رو کرده است گیسوی پریشانت؟
از این عالم چه میخواهی همهعالم به قربانت
مرا از فیض رستاخیز چشمانت مکن محروم
جهان را جان بده، پلکی بزن، یا حیُّ یا قیوم
خبر دارم که سر از دیر نصرانی در آوردی
و عیسی را به آیین مسلمانی در آوردی
خبر دارم چه راهی را بر اوج نیزه طی کردی
از آن وقتی که اسب شوق را مردانه هی کردی
تو میرفتی و میدیدم که چشمم تیره شد کمکم
به صحرایی سراسر از تو خالی، خیره شد کمکم
تو را تا لحظهی آخر نگاه من صدا میزد
چراغی شعلهشعله زیر باران دست و پا میزد
حدود ساعت سه، جان من میرفت آهسته
برای غرق در دریا شدن میرفت آهسته
بخوان! آهسته از این جا به بعدِ ماجرا با من
خیالت جمع ای دریای غیرت! خیمهها با من
تمام راه بر پا داشتم بزم عزا در خود
ولی از پا نیفتادم، شکستم بیصدا در خود
شکستم بیصدا در خود که باید بیتو برگردم
قدم خم شد ولیکن خم به ابرویم نیاوردم
نسیمی آشنا از سوی گیسوی تو میآید
نفسهایم گواهی میدهد بوی تو میآید
✍ #سیدحمیدرضا_برقعی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#اخلاقی_و_اندرز
#امام_زمان_عج_مناجات
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
باید که فقط یوسف زهرا بپسندد
مارا چه نیازیست که دنیا بپسندد
قنبر شدن این است که هر لحظه بگویی
من راضیام آنگونه که مولا بپسندد
مجنون دمی از سرزنش خلق نرنجید
دیوانه شد آنقدر که لیلا بپسندد
از قافله دوریم؛ ولی کاش از آن دور
یک ثانیه برگردد و مارا بپسندد
یک عمر نشستیم که در باز کند؟؟ نه_
_یک بار بیاید به تماشا.... بپسندد
ما دغدغه داریم که ارباب ببیند
ما دغدغه داریم که سقا بپسندد
نه فکر حسابیم، نه دنبال ثوابیم
ما آمدهایم اُمّ ابیها بپسندد
بگذار بخندند به این زار زدنها...
میارزد اگر زینب کبری بپسندد
✍ #مجید_تال
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین
در دلم انداخته شوق زیارت را حسین
هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده
از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین
هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد
زیر دینِ خویش بُرده استجابت را حسین
ان لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم
لحظهای هم کمنکرده این حرارت را حسین
آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_
بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین
دست و پا میزد اگر در خون میان قتلگاه
دست و پا میکرد اسباب شفاعت را حسین
عدهای شمشیر و نیزه، عدهای سنگ و عصا
بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین
زخمهای او زیاد و اشکهای ما کم است
میپذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
✍ #احمدجواد_نوآبادی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
پای ما تا راهِ دُشوار فراقش را گرفت
در میان هر حسینیّه سراغش را گرفت
عالَمِ ذر هر کسی ارثیّه از دلدار بُرد
این دل ما هم خدا را شکر، داغش را گرفت
خانهی تاریک قبرش روزِ روشن میشود
هر که روی شانهی خود چلچراغش را گرفت
پیش پایش پادشاهان نیز سَر خَم میکنند
نوکری که دامن شاهِ عراقش را گرفت
پردهی کعبه مُرید این سیاهیِ عزاست
از لوایِ روضهها سبک و سیاقش را گرفت
رفته رفته گرم شد بازار دُکّانداریاش
دست آن کاسب که کتریِ اجاقش را گرفت
گریه بر خونِ خدا، شیرینترین رُخدادِ ماست
خوشبحال هر که شورِ اتفاقش را گرفت
مادرم آنقَدْر روی مُهرِ تربت اشک ریخت
عاقبت عطر حرم کل اتاقش را گرفت
دست از عالَم کشیدن..، اصل رُکنِ عاشقیست
طالبِ معشوق، از دنیا طلاقش را گرفت
عشق تعریفی ندارد جز حسینِ فاطمه...
از نخستین روز، قلبم اشتیاقش را گرفت
پیش چشمِ باغبان، آتش به محصولش زدند
نیزهای بی رحم آمد... سروِ باغش را گرفت
صحن اکبر زیر پای شامیان تخریب شد
با عبا بابا بقایای رواقش را گرفت
✍ #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
اینجا همه کورند و از آیات میگویند
خورشید را حتی چراغی مات میگویند
این سرزمینِ تیره را شامات میگویند
پای زمان انگار اینجا لنگ میگردد
یعنی چهل گامش چهل فرسنگ میگردد
این باب را دروازهی ساعات میگویند
این سو زنانی خسته با اطفال میآیند
پانصد هزار آن سو به استقبال میآیند
افلاک، از نحسی این اوقات میگویند
تا رأسِ مولا بین صفها میرود بالا
آواز میخوانند و دفها میرود بالا
در شعرشان رقاصهها طامات میگویند
بر نیزهها حتی امیری میکند این سر
سائل بیاید، دستگیری میکند این سر
او را کماکان قبلهی حاجات میگویند
آل علی را شامیان خونِ جگر دادند
از کوچهی تنگ یهودیها گذر دادند
اینجا مسلمانانش از تورات میگویند
پیرزنی که در سرش جز فکر خیبر نیست
برداشت سنگی از زمین، پرسید: این زن کیست؟
گفتند: او را عمهی سادات میگویند
اموال را بردید حرفی نیست شامیها
اما کجای این جهان آه ای حرامیها_
روبندهای کهنه را سوغات میگویند؟!...
✍ #سیدمیلاد_حسنی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام؛ #مجلس_یزید_ممنون؛ #حضرت_رقیه_س_شهادت
گفتم به "دل" بمیر!، به "جان" گفتهام بسوز!
خورشید بر فرازِ نِی و تیره گشته روز
عالَم فدایِ آنکه سرش را بریدهاند!
نفرین به خصم، لعن به اشرارِ کینهتوز
یا زینب الصبور! بخوان از غمِ حسین
شامِ سیاه را به یکی آه، برفروز!
با چوبِ خیزران به لبش زد یزید و بعد_
دختر که دید، عمه به او گفت: لب بدوز!
**
دارد تمام میشود این ماهِ عاشقی؛
من سخت، بیقرارِ شبِ سومم هنوز!
✍ #عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_شام
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آوردهام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خوانَد آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شامِ تیره، صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد، چه جای وعجّل!
✍ #مسعود_یوسف_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#جمهوری_اسلامی_ایران
#شهید_و_شهادت؛ #شعر_حماسی
#محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
چه باک از مرگ؟ وقتی مقتدایت شاهِ مردان است
الا نمرودیان! پایان این آتش گلستان است
اگر گفتند روزی: این شهادت عین خسران است
بگو در کنجِ بستر، جانْسپردن ننگ انسان است
مبادا وقت جنگِ حق و باطل، بی طرف باشم
منِ شیعه به دنیا آمدم تا جان به کف باشم
مبادا عرصه را خالی کنم در حِین این پیکار
مبادا اینکه زیر چکمهی دشمن شوم بیدار
مبادا کربلا اینبار در ایران شود تکرار
مبادا لحظهای پایین بیاید پرچم سردار
مگر من مرده باشم این علم روی زمین باشد
که این کشور مسلمان امیرالمؤمنین باشد
امان نامه کجا و پیروانِ راه عاشورا
بگو «پا پس کشیدن» نیست شأنِ شیعهی مولا
که عزم راسخ ما کوهها را میکَند از جا
چه غم؟ وقتی که باشد مقتدامان مهدی زهرا
نمیدانند ایرانی جماعت سخت بی باک است
که ایرانِ قوی کابوسِ دشمنهای این خاک است
✍ #احسان_نرگسی
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
مشکِ اشکِ من همیشه کار زمزم میکند
هر نمش دارد گناهان مرا کم میکند
بیگمان محکم در آغوش خودت میگیریاش
ریسمانِ پرچمت را هر که محکم میکند
کتریات یک جور پیرِ روضهخوانِ هیئت است
اشک را در استکان چشم ما دم میکند
نذری اربابها از دخل رعیت میرسد
این چه غوغاییست که ماهِ محرم میکند!
