اشعار ناب آیینی:
#حضرت_زینب_س_مدح
هر چند، نامِ نیک، فراوان شنیدهایم
نامی به باشکوهی زینب، ندیدهایم
ارث از دلِ شجاع تو بردهست، یا علی!
نامش گره به نام تو خوردهست، یا علی!
پیوندِ عقل روشن و بیداریِ دل است
شاگردیِ تو کرده، که استادِ کامل است
مستی، همان حقیقت مستورِ زینب است
آباد، خانهای که در آن نور زینب است
قانونِ عقل و عشقِ جهان را به هم زند
وقتی ﻋﻘﻴﻠة العرب، از عشق، دم زند
زینب به بند، بندگی یار میکند
گیراست زلفِ یار و گرفتار میکند
از چشمِ یار، قامت دلدار، دیدنیست
نام حسین، از لب زینب، شنیدنیست...
✍ #قاسم_صرافان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_زمان_عج_مناجات
هر لحظه با تمام توان در کمین ماست،
ماری به نام نَفْس که در آستین ماست
بیهوده نیست این عرقِ شرمِ بیامان
بارِ گناهِ عمر، به دوش جبین ماست
باید چگونه رد شد از این عرصهی مجاز؟
حالا که شکّوشبهه عصای یقین ماست
آنرا به نرخ سوزش دل حفظ کردهایم
اینآتشی که در کفِ دست است، دین ماست
دنیا همیشه جمع نقیضین بوده است
زندانِ مؤمنی که بهشتِ برین ماست
وقتی که نامهی عمل ما سیاهه شد
دیگر چه جای دستِ یسار و یمین ماست
اسرار با گذشتِ زمان فاش میشوند
نامحرم است هرکه به جز تو امین ماست
در دورهی فراقِ تو یا صاحب الزّمان!
حبلالمتینِ یاد تو، حِصنِ حَصین ماست
✍ #مجتبی_خرسندی
🔹
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
اجر و پاداش رسالت، شعلهی آذر نبود
این همه آزار، حق دخت پیغمبر نبود
چهرهی انسیة الحورا و ضرب دست دیو
فاطمه آخر مگر محبوبهی داور نبود؟
فاطمه نقش زمین گردید و مولا گفت: آه!
حیف! حیف! آنجا جناب حمزه و جعفر نبود
از فشار در همه اعضای او درهم شکست
فضه را میخواند و بالای سرش مادر نبود
دست او بشکست اما دست مولا را گشود
غیر او کس را توانِ یاریِ حیدر نبود
فاطمه تنهای تنها در پس در اوفتاد
هیچکس جز فضه آن مظلومه را یاور نبود
در میان آن همه دشمن که زهرا را زدند
سنگدلتر هیچکس از قنفذ کافر نبود
قاتل بیدادگر با پا صدف را میشکست
در میان آن صدف، آخر مگر گوهر نبود
بر تسلای دل صاحبعزا گُل میبرند
گوییا اینجا ز هیزم دسته گل بهتر نبود!
«میثم!» این مصراع را ترسیم کن بر بیت وحی
تازیانه احترام سوره ی کوثر نبود
✍استاد #غلامرضا_سازگار
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#شعر_پایداری
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_اسرائیل
برخیز که هم جاده و هم اسب مهیاست
برخیز و ببین کرب و بلا منتظر ماست
دیدیم که این معرکه جولانگه باد است
طوفانِ نسیم افکن ما نیز به پا خاست
این مشتِ حماس است که در حال حماسهست
این قوم ز بیعاری و تردید مبراست
تا صبحِ ظفر یکسره در جوش و خروشیم
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
این ذبح عظیم، آیت آن فتح عظیم است
ما مرد نبردیم و هدف مسجد الاقصیست
تا قله رسیدن دو قدم بیش نماندهست
این بیرق عشق است که هر آینه بالاست
جانها به فدای سرت ای قدس مقدس
صد روشنی صبح پی این شب یلداست
✍ #محمود_یوسفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_زهرا_س_مدح
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
🔹آسیاب دستی🔹
کوه بودم، بلند و باعظمت
روی دامان دشت جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوه من، دارد
آیۀ «والجبال اوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم...
صبح یک روز چشم وا کردم
ضربۀ تیشه بود گوش خراش
تخته سنگی شدم جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگ تراش
پتک سنگین و تیشۀ پولاد
سهم من از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشۀ خانهای مرا بردند
که حضور بهشت آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند
به مقامی رسیدهام که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کار نان دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی؟
خانۀ آسمانی خورشید
خانۀ روشن ستاره و ماه
خانۀ وحی، خانۀ قرآن
خانۀ «انّما یُریدُ الله»
از همین خانه تا ابد جاریست
چشمۀ فیض، چشمۀ احسان
سایبانِ معطّرِ این جاست
سورۀ «هل أتی علی الانسان»
#حضرت_زینب_س_مدح
مرغ دلم پَر زده سوی دمشق
گشته مقیم سرِ کوی دمشق
«عمهی سادات سلامٌ علیک
روح عبادات سلامٌ علیک»
«عمهی سادات بگو کیستی»
فاطمه یا حیدر ثانیستی
ای نفَسِ خطبهی تو حیدری!
مثل علی کار تو روشنگری
نطق تو سرچشمهی دانایی است
خطبهی پر شور تو زهرایی است
زینبی و زینت بابا تویی
نائبهی حضرت زهرا تویی
زینبی و بانوی حجب و حیا
چادر تو الگوی حجب و حیا
زینبی و صبر مجسّم تویی
خواهر ارباب دو عالم تویی
جلوهی مهتاب! سلامٌ علیک
خواهر ارباب! سلامٌ علیک
نام تو ثبت است به دیوان عشق
ای تو علمدار اسیران عشق
با دم تو کرب و بلا زنده ماند
نور حسینی ز تو تابنده ماند
وصف تو این بس که تو خود زینبی
زینب کبرایی و زینِ ابی
زینبی و الگوی صبر و وقار
تیغ کلام تو همان ذوالفقار
زینبی و نور مجسّم تویی
الگوی بانوان عالم تویی
کاش به راه تو فدا میشدم
کاش که مثل شهدا میشدم
کاش میافتاد به پایت سرم
مثل شهیدانِ دفاع از حرم
آن شهدایی که هوایی شدند
کبوترانِ کربلایی شدند
آن شهدا که تا خدا پَر زدند
ز شام تا کرب و بلا پَر زدند
آن شهدا که مرد میدان شدند
فدای راه دین و قرآن شدند
این شهدا ستارگان شباند
مدافعان حرم زینباند
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#حضرت_زینب_س_مدح
مرغ دلم پَر زده سوی دمشق
گشته مقیم سرِ کوی دمشق
«عمهی سادات سلامٌ علیک
روح عبادات سلامٌ علیک»
«عمهی سادات بگو کیستی»
فاطمه یا حیدر ثانیستی
ای نفَسِ خطبهی تو حیدری!
مثل علی کار تو روشنگری
نطق تو سرچشمهی دانایی است
خطبهی پر شور تو زهرایی است
زینبی و زینت بابا تویی
نائبهی حضرت زهرا تویی
زینبی و بانوی حجب و حیا
چادر تو الگوی حجب و حیا
زینبی و صبر مجسّم تویی
خواهر ارباب دو عالم تویی
جلوهی مهتاب! سلامٌ علیک
خواهر ارباب! سلامٌ علیک
نام تو ثبت است به دیوان عشق
ای تو علمدار اسیران عشق
با دم تو کرب و بلا زنده ماند
نور حسینی ز تو تابنده ماند
وصف تو این بس که تو خود زینبی
زینب کبرایی و زینِ ابی
زینبی و الگوی صبر و وقار
تیغ کلام تو همان ذوالفقار
زینبی و نور مجسّم تویی
الگوی بانوان عالم تویی
کاش به راه تو فدا میشدم
کاش که مثل شهدا میشدم
کاش میافتاد به پایت سرم
مثل شهیدانِ دفاع از حرم
آن شهدایی که هوایی شدند
کبوترانِ کربلایی شدند
آن شهدا که تا خدا پَر زدند
ز شام تا کرب و بلا پَر زدند
آن شهدا که مرد میدان شدند
فدای راه دین و قرآن شدند
این شهدا ستارگان شباند
مدافعان حرم زینباند
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هدایت شده از اشعار ناب آیینی
#حضرت_زینب_س_مدح
آسمان غباری از، لطف عام زینب است
خاکِ زیر سایهی، مستدام زینب است
دین حق قوام یافت، از قیام غالبش
پس کمال راه ما، از کلام زینب است
ما کجا و درک او، ما کجا و وصف او
کوهپایهایم ما، کوه نام زینب است
نخلِ پُر ثمر شدن، خواهر قمر شدن
زینت پدر شدن، این مقام زینب است
گر ز غم جدا شدیم، مست کربلا شدیم
از دعای روشنِ، صبح و شام زینب است
خوش به طالع پدر، خوش به حال مادرم
این کنیز فاطمه، آن غلام زینب است
.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زینب_س_مدح
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
گفتیم دختر اسدالله غالبی
ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری
تو از زمان کودکیات تا بزرگیات
شیواترین مُفَسِّر الله اکبری
تو از کدام طایفه هستی که مستقیم
فیض از حضور علم خداوند میبری
بر شانههای سبز تو بار رسالت است
تو اولین پیمبر بعد از پیمبری
ای آفتاب روشن شبهای کربلا
ای زینب مدینه و زهرای کربلا
::
«ای ماورای حد تصور، کمال تو»
بالاتر از پریدن جبریل، بال تو...
غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیدهایم
در انعکاس آینههای زلال تو
نزدیک سایههای عبورت نمیشویم
نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟
گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است
گنجینههای باغ بهشت است مال تو
از گوشههای چشم تو، ساحل درست شد
از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد
::
ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت
ای بال جبرئیل گلستان معبرت
مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید
از بس که چون هلال گذشت از برابرت
شبزندهدارِ شامِ غریبانِ کربلا!
دلبستۀ نماز شب تو برادرت
ای خطبۀ رسای تو نهجالبلاغهات
وی محمل بدون جهاز تو منبرت
ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو
عطر حضور فاطمه دارد صدای تو
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند