هدایت شده از اشعار ناب آیینی
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
از زبان حضرت زهرا(سلام الله)کنار مزار پیامبر اکرم صلی الله
اگرچه سایهای از دخترت به جا مانده
رسیدهام که بگویم قرارِ ما مانده
رسیدهام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نِشستهام ؟ نه قد و قامتم دوتا مانده
یکی دو روز فقط صبر کن ؛ کنارِ توأم
که چند نیمه نفس بینِ ما دوتا مانده
دلم برایِ علی شور میزَنَد تنها....
برای او فقط این یارِ بی صدا مانده
مسیرِ خانهیمان تا مزارِ تو سُرخ است
جراحتیست که در پهلویم به جا مانده
مدد زِ شانهی طفلم گرفته میآیم
به چهرهام اثرِ دستِ بیحیا مانده
هنوز هم همهی سرفههای من خونیست
هنوز هم به رُخَم ردِّ شعلهها مانده
تمامِ روز فقط حرفِ زینبم این است :
که رویِ چادرِ تو چند جایِ پا مانده
بس است شِکوهام و داغهایِ من بگذار
نمک به زخم زنم داغِ کربلا مانده
نشسته بینِ خرابه در انتظارِ پدر
دو پلکِ بی رمقش سمتِ نیزهها مانده
زبان گرفته که سربارِ عمّهاش شده است
از آن شبی که از آن قافله جدا مانده
صدایِ عمّهیِ خود را دگر نمیشنود
فقط نه این چقدر زیرِ دست و پا مانده
به عمّه گفت که عمّه بِگَرد مییابی
به قَدِ من به گمانم که بوریا مانده
حسن لطفی #یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
کوچه_امام حسن(علیه السلام)
بر شانهاش میآورد بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد
پروانه بود و دورِ مادر چرخ میزد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد
تا دید میآید حرامی سویشان گفت
ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد
خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا
زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد
وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی
یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد
پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد
اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد
ای کاش دیوارِ گذر احساس هم داشت
ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد
یکروز در گودال هم میگفت مادر
زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد
قاتل رسید و مادرش فریاد میکرد
ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد
ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد
یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد
حسن لطفی #یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
کوچه_از زبان امام حسن علیهالسلام
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
حسن لطفی #یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
کوچه_از زبان امام حسن علیهالسلام
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمیاُفتد
تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی اُفتد
غرورم را شکسته خندهی نامحرمی یارَب
چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمیاُفتد
جماعت داشت میآمد دلم لرزید میگفتم
که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمیاُفتد
کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم
که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه میاُفتد
نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را
که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمیاُفتد
به رویِ شانهام دستی و دستی داشت بر دیوار
به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمیاُفتد
سیاهی رفت چشمانش سیاهی رفت چشمانم
وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمیاُفتد
میانِ خاک میگردیم و میگویم چه ضربی داشت
خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمیاُفتد
دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ، گیرم
تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمیاُفتد
حسن لطفی #یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
با نسیمی غنچه پرپر میشود طوفان چرا!؟
در غباری کردهاند آیینه را پنهان چرا!؟
"لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمن"، جای خود
با هجوم شعلهها در میزد این مهمان چرا!؟
"در" همینکه سوخت به زهرا پناه آورده بود
تازه فهمیدم که از لولا شد آویزان چرا!
آن دری که "ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ آمِنِين"
از خجالت سوخت که اینگونه شد ویران چرا!
دستگیرِ هر دو عالم دستهایش بسته بود
گفت: افتادی به روی خاک زهرا جان چرا!؟
فاطمه هرروز اشک و مرتضی هرروز اشک
سرزده در ساحت آیینهها باران چرا!؟
حال زینب را چنان مویش پریشان میکند
میشود با شانه کردن شانهاش لرزان چرا!؟
با حضور فاطمه حتی کفن گل میدهد
مثل درد او ندارد، خون او پایان چرا!؟
🌺«پیامبر گرامی اسلام صلیالله علیه وآله وسلم»:🔰
لایُضیفُ الضَّیفَ الاّ كُلُّ مُؤمنٍ.
هر مؤمنی باید که مهماندوست و مهماننواز باشد. (مستدرک، ج ١٦، ص ٢٥٧)
#احمد_ایرانی_نسب
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
Shab23Ramazan1400[05].mp3
14.52M
#نوحه
#فاطمیه
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حاج میثم مطیعی🎤
آروم آروم، اسما بریز آب روون
یه طور بریز نشکنه این برگِ خزون
پهلو کبود، صورت کبود، بازو کبود
پس بگو از من چرا رو گرفته بود؟
فاطمه ام، قسم میدم تو رو
این سفرو، با مرتضی برو
یه گوشه ای با گریه زینبت
بغل گرفته چادر و...
▪️ای دنیا، علی بی زهرا، غریبه
آروم آروم، داری میری از این خونه
شکایتام ولی با این در میمونه
سجاده بی قرار و دل شکستته
چش به راه نمازای نشستته
نگاه من، نگاه بی کسی
دلم پره، از آه بی کسی
غصه هامو، بعد تو فاطمه
يا فاطمةْ .. من ذا الذي قد لَطَمَا؟
من ذا الذي بالدارِ ناراً أضرما
أينَ الأميْرُ عن ضُلُوعٍ هُشِّمَتْ
هل يُؤخَذُ الثارُ لصدرٍ هُشِّما؟
لَقدْ هَوَتْ ...و طفلُها هوى
و أَسْبَلتْ... مَدامِعَ النور
أهكذا تُروَّعُ البتولْ ؟
وهيَ وديعةُ الرسولْ!!
▪️یا زهرا ... سلامُ اللهِ عليكِ
يا فاطمةْ ... تأوّهَ الضِّلعُ الكسيرْ
كأنّهُ طيرٌ و لكنْ لا يطيرْ
خواطِرُ المسمارِ يا سيدتي
فوقَ دموعِ الهاشميّاتِ تسيرْ
أميرةٌ ... و تاجُها الهُدى
و زَهرةُ ... حجابُها الندى
على حجابِها الدمُ يسيلْ
وهي وديعةُ الرسولْ !!
▪️يا زهرا ..سلامُ اللهِ عَليكِ
شعر فارسی: امیر رضا یزدانی
شعر عربی: احمد حسن الحجیری از بحرین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
.
|⇦•الا که صاحب مایی...
#قسمت_اول #مناجات #امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
الا که صاحب مایی
الا که صاحب عزای تمام غم هایی
دوباره فاطمیه آمده، نمیایی
یابن الحسن آقا جان..
*درخواستت شب شهادتیه چیه؟..*
به ما نگاه کن ای صاحب نجات بشر
تو را طلب کند این دیده های دریایی
یابن الحسن!
کجا سیاه به تن کرده ای غریبانه
کجا به سینه ی خود میزنی به تنهایی
کجا شبیه علی سر به چاه غم داری
کجا شبیه علــــــی روضه خوان زهرایی
برای گریه به غم های مادرت،آقا
نه اینکه فکر کنم، مطمئنم اینجایی
شنیده ایم که گفتی روضه خوان باشیم
به روی چشم هر آنچه شما بفرمایید
شنیده ایم زمین خورده است مادرتان
در آن دمی که به در خورد ضربه ی پا
*امشب میخوام از زبون خود دومی لعنت الله علیه روضه رو بخونم..یه نامه ای برای معاویه نوشته تو نامه حرف هایی زده، امشب من اون حرف ها رو میزنم با همدیگه ناله بزنیم..*
این نامه را به جوهر کینه نوشته ام
از روزهای داغ مدینه نوشته ام
روزی که اختیار به دست سقیفه بود
روزی که چشممان به ردای خلیفه بود
همفکر غصبِ حق علی بود در سرم
هم بوده ابو عُبیده ی جرّاح یاورم
بر روی سنت حسنین پا گذاشتم
تصمیم را به عهده ی شورا گذاشتم
میزد به کوش تفرقه بِالمَنظَرَالبَطِل
خیلی از آن جماعت روشنگَرالبَطِل
بن سعد خزرجی شده کوتاه آمدن
با پیروان لات وهُوَالرّاه آمدن
غیر از علی و فاطمه، همراهمان شده اند
اهل مدینه، لشکر خودخواهمان شده اند
*یه اوضاعی تومدینه حاکم شد یوقت سربلند کرد امیرالمومنین ،دید همه غیر فاطمه و دو سه نفر دیگه همه رفتن، اصلا غدیر رو همه فراموش کردن..همه یادشون رفت همین چندوقت پیش پیغمبر دست علی رو بلند کرد..*
«هرکه من مولای اوییم این علی مولای اوست»
*همه فراموش کردن اون لحظه ها رو،همه با این دوسه نفر همراه شدن، غیر فاطمه هیچکی نمونده...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مناجات_با_امام_زمان
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_نریمانی
#فاطمیه
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
روشن ترین آیات نور.mp3
7.82M
روشن ترین آیات نور یا فاطمه یا فاطمه
🎙 #حسین_سیب_سرخی
✳️ #نوحه_حضرت_زهرا_س
#️⃣ #فاطمیه
#️⃣ #زمینه
روشن ترین آیات نور یا فاطمه یا فاطمه
لبخند تو مرأت نور یا فاطمه یا فاطمه
عجب نوری نور قلب پیغمبر
عجب نوری نور خونه حیدر
عجب نوری نور لیلة الاسراء
عجب نوری نور سوره کوثر
جلوه باقی ازل تا ابدی
حبیبه ذات خدای احدی
زمزمه اهل زمین و آسمان زهرا مددی
مدد زهرا اُمنا مدد زهرا ...
ای بضعه پاک نبی یا فاطمه یا فاطمه
فداک اُمی و أبی یا فاطمه یا فاطمه
عجب شأنی شأن بارش باران
عجب شأنی شأن خلقت انسان
عجب شأنی شأن لیلة القدر و
عجب شأنی شأن باطن قرآن
نمیرسد به درک شأنت احدی
ام ابیهای نبی سرمدی
قوت بازوی علی مرتضی زهرا مددی
مدد زهرا اُمنا مدد زهرا ...
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#فاطمیه #غزل
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#خداکند_که_زنی_ناگهان_زمین_نخورد
به پیش همسر خود بی امان زمین نخورد
خداکند که نپیچد به پای او چادر
شبیه پیرزنی قد کمان زمین نخورد
تلاش کرد نیفتد ولی هلش دادند
نشد مقابل نامحرمان زمین نخورد
خداکند نرود آبروی یک مادر
مقابل نظر کودکان زمین نخورد
مگر که میشود از چند سو زنی بزنند
سر شکستن هر استخوان زمین نخورد
خداکند زن محجوب و بار شیشه او
درست در گذر این و آن زمین نخورد
خداکند که دو بازوی فاتح خیبر
کنار در سرداغ جوان زمین نخورد
مغیره قنفذ و خالد بلند خندیدند
دوباره کاش چنین پهلوان زمین نخورد
گرفت شال علی را زپشت سر زهرا
که با کشیدن این ریسمان زمین نخورد
میان گودی گودال ذوالجناح چه کرد
کشید دست خودش آسمان زمین نخورد
ولی چه فایده تیزی نیزه ها نگذاشت
بدون درد سر و بی تکان زمین نخورد
#قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشعار ناب آیینی:
🕯 زمزمه واحد روضه ای ایام فاطمیه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها و روضه کربلا زبانحال
بند🕯
آتش به جانم میزنی
تا حرف رفتن میزنی
از چه در هجده سالگی
از زندگی دل میکَنی
دارد وصایای تو درد
دستان تو باشد چه سرد
فصل بهارت را چه زود
باد خزان کرد فصل زرد
آه ای جوان،شد ناگهان،پیری نصیب تو چرا
قدت خمید،زهرا از آن،لگد که خوردی بی هوا
با آن غلاف،بازوی تو،شد خسته و هم ناتوان
شد سینه ات،از میخ در،مجروح و زخمی ای امان
زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من
بند🕯🕯
از من چه داری انتظار
آخر نباشم بی قرار
تو که میانِ بستری
چگونه دل گیرد قرار
با آنکه من نام آورم
هم پهلوان خیبرم
حالا که افتادی برم
افتادم از پا همسرم
دیگر مرا،در این زمان،نخوان به این نام و نشان
گشته قدم،خمیده چون،قده تو ای قامت کمان
راضی مشو،از دشمنم،من بشنوم زخم زبان
گو تا به کِی،از شوهرت،تو میکنی رویت نهان
زهرای من زهرای من زهرای من زهرای من
بند🕯🕯🕯
با دخترت حرفی بزن
اما مزن حرف از کفن
راضی مشو در ماتمت
رخت عزا پوشد حسن
کمتر بکش آه از دلت
با دیدنه آن نور عین
میخوانم از چشمان تو
دلواپسی بهر حسین
من همچو تو،دلواپسم،چون او غریب کربلاست
میبینم آن،دمی که با،خنجر سرش از تن جداست
سرش به روی نِی،تنش،به زیر سم مرکباست
بر روی خاک گرم طف،پیکر او عریان رهاست
مظلوم حسین مظلوم حسین مظلوم حسین مظلوم حسین
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه علیهاالسلام
#غزل
🔹صبر🔹
برای خواندن اول یاد میگیرند الفبا را
الفبا یافتم در متن قرآن نام زهرا را
خدا از خلق عالم بیت زهرا بود مقصودش
بنا کرد از اضافات همان گِل، کهکشانها را
ستون خانه را تا عرش بالا برد و نادانها
بنا کردند پای آن بنا، دیوار حاشا را
چه میفهمد کسی این در برای شخص پیغمبر
تداعی میکند دروازۀ عرش معلا را
اگر توحیدشان را با حضور قلب میخواندند
نمیانداختند امروز پشت گوش «اسری» را
اگر یکبار میخواندند کوثر را چه میدیدند؟
مقام حضرت زهرا سلاماللهعلیها را..
