ختم وترحیم خوانی:
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#امام_زمان_عج
آخر ماه شد و ماه نیامد آخر
سی سحر ناله زدیم آه نیامد آخر
با کلافی سر بازار نشستیم ولی
حیف شد یوسفم از چاه نیامد آخر
جان ما از غم دوریش به لب آمده است
صاحب غیبت جانکاه نیامد آخر
شام هجران رخش از سر ما رخت نبست
فجر امید سحرگاه نیامد آخر
ترسم این است دوباره به تباهی بروم
مشعل و روشنی راه نیامد آخر
روضه قتلگه جد غریبش سخت است
ای خدا حضرت خونخواه نیامد آخر!
مرکبش خونی و بی صاحب و گریان برگشت
ذوالجناحا، ز چه رو شاه نیامد آخر؟
#ﻣﺼﻄﻔﯽ_ﻫﺎﺷﻤﯽ_ﻧﺴﺐ
#صلوات 👉
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
رمضان می رود و اشک و دعا می ماند
ذکرِ خیرِ تو در اندیشه ی ما می ماند
دلِ ما روشن از آن پنجره ی نورانیست
که سحر تا به سحر رو به تو وا می ماند
گر چه تلخ است عبور از سحرِ ماهِ صیام
دلِ ما در به در ماهِ خدا می ماند
بار الها! تو ببخشا بدی ام از کرَمت
گر بشویی گنه ام نیک به جا می ماند
درد از توست دوا نیز تویی بی تردید
از تو در جانِ من ای عشق شفا می ماند
با مناجات سحرگاهِ نسیمِ سحری
شرحِ اوصافِ تو در اشک رها می ماند
آه! همچون دلِ جا مانده ی ما در رمضان
از تو تا روزِ ابد خاطره ها می ماند
فیضِ این ماه همین بس که با ذکرِ دعا
در گلستانِ دلم عطرِ خدا می ماند
یارب امیدِ دلِ ماست که تا سالِ دگر
سایهی لطف تو بر شاه و گدا می ماند
گوید از عرش به من فاطمه با صوتِ حزین
این نداهای شبِ قدرِ شما می ماند
زیرِ لب زمزمه کردم بعلی و به حسین
گریه ام در نجف و کرببلا می ماند
#هستی_محرابی
#صلوات 👉
ذاکران امام حسین
حاج منصورمد:
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات
#ماه_رمضان
شب آخر
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آنجا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله ، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۲/۱۰)
#یاشبیر
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
رمضان می رود و اشک و دعا می ماند
ذکرِ خیرِ تو در اندیشه ی ما می ماند
دلِ ما روشن از آن پنجره ی نورانیست
که سحر تا به سحر رو به تو وا می ماند
گر چه تلخ است عبور از سحرِ ماهِ صیام
دلِ ما در به در ماهِ خدا می ماند
بار الها! تو ببخشا بدی ام از کرَمت
گر بشویی گنه ام نیک به جا می ماند
درد از توست دوا نیز تویی بی تردید
از تو در جانِ من ای عشق شفا می ماند
با مناجات سحرگاهِ نسیمِ سحری
شرحِ اوصافِ تو در اشک رها می ماند
آه! همچون دلِ جا مانده ی ما در رمضان
از تو تا روزِ ابد خاطره ها می ماند
فیضِ این ماه همین بس که با ذکرِ دعا
در گلستانِ دلم عطرِ خدا می ماند
یارب امیدِ دلِ ماست که تا سالِ دگر
سایهی لطف تو بر شاه و گدا می ماند
گوید از عرش به من فاطمه با صوتِ حزین
این نداهای شبِ قدرِ شما می ماند
زیرِ لب زمزمه کردم بعلی و به حسین
گریه ام در نجف و کرببلا می ماند
#هستی_محرابی
#صلوات 👉
#ترحیم_خوانی
#پندیات
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هرکه را چشم حقیقت بین است
صاحب آن همه شهرت امروز
سائل فاتحه و یاسین است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
#صلوات 👉
ذاکران امام حسین
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات
#ماه_رمضان
شب آخر
شب آخر رسید اما برای عاشق آغاز است
که عاشق خوب میداند سحر هنگامِ پرواز است
اگر این است آقایم ندارد سفرهاش پایان
ضیافت خانهاش شُکرِ خدا هر روز و شب باز است
خدا را شُکر در سی شب مرا دارالشفا آورد
همین که دید بیمارم دلم لبریز امراض است
خدا را شُکر مهمانِ امامی مهربان بودیم
چرا ما آمدیم اینجا میان ما و او راز است
خدایا کاش سال بعد سحرها در بقیع باشیم
که در صحن حسن یک طورِ دیگر گریهها ساز است
و شبها جمع میگردیم گِردِ مرقدش آنجا
کنارِ پنجره فولادِ زهرا که پُر اعجاز است
توسل کن توکل کن خدا هست و خدا کافی است
چه غم در پیش راه تو هزاران دست انداز است
خدا را کاش بنویسند در این شب برای ما
امامش را نَه سربار است بلکه خوب سرباز است
حسین است و لبی خشک و... صدای لشکری سیراب
کسی رو میزند که روی دستش کودکی ناز است
الهی بشکند دست و کمان حرمله ، بد زد
رُباب است و همین روضه: ببین چشم علی باز است...
(حسن لطفی ۴۰۱/۰۲/۱۰)
#یاشبیر
#مناجات_با_خدا
#وداع_با_ماه_رمضان
رمضان می رود و اشک و دعا می ماند
ذکرِ خیرِ تو در اندیشه ی ما می ماند
دلِ ما روشن از آن پنجره ی نورانیست
که سحر تا به سحر رو به تو وا می ماند
گر چه تلخ است عبور از سحرِ ماهِ صیام
دلِ ما در به در ماهِ خدا می ماند
بار الها! تو ببخشا بدی ام از کرَمت
گر بشویی گنه ام نیک به جا می ماند
درد از توست دوا نیز تویی بی تردید
از تو در جانِ من ای عشق شفا می ماند
با مناجات سحرگاهِ نسیمِ سحری
شرحِ اوصافِ تو در اشک رها می ماند
آه! همچون دلِ جا مانده ی ما در رمضان
از تو تا روزِ ابد خاطره ها می ماند
فیضِ این ماه همین بس که با ذکرِ دعا
در گلستانِ دلم عطرِ خدا می ماند
یارب امیدِ دلِ ماست که تا سالِ دگر
سایهی لطف تو بر شاه و گدا می ماند
گوید از عرش به من فاطمه با صوتِ حزین
این نداهای شبِ قدرِ شما می ماند
زیرِ لب زمزمه کردم بعلی و به حسین
گریه ام در نجف و کرببلا می ماند
#هستی_محرابی
#صلوات 👉
#ترحیم_خوانی
#پندیات
هر که باشی و ز هر جا برسی
آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد
چون بدین نقطه رسد مسکین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هرکه را چشم حقیقت بین است
صاحب آن همه شهرت امروز
سائل فاتحه و یاسین است
افتادگی آموز اگر طالب فیضی
هرگز نخورد آب زمینی که بلند است
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
#صلوات 👉
ذاکران امام حسین
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس:
ای که مرآت خدایی مددی حضرت سلطان
معدن جود و سخائی مددی حضرت سلطان
هر گدائی که به سویش بنمایی تو نگاهی
رسد آخر به نوایی مددی حضرت سلطان
تو نگفته بدهی حاجت و این رسم رئوف است
مهد احسان و عطایی مددی حضرت سلطان
چه شهیدان که گرفتند برات از حرم تو
که حبیب شهدایی مددی حضرت سلطان
روضههای سحر کوی تو دارد چه صفایی
صاحب هر چه بکائی مددی حضرت سلطان
قبله ی کعبه تویی جملۀ شاهان سگ کویت
کی تو حج فقرایی مددی حضرت سلطان
پرچم سبز سر گنبد تو هادی عشق است
چون کند قبله نمایی مددی حضرت سلطان
تحت آن قبه ی زردت که بود عرش الهی
گریه دارد چه صفائی مددی حضرت سلطان
بی خود از خود شده دل هر دمی آید به حریمت
بشود کرببلائی مددی حضرت سلطان
زیر ایوان طلایت چو نجف غرق غرورم
شهریار دو سرائی مددی حضرت سلطان
#قاسم_نعمتی
#امام_رضا_ع
@nohe_sonnati
سلطان همیشه دور و برش از گدا پر است
ظرف گدا ز لطف و کرم از غذا پر است
اینجا کسی غریبه و بی کس نمی شود
در پیش زائران به خدا آشنا پر است
اینجا کسی نمیشود اصلا که ناامید
دست امام هشتم دنیا عطا پر است
وقت قنوت و وقت مناجات و بندگی
دستان سوی آن حرم از ربنا پر است
وقتی که رو به شاه خراسانیت زدی
در کمترین هوای دعا هم خدا پر است
پشت نقاب پنجره فولاد این حرم
حاجت گرفته های امام رضا پر است