سائل پشت درت بار خودش را بسته است
با همین فقری که دارد کار حاتم میکند
از رسولِ تُرکها، حُر ساختن کار شماست
آدمتبودن مرا یک روز آدم میکند
دست عبّاس تو میافتد حساب محشرش
آن میانداری که صفها را منظم میکند
خم نخواهد شد سرش در پیشگاه این و آن
هر که سر را با تباکیکردنش خم میکند
هرکه دارد اشک میریزد برای داغ تو
در حقیقت گریه بر داغ حسن هم میکند
هر زمانی از تهِ دل گفتهام: جانم حسین
مطمئناً حضرتِ زهرا نگاهم میکند
گوشهگیرم..، گوشهی ششگوشهی من را بده
نوکرت کُنجِ حرم خود را مجسم میکند
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین
داغِ دوری از حرم پشتِ مرا خم میکند
**
ای که جمع و جور کردی زندگیام را حسین!
پیکرت را نیزه و شمشیر درهم میکند
جسم تو مثل سرابی روی خاک افتاده است
نعل مرکبها تنت را سخت مبهم میکند
✍ #سیدامیرحسین_موسوی و #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید
دست بر حنجرهات زد...، جگرم تیر کشید
روی تل بود که دیدم نفسم میگیرد
روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید
اولین ضربه که زد...، قلب من افتاد به خاک
دومین ضربه، دودست قمرم تیر کشید
در همان لحظه که او شاهرگت را میزد
حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید
ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت
ناگهانتر همهی دوروبرم تیر کشید
ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد
خیمهها سوخت، دل اهل حرم تیر کشید
دور هر خیمه که میسوخت دویدم اما
نیزهها خوردم و از نو کمرم تیر کشید
خوب شد بچهی ششماههی خود را بردی
پای گهواره ی او چشم ترم تیر کشید
دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و
صورت نیلیاش از درد و ورم، تیر کشید
مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد_
مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید
پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست
باز انگار که فرق پدرم تیر کشید
اسب تا سینهی آقا پسرت را له کرد
آن طرف سینهی آقا پسرم تیر کشید
شش برادر همه بر روی زمین افتادند
اینچنین سینهی خیرالبشرم تیر کشید
خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر
نیزهها خوردم و پای سفرم تیر کشید
چه بگویم که کجای جگرم می سوزد
چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید
✍ #ایوب_پرنداور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
لحظه مرگم عزیزان
لباس سیامو بیارید
شال عزای حسینو
به روی چشمام بزارید
توی دهانم یه ذره
تربت مولا بریزید
به صورت من کمی از
عطر حرم را بپاشید
وقتی که پاهام و به قبله کردید
تمام شور و شین من حسینه
یک نفسی اگر زبان بگیرم
شهادتین من حسین حسینه
حسین حسین حسین حسین یا حسین
حسین حسین حسین حسین یا حسین
لحظه ی تشییع جنازه م
نوحه ی مقتل بخوانید
به سمت شش گوشه بازم
صورت من را کشانید
وقتی که در بین قبرم
وصیتم را بدانید
همه بگید یا حسین و
سنگ لحد را بزارید
وقتی که خاک روی تنم کشیدید
وقتی میخواین برید و از کنارم
یه پرچمی که ذکر یا حسینه
شما بزارید به روی مزارم
حسین حسین حسین حسین یا حسین
حسین حسین حسین حسین یا حسین
#هادی_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات
چشم خود را باز کردم ابتدا گفتم حسین
با زبانِ اشکهای بیصدا گفتم حسین
یاد تو شرط قبولی نمازم بوده است
در قنوت خویش قبل از ربنا گفتم حسین...
ماند هَل مِن ناصِرَت بیپاسخ اما بارها
آمد از کربوبلا لبیک تا گفتم حسین
نام زهرا را شنیدم هرکجا گفتم علی
نام زینب را شنیدم هرکجا گفتم حسین
کُلُّ أرضٍ کربلا... من تازه میفهمم چرا
در خراسان، در نجف، در سامرا، گفتم حسین
عاشقی گفت آنچه میخواهد دل تنگت بگو
با دلی غمبار گفتم کربلا... گفتم حسین...
