#امیرالمؤمنین_مدح
آیینه ی تمام نمای خدا علیست
پس جانشین بی مثل مصطفی علیست
گسترده است در همه عالم ولایتش
برجن و انس و حور و ملک مقتدا علیست
کعبه به یمن مقدم او قبله گاه شد
یعنی مسیر قبله و قبله نما علیست
در لحظه ی مواجهه با سختی و بلا
ذکر مدام روی لب انبیا علیست
وارونه کرد با سر انگشت قلعه را
با جرات و شجاعت و خیبر گشا علیست
چیزی به غیر این به خداوند ملاک نیست
مُهر حلال زادگی بچه ها علیست
#علی_علی_بیگی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امیرالمؤمنین_مدح
گلو را تا به وصف آن شمایل، استخوان گیرد
هما در سایهی اقبال آید آشیان گیرد
.
دِماغم آنچنان از خویش رنگ غیر میدزدد
که میترسم گل از گلزار و بوی از بوستان گیرد
.
اگر بر خاک گویم قصّهی خود را به هم ریزد
اگر داغ دلم را بال بخشم آسمان گیرد
.
نه زندانیست حاجاتم، نه در گیرد مناجاتم
دعایم را مَلَک در آسمان یکدرمیان گیرد
.
چُنان در گریه چشمان ترم عین الحیات آمد
که خضر از جوشش چشمم حیات جاودان گیرد
.
در این گلگشتِ امکان فقر مطلق قیمتی دارد
اگر طرحی تهی انداختی آری همان گیرد
.
به طاقِ حیرتش گر میتنم زین سعی خوش دارم
بهار خاطرم را کسوت رنگ خزان گیرد
.
دو بالایی از آن ساغر سبکسیرانه میجویم
که بار از دوش من بیمنّت رطل گران گیرد
.
همان ساغر که گر دُردی از آن بر مرده افشانی
سبو در دست، دستافشان، علیگویان، زبان گیرد
.
علی گفتم، زبانم لالِ آن خلّاقِ مطلق شد
از او میخواهم اینک تا زبان چامه جان گیرد
.
اگر در مدح او مضمون تراشم، ذهن میسوزد
وگر در وصف سنگینش قلم گیرم بنان گیرد
.
ز شرم از غنچهبودن سیْر امکان عدم کردم
مبادا دامنش گردی از این خجلتعنان گیرد
.
به خود تا آمدم از خویش پرسیدم که رزّاقت
کجا از کام ذوق این طفیلی لقمهنان گیرد؟
.
هر آنکس بر سماطش مینشیند طرفة العينی
خجالتبارگی باشد که نان از این و آن گیرد
.
نوال از سفره برمیچینم و اندیشهمحدودم
نمیدانم که از خوانش جهانی رایگان گیرد
.
تقلّای ملاقاتش به جلوت درنمیگنجد
محال است آن جلال محض نقشی در عیان گیرد
.
به میل قنبرش گر خیزد آهنگ مدارایی
تعجّب نیست گر دنیا و عقبا را ضِمان گیرد
.
سراغ شأن او را گر ز غیر از ذات حق جویی
چنان باشد که عمیایی نشان از بینشان گیرد
.
ورای پردهی حُسنش، علی گر جلوه بنماید
شگفتآور نخواهد بود جان از انس و جان گیرد
.
علی ممسوس فی الذّاتست، پس حق نیز میشاید
مزارش را نه در خاک نجف، بل لامکان گیرد
.
عناوین جهان زیبندهی خواهندگان باشد
مرا این بسکه "جوهر' را چو کلب آستان گیرد
#مجید_لشکری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امیرالمؤمنین_مدح
در این خزانهٔ چشمم هنوز گوهر هست
شراب ناب رجب در بهشت ساغر هست
نمی دهم به کسی نقد را به صد نسیه
به حوض دیدهٔ من هم شراب کوثر هست
دل مرا چه زیان از کنیزکان گناه
اگر که بر در آن خواجه ای چو حیدر هست
برای این که فدای غلام او بشود
فرشته را پر و بال و برای ما سر هست
دلم خوش است که «غم بر» دلم نمی ماند
نگاه خلق اگر نیست لطف «قنبر» هست
رهین منت چشمان مستجار شدند
اگر که آبرویی بر سه رکن دیگر هست
به جز علی چه کسی باعث سرور نبی است؟
که هر کجا که علی هست کل لشکر هست
هنوز خواب به چشمان اهل خندق نیست
هنوز لرزه بر اندام اهل خیبر هست
به جز علی دلم از هر چه هست بیگانه است
هزار شکر که در دل هنوز باور هست
اگرچه در پس پرده است منفعت دارد
برای علم پیمبر هنوز هم در هست
#سید_علی_احمدی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امیرالمؤمنین_مدح
دل نمی ماند به روی دست، بادلدارها
خاصه وقتی که باشد روی لب، اصرارها
باز تحویلم گرفتند و نوشتند عاشقم
باز در آغوش یارم، تازه شد دیدارها
نیستم تا زنده ام دنبال یاری غیر او
نیستم راضی به این دیدار، این مقدارها
من فدای آنکه دستش نخلها را بار داد
آنکه رویش میدرخشد بین گندم زارها
خاک پای مرتضا هستم که با دست خدا
بخت ها را میگشاید وقت کشت و کارها
ما اگر گل کرده ایم از اشک شبهای علی است
خوبی از مانیست، از خاک قدم های علی است
مرتضا انداخته بر پای صیدش دام را
مرتضا انداخت بر جانم تب احرام را
می روم رکن یمانی سیزده شب در رجب
تا بگیرم از لب ساقی کوثر،کام را
آمده احمد بریزد هرچه دارد پای او
آمده حیدر بیارد یکصد و ده جام را
من گنهکارم، گنهکارم، گنهکارم ولی
او شفاعت میکند بافاطمه فردام را
حلقه بر در میزنم هر بار چشمانم تر است.
خاصه وقتی که صاحب خانه اسمش حیدر است.
در مقام نوکری منت،مکرر می کشم
جور عشاق علی را صد برابر می کشم
دیده زیر گیوه ی خاکی مولا جای خود
چشم زیر گیوه ی خاکی قنبر می کشم
قاب قوسین و علی را وحی میفهمد،نه من!
من در ایوان طلا عکس پیمبر می کشم
شب نشینی با خدا را دوست دارم چونکه بعد
یک سری هم خانه زهرا و حیدر می کشم
ساغر از دستم نیفتد،من خودم خواهم شکست
کوثر از دست علی باشد فقط سر می کشم
می رسد روزی مان از خیر اوقات علی
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مدح
#مجید_لشکری
دو چشمت انگبینجوشان و لبهایت فراتآور
چراغت راهگستر ، کشتی نوحت نجاتآور
قلم باید شوند اشجار در ثبت دمی از تو
برای لیقهی کتّاب ، دریاها دواتآور
به سمتت وحی شد نازل، که هستی فیض را قابل
پدر باشد کمیلآموز و فرزندت سماتآور
تو را در شطِّ رنج ای شاه! میبینم نمیدانم
که ایثار تو باشد در نهایت کیش و ماتآور
تو را مجموعهی اضداد مینامند عاشقها
که شادی بیتو حزنانگیز و غم با تو نشاطآور
خدا در ذات زیبایت جلالش را نشان داده
نشان دادهاست احسان قدیمت را صفاتآور
هرآنکس شاه! شمشادِ قدت را دید «حافظ» شد
بهرغم اشک شورش میشود شاخِ نباتآور
کنار کفّ العبّاس آمده عیسی و میدانم
نمییابد به جز دست علمدارت حیاتآور
مرا بیما و بیمن کن، کلامم را مطنطن کن
که هستی فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتآور
تو را در «اهدنا» دیدم صراط مستقیمی که
به حقپیمایی افکار میگردد ثَباتآور
به زیر تیر هم تکبیرةالإحرام میگویی
الا تلمیح اذکارت یقیمون الصّلاتآور!
به خوانت منعمم گردان! که داری سورهی انسان
برای این گدایت باز یؤتون الزّکات آور
خدا تنها تو را «فی البحر کالأعلام» میگوید
چه نوحی هست جز تو «اَلجَوارِی المُنشآت»آور؟
چه رازی در سه بار آوردن نامت نهان کردی؟
چرا اینگونه میباریم؟ نامِ التفاتآور!
به دست دوستداران تو درّی بود در محشر
بنازم اشک چشمم را که میآید براتآور
کرامت میچکد از لای مژگان نجیب تو
نیازی نیست بر لاتانِ عزّی و مناتآور
به ایجاز آمدم حرفی از اعجاز تو را گویم
زمان قبض روحم مرحمت کن انبساط آور
چنان از شطح لبریزم به دارالوصف توحیدت
که میترسم بگویم بودهای عین القضاتآور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
ذاکران امام حسین
نوحه سرایان سنتی مشهد مقدس:
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
میان کوچه تو را بی هوا زمینت زد
همین که پا شدی از جا دوباره افتادی
دوباره کینه ی آن بی خدا زمینت زد
بلند شو که دوباره جسارتی نکند
چه ها نگفت به تو، هر کجا زمینت زد
رسیده ای وسط کوچه ی بنی هاشم
صدای ناله ی خیرالنسا زمینت زد
صدای سیلی و آن گوشواره می آید
صدای سیلی او بی صدا زمینت زد
فدای گریه ی تو یا مروج العاشور
همیشه یاد غم کربلا زمینت زد
سری که گشت جدا از قفا شما را کشت
سری که رفت روی نیزه ها زمینت زد
میان شعله به یاد رقیه افتادی
کشید بند طناب و تو را زمینت زد
#وحید_محمدی
#امام_جعفر_صادق_ع
چون خلیل الله، اما شعله گلزارش نشد
آن که آتش آمد و حُرمت نگه دارش نشد
گنج علمش زیر طوق جهل بی دینان اسیر
دست ظلمت کیشِ دوران، یار افکارش نشد
سرگذشتش را پر از مهر و گذشت آورده اند
قدر دانی، پاسخ آن کوه ایثارش نشد
صبح صادق بود اما تیره شد ایام او
سهم ظالم، یاریِ چشمان بیدارش نشد
گرچه دلخون شد ز دست شعله های در امام
لااقل چون فاطمه درگیر مسمارش نشد
کربلا را در میان خانه و در کوچه دید
پیرمردی که در آن غربت کسی یارش نشد
#محمد_حسن_جنتی
#امام_جعفر_صادق_ع
کوچهای بود و دری بود و امامی روی خاک
میدوید آشفتهرو ماه تمامی روی خاک
بی عمامه، بی عصا، بیتاب قرآن میدوید
چند نوبت بین کوچه ریخت جامی روی خاک
رشتهی پوسیدهای را روی مرکب دیدهام
عُروَةُ الوُثقی و حبل لَاانفِصامی روی خاک...