پایین پای حضرت سلطان ابا الحسن
برگ برات رفتن تا کربلا پر است
#روح_الله_دانش
#امام_رضا_ع
السلام ای جلوه ی ماهِ منیر
واسطِ فیضِ خداوندِ قدیر
آمدم با دستِ خالی و فقیر
گوشه ی چشمی نما بر این حقیر
آستانت منبعِ خیرِ کثیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر
ای شکوهت قابِ تصویرِ خدا
نورِ تو از نورِ اکسیرِ خدا
دستهایت دستِ تدبیر خدا
بر لبت تهلیل و تکبیر خدا
اعتباری من ندارم ای امیر
یا علی موسی الرضا دستم بگیر
در سرم دارم هوای مشهدت
چشمِ من دائم به سوی گنبدت
آرزویم در طوافِ مرقدت
جان به قربانِ عطای بی حدت
گشته ام در حلقه ی دامت اسیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر
ای تو شمعی و دلم پروانه ات
کیستم، من زائرِ دیوانه ات
می بده ساقی تو از خم خانه ات
جرعه ای از آبِ سقا خانه ات
ای نگاهت این و آن را دستگیر
یا علی موسیَ الرضا دستم بگیر!
#هستی_محرابی
#امام_رضا_ع
چه غریبانه غریب الغربا را کشتند
با دل زار معین الضعفا را کشتند
آه ای اهل خراسان همه خون گریه کنید
که ولی نعمت و مهمان شما را کشتند
این خبر را به مدینه ببر ای باد صبا
هشتمین بضعه پیغمبر ما را کشتند
خواهرش زنده اگر بود از این غم میمرد
بین یک حجره در بسته رضا را کشتند
از عبایی که سرش بود غلامش فهمید
آخر آن نور دل آل عبا را کشتند
مثل یک مار گزیده به خودش میپیچید
با چه زهری مگر آن نور هدا را کشتند
صورتش را به روی خاک نهاد و می گفت
چه غریبانه شه کرببلا را کشتند
جگر سوخته اش روضه برایش میخواند
با لب تشنه چرا خون خدا را کشتند
ته گودال که با نیزه به پهلوش زدند
روی تل عمه مظلومه مارا کشتند
پای راس شهدا بسکه کف و سوت زدند
سربازارچه ی شام اسرا را کشتند
#امام_رضا_ع
زهر در جانم نشسته چشم های تار دارم
مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم
من علي موسی الرضایم از علی دارم نشانه
در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم
سینه ام شد شعله ور از هرم ِ زهری کینه آلود
در نفسهای نحیفم آتشی انگار دارم
با چه حالی، بی رمق؛ انداختم بر سر عبا را
تشنه ام مانند جدّم حنجری تبدار دارم
خواهرم! معصومه جانِ من کجایی تا ببینی
رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم
بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت
خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم
دورم از فرزندم و جان میدهم در اوج غربت
سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم
از وجودم میرود جان ذره ذره میکشم آه
بیقرارم یادِ جدّم روضهٔ بسیار دارم
یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند
آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم
از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت
بر گلوی تشنه ات نه...بر قفا اصرار دارم!
#مرضیه_عاطفی
#امام_رضا_ع
مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
سلامم را که پیش از لب گشودن در جواب آمد؟
دخیلم را چه کس پیش از گره بستن گشود اینجا؟
نمازم را که پیش از بستنِ قامت، امامت کرد؟
دعایم را که پیش از عرض حاجتها شنود اینجا؟
چو خیل زائران خاکیاش در آمدوشدها
ملک شانه به شانه در فرود و در صعود اینجا
ولایت چشمهای دارد که در این خانه باید دید
کرامت معدنی دارد که باید آزمود اینجا
هدایت کوکبی دارد، از این مشرق شده طالع
نبّوت موکبی دارد که میآید فرود اینجا
تو در بازار دل چشمی مهیّا کن چه میدانی
به هر آیینه چندین جلوه خواهد رو نمود اینجا؟
تو همّت خواه از این سلطان که در حاجترواییها
ازل را تا ابدها نیست رنگِ دیر و زود اینجا..
سلام ای مقصدِ غاییِ خلقت
سلام ای نقطه ی وصلِ حقیقت
غدیر ای چشمه ی جاری و جوشان
غدیر ای موجِ بیتاب و خروشان
تو عشقِ جاودان در روح و جانی
شکوهی بس عظیم و بیکرانی
تویی تو بازتابِ نورِ خلقت
کتابِ عهد در منشورِ خلقت
تویی میعادگاهِ حضرتِ حق
همان لبیکِ سبزِ دعوتِ حق
چه لبریز از شرابِ نابِ عشقی
چه زیبا از خُم ات سیرابِ عشقی
تو دریای بصیرت در کویری
برازنده به این نامِ غدیری
به گوشِ جانِ تو صوتِ جلی است
صدای دستِ بیعت با علی است
پسندیده تر از نامِ علی کیست
بگو شیرین تر از جامِ علی چیست
هر آن دل که در آن حبِّ علی نیست
در آن نورِ حقیقت منجلی نیست
فلک سر خَم کند در محضرِ او
زمین و آسمان در لنگرِ او
علی "عدلِ مجسّم" نورِ دین است
نخستین حجتِ روی زمین است
درود حق بر این روحِ کرامت
بشارت باد بر ما این قرابت
غدیرِ خم ندای بیعتِ عشق
وصالِ حق به رنگِ غایتِ عشق
زمین تا عرش بر لب بانگِ تکبیر
حدیثِ منزلت در اوجِ تفسیر
عبور از هرچه مرز خود پرستی
تولا بر امامِ مُلکِ هستی
ردای سبز شانِ قامتِ اوست
فراغت در پناهِ دولتِ اوست
گوارا باد این "اتمامِ نعمت"
به کامِ تشنه و جانِ شریعت
علی معنیِ روحِ آفرینش
علی عقل و کمال و نورِ بینش
شهادت می دهم اول خدا را
از آن پس نامِ احمد مصطفی را
شهادت می دهم در محضرِ حق
به آن محرابِ خون و فرقِ مُنشَق
اسدُالله ولیُّ الله یدُالله
که نامش هادیِ دل های گمراه
علی ای مشعلِ خورشید تابان
علی ای انتخابِ حیِ سبحان
تویی عطرِ دل انگیزِ ولایت
که پیوندِ نبوت با امامت
دمِ عیسی تبرّک از حضورت
لبِ موسی حلاوت از طَهورت
تو عطری از بهارستانِ توحید
به بالا دستِ مَه در دستِ خورشید
تو عیدُاللهِ اکبر رویشِ عشق
فروغِ روشنای جوششِ عشق
معطر از درختِ پاکِ طوبی
در امواجِ فضائل همچو دریا
علی قرآن علی آیینه و آب
شهیدِ بندگی در خونِ محراب
نخواهم دینِ اسلامی که در آن
چو بی نامِ علی باشم مسلمان
نخواهم ماذنه صوتِ جلی را
اذانِ بی تولّای علی را
مبادا بی وَلا قرآن بخوانم
کلامِ وحی بی عرفان بخوانم
هر آن دل تا که کور و کر نباشد
به سینه دشمنِ حیدر نباشد
#هستی_محرابی
#عید_غدیر_خم
@nohe_sonnati
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب
شبِ جمعه ست و دلم کرب و بلا می خواهد
کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد
چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه
دلِ من از تو حسین نور و جلا می خواهد
روضه ی آب و عطش گر چه ملول است ولی
دلِ بشکسته وُ صد شور و نوا می خواهد
شبِ جمعه شد و مادر به حرم آمده است
وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد
آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا
دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد
کی شود قسمتِ من هم بشود کرب و بلا
دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد!
#هستی_محرابی
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعارناب،ترحیم خوانی:
#امام_حسین_علیه_السلام
#اربعین_حسینی
ای زمینِ کربلا بهرِ تو مهمان آمده
انتظارِ لحظه ها دیگر به پایان آمده
ای زمینِ کربلا دستِ ادب بر سینه نِه
اهلِ بیتِ مصطفی از شامِ ویران آمده
جان به جانان آمده، بهرِ پیمان آمده
کربلا ای سرزمینِ تشنه در بینِ دو رود
زخمِ جانت با تبِ یاران به درمان آمده
ذره ذره خاکِ تو در بانگِ لبیک یا حسین(ع)
هستیِ کان و مکان بر عهد و پیمان آمده
عقل حیران آمده، اوجِ عرفان آمده
سر به زیر افکنده ای شرم از نگاهِ زینبی
مقتل و گودال و تل بر او چه بحران آمده
عصرِ عاشورا بمیرم چی کشیده خواهرش
از صدای ضجه اش عالم به ویران آمده
سینه کوبان آمده، زار و نالان آمده
کوفه وُ شامِ اسارت سدِّ راهِ معبرش_
خیزران و خنجر و خارِ مغیلان آمده
اربعین بر تربتِ پاکِ حسینِ سرجدا
بی رقیه دلغمین بر دیدنِ جان آمده
با یتیمان آمده، اشک ریزان آمده
#هستی_محرابی
#اربعین_حسینی
این چهل روز عدو سنگ به ما زد، بد زد
هر که آمد غم من دید، مرا زد، بد زد
شد چهل روز نه، انگار چهل سال گذشت
غمت آتش به دل ارض و سما زد، بد زد
نرود از نظرم صحنهی گودال حسین
هر که دور از بدنت بود، جدا زد، بد زد
پیش چشمان ترم حلقه به دور تو زدند
پیرمردی به تنت آه عصا زد، بد زد
من خودم از روی تل دیدم و فریاد زدم
شمر بر پهلوی تو ضربهی پا زد، بد زد
تا درآورد عدو جسم علی را از خاک
سر او را به سر نیزه که جا زد، بد زد
یک شب از ناقه زمین خورد یتیم تو حسین
زجر آمد چقدر طفل تو را زد، بد زد
نشود قسمت کافر لگد زجر ای کاش
که از آن ضربه عزیز تو صدا زد: بد زد
سر بازار به ناموس تو میخندیدند
خصم دانی که چرا طعنه به ما زد؟ بد زد
دشمنی داشت عدو با علی از بدر و اُحد
که نوامیس تو را در همه جا زد، بد زد
#محمود_اسدی
#صلوات
#اربعین_حسینی
کاروانی که سر قبر شما آورده ام
نیمه جان هایی است تا کرب و بلا آورده ام
من نیابت دارم از مادر زیارت آمدم
من وصیت های مادر را به جا آورده ام
کی رود از یاد، وقتی آمدم در قتلگاه
نیزه بیرون از تن تو بارها آورده ام
روی نی ما را تو می دیدی کجاها می برند؟
دخترانت را ز بازار جفا آورده ام
بارها شد، حرمله خندید بر اشک رباب
مادری پاره جگر در نینوا آورده ام
پشت خیمه روی خاکستر به دنبال علی
بر سر قبر پسر صاحب عزا آورده ام
دخترت لطمه به پهلو خورده، زیر خاک رفت
بس حکایت زان شب پرماجرا آورده ام
شد رقیه پیش مرگ حضرت زین العباد
تربتی از قبر او بهر شما آورده ام
ناله اش چون ناله مادر میان کوچه بود
خاطره از قدرت آن با وفا آورده ام
تا که دیگر تازیانه ور بیفتد، جان سپرد
گفت با خود همّت خیرالنساء آورده ام
تا که با چشم کنیزی بر سکینه ننگرند
گفت جان خویش را بهر فدا آورده ام
غیرتش آئینه میر و علمدار تو بود
من از او شرمندگی خویش را آورده ام
پاسبان حرمت شیر خدا در شام شد
داد پیغامی به من تا کربلا آورده ام
گفت: ای بابا شبیه ات بی کفن تدفین شدم
رسم عشق و عاشقی را من به جا آورده ام
#جواد_حیدری
#اربعین_حسینی
نه بی رمق نه کلافه نه خسته ی راهم!