✍ #علی_ذوالقدر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
مشکِ اشکِ من همیشه کار زمزم میکند
هر نمش دارد گناهان مرا کم میکند
بیگمان محکم در آغوش خودت میگیریاش
ریسمانِ پرچمت را هر که محکم میکند
کتریات یک جور پیرِ روضهخوانِ هیئت است
اشک را در استکان چشم ما دم میکند
نذری اربابها از دخل رعیت میرسد
این چه غوغاییست که ماهِ محرم میکند!
سائل پشت درت بار خودش را بسته است
با همین فقری که دارد کار حاتم میکند
از رسولِ تُرکها، حُر ساختن کار شماست
آدمتبودن مرا یک روز آدم میکند
دست عبّاس تو میافتد حساب محشرش
آن میانداری که صفها را منظم میکند
خم نخواهد شد سرش در پیشگاه این و آن
هر که سر را با تباکیکردنش خم میکند
هرکه دارد اشک میریزد برای داغ تو
در حقیقت گریه بر داغ حسن هم میکند
هر زمانی از تهِ دل گفتهام: جانم حسین
مطمئناً حضرتِ زهرا نگاهم میکند
گوشهگیرم..، گوشهی ششگوشهی من را بده
نوکرت کُنجِ حرم خود را مجسم میکند
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین
داغِ دوری از حرم پشتِ مرا خم میکند
**
ای که جمع و جور کردی زندگیام را حسین!
پیکرت را نیزه و شمشیر درهم میکند
جسم تو مثل سرابی روی خاک افتاده است
نعل مرکبها تنت را سخت مبهم میکند
✍ #سیدامیرحسین_موسوی و #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شمر آمد لب گودال و سرم تیر کشید
دست بر حنجرهات زد...، جگرم تیر کشید
روی تل بود که دیدم نفسم میگیرد
روی تل بود که ناگه کمرم تیر کشید
اولین ضربه که زد...، قلب من افتاد به خاک
دومین ضربه، دودست قمرم تیر کشید
در همان لحظه که او شاهرگت را میزد
حنجر و شاهرگ و شاهپرم تیر کشید
ناگهان از دل گودال سرت بالا رفت
ناگهانتر همهی دوروبرم تیر کشید
ذوالجناح تو که برگشت چه غوغایی شد
خیمهها سوخت، دل اهل حرم تیر کشید
دور هر خیمه که میسوخت دویدم اما
نیزهها خوردم و از نو کمرم تیر کشید
خوب شد بچهی ششماههی خود را بردی
پای گهواره ی او چشم ترم تیر کشید
دختر کوچک تو سیلی سختی خورد و
صورت نیلیاش از درد و ورم، تیر کشید
مثل آن روز که مادر به روی خاک افتاد_
مقنعه، چادر و سنجاق سرم تیر کشید
پهلوی مادرمان باز هم انگار شکست
باز انگار که فرق پدرم تیر کشید
اسب تا سینهی آقا پسرت را له کرد
آن طرف سینهی آقا پسرم تیر کشید
شش برادر همه بر روی زمین افتادند
اینچنین سینهی خیرالبشرم تیر کشید
خوب شد همسفرم بودی و دیدی که چقدر
نیزهها خوردم و پای سفرم تیر کشید
چه بگویم که کجای جگرم می سوزد
چه بگویم که کجای جگرم تیر کشید
✍ #ایوب_پرنداور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
لحظه مرگم عزیزان
لباس سیامو بیارید
شال عزای حسینو
به روی چشمام بزارید
توی دهانم یه ذره
تربت مولا بریزید
به صورت من کمی از
عطر حرم را بپاشید
وقتی که پاهام و به قبله کردید
تمام شور و شین من حسینه
یک نفسی اگر زبان بگیرم
شهادتین من حسین حسینه
حسین حسین حسین حسین یا حسین
حسین حسین حسین حسین یا حسین
لحظه ی تشییع جنازه م
نوحه ی مقتل بخوانید
به سمت شش گوشه بازم
صورت من را کشانید
وقتی که در بین قبرم
وصیتم را بدانید
همه بگید یا حسین و
سنگ لحد را بزارید
وقتی که خاک روی تنم کشیدید