میچکاند ابیات بر پای دری، آن نیمهشب
روضههایی شور را با تلخکامی روی خاک
از نجف آیینه آوردند در آغوشِ سنگ
ریخت در تعجیلشان وادِی السَّلامی روی خاک
از مدینه تا مدینه اسمهایی اعظمست
اسمهایی روی نِی، چندین اسامی روی خاک
قبلهی حاجاتِ ما را بینمازان میبرند
میرود در دست بت «بیت الحرامی» روی خاک
#مجید_لشکری
#امام_جعفر_صادق_ع
به هر کجا که رَوی ورد هر زبان شده است
که عالم العلما هست و روضه خوان شده است
لوای مذهب شیعه علم نمود و ولی
ز داغ جد غریبش چنین کمان شده است
نمازش اول وقت است هرکه صادق شد
نماز خواندن صادق به ما بیان شده است
ز صادق و ز مصدق، ز طاهر و ز محقق
شنیده نام فقیهان به هر زمان شده است
به وقت واقعه گویی چو فجر صادق شد
ز زهر کین چو حسین، آن شه شهان شده است
فقیه تر ز فقیه است، روضه خوان حسین
که عالم العلما بود و روضه خوان شده است
#رجبی_کاشانی
#امام_جعفر_صادق_ع
سایه نشینِ رحمت شیخ الائمه ایم
حیرانِ از کرامت شیخ الائمه ایم
سینه به سینه لطف مدامش به ما رسید
لبریزِ از محبت شیخ الائمه ایم
از بین هرچه مذهب و دین و عقیدهای
ما پیروان نهضت شیخ الائمه ایم
آری اگر که خادم سلطانِ مشهدیم
مدیونِ به امامت شیخ الائمه ایم
فرمودهاست، شیعهی ما از سرشت ماست
یعنی که در حمایت شیخ الائمه ایم
در عرصهی قیامت و آن روزِ بی کسی
ما شامل شفاعت شیخ الائمه ایم
یک گوشه از مصیبت او قبر خاکیاش
در حسرتِ زیارت شیخ الائمه ایم
اما چقدر روضهی او مثل مرتضاست
ما روضهخوانِ حضرت شیخ الائمه ایم
دستان بسته، آتش و دیوار و کوچهها
گریه کنانِ غربت شیخ الائمه ایم
#علی_گلچین_پور
#امام_جعفر_صادق_ع
دارم برای رنگِ تنت گريه می كنم
پای نفس نفس زدنت گريه می كنم
باور كنيم حرمت تو مستدام بود؟
يا بردن تو بردنِ با احترام بود؟
باور كنيم شأن تورا رَد نكرده است؟
اين بد دهانِ شهر به تو بد نكرده است؟
گرد و غبار، روی تو ای يار ريختند
روی سرِ تو از در و ديوار ريختند
هرچند بين كوچه تنت را كشيد و بُرد
دستِ كسی به روی زن و بچه ات نخورد
باران تير و نيزه نصيب تنت نشد
دست كسی مزاحم پيراهنت نشد
اين سينه ات مكان نشست كسی نشد
ديگر سر تو دست به دست كسی نشد
#علی_اکبر_لطیفیان
#امام_جعفر_صادق_ع
ذاکران امام حسین
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
شمع وجود فاطمه سوسو گرفته است
شب با سکوت بغض علی خو گرفته است
آتش گرفت جان علی با شرار آه
وقتی که از ولی خدا رو گرفته است
در دست ناتوان خودش بعد ماجرا
این بار چندم است که جارو گرفته است
قلب تمام ارض و سماوات و عرش و فرش
یک جا برای غربت بانو گرفته است
حتی و جود میخ و در و تازیانهها
عطر و مشام از گل شببو گرفته است
با ازدحامِ موجِ مخالف بیا ببین
کشتی عمر فاطمه پهلو گرفته است
مردی که بدر و خیبر و خندق حماسه ساخت
سر در بغل گرفته و زانو گرفته است...
✍ #مجید_لشکری
📝🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#الحق_مع_علی_و_علی_مع_الحق
#مجید_لشکری
تا که رد از قالب تن میشود
مشرق او شامشکن میشود
نحس و سعیدند در اشیا نهان
سنگ عقیق اهل یمن میشود
سر زده از چاک گریبان صبح
من همه او او همه من میشود
آدم از آیینهی مردانهاش
جلوهی حوّاست که زن میشود
خندهی او سبزی دشت مغان
گریهی او رود تجن میشود
بسکه لطیفست به گلخندهای
خلع از آفاق بدن میشود
دیدهی او صلح و دو ابروش طاق
گرچه حسینست، حسن میشود
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7