۞﴾﷽﴿۞
⚫️مراسم دهه اول ماه محرم ⚫️
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤سخنران:
حجتالاسلام والمسلمین موحدنیا
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤بانوای:
کربلایی سید رضا تهامی
کربلایی مهدی مختاری
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🕖زمان و مکان:
جمعه ۳۰ تیر همزمان با نماز مغرب و عشاء
مسجد الزهرا _ بلوار طالقانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
{هیئت خادمین بقیة اللَّه}
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسن...
🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم
🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم
قربون غریبیش برم...
مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده...
روضه ی جانسوزی داره...
دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه...
آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون حسین...
🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو
عموی غریبم حسین...
🔸کآستینم را ز دست عمّهام زینب کشیدم
ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت...
خیلی مواظبشون بود...
مخصوصا عبدالله اش رو ...
صدا زد خواهرم... زینبم ...
مواظب عبدالله ام باش...
خواهرم مواظب یادگار برادرم باش...
زینب جان این نانجیبها رحم ندارن...
دیدی قاسمم شهید کردن...
علی اکبرم قطعه قطعه کردن...
روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن...
خواهرم اینا رحم ندارن... زینب
مواظب یادگار حسنم باش...
دستهاش رو گذاشت توی دست عمه...
🔸دست او در دست های عمّه بود
🔸گوش او پر از صدای عمّه بود
اما...
🔸شیون زن ها دلش را پاره کرد
🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد
دستش به دست عمه جانش زینبه...
بالای تل زینبیه...
یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است...
دور تا دور عمو رو گرفتن...
شمشیرها بالا میره پایین میاد...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه
🔸دست او از دست عمّه شد جدا
🔸می دوید و بر لبش واویلتا
هی صدا میزد ای وای...
آقای غریبم حسین...
🔸می دوید و گاه می افتاد او
🔸از جگر فریاد می زد ای عمو
(وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي)
به خدا از عموم جدا نمیشم.
تا رسید کنار ابی عبدلله دید یه نانجیبی هم شمشیر به دست...
داره نزدیک میشه...
خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین...
نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی...
نانجیب شمشیر بلند کرد ...
یاصاحب الزمان...
عبدالله دست رو جلو آورد ...
مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه
نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد...
دیدن دست به پوست آویزان شد...
صدای ناله اش بلند شد...
يَا عَمَّاهُ
(روضة الواعظين ص ٢٠٨)
عموجان حسین به دادم برس...
خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه...
لحظات آخره...
عبدالله اش رو در آغوش گرفت...
به سینه چسباند...
داره نجوا میکنه. ..
اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود...
یاصاحب الزمان....
نانجیب تیر از کمان رها کرد...
(فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ)
سادات منو ببخشید...
دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین...
جان دادن...
یکی ششماهه اش علی اصغر بود...
یکی هم عبدالله بن الحسن...
دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه...
هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین...
🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد
🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی پر خویش
🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد
🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
- ورود به کانال روضه
- سروش 👈 sapp.ir/roze14
- ایتا 👈 eitaa.com/roze14
- تلگرام 👈 t.me/roze1
فایل صوتی👇
۞﴾﷽﴿۞
⚫️مراسم دهه اول محرم ⚫️
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤سخنران:
حجتالاسلام والمسلمین موحدنیا
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤قاری قرآن:
کربلایی رضا محمدی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤بانوای:
کربلایی محمد قلیزاده
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🕖زمان و مکان:
شنبه ۳۱ تیر همزمان با نماز مغرب و عشاء
مسجد الزهرا_بلوار طالقانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
{هیئت خادمین بقیة اللَّه}
اشعار ناب آیینی:
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#اخلاقی_و_اندرز
دنیا ندارد قیمتی وقتی که آقا نیست
در عصر غیبت زندگی کردن که زیبا نیست
باید بسوزیم و بسازیم از فراق یار
هرکس نمیسوزد در این هجران که از ما نیست
باید به قصد فتح، سمت قله راه افتاد
پس جا بماند هرکسی اهل تقلا نیست
مهدی به دنبال من آماده میگردد
بیچاره من وقتی دلم اصلاً مهیا نیست
تب میکنیم آقایمان تب میکند با ما
دارد هوای شیعه را...، پس شیعه تنها نیست
دلهایمان حکم حرم دارد؛ در این دل هم
جز مهدی زهرا برای هیچ کس جا نیست
جوینده یابندهست، میگردیم دنبالش
لبخندی از یوسف مگر سهم زلیخا نیست؟
دنبال راه وصل اگر میگردی ای عاشق
راهش بهجز دل کندن از لذات دنیا نیست
باید برای قبر خود امروز کاری کرد
آه از دل غافل که قدری فکر فردا نیست!