وقتی میخواین برید و از کنارم
یه پرچمی که ذکر یا حسینه
شما بزارید به روی مزارم
حسین حسین حسین حسین یا حسین
حسین حسین حسین حسین یا حسین
#هادی_همتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
برای دردِ دلم همسخن نمیآید
کسی به کلبهی احزان من نمیآید
هنوز با پر پروانه کار دارد شمع
هنوز بوی خوشِ سوختن نمیآید
میان قبر شبی که شدم تک و تنها
کسی به غیر همین "پنجتن" نمیآید
اگر علی پدر خاک نام دارد پس
به شیعه کنیهی "دور از وطن" نمیآید
به روضهآمدن ما عنایت زهراست
بدون دعوت او سینهزن نمیآید
به غیر پیرهن مشکیِ عزای حسین
لباس دیگری اصلاً به من نمیآید
دم "حسین" گرفتیم و گریه راه افتاد
که "اشک"، بیمددش مطلقاً نمیآید
**
چه خوب میشد اگر روضهخوانمان میگفت:
صدای چکمهی یک بددهن نمیآید
نَکِش، نَبَر، به خدا کهنه پیرهن، پارهست
به کار هیچکس این پیرهن نمیآید
حصیر مندرسِ روستا تن "شاه" است
قبول کن که به "نوکر" کفن نمیآید
✍ #بردیا_محمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
روضهٔ #دیر_راهب
راه گم کردی که از دِیْر نصاری سر در آوردی؟!
یا به دنبال مسلمانی در این اطراف میگردی؟!
با سکوتت پاسخم را میدهی هرچند حق داری
خستهای، پیداست قدر چند منزل راه طی کردی
خط به خط پیشانی خونرنگ تو تفسیر صدها زخم
زیر این کوه مصیبت خم به ابرویت نیاوردی
در نگاه تو بعینه میتوان تاریخ غم را دید
من یقین دارم که با یحیی در این غمنامه همدردی
در حضور تو چشیدم لذت پروانه بودن را
نیمهشب تابیدی و بر دِیْر ظلمت سایه گستردی
شستوشو دادی دل آیینهام را، با نگاهی گرم
مشکل از دل بود، میدیدم پر از خاکی، پر از گردی
هدیه آوردی برایم یک نَفَس عطر مسیحا را
با دم توحیدیات در من دمیدی زندهام کردی
✍ #عباس_همتی
🔹
کارِ مرهم نیست درمانِ پری که سوخته
می شود هر روز بدتر پیکری که سوخته
مثلِ ضربِ تازیانه می شود، وقتی نسیم؛
می وزد در بینِ صحرا بر سری که سوخته
آه سردی در دلش دارد تمامِ روزها
در تبِ دوریِ بابا، دختری که سوخته
رو به تو می آمدم هر بار، امّا می گرفت
شوقِ پروازِ مرا بال و پری که سوخته
قلبِ عمه سوخته وقتی که بیرون می زند
نالهی جانسوزِ من از حنجری که سوخته
صورتِ نیلیِ خود را خوب پنهان می کنم
از نگاهِ عمهام، با معجری که سوخته
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
حتی صدای شیونم را مسخره کردند
یک بار افتادم ز ناقه بی هوا اما
صد بار این افتادنم را مسخره کردند
هم به لباس پاره ام در کوچه خندیدند
هم روسری سر کردنم را مسخره کردند
لکنت گرفتن ، صحبتم را کند تر کرده
لحن پدر جان گفتنم را مسخره کردند
تقصیر آتش بود اگر که دامنم سوخت
این بی ادب ها دامنم را مسخره کردند
بابا! عموما بعد سیلی تار میبینم
حتی شعاع دیدنم را مسخره کردند
آهن شده جنس طلای گردن آویزم
زنجیر دور گردنم را مسخره کردند
در زیر دست وپاعروسکهای من له شد
احساس کودک بودنم را مسخره کردند
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
«اول ماه صَفر بد سَفری بود حسین
ساربانِ من عجب بدنظری بود حسین»
راهِ یکساعته یک روز به طول انجامید
کار این بی شرفان ، پرده دَری بود حسین
سنگ خوردم سرِ بازار عجب دردی داشت
دردِ سَر داشتَنَم ، دردسری بود حسین
ای جگردارترین مَحرَم زینب ، بر نِی
آنکه زن میزند از بی جگری بود حسین
بعدِ بازار همه صورت مان نیلی شد
بخدا از اَثرِ بی سپری بود حسین
ته بازار یکی نام محلّی را گفت
مردک مست عجب فتنه گری بود حسین
آن محل چشمِ خریدار به ما داشت فقط
کاش این شام بلا را سحری بود حسین
حرف بد زد به ربابه بخدا آب شدم
بی سبب بود فقط رهگذری بود حسین
سر تو بر روی نِی بند نمی شد دیگر
نیزه دارِ سر تو ، خیره سری بود حسین
چه شد آنشب که تو به خانه ی خولی رفتی
بعد از آن زلف سرت مختصری بود حسین
ما عزیزان تو بودیم ولی خوار شدیم
بعد تو قسمت ما دربه دری بود حسین
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#پسران_حضرت_زینب_س
یا حسین برادرم من بمیرم تنها شدی
چرا بی یار و یاور توی کرببلا شدی
عزیزِ خواهر حسین ، زینب نمرده یار تو
برای غربت تو کاش بمیره خواهر تو
ببین دلم میگیره زینبِ تو می میره
ای برادر حسین جان (۴)
ای حسین جان الهی شوم بلا گردان تو
هم محمد هم عُونم شوند هر دو قربان تو
جان زهرا مادرم تو رد احسانم نکن
ای برادر بیا وُ تو دل پریشانم نکن
افتخار زینبند ذوالفقار زینبند
ای برادر حسین جان
دسته گلهای زینب پرپر شدن تو قتلگاه
با چه حالی آوردن اونها رو توی خیمه گاه
مادرشون نیومد اصلاً بیرون از خیمه ها
تا خجالت نکشه حسینش توی کربلا
به عشق روی جانان شده اند در خون غلطان
ای برادر حسین جان
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#نوحه_واحد_سنگین_نوجوانان_حضرت_زینب
#تیر۱۴۰۳
#سبک۱۲شبی
برادر عزیز من زینب تو بشه فدات
آورده ام از مدینه گُلای نازمو برات
نگاه نکن نوجوونن از نسل پاک جعفرن
ترسی ز دشمن ندارن شاگرد رزم حیدرن
این دو گل من ، دار و ندارِ زینبند
جان فدای تو ، چون ذوالفقار زینبند
سیدی حسین جان (۴)
برات بمیرم یا حسین مگر تو خواهر نداری؟
غُصه نخور عزیز من تا که تو زینب و داری
هر دو گلای ناز من بشن فدای اصغرت
رُخصت بده تا که بشن هر دو فدای اکبرت
ای حسین من ، ببین که در تاب و تبم
از غربت تو ، می میرم و جان به لبم
سیدی حسین جان
تو این زمین پُر بلا از روی تو شرمنده ام
بخاطر رضای حق از هر دو من دل کنده ام
بذار برن فدات بشن فدای کربلات بشن
نذر منو قبول بکن بذار که خاک پات بشن
خودم یا حسین ، کفن می کنم تنشون
واسه شهادت ، نمونده دل تو سینشون
سیدی حسین جان
لطف خدا شد شاملم که مادر دو شهیدم
پیش حسین و مادرم شکر خدا رو سفیدم
چون که شرمنده نشی نمیام از حرم بیرون
حالا که از داغ گُلام چشات شده کاسه ی خون
هر دو گل من ، شکر خدا پرپر شدن
به عشقت حسین ، کبوتر بی سر شدن
سیدی حسین جان
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی
#محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
نه شعار ما، شعار عالم است
پرچمت بالاتر از هر پرچم است
هرکسی دیوانهات شد عاقل است
عقل هر کس نیست مجنونت، کم است
خستگی روضه شادابم کند
هرچه شادی غیر ازین مارا غم است
یک حسین گفتم تبارم بیمه شد
حاصل عمرم فقط این یک دم است
من به سینه میزنم پاکم کنی
آینه بی گردگیری مبهم است
استکان روضهات در دست ما...
عزتش بالاتر از جامِ جَم است
درد اگر از توست، دردت بر سرم
زخم اگر از توست، بر جان مرهم است
لاتهای کوچه و بازارهم
قدّشان در پیش این پرچم خم است
شیخ و جاهل بر سر یک سفرهاند
جنس دکان تو اصلاً درهم است
کربلا میخواهم امشب از حسن
وعده و قول کریمان محکم است
**
آی لعنت بر سنان و شمر باد
زخم نیزه، زخم خنجر توأم است
آنقدر با اسب از تو رد شدند
بند بند پیکرت باز از هم است
#سیدپوریا_هاشمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمریست که ما دست به دامان حسینیم
در مجلس روضه همه مهمان حسینیم
چون عشق حسین بن علی راه نجات است
پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم
بیمار فقط در طلب لطف طبیب است
ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم
ما را نبود واهمه از آتش دوزخ
وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم
فردوس برین خانه ی عشاق حسین است
صدشکر که ما جزو محبان حسین
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از این سیاهیها به عشاقت نوید است...
بخت تمام گریهکنهایت سپید است
هرقدر میخوانیم تکراری ندارد
این روضهها مانند قرآن مجید است
هر گریهام با قبل خیلی فرق دارد
هیئت به هیئت عهد ما با تو جدید است
مثل جوانمُرده به تو باید بگریم
فرمایش آقاست، دستور اکید است
من با توأم، مال توأم، عبد تو هستم
تا کور گردد هرکسی که با یزید است
اینجا برایت کشتهمرده بیشمار است
پس روضهات یکجور گلزار شهید است
ما با تو تضمینی سعادتمند هستیم
این جامهی مشکی خودش برگ رسید است
خون دلم از خندهام پربارتر بود
خیر غمت بالاتر از صدجور عید است
آنقدر آقایی که در روز قیامت
وقت شفاعت شمر در قلبش امید است
یک کربلا میخواهم و میدانم این را...
رد کردن از شخصی شبیه تو بعید است...
**
زینب چگونه زخمهایت را ببندد؟!
ای زخمی گودال خونریزی شدید است
#سیدپوریا_هاشمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشعار ناب آیینی:
ما ریزهخور سفره پر بار حسینیم
احیاشده مکتب ایثار حسینیم
هر چند که عمریست غلام در اوییم
اما به خداوند بدهکار حسینیم
هر ثانیه ذکر لب ما نام حسین است
ما زنده به تکرار به تکرار حسینیم
این غم سندش سینه سنگینشده ماست
ما سینهزن روضه غمبار حسینیم
هر مجلس او قطعهای از باغ بهشت است
ما پرسهزنان در دل گلزار حسینیم
در جنّت اعلی همه محو علی اکبر
دیوانه و دلداده دلدار حسینیم
در عرش کنار علم و بیرق سقا
محو رخ زیبای علمدار حسینیم
ما هر شب جمعه ز عنایات اباالفضل
با خیل ملک در صف زوّار حسینیم
محتاج کسی نیست دل غمزده ما
تا ریزهخور سفره پر بار حسینیم
#بردیا_محمدی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#محرم
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
از ابتدا بزرگتر ما حسین بود
یک سایه بود روی سر ما، حسین بود
گفتی بهشت چیست؟ نوشتیم کربلا!
اصلاً بهشت در نظر ما حسین بود
هرکس در این جهان اثری از خودش گذاشت
گفتیم یا حسین، اثر ما حسین بود
اسمش عزیز بود... خدا داد برکتش...
در جمع اسم بیشتر ما حسین بود!
هرچند والدین عزیزند نزد ما...
از والدین عزیزتر ما حسین بود
دنیا بدون روضه چه دارد به غیر درد؟
در تلخی جهان شِکر ما حسین بود
تسبیح صبح تا شب ما یا حسن شد و...
تسبیح شام تا سحر ما حسین بود
افتاد زیر پا و گدایش عزیز شد
شرمندهایم ما سپر ما حسین بود
امسال هم برات حرم میدهد به ما
هرسال بانی سفر ما حسین بود
چشمش به خیمهگاه و تنش زیر اسم اسب
شاه شهید خون جگر ما حسین بود
#سیدپوریا_هاشمی
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند