#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
یارب! کمکش کن نَکِشد کار به دیوار
ای کاش نگیرد پرِ دلدار به دیوار
مسمار، اگر داغ شد ای کاش خدایا_
بر او، نه ... اصابت کند این بار به دیوار
در خورد به دیوار ... امان از ستم و جور
نفرین به شرر، لعنتِ بسیار به دیوار
یک ضربه به او خورد، جهان از نفس افتاد
یکبار به در خورد، دگر بار به دیوار
از داغِ پرستو، کمرِ عرش دوتا شد
بگذاشته سر، حیدرکرار به دیوار
از بازوی خونینِ شقایق، چه بگویم؟
ماندهست هنوز آنهمه آثار به دیوار
...
لطفش به همه شامل و عمریست که بوده
او با همه، همسایهی دیوار به دیوار
#عادل_حسین_قربان
ذاکران امام حسین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
آیات قرآن یک به یک آیات زهراست
آیینه دنیا تماماً مات زهراست
از پای تا سر فاطمه تنها علی بود
اثبات مولا در غدیر اثبات زهراست
دستاس عالم را به دستش داده بودند
هستی سراسر مملو از ذرات زهراست
ما که به جای خود پیمبر هم وجودش
از برکت مولا و از برکات زهراست
تا پای جان پای علی باشید آری
این از سفارش ها و تاکیدات زهراست
می سوخت پای بسترش مولا که چون شمع
می دید دیگر آخرین ساعات زهراست
نان پخت روز آخری با حال زارش
اینها فقط یک گوشه از حالات زهراست
چیزی که کامل می کند دین را نماز است
آن هم که اکمالش به تسبیحات زهراست
#معین_اصغری
ذاکران امام حسین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
بهار زندگی ام را خزان مکن باشد؟
مرا به سوگ خودت امتحان مکن باشد؟
بمان و خانه ی مان را به نور روشن کن
بمان و خون به دل کودکان مکن..باشد؟
غذا که خواست عزیزم؟تو استراحت کن
تو کار با بدن ناتوان مکن…باشد؟
مگیر روی خودت را..علی دلش تنگ است
خراب بر سر من آسمان مکن…باشد؟
که گفته بود که تو رفتنی شدی خانم؟
نگاه بر دهن این و آن مکن..باشد؟
#آرمان_صائمی
ذاکران امام حسین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
من دردهای بیشمار از ،میخ ِدر دارم
باید که از آغوش طفلم دست بردارم
پای ِبرهنه سیلی از نامردها خوردم
ای کاش میگفتم که مردی در سفردارم
دنیا و اهلش باشد از آن ِشما، مردم
حال ِتماشا نیست وقتی چشمِ تر دارم
من بی پدر دلبسته ی دنیا نخواهم شد
اُم ِاَبیـــهایم بــهشتی زیر سر دارم
حالِ پریشان مرا دیـــگر نمیبینید
"یکدست بر دیوار "و "دستی بر کمر" دارم
وقتی عــلی را در کنار چاه میبینم
از نامسلمانییتان خون بر جگر دارم
افسوس دیگر اهل بیتم را نخواهم دید
هر چند از داغ یتیمانم خبر دارم
قبر مرا از مردمان مخفی نگهدارید
من در درونم رنجهای بیشتر دارم.....!
#صفیه_قومنجانی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
برده ای از خانه ام با رفتنت لبخند را
خنده ها و گریه های آخرین فرزند را
ازسفرهای خطیر کوچه ها برگشته ای
ازکجا آورده ای این طرفه بازوبند را
داغ هجران تو بر من آنچنان سخت است که
برجگر باید بریزم بعدازاین اسپند را
تا توبودی یک نفر حرف دلم رامیشنید
بی توبایدبشنوم هرآنچه می گویند را
بند بند پیکرت لرزید وپهلویت شکست
در عوض از دست حیدر باز کردی بند را
#محمد_علی_بقایی
ذاکران امام حسین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
تو زمین گیری و من بی کس و یارم زهرا
خوب بنگر گره افتاده به کارم زهرا
چقدر پیر شدی خانم هجده ساله
حق بده تاب ندارد دل زارم زهرا
خانه ام مقتل تو بوده و من شاهد قتل
با چه رو پای در این خانه گذارم زهرا ؟
همدم چاهمو هم صحبت نخلستانم
بسکه آزرده از این شهر و دیارم زهرا
مرد خیبر جلوی بسترت افتاده زمین
بعد تو کاش منم جان بسپارم زهرا
من صف اول هر غزوه به میدان رفتم
ولی اندازه ی تو زخم ندارم زهرا
یک دل سیر بگو هر چه دلت میخواهد
یک دل سیر برای تو ببارم زهرا
تو قدت خم شده یا چشم علی دید خطا؟
خجل از قد تو با دیده ی تارم زهرا
کفنت را جلوی چشم علی باز نکن
که در آورده عزای تو دمارم زهرا
شب به شب مجلس ختمیست،خصوصی اما
نه سر قبر تو … بالای مزارم زهرا
#علیرضا_وفایی
ذاکران امام حسین
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم
ناله به ناله پا به پایت گریه کردم
هر دفعه این نه سال را که یادم آمد
از ابتدا تا انتهایت گریه کردم
تسکین طفلانت اگر چه کار من بود
با بچه هایت هم برایت گریه کردم
ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست
با آرزویت با دعایت گریه گردم
در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم
هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم
ای که به پشت درصدایت در نیامد
هر بار پشت در به جایت گریه کردم
تو پیرهن میدوختی و در کنارت
با روضه های کربلایت گریه کردم
#حامد_آقایی
ذاکران تمام حسین
#امام_حسین #امام_زمان
#نوروز
بیتو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بیخورشیدند
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشمهای نگران آینۀ تردیدند
نشد از سایۀ خود هم بگریزند دمی
هر چه بیهوده به گرد خودشان چرخیدند
چون به جز سایه ندیدند کسی در پی خود
همه از دیدن تنهایی خود ترسیدند
غرق دریای تو بودند ولی ماهیوار
باز هم نام و نشان تو ز هم پرسیدند
در پی دوست همه جای جهان را گشتند
کس ندیدند در آیینه به خود خندیدند
سیر تقویم جلالی به جمال تو خوش است
فصلها را همه با فاصلهات سنجیدند
تو بیایی، همۀ ثانیهها، ساعتها
از همین روز، همین لحظه، همین دم، عیدند
🔸شاعر:
#قیصر_امین_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_زمان #مناجات_امام_زمان #نوروز
تا نيايی بهار زيبا نيست
لاله و جويبار زيبا نيست
همهی دشت سبز هم بشود
باز هم سبزهزار زيبا نيست
خستهايم از نبودن خورشيد
اينهمه انتظار زيبا نيست
کاسهی صبرمان ترک خورده
صبر از روی يار زيبا نيست
از شما اعتبار میخواهيم
غير از اين اعتبار زيبا نيست
کلاً اين نوبهار دلگير است
تا نيايی بهار زيبا نيست
🔸شاعر:
#عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین
#نوروز
رسید در کَنَفِ لااله الا الله
بهار، از طرفِ لااله الا الله
نداشت طاقت ظلمت، چراغ روشن کرد
شکوفه از شعفِ لااله الا الله
نه بانگِ رعد، که دارند میزنند به شور
ملائکه به دفِ لااله الا الله
بریدم از همه صفهای عاطل و باطل
رسیدهام به صفِ لااله الا الله
مرا به خلوتِ فقر و فنا حواله کنید
به عزّت و شرفِ لااله الا الله
🔸شاعر:
#مرتضی_امیری_اسفندقه
🔹 شاعر آیینی
تقدیم به شهیدان #علیرضا_شهرکی و #حمیدرضا_الداغی
سینهام مخزنِ غم و آه است
واقعه، جانگداز و جانکاه است
موسمِ تلخِ غربتِ خورشید
روزِ تشییعِ پیکرِ ماه است
با شهادت از این جهان رفتن،
اجرِ شیرین قلبِ آگاه است
راه را با شهید، پیدا کن!
غیر از این هرچه هست، بیراه است
غیرِ راهِ شهید هرکس رفت
مستحقِ سقوط در چاه است
نامِ پاکش بهشت را مفتاح
در شبِ تار، همچو مصباح است
بینِ خون دست و پا زد و میگفت:
جان سپردن، شروعِ این راه است
✍ #عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات
میشود آیا نظر، بر روی ماهت کنم؟
کاش که اذنم دهی، خوب نگاهت کنم
میشود آیا شبی، راه بیابم به تو؟
تا که مگر خویش را، یک شبه راحت کنم
کاش اگر صبح و شام، رخصتِ دیدار نیست
حداقل رؤیتِ گاه به گاهت کنم
با نگهی اشکبار، آمدهام سویِ تو
هیچ ندارم جز این، هدیهی راهت کنم
آه محال است که، خونِ تو جبران شود
گر همهی خَلق را، جمله سپاهت کنم
سوختم از غم ولی، عمر مجالم نداد
گریه بر این پیکرِ غرقِ جراحت کنم
وعدهی دیدارِ ما، بارِ دگر، کِی؟ کجا؟...
اشک امانم نداد؛ خوب نگاهت کنم
✍ #عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات
نگفتهام به کسی آنچه در دلم دارم
ولی بدان که هزاران هزار غم دارم
فروختم به غمت عیش روزگارم را
ز برکت غَمِ تو خیر دَمبهدَم دارم
خوشم به مرگ، اگر نیست زندگی با تو
نفس برای چه وقتی که یار کم دارم؟!
من آن گدایِ بدِ بدحسابِ این شهرم...
که شببهشب ز درت خواهش کَرَم دارم
به نامهی عملم طعنه زد کسی! گفتم...
اگرچه اهل گناهم، امید هم دارم
حساب کار من افتاده است دستِ کریم
ز برکتش روی هر غفلتم قلم دارم
کسی مرا برساند به کربلایِ حسین
هوای سینهزنی بینِ آن حرم دارم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات
تا بفهماند به من طعم محبت را حسین
در دلم انداخته شوق زیارت را حسین
هر قَدَر در طالع من دوری از او آمده
از قضا تغییر خواهد داد قسمت را حسین
هرکه آمد تحت قبه مستجاب الدعوه شد
زیر دینِ خویش بُرده استجابت را حسین
ان لقتل الحسین.... آتش به پا شد در دلم
لحظهای هم کمنکرده این حرارت را حسین
آب اگر از دشمنانش خواسته، کرده تمام_
بر تمام دشمنانِ خویش حجت را حسین
دست و پا میزد اگر در خون میان قتلگاه
دست و پا میکرد اسباب شفاعت را حسین
**
عدهای شمشیر و نیزه، عدهای سنگ و عصا
بر تن خود داشت انواع جراحت را حسین
زخمهای او زیاد و اشکهای ما کم است
میپذیرد باز از ما این بضاعت را حسین...
✍ #احمدجواد_نوآبادی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات
ای عشقِ تو سلوک الی الله یاحسین
روشن ز نورِ شمسِ رُخَت ماه یاحسین
با فیضِ طوفِ کعبه برابر بُوَد فقط
یک "یاحسین" وقت سحرگاه یاحسین
شاهان عالمند گدایانِ کویِ تو
برتر غلام توست ز هر شاه یاحسین
رویم سیاه و راه ندانم، شها مرا_
تا کشتی نجات ببر راه یاحسین
کوهِ گناهِ بندهی آلوده میشود
با یک اشارهی تو پَرِ کاه یاحسین
هم رهنما و هم ره و هم مقصدم تویی
همراه تو کجا شده گمراه یاحسین
گفتم همیشه موقع برخواستن علی
خوردم زمین و گفتم ناگاه یاحسین
هجران توست سنگ و چو شیشهست قلب من
گشته فراقِ رویِ تو جانکاه یاحسین
روزم، شبم، تمامی عمرم چنین گذشت
هر دم حسین و بازدمم آه یاحسین
✍ #پدرام_اسکندری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
اشعار ناب آیینی:
#پیشواز_محرم
#ورود_به_ماه_محرم
اشعار سرخ دلشکنش را بیاورید
دمنوحههای سینهزنش را بیاورید
دارد صدای قافله از دور میرسد
اسپندِ وقتِ آمدنش را بیاورید
بعد از کتیبههای حسینیه زودتر
سینیِ چایریختنش را بیاورید
دادم لباس مشکی خود را به مادرم
آری بساط دوختنش را بیاورید
دلشورههای خواهر او بیشتر شده
اسباب غمنداشتنش را بیاورید
دارد به قتلگاه چه نزدیک میشود
زینب! رباب! پیرهنش را بیاورید
حالا رسیده عصر دهم، گفت خواهرش:
اموال غارتیِ تنش را بیاورید
✍ #محمدجواد_پرچمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#پیشواز_محرم #دلتنگ_محرم
حالِ خوبِ من تویی، این حال را از من نگیر
با تو خوشبختم، همین اقبال را از من نگیر
ای صدای عاشقی! این حنجره نذرِ تو باد
اینهمه فریاد و داد و قال را از من نگیر
در دو دنیا، من فقط دلخوش به احسانِ توأم
افتخارِ نوکری، این شال را از من نگیر
این دلم دارد فقط شورِ محرم میزند
جانِ زهرا روزیِ امسال را از من نگیر
با همین اشکِ روان پَر میزنم تا کربلا
مرحمت کن! این پر و این بال را از من نگیر
هرچه میخواهی بگیر از من، ولی ای با وفا!
گریههای روضهی گودال را از من نگیر
✍ #عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذکر تسبیح و دعایم کم شده
وقتِ خلوت با خدایم کم شده
خوب بودم...اشکِ جاری داشتم
بد شدم! حال بکایم کم شده
کاش برگردم به عهدِ کودکی
با وفا بودم؛ وفایم کم شده
روضه های بی ریا یادش بخیر
روضه های بی ریایم کم شده
زودتر از خادمان می آمدم
شور و شوقِ روضه هایم کم شده
در دلم تکرارِ ناب جملهٔ
دیر شد! «باید بیایم» کم شده
هرزه کرده چشم هایم را گناه
گریه های بیصدایم کم شده
وای بر شیطان و داد از معصیت
در محرّم ها عزایم کم شده
من مریض ِ نفْسم و حالم بد است
درد دارم چون دوایم کم شده
میرود از دست من توفیق ها
چونکه رزق کربلایم کم شده!
#مرضیه_عاطفی
#هلال_محرم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#دلتنگ_محرم #پیشواز_محرم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
نظر به رویِ تو شد قبلهگاهِ آمالم
تَرَحُمی بنما کن نظر به احوالم
نوشته رویِ جبینم: فراق تا به ابد
بنالم از غمِ دل یا بدیِ اقبالم؟
من آن کبوترِ بامم که هرکجا رفتم
به سنگِ تهمتِ مردم شکسته شد بالم
فقط ضمانت تو گشته مُهرِ تمدیدی...
به توبه نامهی بی اعتبارِ هرسالَم
نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی
بگو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم
صدایِ پایِ مُحرَم به گوش میآید
شبانهروز به یاد حسین مینالم
صدا زد از تَهِ گودال خواهرم برگرد
برو به خیمه عزیزم نیا به دنبالم
برو به خیمه نبینی بُریدنِ سر را
وگرنه پیر شوی پایِ جسمِ پامالم
✍ #قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
اینجا همه کورند و از آیات میگویند
خورشید را حتی چراغی مات میگویند
این سرزمینِ تیره را شامات میگویند
پای زمان انگار اینجا لنگ میگردد
یعنی چهل گامش چهل فرسنگ میگردد
این باب را دروازهی ساعات میگویند
این سو زنانی خسته با اطفال میآیند
پانصد هزار آن سو به استقبال میآیند
افلاک، از نحسی این اوقات میگویند
تا رأسِ مولا بین صفها میرود بالا
آواز میخوانند و دفها میرود بالا
در شعرشان رقاصهها طامات میگویند
بر نیزهها حتی امیری میکند این سر
سائل بیاید، دستگیری میکند این سر
او را کماکان قبلهی حاجات میگویند
آل علی را شامیان خونِ جگر دادند
از کوچهی تنگ یهودیها گذر دادند
اینجا مسلمانانش از تورات میگویند
پیرزنی که در سرش جز فکر خیبر نیست
برداشت سنگی از زمین، پرسید: این زن کیست؟
گفتند: او را عمهی سادات میگویند
اموال را بردید حرفی نیست شامیها
اما کجای این جهان آه ای حرامیها_
روبندهای کهنه را سوغات میگویند؟!...
✍ #سیدمیلاد_حسنی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_شام؛ #مجلس_یزید_ممنون؛ #حضرت_رقیه_س_شهادت
گفتم به "دل" بمیر!، به "جان" گفتهام بسوز!
خورشید بر فرازِ نِی و تیره گشته روز
عالَم فدایِ آنکه سرش را بریدهاند!
نفرین به خصم، لعن به اشرارِ کینهتوز
یا زینب الصبور! بخوان از غمِ حسین
شامِ سیاه را به یکی آه، برفروز!
با چوبِ خیزران به لبش زد یزید و بعد_
دختر که دید، عمه به او گفت: لب بدوز!
**
دارد تمام میشود این ماهِ عاشقی؛
من سخت، بیقرارِ شبِ سومم هنوز!
✍ #عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_شام
سوخت مرا آه، خط به خطِ مقاتل
چشم تر آوردهام، دو شاهدِ عادل!
شام اسارت کجا و شمسۀ عصمت
شاه عوالم کجا و بند سلاسل
روضۀ پوشیده را مخواه کنم باز
ناقۀ عریان و منزل از پی منزل
پس چه شد آن دستها که طفل سه ساله
با مدد او نشسته بود به محمل
ناقۀ زینب به دست کیست مهارش؟
لال شوی ای زبان و خون شوی ای دل!
پای همان نیزهای که رأس حسین است
ذبح کنیدم که خوانَد آیۀ بسمل
سرزدهاست از تنور خانۀ خولی
«یار من و شمع جمع و شاه قبایل»
آه از آن بازهای که زادۀ نیرنگ
صفحۀ شطرنج را گذاشت مقابل
از چه نمردیم ما که پیش ابالفضل
حرف کنیزی زدند، ای دل غافل!
سر زند از شامِ تیره، صبح سپیدی
منتقمِ قوم بسته است حمایل
تا نشده دیرتر بخواه فرج را
پیک اجل چون رسد، چه جای وعجّل!
✍ #مسعود_یوسف_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#جمهوری_اسلامی_ایران
#شهید_و_شهادت؛ #شعر_حماسی
#محکومیت_حادثه_تروریستی در حرم #شاه_چراغ_ع
چه باک از مرگ؟ وقتی مقتدایت شاهِ مردان است
الا نمرودیان! پایان این آتش گلستان است
اگر گفتند روزی: این شهادت عین خسران است
بگو در کنجِ بستر، جانْسپردن ننگ انسان است
مبادا وقت جنگِ حق و باطل، بی طرف باشم
منِ شیعه به دنیا آمدم تا جان به کف باشم
مبادا عرصه را خالی کنم در حِین این پیکار
مبادا اینکه زیر چکمهی دشمن شوم بیدار
مبادا کربلا اینبار در ایران شود تکرار
مبادا لحظهای پایین بیاید پرچم سردار
مگر من مرده باشم این علم روی زمین باشد
که این کشور مسلمان امیرالمؤمنین باشد
امان نامه کجا و پیروانِ راه عاشورا
بگو «پا پس کشیدن» نیست شأنِ شیعهی مولا
که عزم راسخ ما کوهها را میکَند از جا
چه غم؟ وقتی که باشد مقتدامان مهدی زهرا
نمیدانند ایرانی جماعت سخت بی باک است
که ایرانِ قوی کابوسِ دشمنهای این خاک است
✍ #احسان_نرگسی
کانون ذاکران امام حسین زرند
#اخلاقی_و_اندرز
#امام_حسین_ع_مناجات
#امام_حسین_ع_شهادت
معشوق اگر از داغِ هجرانم خبر داشت
این گریههای نیمهشب شاید اثر داشت
ای آنکه دینت را به دنیایت سپردی
حالا ببینم! این جهان چیزی مگر داشت؟!
باید نترسید از مسیرِ پُر خَمِ وصل
باید نترسید از خطر؛ باید جگر داشت
زنده به عشقم؛ بعدِ مرگم هم بگویند:
بیچاره عمری، دیدهای از اشک تَر داشت
بیچارهام، بیچارهام، بیچاره، اما،
شاهنشهِ لبتشنه بر کارم نظر داشت
عالَم به قربانِ شهیدی که در آن ظهر
دیگر نه عباس و نه قاسم، نه پسر داشت
✍ #عادل_حسین_قربان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7