eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
627 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اشعارناب،ترحیم خوانی: ای زمینِ کربلا بهرِ تو مهمان آمده انتظارِ لحظه ها دیگر به پایان آمده ای زمینِ کربلا دستِ ادب بر سینه نِه اهلِ بیتِ مصطفی از شامِ ویران آمده جان به جانان آمده، بهرِ پیمان آمده کربلا ای سرزمینِ تشنه در بینِ دو رود زخمِ جانت با تبِ یاران به درمان آمده  ذره ذره خاکِ تو در بانگِ لبیک یا حسین(ع) هستیِ کان و مکان بر عهد و پیمان آمده عقل حیران آمده، اوجِ عرفان آمده سر به زیر افکنده ای شرم از نگاهِ زینبی مقتل و گودال و تل بر او چه بحران آمده  عصرِ عاشورا بمیرم چی کشیده خواهرش از صدای ضجه اش عالم به ویران آمده سینه کوبان آمده، زار و نالان آمده کوفه وُ شامِ اسارت سدِّ راهِ معبرش_ خیزران و خنجر و خارِ مغیلان آمده اربعین بر تربتِ پاکِ حسینِ سرجدا بی رقیه دلغمین بر دیدنِ جان آمده با یتیمان آمده، اشک ریزان آمده این چهل روز عدو سنگ به ما زد، بد زد هر که آمد غم من دید، مرا زد، بد زد شد چهل روز نه، انگار چهل سال گذشت غمت آتش به دل ارض و سما زد، بد زد نرود از نظرم صحنه‌ی گودال حسین هر که دور از بدنت بود، جدا زد، بد زد پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند پیرمردی به تنت آه عصا زد، بد زد من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم شمر بر پهلوی تو ضربه‌ی پا زد، بد زد تا درآورد عدو جسم علی را از خاک سر او را به سر نیزه که جا زد، بد زد یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین زجر آمد چقدر طفل تو را زد، بد زد نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش که از آن ضربه عزیز تو صدا زد: بد زد سر بازار به ناموس تو می‌خندیدند خصم دانی که چرا طعنه به ما زد؟ بد زد دشمنی داشت عدو با علی از بدر و اُحد که نوامیس تو را در همه جا زد، بد زد کاروانی که سر قبر شما آورده ام نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم من وصیت های مادر را به جا آورده ام کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه نیزه بیرون از تن تو بارها آورده ام روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟ دخترانت را ز بازار جفا آورده ام بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب مادری پاره جگر در نینوا آورده ام پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد تربتی از قبر او بهر شما آورده ام ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود خاطره از قدرت آن با وفا آورده ام تا که دیگر تازیانه ور بیفتد، جان سپرد گفت با خود همّت خیرالنساء آورده ام تا که با چشم کنیزی بر سکینه ننگرند گفت جان خویش را بهر فدا آورده ام غیرتش آئینه میر و علمدار تو بود من از او شرمندگی خویش را آورده ام پاسبان حرمت شیر خدا در شام شد داد پیغامی به من تا کربلا آورده ام گفت: ای بابا شبیه ات بی کفن تدفین شدم رسم عشق و عاشقی را من به جا آورده ام نه بی رمق نه کلافه نه خسته ی راهم! چرا که پیش تو هستم،دگر چه میخواهم؟! ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم.. مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم! مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد.. در این مسیر کنار بقیه اللهم! تمام عمر من این چند روز مستی بود.. چه خوب میگذرد با تو عمر کوتاهم صدام کردی و گفتی بیا زیارت من خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم میان اینهمه زائر کجای کارم من؟! کجا من از جلوات مسیر آگاهم روایت است برای تو باید آه کشید عزیز من نظری کن به گریه ام،آهم! شنیده ام که زن و بچه ات اسیر شدند.. من و همه کس و کارم فدای تو باهم! به گیسوان سپید حبیب تو سوگند که از حرارت داغت زدل نمیکاهم عقیله گفت حسین آمدم زیارت تو چقدر نیزه شکسته ست بر سر راهم برای دیدن عباس سخت دلتنگم بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟! کانون ذاکران امام حسین زرند
مهر تو خار نخل هایم را رطب کرد ما را گدای اول ماه رجب کرد آقای من مهر تو را واجب نوشتند یعنی تو را بر غیر تو غالب نوشتند سال هزار و سیصد و اندی گدایی ست روزی ماها از همین چندی گدایی ست من چهارده قرن دنبال شمایم مال خودم هم نیستم مال شمایم ماه رجب تا که به تو آغوش وا کرد با آبرو شد، خویش را ماه خدا کرد تو موسی دریا علم بی کرانی تو آسمان در زمین، فوق زمانی نام تو را همواره با مد می نویسم تا می نویسم یا محمد می نویسم ای گریه ی سجاده های نیمه شب ها اذن دخول اول ماه رجب ها ای سال ها شهر خدا دنبال نورت ای که برای مقدمت قبل از ظهورت... ...عرش الهی احترامش را فرستاد پیغمبر اکرم سلامش را فرستاد فرمود پیغمبر بزرگ عالمینم آری حسین از من و من نیز از حسینم آن کس که دارای تمام حُسن من بود آن کس حسن بود و حسن بود و حسن بود حالا حسین و مجتبی وصلت گزیدند با وصلتِ باهم محمد آفریدند تو مادری داری که مثلش هیچ زن نیست مانند او حتی در اولاد حسن نیست او همره بابای تو کرب و بلائی ست در عهد تو در منصب خیر النسائی ست در هر زمان مشغول تبلیغ خدایی با درد هم ترویج یاد هل اتایی شب می کنی تا سیدی مولا بگویی تب می کنی تا ذکر یا زهرا بگویی آنچه که زهرا مادرت دارد تو داری روز قیامت هم تو صاحب اختیاری تو مثل رأس جد خود اعجاز کردی بابی زحکمت بر نصاری باز کردی قربان اعجاز تو ای فرزند زهرا آخر مسلمان تو شد پیر نصارا تو آبرو بخشی به ما ای آبرو دار حاجت روامان کن که هستیم آرزودار نابودی وهابیت امید شیعه است روز سقوط کفر تنها عید شیعه است باید که بر این آرزوی خود بنازیم بهر تو و اجداد تو مرقد بسازیم همراه بابایت چهل سال و پس از آن بودی به یاد گودی گودال گریان تا زنده بودی آب دیدی گریه کردی تا کودکی بی تاب دیدی گریه کردی تو روضه خوان روضه ویرانه هستی تو داغدار عمه دردانه هستی تو علم خود را از همه گودال داری تو تا ابد بر خیزران اشکال داری 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
اشعار ناب آیینی: نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غم یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله زجر.. زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکشد مارا! خداکند که بخوابد!رباب تبدار است نمیروم سر بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحام بازار است.. حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلا حصیر روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوزجای غل وسلسله ب گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تاراست آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است سیدپوریا هاشمی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7 دائم چهل منزل بلا بر ما رسیده خواندم نمازم را نشسته، قد خمیده جای نوازش کردنِ دستان بابا شعله، میان گیسویم شانه کشیده هجران دلبر، قد کمانی ساخت من را از ناقه، ضعف و تشنگی انداخت من را طوری کتک خوردم دو چشمم تار گشته حق داشت عمه، لحظه ای نشناخت من را درد کف پا، خسته ام کرده حسابی دارم میان پهلویم دردِ حسابی گفتم نکش اینگونه از سر چادرم را دادِ مرا دشمن در آورده حسابی آخر چرا رحمی به چشمِ تر نداری؟! پایم شکسته، از چه رو باور نداری؟! من دخترم، خیلی پر و بالم نحیف است نامرد... اصلا تو خودت دختر نداری؟ با که بگویم این همه داغ گران را با که بگویم حرفِ مرد بد دهان را بر ما اهانت شد میان کوچه هایش ویران کند حق خانه های عَسقلان را خیلی بدم می آید از اشرار، خیلی از ازدحامِ شامی و انظار، خیلی دروازه ی ساعات، ساعاتِ بدی بود سختی کشیدم بر سر بازار، خیلی از چه بگویم،! از ستم یا ناسزا یا... از سنگ و خاکستر ز بام خانه آیا؟ غصه شده در سینه ام با که بگویم حرف از کنیزی می زنند این جا خدایا طاقت ندارم بیش از این بابا کجایی؟! من چشم بگذارم به آغوشم بیایی؟! بار سفر بستم بیا آماده ام من پایان بده بر این چهل منزل جدایی محمدجواد شیرازی 🔹 من دختر یک امیر هستم در کوفه چرا اسیر هستم نفرین به جفای اهل کوفه لعنت به وفای اهل کوفه گفتند اگر عشیره داری برخیز بایست در کناری هرکس که به کوفه آشنا داشت تا شام مرا غریب بگذاشت تنهایم و یاوری ندارم حالا که برادری ندارم افسوس کسی دور و برم نیست عباس علمدار حرم نیست بر خاک فتاده نور عینم بر نیزه شده سر حسینم 🔹 انتهای صبر در اصل ابتدای زینب است چشم زهرا و علی وقف عزای زینب است گریه بر او هست گریه بر حسین و بر حسن مبدا گریه در عالم غصه های زینب است در غدیر کربلا زینب امامت میکند جلوه "مَن کُنتُ مولا" در ولای زینب است پنج تن دلداده ی اویند پس با این حساب اصلا این اهل کسا اهل کسای زینب است حق شفا را داده در تربت که این خاک شریف.. کیمیای عشق شد چون زیر پای زینب است کربلا را زینب از غربت برون اورده است پرچم سرخ حسینی در هوای زینب است نور خاک چادرش کافر مسلمان میکند عزت اسلام از یاربنای زینب است شام را با جمله "اِلّا جَمیلا "خاک کرد ابتلای انبیا جمعا بلای زینب است دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها.. مردن ما کمترین درک عزای زینب است 🔹 نام زیبایت به درد قلب من تسکین است با صدای ذکر تو حال خوشم تأمین است هر دو عالم مانده مبهوت مقام تو حسین این وقار و عزت تو لایق تحسین است دارم این باور که عشّاق حسین بن علی تا که دارند حب تو جنت شان تضمین است آنقَدَر مثل حسن دستت کریم ست ، یقین حاتم طایی به پیش لطف تو مسکین است از همان بچّگیم عاشق هیئت بودم عشق من با تو از آن کودکیم ، دیرین است بوده ذکرت راه حلّ مشکلم در هر زمان بُردن نام حسین در هر زمان شیرین است حفظ آداب مجالس بر گدا واجب بُوَد در سرای قلب مان نوکریت آیین است این چه سرّیست که عالم ز غمت می نالد آسمان،عرشُ زمین از غم تو غمگین است ننگ بر آن مردمان بی حیا و بی ادب پیکرت از ضرب تیغ کوفیان رنگین است خواهرت مانده میان مشکلات بی شمار دردِ دوری تو بهر زینبت سنگین است مجتبی اکبری . 🔹 🔹 ای تکیه گاه مردم بی تکیه گاه حسین ما را نبوده غیر تو یک جان پناه حسین تو یک نگاه کردی و من مست آن نگاه دنیای من عوض شده با آن نگاه حسین من را به رنگ مشکی پیراهنم ببخش من را بخر شبیه غلام سیاه حسین من بی هوای تو نفسم بند می شود از شهد نام تو شده ام روبه راه حسین در کوچه های گم شده ی آخرالزمان با پرچمت شناخته ام راه و چاه حسین
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
تا که مقیم درگه جانان شود کسی یک لحظه کافی است پشیمان شود کسی وقتی که بخشش و کرمت بی نهایت است دیگر چه جای آن که هراسان شود کسی آید شبی و توشۀ یک عمر را برد وقتی که بر سرای تو مهمان شود کسی مشتاق تر ز تو به مناجات بنده نیست تا چه رسد برای تو گریان شود کسی با این همه کرم که ز دست تو دیده ام راضی نمی شوی که پریشان شود کسی ای کاش دلبرم به دعایم زند صدا تا خوب در حضور تو عنوان شود کسی وقتی حسین کَشتی سلم و نجات ماست کی در هراس وحشت طوفان شود کسی؟ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7