چرا که پیش تو هستم،دگر چه میخواهم؟!
ملال نیست اگر خاکی است پیرهنم..
مرا گرفته در آغوش خود شهنشاهم!
مسیر عاشقی ما بزرگتر دارد..
در این مسیر کنار بقیه اللهم!
تمام عمر من این چند روز مستی بود..
چه خوب میگذرد با تو عمر کوتاهم
صدام کردی و گفتی بیا زیارت من
خودت رسیدی و بیرون کشیدی از چاهم
میان اینهمه زائر کجای کارم من؟!
کجا من از جلوات مسیر آگاهم
روایت است برای تو باید آه کشید
عزیز من نظری کن به گریه ام،آهم!
شنیده ام که زن و بچه ات اسیر شدند..
من و همه کس و کارم فدای تو باهم!
به گیسوان سپید حبیب تو سوگند
که از حرارت داغت زدل نمیکاهم
عقیله گفت حسین آمدم زیارت تو
چقدر نیزه شکسته ست بر سر راهم
برای دیدن عباس سخت دلتنگم
بگو کجاست حسین قبر کوچک ماهم؟!
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
#صلوات
کانون ذاکران امام حسین زرند
@rozeh_daftari - کانال روضه دفتری.mp3
458.8K
❣﷽❣
#سینه_زنی_حضرت_معصومه_س
سبک ای ساقی لب تشنگان
ای دُرِّ دریای گوهر
ای مونسِ جانِ پدر
زهرای ثانی هر نظر
ایران به نامت مفتخر
دستِ من و دامانِ تو
جانم بوَد قربانِ تو
وا از غمِ هجرانِ تو
روی رضا درمانِ تو
باغِ گلِ عترت تویی
ریحانه ی عصمت تویی
رزقِ مرا برکت تویی
هر دو جهان رحمت تویی
ای دختِ شاهِ عالمین
جانِ رضا عشقِ حسین
بابا برات نورِ دو عین
گیرد عزا در کاظمین
شکرِ خدا که دشمنت
آتش نزد بر دامنت
زخمی نکرده آن تنت
معلومه جای مدفنت
با پا نزد پهلوی تو
زخمی نشد بازوی تو
معجر نرفت از روی تو
نچکیده خون از موی تو
در مشهدِ غربت رضا
آن شافیِ روز جزا
کی باشد او را این سزا
از داغِ تو گیرد عزا
#هستی_محرابی
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari
#مدح_رسول_اکرم #مدح_امام_صادق
اگر عشقم به کسی بیشتر از حد باشد
این همان روی گُلِ پاکِ محمد(ص) باشد
من که راضی نشوَم عشقِ تو در پنهانی
عشق آن است که در شُهره زبانزد باشد
هر که از دایره ی رحمتتان رفت برون
دانم آنکس به جهان کافر و مرتد باشد
تا که دل بستم از آن روزِ ازل فهمیدم
هر که آمد به پناهِ تو مویّد باشد
باید از عاشقی ات گفت که من خرسندم
چون که عشق ات ز همه خلق سرآمد باشد
شافعِ روزِ جزا.... مرحمتی کن ما را
که جنان رفتنم امضاءِ تو باید باشد
سرخوش از عطرِ دعایم که به آمینت خلق
در صفِ حشر ز میزان و ز پل رد باشد
بر لبم لحظه به لحظه همه عطرِ صلوات
می دهی حاجتِ آن را که مقید باشد
کوهِ عصیان ز نگاهت پرِ کاهی بشود
بهرِ عشّاقِ تو دوزخ به خدا بد باشد
کردهام سیرِ سماوات و از آن فهمیدم
تو ابوالقاسمیّ و نامِ تو احمد باشد!
🔸شاعر:
#هستی_محرابی
===============================
🔹اشعار ناب آئینے🔹
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#مرثیه_نذر_اربعین_زبانحال
#حضرت_زینب_س_با_برادر
خیز ای سردارِ بی سر بین که سر آورده ام
من سرت را از میانِ تشتِ زر آورده ام
کن حلالم ای برادر راس پُر خونِ تو را
گر که از کاخِ یزیدِ بد گُهر آورده ام
خیز ای سردارِ بی سر من فقط این اربعین
قدرِ صدها اربعین بر تو خبر آورده ام
زینبم در چهل منزل رنج و غمها دیده ام
شرحی از ویرانه های پُر خطر آورده ام
بر سرم یک اربعین جز نیزه و خنجر نبود
سینه ای آکنده از خونِ جگر آورده ام
خیز ای جانم ببین از شامِ ویرانِ خراب
قصه ی آن دختر و راسِ پدر آورده ام
ای تو نورِ دیده ام شرمنده ام گویم اگر
زخم های تن پُر از تیغِ شرر آورده ام
خطبه خواندم،خطبۀ قراء و زهرا گونه ای
اشکِ عالم را من از این صحنه در آورده ام
خوانده ام شرحِ سقیفه ماجرای پشتِ در
باغِ غصبیِ فدک را من ثمر آورده ام
ای برادر جان برایت تحفه ای از این سفر
آهِ سردِ سینه و اشکِ بصر آورده ام
شاهِ بی غسل وکفن اینک برای شستشوت
من گلابِ تازه ای از چشم تَر آورده ام
#امان_از_دل_زینب
✍ #هستی_محرابی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
زبانحال #حضرت_ام_البنین
مادرِ عباسم و عشقم حسینِ فاطمه است
خوش به حالم نامِ من ام البنینِ خادمه است
قطره ای بودم ولیکن وصلِ دریا گشته ام
زوجه ی شاه و کنیزِ بیتِ زهرا گشته ام
هرگز از دامانِ او دستم نمی گردد رها
ذرّه ای از خاک باشم در حریمِ این سرا
آنکه از باغش شود هفتاد و دو گل بهترین
کربلایش محشری بر پا نماید در زمین
سر نهم بر آستانش با کمالِ افتخار
کز حسن دارد صفا و از حسینش اعتبار
نور می بینم در این دو از چراغِ کیستند
آفتابی جز نبی و یاس و حیدر نیستند
هر دو سعدِ اکبرند و بر خلایق برترند
سیّدِ عالی مقام و هر دو عالم سرورند
شکرِ حق گویم که هستم از محبّانِ بتول
تا طوافِ جان کنم بر گردِ طفلانِ بتول!
#هستی_محرابی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نذر_باب_الحوائج_اباالفضل_العباس_ع
خوشا آندل که یارش شد اباالفضل
همه جا اعتبارش شد اباالفضل
خوشا آندل سرای هر دو عالم
که شاه و شهریارش شد اباالفضل
سلام حق به جانِ عاشقی که
همه دار و ندارش شد اباالفضل
اگر مشکل فتد در کار و بارش
کلید قفلِ کارش شد اباالفضل
خوشا آن در کلاسِ عشق و ایثار
فقط آموزگارش شد اباالفضل
به او می بالد از عهد و وفایش
مدالِ افتخارش شد اباالفضل
مرادِ او دو دستانِ جدایش
شکوه و اقتدارش شد اباالفضل
اگر شد سینه اش تنگ از زمانه
همه صبر و قرارش شد اباالفضل
چو آبشاریست از نورِ حقیقت
بهشتِ لاله زارش شد اباالفضل
اگر خواهد شود بر خصم غالب
دو تیغِ ذالفقارش شد اباالفضل
اگر چه سینه اش غم دارد امّا
طبیبِ غمگسارش شد اباالفضل
خوشا آندل که در بزمِ محبت
مَهِ زیبا نگارش شد اباالفضل
چه نیکو باشد آنکه بعدِ مرگش
همه نقشِ مزارش شد اباالفضل
خدا را حمد گوید بابتِ آن
که فیضِ بی شمارش شد اباالفضل
#هستی_محرابی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7