چه میبینم خدا! وا شد به جایی پای بعضیها
که بیرخصت محمد هم به آن نگذاشته پا را..
دری را با لگد وا میکنند اکنون که میکائیل
از آن در میبرد هر روز و هر شب رزق دنیا را
دری را با لگد وا میکنند اکنون که عزرائیل
بر آن با نیت قربت کشیده بال و پرها را
اگر در بشکند شاید بفهمند اهل این کوچه
که در یک تُنگ جا دادهست پیغمبر دو دریا را
اگر بیرون بیاید از غلاف صبرِ حیدر، تیغ
حریفی نیست بین جمعیت این مرد تنها را
ولی مولا شدن تنها به تیغ و زورِ بازو نیست
خدا این بار میخواهد بسنجد صبر مولا را
نگردید ای جماعت! قبر زهرا را نمییابید!
علی تنها درون سینه جا میداد غمها را
📝 #محمدحسین_ملکیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون مداحان شهرستان زرند
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه ،روضه وداع
با تو برای من غم عالم نماندنی است
با من بمان که با من و تو غم نماندنی است
این غم کجا برم که برایم میان شهر
یک یار مانده است که آن هم نماندنی است
گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در
برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است
پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من
با این همه جراحت مبهم نماندنی است
مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد
با گریه گفت این تن درهم نماندنی است
مثل خیال گشتهای و گفت بسترت
بیهوده است افاقهی مرهم... نماندنی است
سهمِ حسین بی کفنی شد، کفن چه سود ؟
وقتی کفن نه پیرهنی هم نماندنی است
تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که..
از زخمِ نیزههای دمادم نماندنی است
بوسه بگیر از بدنش که همین بدن
زیر هزار ضربهی محکم نماندنی است
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۹/۱۴)
#یاشبیر
*میسوزم از غمی كه ميان هزار خصم
يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندیاست
(استاد حاج علی انسانی)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
شام غریبان
نیمهشب مهتاب میشوید علی
آب را با آب میشوید علی
مثل این تنها ندیده هیچکس
شستنِ دریا ندیده هیچکس
چشمه را آیینه را مهتاب را
فاطمه باید بشوید آب را
غسلِ این دریا نمیآید به من
شستنِ زهرا نمیآید به من
خواب میبینم که تعبیرش کنی
آب میریزم که تطهیرش کنی
آب میریزم که آبت کردهاند
خانهی عمرم خرابت کردهاند
اشک از این چشمانِ محزون میچکد
آب میریزم چرا خون میچکد
مثل اشکی مثل آهی یا خیال
سخت میبینم تو را در این هلال
زیرِ نورِ ماه شستن مشکل است
آه را با آه شستن مشکل است
چشمه را گفتی که بی شیون بِشوی
آب را از زیرِ پیراهن بِشوی
مرتضی هم دست و پا گم میکند
زخم گاهی هم تورم میکند
ای زلالِ من مضافت کردهاند
زخمی از ضربِ غلافت کردهاند
لرزه بر زانو نمیآید به من
شستنِ پهلو نمیآید به من
در عوض رفتن نمیآید به تو
رفتنت بی من نمیآید به تو
ضربههایی سهمگین زد داغِ تو
زانویم را بر زمین زد داغِ تو
آب را آیینه را آتش زدند
وایِ من این سینه را ...
خانه تر دیوار تر مسمار تر
در کفن پیجاندنت دشوار تر
آه اقیانوسِ نا آرامِ من
جان ندارد جان بده بر گام من
حال من یا حال طفلان دیدنی است
آستینها بینِ دندان دیدنی است
ضجهها بالا نمیآید چرا
جان بر این لبها نمیآید چرا
بال اگر کوبی قفس وا میشود
پا اگر کوبی نفس وا میشود
بر زمین بسیار میکوبد علی
سر بر این دیوار میکوبد علی
سینهها سنگین همه دق میکنیم
بی صدا بی ضجه هقهق میکنیم
چشمهای نا امیدش را ببین
با حسن مویِ سفیدش را ببین
با حُسینت نالهای سوزنده است
جای شکرش هست زینب زنده است...
بعد از این غمهای تکفین مانده است
وایِ من سختی تدفین مانده است
ای زده هر روز و شب از قوت خویش
روی دوشم میکشم تابوت خویش
حسن لطفی #یاشبیر
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7