باید همیشه زینتاش باشم ولی صدحیف
آلودهای مانند من در شأن مولا نیست
جایی که بین روضه زهرا میرود از هوش
باور بفرمایید که جای تماشا نیست
زهرای مرضیه سرش را در بغل دارد
آقای لبتشنه ته گودال تنها نیست
از محضر او قاتلش هم دست پُر برگشت
هرجا حسین فاطمه باشد فراوانیست
✍ #علیرضا_خاکساری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
دلت سیاه شده؟ نور هل أتی کافیست
ز خَلق رانده شدی؟ حجت خدا کافیست
نیازِ بندهی عاشق به مال و زیور نیست
دلی که بر غم مولاست مبتلا، کافیست
که گفته وصل، دوای تمامِ درد من است؟
هر آنچه یار بخواهد، همان مرا کافیست
از آستانِ امامی که معدنِ خیر است
برای نوکرِ درمانده یک دعا کافیست
بیا به خاطر قلب امام، قول دهیم
اگرچه دیر شد اما دگر خطا کافیست
برای هرکه هوای دلش نفسگیر است...
نفس کشیدنِ در مشهد الرضا کافیست
حرم کجا و منِ روسیاه میدانم
همین که سوختم از هجرِ کربلا کافیست
**
دوید زینب و با گریه گفت با قاتل:
نزن عزیزِ مرا، شمر بی حیا کافیست
همه کفن بخرند و همه کفن بشوند!
فقط برای حسین است «بوریا کافیست»؟!
✍ #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
طراوت همهی روضهها ! امام زمان !
شبی به روضهی ما هم بیا امام زمان
فقط به لطف دعای تو حالمان خوب است
همیشه باخبر از حال ما امام زمان!
به حال مضطر ما هیچ کس محل نگذاشت
کسی بجز تو نکرد اعتنا امام زمان !
فراق توست سرآغاز درد بی درمان
که جز ظهور ندارد دوا، امام زمان !
شکستن دل مولایمان خدا نکند
خدا کند که بمانیم با امام زمان
قسم به پای پر از آبله حلال کنید
اگر زدیم به تو پشت پا امام زمان !
شنیدهایم همه بخشش از بزرگان است
ببخش محض رضای خدا امام زمان !
قیامت و دل قبر و زمان جان کندن
به دادمان برس این چندجا امام زمان !
سلامِ سینه زنان را به جد خود برسان
اگر روانه شدی کربلا امام زمان!
تو را به جان علی اکبر امام حسین
بده حوالهی پایین پا امام زمان !
به گریه کردن هر لحظهی تو گریه کنیم
به غیر تو نکنیم اقتدا امام زمان !
روال اشک تو یک روز میکشد ما را
نکش به روی سر خود عبا امام زمان!
کنار علقمهای یا کنار گودالی
کجای کرببلایی؟ کجا امام زمان ؟
امام کرببلا شد به لطف نیزه و تیر
هزار و نهصد و پنجاه تا " امام زمان "
✍ #علیرضا_خاکساری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
ختم وترحیم خوانی:
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم
این زن که در نوشتنش اینقدر مطلب است
شرح کتاب حیدر و زهراست؛ زینب است
زینب همان کسی که شریک امام بود
هرچه بجز حسین برایش حرام بود
در جان عشق خون خدا را ادامه داد
بعد از حسین کرب و بلا را ادامه داد
عباس انکه قامت خود هیچ خم نکرد
یک بار هم برابر او قد علم نکرد
وقتی صدای خطبه ی زینب برامده
گفتند کوفیان ؛ نکند حیدر آمده!
کاخ ستم خراب شده یا علی مدد..
دشمن ز شرم اب شده یا علی مدد…
با دست بسته است، ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته ولی سرشکسته نیست
هرچند سربه زیر، ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست
اورا اسیر قافله خواندن، خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات، بند معجرش از هم گسسته نیست
#مجید_تال
#صلوات 👉
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش
این دو ز کودکی فقط آیینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینبند ؟
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشم هاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش …
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش
#سید_حمیدرضا_برقعی
#صلوات 👉
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#دوطفلان_حضرت_زینب
#شب_چهارم_محرم
در مقام بندگی فوق تصوّر باورش
غرق در ذات خداوند است از پا تاسرش
طبق دستور خدا آداب دارد محضرش
می نشیند مادر عباس پای منبرش
نام او زینب شده از سوی حیِّ داورش
صف کشیده می رسد این حیدر زهرا نشان
تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان
در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان
در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان
وَه بنازم بر امیرِ عشق و این سرلشگرش
خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان
وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان
من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان
کرد از جام شهادت واله و مدهوششان
مرتضی در قالب زن بود روز آخرش
تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید
قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید
از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید
رشته ی هرچه محبت بود، از طفلان برید
کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش
گفت می دانم کم است اما تو دست رد نزن
در کنار گوش تو آهسته گویم این سخن
گفته ای توبارها درد اسارات را به من
در تن این دو نیفتد جانِ من درد حسن
شد سپید از خاطرات کوچه موهای سرش
گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر
حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر
حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر
عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر
این غریب کربلا و هدیه های خواهرش
گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید
تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید
از ابوفاضل مدد گیریدو سالاری کنید
من زَنَم اما شما باید علمداری کنید
جانتان قربان یک تاری ز موی اکبرش
هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود
هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود
لشگری را با دو رزمنده عجب رسوا نمود
خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود
دستی از دل بر دعا ،دستی دگر بر معجرش
مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت
بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت
هر دودست مستجابش را به روی سر گرفت
تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت
دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش
بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او
چون همای پر شکسته خون چکد از بال و
تا که دید آن انکسار چهره و احوال او
از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او
این اصول عاشقی آموخته از مادرش
#قاسم_نعمتی
#صلوات 👉
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی؛ #امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات؛ #حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت؛ #شب_پنجم
به غیر از همین خانواده پناهی ندارم
به غیر از حسین و حسن، تکیهگاهی ندارم
شدم با امیدی به سوی در شاه، راهی
که جز حب آل علی شاهراهی ندارم
اگرچه دلم لذت بیثمر خواست، گاهی
ولی غیر این روضهها خاستگاهی ندارم
در آن دم که فرزند هم از پدر میگریزد
ز مولا تمنا به غیر از نگاهی ندارم
به جز اشک در روز محشر ندارم گواهی
به جز اشک در روز محشر گواهی ندارم
**
برای فدای نگاهت شدن ای عمو جان!
به غیر از همین دستهایم سپاهی ندارم
✍ #محمود_یوسفی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
روح والای عبادت به ظهور آمده بود
یا که عبداللَه در جبههٔ نور آمده بود؟
کربلا بود تماشاگر ماهی کز مهر
یازده لیلهٔ قدرش به حضور آمده بود
یازده برگ، گل یاسِ حسن بیش نداشت
که به گلزار شهادت به ظهور آمده بود
یوسف دیگری از آل علی، کز رخ او
چشم یعقوب زمان باز به نور آمده بود
باغبان در ورق چهرهٔ گرمازدهاش
گلشن حُسن حَسن را به مرور آمده بود
صورتش صفحهٔ برجستهٔ قرآن کریم
صحبتش ناسخ تورات و زبور آمده بود
بیکلاه و کمر از خیمه چو قاسم بشتافت
بسکه از تاب تجلّی به سرور آمده بود
قتلگه طور و حسین بن علی، چون موسی
به تماشای کلیم اللَه و طور آمده بود
به طواف حرم عشق ز آغوش حرم
دل ز جان شُسته به شیدایی و شور آمده بود
عجب از این همه مستی چو برادر را دید
که چهها بر سرش از سمِّ ستور آمده بود
طفل نوخاسته برخاسته از جان و جهان
آسمان زین همه غیرت به غرور آمده بود
بر دل و پهلوی این عاشق و معشوق، دریغ
نیزه و تیر ز نزدیک و ز دور آمده بود
دست شد قطع ولی دل ز عمو، قطع نکرد
طفل این طایفه یا رب چه صبور آمده بود
گرچه لبتشنه به دامان "امامت"، جان داد
بر سرش فاطمه با ماء طهور آمده بود...
✍مرحوم #سیدرضا_مؤید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_ع_شهادت
شب پنجم که می رسد از راه
روضه را غرق آه باید خواند
از یتیم حسن که میگوییم
روضهی قتلگاه باید خواند
روز آخر نیامده است اما
روضه رفته است داخل گودال
مثل مرغی که بال او کنده است
حسنیزاده میزند پر و بال
لحظهی آخر است و این میدان
گرچه مرد نبرد میخواهد
حسنی زاده! پیش عمه بمان
بعد از این، خیمه مرد میخواهد
حیف از آن دست، حیف از آن بازو
دست خود را به تیغ نسپاری
پیش زینب بمان که بعد عمو
علم و مشک را تو برداری
پیش زینب بمان که میترسم
روضهی پشت در شود تکرار
مادرم بازوی کبودی داشت
دست خود را به تیغها نسپار
شیر اگر بچه، باز هم شیر است
آن شغال زبون نفهمیده
اینکه دست تو را ز تن انداخت
دست عباس دیده ترسیده
✍ #محسن_ناصحی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#شب_پنجم و #شب_ششم
گریهکنهای حُسینیم و گدای حَسَنیم
خاکِ پاهای حُسینیم و برای حَسنیم
جمع ما را حَسن آورد سوی کربُبَلا
کربلایی شدهی خیر دعای حَسنیم
صورِ "این الحَسَنیون" که قیامت بزنند
با حُسین بین صفوف رفقای حَسنیم
کوری چشم همانها که رهایش کردند...
تا خداییِ خدا هست، به پای حَسنیم
نوکر آن است که قربانی یارش باشد
هم فدایی حُسینیم و فدای حَسنیم
ما به این کربُبَلا شهر حَسن میگوییم
که در آن خیره به ششگوشِ طلایِ حَسنیم..
کربلا آمدهای! خرجی تو با حَسن است
اربعین ما همه مهمان عطای حسنیم
به حسن بوده اگر حاجت مارا دادند
زیر این قُبه همه زیر عبایِ حَسنیم
عطر سیب حرمش را ز بقیع آوردند
بهخدا پیشِ حسین، مستِ هوای حَسنیم...
هیچکس نیست زیارت کند اورا امروز
داغداران غمِ صحن و سرای حَسنیم
تشتِ خونینِ حَسن، مقتلِ خونینِ حُسین
هم عزادار حسین، هم به عزای حَسنیم
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار،ختم وترحیم خوانی:
#حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
نگاهِ ملتمساش تا به آن کران اُفتاد
زد آنقدر به زمین پا که نیمهجان اُفتاد
حرارتِ جگرِ عمهاش تنش سوزاند
کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد
گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است
به ناله گفت مَرو عمه از توان اُفتاد
گرفته بود که ناخن به صورتش نزند
ولی به چهرهاش از زخمها نشان اُفتاد
همینکه دید رهایش نمیکند عمه
به روی سینهی خود زد به الامان اُفتاد
نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند
خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد
نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند
بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد
تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند
که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد
* * *
یتیم گریه کند عرش را بهم بزند
به گریههای یتیمانهای چُنان اُفتاد...
که عمه دید حسن را میانِ کوچهی تنگ
کنارِ مادرش آنجا به سر زنان اُفتاد
کشید بازوی خود را دوید تا گودال
سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد
در ازدحامِ حرامی چه سخت رد میشد
که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد
میان شهیهیِ اسبان و نعرههای هجوم
نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد
از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت
که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد
رسید در تَهِ گودال روبروی سنان
میانِ حرمله و شمر و ساربان اُفتاد
عمو به خاک و سرش روی دامن باباست
کنارِ این دو زنی با قدی کمان اُفتاد
همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید
همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد
#حسن_لطفی
#عبدلله_ابن_الحسن_علیه_السلام
#شب_پنجم_محرم
این نفس ها فدای هر نفسش
من بمیرم برای هر نفسش
با نفس هاش خون زند بیرون
از تنش روی صفحه ی هامون
به کدامین گناه کشته شود؟
اینقدر بی پناه کشته شود؟
یک نفر یک سپاه عدالت نیست
عمه بگذر ز من که مهلت نیست
او که امید لحظه هایم بود
هم عمو هم پدر برایم بود
نفسش در تلاطم افتاده
زیر شمشیر مردم افتاده
زخم هایش ستاره باران است
نه یکی نه دو تا هزاران است
بدنش نیزه زار گردیده
زیر پا چند دست چرخیده
پنجه ای می رسد به گیسویش
خنجری می رود به پهلویش
سهمش از هر کرانه شمشیر است
از زمین نیزه از هوا تیر است
من یتیمم ولی جگر دارم
غیرت از حضرت پدر دارم
می شوم چون پسر، عمویم را
پیش کش میکنم گلویم را
آمدم من ولی نگو دیر است
چقدر قتله گاه دلگیر است
سنگ ها وحشیانه می بارند
با عمویم چه دشمنی دارند؟
صبر کن مهربان که در راهم
تو نباشی نفس نمی خواهم
ای که دست تو بوده مأمن من
دست بی تو وبال گردن من
قتله گاهت شبیه کوچه و من
سپرت می شوم به جای حسن
قامتم مثل قاسمت گر نیست
از علی اصغرت که کمتر نیست
#حسن_کردی
#صلوات 👉
#اهانت_به_قرآن
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به اهانت به ساحت مقدس قرآن کریم و آتش زدن این صحیفه آسمانی از تمام مادحین و میان داران گرامی تقاضا دارم در این دهه یک شب هم که شده در جلسات با غیرت دینی و الهی خویش صراحتا به این مسئله پرداخته و مواضع شفاف و اعتراض خویش را به گوش تمامی مردم برسانند .
به همین بهانه چند بیتی با ارتباط قرآن و آل الله تقدیم می کنم انشاءالله با نشر این شعر قدری ارادت خود را با این امانت الهی اداکنیم .
باید زند فریاد هر صاحب کلامی
بر پاشود هر گوشه از عالم قیامی
گشته جریحه دار قلب اهل ایمان
بر ساحت قرآن شده بی احترامی
تاریخ ثابت کرده گر کوتاه آییم
هرگز ندارد بی حیایی ها تمامی
یک روز قرآن روی نیزه رفت بالا
یک روز شد نیزه نشین راس امامی
آغاز این بی حرمتی ها قتلگاه و
پایان آن هم می شود دشنام شامی
آیا مهیای ظهور یار هستیم؟!
مانند تیغ ذوالفقارِ در نیامی
گمراه خواهد شد کسی که رو بتابد
از انقلاب و رهبرش از روی خامی
آنروز که خونخواه مظلومان بیاید
می گیرد از اهل ستم چه انتقامی
دست ادب بر سینه بگذاریم و داریم
بر محضر آقای مظلومان سلامی
ای انتقام غربت شیعه کجایی
ای کاش جانِ مادرت زهرا بیایی
کانون ذاکران امام حسین زرند
384.4K
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#سه_ضرب
#سینه_زنی #زنجیرزنی
▪️نوحه شب پنجم محرم
آخرین جانباز عشقِ مکتب ثارُالّهَم من
اُسوه ایثار و صبر و معرفت عبدالّهَم من
بر عمویم جانفدایم
یادگار مجتبایم
آه و واویلا، واویلا...
@nohe_sonati
من که بودم در همه عُمر، واله و مدهوشِ دلبر
گشته از فَرطِ محبّت مقتَلَم آغوشِ دلبر
بهر یارم جان نثارم
عشق او دار و ندارم
آه و واویلا، واویلا...
@nohe_sonati
تا صدای غربت او در حَرَم آمد به گوشم
دادم از کف صبر و گویا از سر من رفت هوشم
من زِ خیمه پر کشیدم
سوی قربانگه دویدم
آه و واویلا، واویلا
@nohe_sonati
گرچه مانند ابوالفضل شد جدا دستم زِ پیکر
کاش می دادم به راهِ دلبر جانانه ام سر
کن قبول از من زِ احسان
جانِ ناقابل عموجان
آه و واویلا، واویلا...
@nohe_sonati
✍امیر عباسی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
415.6K
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#دم #زمزمه #تک_ضرب #سه_ضرب
▪️نوحه شب پنجم محرم
🎙سبک حاج اکبر ناظم
عبداللهم مست می ولایم
من کودک رشید کربلایم
زادهی مجتبی
میکند جان فدا
گوید عموی من غریب است
در قتلگه شیبالخضیب است
واغربتا عموعمو جان...
@nohe_sonati
عاشقت از روز ازل ای عمو
دارد به کف جام عسل ای عمو
دل شد آگاه تو
مرگ در راه تو
شیرین تر از عسل برایم
من کشتهی کرببلایم
واغربتا عمو عمو جان...
@nohe_sonati
ابن حسن به قتلگاه آمده
بهر حمایتِ ز شاه آمده
قتلگه پر ز خون
روی شه لاله گون
سرباز کوچک حسین است
به مجتبی نور دو عین است
حسین حسین حسین حسین جان...
@nohe_sonati
به مثل سقا دست او شد جدا
به قتلگه گردیده جانش فدا
شکسته سبو شد
فدای عمو شد
شور عزا گردیده برپا
آمد کریم آل زهرا
حسین حسین حسین حسین جان...
@nohe_sonati
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی 👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
57178_139869231918_806787.mp3
900.8K
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#زمزمه #واحد #تک_ضرب
▪️نوحه شب پنجم محرم
دست عبدالله، در دست عمه، دارد نظاره، حال عمو جان
می بیند عمو، بنشسته بر خاک، رو سوی خیمه، با چشم گریان
ای عمو جانم...
@nohe_sonati
گوید ای عمه، کن رها دستم، تا کنم یاری، عمو حسینم
بشنو صدای، هل من معینش، یاری ندارد، نور دو عینم
ای عمو جانم...
@nohe_sonati
دشمن از هر سو، حمله آورده، با تیغ و نیزه، بر عمو جانم
ترسم ای عمه، من که یتیمم، در کرببلا، بی عمو مانم
ای عمو جانم...
@nohe_sonati
آمدم عمو، تا مثل قاسم، شهد شهادت، نوشم برایت
همچو عمویم، در رهت افتد، دستم از پیکر، گردم فدایت
ای عمو جانم...
@nohe_sonati
آه و واویلا، حسین مظلوم، پیکری بی جان، دارد در آغوش
کنار خیمه، زینب از غم،یتیم حسن،گردیده مدهوش
ای عمو جانم...
@nohe_sonati
✍اسماعیل تقوایی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6
57426_1398612232113_501886.mp3
595.9K
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#زمزمه #واحد #تک_ضرب
▪️نوحه شب پنجم محرم
عمه رهایم کن روم سوی میدان
یاری عمو کنم همچون شهیدان
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
هل من معین گوید او وای از غریبی
نباشد بر ماندنم دیگر شکیبی
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
ابن الحسن باشم و عبداللهم من
بعد از پدر مدیون ثاراللهم من
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
سایه ی روی سرم جانم فدایت
آمده ام تا دهم دستم برایت
حرف از غریبی مزن ای نور عینم
منهم چو قاسم فدایی حسینم
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
دستش جدا گشت وعمو را صدا کرد
مرغ روحش را عدو از تن رها کرد
عمو گرفتش او را بر روی سینه
ناله زد یا جداّ رو سوی مدینه
واویلا واویلا واویلا واویلا...
@nohe_sonati
✍اسماعیل تقوایی
#شعر_و_سبک_مداحی_سنتی👇
https://eitaa.com/joinchat/2503606460Caf3cba7fb6