اشعار،ختم وترحیم خوانی:
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#کوفه_و_شام
هرچند پای خستهی زینب توان نداشت
هرچند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان،
راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنهی آن خیزران نداشت!
#یوسف_رحیمی
#صلوات
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_محرم
خاک بودیم و زر شدیم همه
بعد از آن معتبر شدیم همه
گریه کردیم و نخلمان بَر داد
خشک بودیم و تر شدیم همه
به سگ کهف اقتدا کردیم
مقتدای بشر شدیم همه
زاهد از هر نظر شدن بس بود
عاشق از هر نظر شدیم همه
از دلی که شکسته باده زدیم
مَثَل کوزه گر شدیم همه
خبر یار را کسی نرساند
عطرش آمد خبر شدیم همه
حسرت ما به شک مبدل شد
کاش” بودیم، اگر” شدیم همه
نیمه شب خاک پای یار شدیم
سحرش تاج سر شدیم همه
پر ما زیر پای دلبر بود
حکم داد و بِپَر” شدیم همه
کارفرمای ما حسین شد و..
تا ابد کارگر شدیم همه
صوت حی علی الحسین” رسید
راهی این سفر شدیم همه
خواب دیدم که فاطمه آمد..
دور بانو سپر شدیم همه..
ناله زد یا بنی غوغا شد
ناله زد خونجگر شدیم همه..
#سید_پوریا_هاشمی
#صلوات 👉
#امام_زمان_عجل_الله_فرجه_الشریف
#ماه_محرم
در خیمه گاهِ غیبت؛ با غربتی نهانی
هستی برای جدّت مشغولِ روضه خوانی
در وادیِ مُحرّم غیر از تو نیست مَحرم
چون وارثِ قدیم ِ این داغِ بیکرانی
آشوب میشود قلبِ داغدارت آقا
با صوتِ نابِ قران، یا نغمهٔ اذانی
دلتنگم و عزیزم از تو خبر ندارم
در کربلا و مشهد، یا اینکه جمکرانی؟!
تا جان دهم کنارِ هر قطره اشکِ چشمت
از خیمهٔ عزایت بفرست یک نشانی
امسال هم برایت کاری نکردم اما
دعوت شدم به لطفَت در اوجِ مهربانی
با نفْس در جدالم! لطفا مرا نگهدار
عمری به زیرِ پرچم هر طور میتوانی
روزِ ظهورت ایکاش با جان و دل بیایم
با ذکرِ یاحسین(ع) و با حالِ آسمانی
افتاده چشمت از خواب این روزها و دائم
بیگانه با غذا و یک جرعه آب و نانی
شد کشته جدّت آقا چون تشنه و گرسنه
با یادِ این مصیبت در تو نمانده جانی
این روزها به یادِ قدّ کمانِ زینب(س)
در روضه می نشینی با قامتِ کمانی
از غارت و اسارت جانت به لب رسیده
شام ِ تو میشود صبح؛ با گریهٔ نهانی
#مرضیه_عاطفی
#صلوات 👉
#امام_حسین_علیه_السلام
#گودال
#عاشورا
بین گودال تنش بود که ذبحش کردند
زیرچکمه بدنش بود که ذبحش کردند
ساربان در پی انگشتری ، انگشت برید
گندم ری ثمنش بود که ذبحش کردند
هرکسی آمده چیزی ببرد اما شمر
در پی پیرهنش بود که ذبحش کردند
زنده زنده ز تنش شمر ، سرت کرد جدا
غرق خون کل تنش بود که ذبحش کردند
وای از واعطشا گفتن ، او درگودال
ناله ی دل شکنش بود که ذبحش کردند
بین گودال به لب ذکر مناجاتش بود
نیمه کاره سخنش بود که ذبحش کردند
بر سر سینه ی او شمر به خنجر آمد
قطعه قطعه بدنش بود که ذبحش کردند
مادرت فاطمه آمد ولی با قد خم
اولین سینه زنش بود که ذبحش کردند
روی خاک است غریبانه تن سلطانی
بوریایی کفنش بود که ذبحش کردند
#آرمین_غلامی
#صلوات
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
بهر جارو زدن صحن تو مژگان داریم
جگر پاره ز داغ تو به دندان داریم
مو پریشان شدهی زلف پریشان توأیم
ما در آشفتگی عشق تو سامان داریم
منت از دست طبیبان نکشیدیم دمی
چون به دستان شفابخش تو ایمان داریم
جانمان خرج عزایت نشود میمیریم
ما فقط بین حسینیه به تن جان داریم
همه چشمیم، بِنه پا، به خدا دلتنگیم
چند یعقوب در این کلبهی احزان داریم
ما شنیدیم براتِ حرمت دست رضاست
انتظار نظر از شاه خراسان داریم
كرم دست تو بدجور گدا میطلبد
بی سبب نيست اگر ميل كريمان داريم
نام تو برده شد و مادرت از راه رسيد
باز هم شکرِ خداوند كه مهمان داريم
✍ #جعفر_ابوالفتحی و #محمدحسن_بیات_لو
🔹
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_اسارت
همه عمر در تباهی، همه عمر غرق غفلت
به دلم هزار غصه، به دلم هزار حسرت
پی کار خویش بودم، پی کار من دویدی
ز بزرگی تو شاها، چه کنم من از خجالت
چه زیان تورا که یک دم، بغلت کنم عزیزم
نظری که شام هجران، برسد به صبح وصلت
دل من گرفته آقا، تو بیا برس به دادم
سحری تو یاد من کن، که خوشم به این حمایت
به هوای گریههایم، تو فقط بمان برایم
تو بسی برای نوکر، به غریبهها چه حاجت
نَفَسی که بی تو باشد، برود که برنگردد
به تو بسته است جانم، ز نخست تا قیامت
منِ کربلا نرفته به خودت امیدوارم
سفرم به گردن تو، تو نما قبولِ زحمت
همه روضهها اگرچه، زده آتشی به جانت
به غرور تو شرر زد، غم روضهی اسارت
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#تنور_خولی
بیا به روضه، دلت کوه طور خواهد شد
بلا از اهل حسینیه دور خواهد شد
مسیر بندگی و طاعت بدون حسین
مسیر ظلمت و صعب العبور خواهد شد
اگر که لوحِ دلت شد سیاه و آلوده
بگو حسین، دلت غرق نور خواهد شد
همینکه چای عزا دم کشید در روضه
شفای درد و شراب طهور خواهد شد
خوشا به حال هر آن نوکری که زندگیاش
فقط هزینهی خیر الامور خواهد شد
خودِ حسین پناه تمام نوکرها
میان حیرتِ "یوم النشور" خواهد شد
اگر حسین بخواهد، فقیر هم باشم
برات کربوبلا جفتوجور خواهد شد
حرارت غم او در دل است و این گریه
گواهِ گرمیِ "ما فِی الصدور" خواهد شد
کنار جسم حسینش عقیله با گریه
اسیر خندهی قومی شرور خواهد شد
سری که از نوک نیزه میان خورجین رفت
شبی روانه به سوی تنور خواهد شد
بدان که شام، بلند است و منتقم بیدار
سحر میآید و عصر ظهور خواهد شد
✍ #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#تنور_خولی
چه شبی میگذرد در دلِ پنهانِ تنور
سر خورشید شده گرمی دُکانِ تنور
این چه نوریست تنور از نفسش روشن شد؟!
این چه داغیست که آتش زده بر جانِ تنور؟!
دیشبی را شهِ دین در حرمش مهمان بود
امشب ای وای سر او شده مهمانِ تنور
با سرش صاحبِ این خانه، به نانی برسد
کیسهها دوخته و سکه شده نانِ تنور
چه بلایی سر نیزه به سرش آوردند؟!
که پناه از همه آورده به دامانِ تنور
سر شب نانی اگر پخته شده باشد، پس
نیمه شب رفته سرش در دلِ سوزانِ تنور
شأنِ «برداً و سلاما» ست نزولِ سر او
که فرود آمده از نِی به گلستانِ تنور
تا قیامت وسطِ شعله بسوزد کمِ اوست
بیش از اینهاست در این فاجعه تاوانِ تنور
✍ #محمد_رسولی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#تنور_خولی
#زبان_حال_حضرت_زینب_س
بالا گرفت شعلهی داغ تو با تنور
تاج سرم، سر تو کجا و کجا تنور
باید خدا بخیر کند انتهاش را
وقتی که هست سهم سرت ابتدا تنور
خولی امان نداد سرت را بغل کنم
حالا به جای من شده حاجتروا تنور
خولی نداد پاسخ این پرسش مرا
آخر میان این همهجا، پس چرا تنور؟!
زد روی صورتش زن خولی همینکه دید
افتاده ردِ خونِ گلویِ تو تا تنور
کاری که با تن تو سه روز آفتاب کرد
آورد یک شبه به سرت آن بلا تنور
در کربلا نبود اگر از غذا خبر
در کوفه بود منزل تو از قضا تنور
خاکستری که بر سر و رویت نشسته است
کار عجوزهی سر بام است یا تنور؟!
حجم سر تو کم شده و داد میزنم
ای بی وفا زمانه و ای بی حیا تنور
نانی نخوردهایم به یاد سرت حسین
هر جا که دیدهایم من و بچهها تنور
جز روی دامنم همه جا سر گذاشتی
نیزه... درخت... طشتِ طلا... زیر پا... تنور...
✍سروده گروه ادبی #یا_مظلوم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
۞﴾﷽﴿۞
🏴خاک پای عزاداران حسینی توتیای چشم ماست🏴
⚫️مراسم دهه دوم ماه محرم ۱۴۴۵⚫️
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤سخنران:
حجتالاسلام والمسلمین محمدی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤قاری قرآن:
کربلایی اسماعیل تهامی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤حدیث کساء:
کربلایی حمیدرضا گلستانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🕖زمان و مکان:
دوشنبه ۱۶ مرداد همزمان با نماز مغرب و عشاء
«تکیه»مسجد الزهرا_بلوار طالقانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
{هیئت خادمین بقیة اللَّه}
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_شهادت
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
سرت بر نیزه خواهد رفت در اوج پریشانی
عروجت را گواهی میدهد این سِیْر عرفانی
طلوعی چون تو چشم صبح را روشن نکرد اینجا
اگرچه روی نی همچون غروبی سرخ میمانی
در اوج غربت خود جرعهنوش قرب حق بودی
قیامت بر سر نیزه سجودی بود طولانی
سجودی که تو را میبرد تا «قَوسَین أو اَدنی»
سجودی در چهل منزل چهل معراج روحانی
تو را آیه به آیه خواهرت زینب تلاوت کرد
به روی رَحل نی از کربلا تا دِیْر نصرانی
عجب حَجّی به جا آوردهای با حلق خونینت
کدامین حج به خود دیدهست هفتاد و دو قربانی
✍ #حسین_علاءالدین
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_کوفه
#حضرت_زینب_س_کوفه
گفت راوی که در سپاه یزید
دل بدتر ز خاره* هم دیدم
غارت مال دیده بودم من
غارت گاهواره هم دیدم
از غم و اضطراب، در طفلان
گفت و گو با اشاره هم دیدم
در پی کودکی به حال فرار
ظلم چندین سواره هم دیدم
آن چه دیدم به کربلا ز ستم
من به کوفه دوباره هم دیدم
بر در شهر کوفه با خورشید
ماه دیدم، ستاره هم دیدم
بر سر نی کنار چندین سر
سر یک شیرخواره هم دیدم
نه همین گوشهای خونآلود
مُشتِ پُر گوشواره هم دیدم
پای سرهای روی نیزه به شام
دف و چنگ و نقاره هم دیدم
سختتر ز آنچه شد به کرببلا
من به دارالاماره هم دیدم
✍مرحوم استاد #سیدرضا_مؤید
* سنگ خاره یا سنگ خارا
🔹
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
آزاد آن دلیست که این جا اسیر شد
باید به پای مِهرِ شما بود و پیر شد
در روز رستخیز سرافکنده کِی شود،
هرکس که در حضور شما سر به زیر شد؟
بی مهرتان کسی به مقامی نمیرسد
هرکس که بود سائل این در، امیر شد
باشد چراغ ظلمت قبرش هرآن دلی
کز پرتو ولای تو روشن ضمیر شد
هر روز پیش چشم به تصویر میکشم
سر روی نیزه رفت و تنت غرق تیر شد
در حیرتم که بین تمامی اولیا
آقا کفن برای تو تنها حصیر شد!
مدیون لطف توست «وفایی» و باز هم
در محضرت رسیده و منت پذیر شد
✍ #سیدهاشم_وفایی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
بهروشناییِ #قرآن_کریم
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
سلام بر تو که نوری و ذکری و ایمان
سلام بر سخن حق، سلام بر "قرآن"
به هفت آیهی "سبع المثانی"ات سوگند
تمام رحمت محضی، قسم به "الرحمان"
معلّقات معلّق شد و به زیر آمد
همین که نور تو آمد در آن زمان به میان
خِرَد به عُمق تو هرگز نمیرسد دستش
هزار معنی نازک شدهاست در تو نهان
اگر که چهره بدون نقاب بنماید
کُمیت عقل شود لنگ و عاجز و حیران
نسیم جنت حق میوزد ز آیاتش
بهشت را به تماشا نشین در این بستان
خزان گذشت بر اوراقِ خَلق و کهنه شدند
گذر نکرده بر اوراق او غُبار خزان
به پیش هیبت "فاتوا بمثله" ، فُصَحا
گرفتهاند سر انگشت عجز را به دهان
زبان به کام گرفتند جمله لال شدند
چو گفت "فاستمعوا له و اَنصِتوا" ، یزدان
بشر کجا و توان سخن چو او گفتن
زبان هیچ بشر نیست مرد این میدان
نگاه کن و بدان "اُنزل بعلم الله"
اگر که بهتر از این هست هاتِ بالبرهان
طناب اگر که بخواهی بیا که "انزلنا"
طناب عرش الهیست گشته آویزان
نشستهاند همه انبیا بر این سفره
به لقمهای که بگیری از آن شوی لقمان
فدای نثر روانش شود هزاران نظم
که داده است پریشانی مرا سامان
هزار عُمْر شده صرف فهم او و هنوز
بدیع مانده معانی او و نحو بیان
هزار فتنه بیاید، هزار فتنه رود
به زیر سایهی قرآن نمیشوم نگران
*
چنان پُر است کتاب خدا ز وصف علی
شود علی، بشود این کتاب اگر انسان
ببین به غیر علی کیست "باء بسم الله"؟!
ببین شدست علی بر کتاب حق عنوان
بدون نقطه چه معنا دهد کلام کسی؟!
علیست مُظهِر قرآن و معنی "تبیان"
خطاب آمده "بلّغ" : "علی ولی الله"
که در غدیر شود حق چو آفتاب عیان
به برکت علی "اکملتُ دینَکُم" آمد
که با ولایت او کامل است این بنیان
خلافت است فقط لایق علی آری
"لَقَد تَقَمَّصَها" دیگری که وای بر آن
کسی که شیعهی او نیست، غرق میگردد
علیست کشتی نوح و علیست کشتیبان
هر آنچه گفته نبی در حق علی وحی است
مُطَهَّر است نبی از خطا و از هذیان
بدون حُب علی، راه بدتر از چاه است
به کعبه نه، که رسد آخرش به ترکستان
علی الصباح قیامت خدات میپرسد
چه شد که بعد نبی ، "اتبعتم الشیطان"؟!
به حکم آیه "واتوا البیوتَ من ابواب"
ز درب خانه نبی را فقط شوی مهمان
علیست باب ورودیِ عِلمِ پیغمبر
گمان مکن که بُوَد شهر بی در و دربان
علیست سرّ "یدالله فوق ایدیهم"
که اوست آیتِ عظمای حق به عالمیان
علیست علّت جمع ضمیر "انفسنا"
به جز علی چه کسی بوده بر پیمبر جان؟
علیست هادی امت پس از نبی به صراط
صراط نیست برای مُحبّ او لغزان
علیست وجه خداوند "ذوالجلال" بلی
در آن زمان که شود "کُلُّ مَن علیها فان"
علیست ساقی کوثر، علیست رحمت محض
و غیر اوست سرابی که "یَحسَبُ الظَمئان"
علیست صاحب علم کتاب و شاهد وحی
کجاست عالم و جاهل به یکدگر یکسان؟!
علی و فاطمه مصداق آن دو دریایند
به جز حسین و حسن نیست "لُوء لُوء و مَرجان"
قسم به آیه "تَبّت یدا" بریده شود
دو دست هر که زند دست جز بر این دامان
اگرکه تیغ به رویم کشند میمانم
نمیشوم ز مسیر غدیر، رو گردان
به حشر گرکه شفاعت کند گناه مرا
ثواب میخورد آن روز غبطه بر عصیان
بگیر دست مرا بیقرارِ نام توأم
کویر خشک، منم من، تویی تویی باران
فقط ترنم نام تو جان دهد ما را
شبیه آبِ خنک در میان تابستان
*
سخن به آب رسید و ز غصه آب شدم
عطش چه کرد که صار السماء مثل دخان
رسیده است خطاب "ارجعی الی ربک"
خدا کند نخورد سنگ بر لب و دندان
فدای قاری قرآن که تشنه لب بود و
نداد جرعهی آبی کسی به آن عطشان
آهای شمر تو را ذرهای طهارت نیست
مزن بدون وضو دست خویش بر قرآن
✍حجتالاسلام #علی_مقدم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#حضرت_زینب_س_اسارت
از حالِ خوب روضه بهتر عالمی نیست
همراه من جز اشکهایم همدمی نیست
دلخون تر از پرچم سیاهِ گنبد تو
این روزها بر بامِ عالم پرچمی نیست
باید به حال چشمهایم خون بِگریَم
آنجا که در داغ تو مرطوب از نَمی نیست
دریاتر از چشمی که دریا را خجل کرد
در مروهی سعی و صفایت، زمزمی نیست
گر عالم و آدم شود بیگانه با من
وقتی تو هستی آشنایم، پس غمی نیست
آرامشی دارم که میدانم، برایش
از روضهاَت بهتر دلیلِ محکمی نیست
وقتی تو را بالا سرِ قبرم ببینم
دیگر برایم بهتر از آن دم، دمی نیست
در روضهی گودال جا دارد بمیرم
دزدیدن پیراهنت درد کمی نیست
در داغ تو زینب کمر خم کرده یعنی...
سنگینتر از داغ تو بی شک ماتمی نیست
آن زن، که حتّیٰ سایهاش را کس ندیدهست
وای از زمانی که برایش محرمی نیست
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
هرچند پای خستهی زینب توان نداشت
هرچند بین قافله جانش امان نداشت
بار امانتی که به منزل رسانده است
چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت
جز گیسوان غرق به خون روی نیزهها
در آتش بلا به سرش سایهبان نداشت
آیا به جز حوالی گودال، ساربان،
راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟
یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم
شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت
آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود
اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت
دیگر لب مقدس قرآن کربلا
جایی برای طعنهی آن خیزران نداشت!
✍ #یوسف_رحیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
#امام_زمان_عج_مناجات
ما به شوق وصال تو کاری
جز همین بی خیالی نکردیم
ای جواب همه بی کسیها!
از فراقت سؤالی نکردیم
تو فریدی شریدی وحیدی*
جز فراموشی از ما ندیدی
این دل سنگ خود را به عشقت
لحظهای هم سُفالی نکردیم
حب دنیا کر و کورمان کرد
نَفْس ما را ز تو دورمان کرد
با شیاطینِ راه عبورت
ای فرشته! جدالی نکردیم
ما کجا و تب اشتیاقت
تر نشد چشممان در فراقت
سر شد این عمر کوتاه و فکری
بهر این خشکسالی نکردیم
رو به هر ناکسی در گشودیم
با همه جز تو همسفره بودیم
عفومان کن که جایی برایت
در دل خویش خالی نکردیم
✍ #محمود_یوسفی
*اصبغ بن نباته میگوید از امیر مؤمنان (علیهالسّلام) شنیدم که میفرمود: صاحب این امر، شرید (آواره)، طرید (رانده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است.
📚کمال الدین و تمام النعمة شیخ صدوق، ج۱، ص۳۰۳، باب ۲۶، ح ۱۳.
🔹
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
ای سر که در مقابل چشمان زینبی
داغِ نشَسته بر دل سوزان زینبی
ای سر بریدهای که تنت روی خاکهاست
تو کشتهی غریب بیابان زینبی
ای سربریده! بیسروسامانیام ببین
میبینمت که بیسر وسامان زینبی
از چشم نیمهباز تو ای غیرتخدا
معلوم شد هنوز نگهبان زینبی
با اینکه نیزهای به گلویت نشسته است
اما هنوز قاری قرآن زینبی
گیسوی درهمت سر نی فاش میکند
آشفتهی رباب و پریشان زینبی
پایین نی، مراقب طفلان تو منم
بالای نی، مراقب طفلان زینبی
✍ #امیر_عظیمی
و #مرتضی_امیر_سلیمانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
در این غروبِ غریبی، ببین کواکب را
بهروی نی سر گلگونِ نجمِ ثاقب را
بخوان به لحن حروفِ مقطعه امشب
حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را
بخوان «وَلِیُّکُمُ الله» را پناه حرم
بگو حکایت این مردمانِ غاصب را
برای تسلیت خاطرِ «ذَوِی القُربَی»
ز تازیانهی طعنه ببین مواهب را
بخوان «لِیُذهِبَ عَنکُم»، شکوهِ غیرت من!
که دور سازی از این کاروان، اجانب را
مسیح خستهی من! ندبهٔ أنا العطشان
به خون نشانده دل بیقرار راهب را
لب مقدس قرآن و خیزران؟ ای وای
و «أم حَسِبْتَ» بخوان این همه عجائب را!
بیا شبی به خرابه، بیاوری با خود
برای دخترکت لیلةُ الرغائب را
هنوز بر لب تو بغض «أَیَّ مُنقَلبٍ»
به انتظار نشسته غریب غائب را
✍ #یوسف_رحیمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار،ختم وترحیم خوانی:
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_محرمی
حالا که تیره روزم و قلبم مکدر است
شبهای من ز اشک غم تو منور است
تا بوده روزیم در این خانه بوده است
تا هست دیده من از این روضه ها تر است
پیراهنم ز کودکی ام تا زمان مرگ
از عطر سرخ سینه زنی ها معطر است
وقت طواف هم ز غمت اشک ریختم
آخر طواف و دیده تر باصفاتر است
حتی کنار جسم کفن پوشم ای حسین
گریه برای تو ز همه کار خوشتر است
جانم بگیر گریه و سوز مرا مگیر
این اشک شور هدیه شیرین مادر است
هر کس مرا شناخت به نام شما شناخت
نوکر به عرش هم برود باز نوکر است
#حسین_خدایار
#امام_حسین_علیه_السلام
#مناجات_محرمی
گریه کردن بر تو دل را خالی از غم می کند
این سیاهی ها جهان را سبز و خرّم می کند
قطره ی اشکی که در بزم عزایت ریختم
کارها روز قیامت با جهنّم می کند
چای ریز روضه ات می گفت با چشمان خیس
چایِ اینجا را خودِ خیر النسا دم می کند
هر که آمد روضه قطعاً انتخاب فاطمه است
رفت و آمدهای ما را او منظّم می کند
سربلندیِ جهان را می کند از آنِ خود
در مسیرِ عشقِ تو هر کس که قد خم می کند
باز آمد اربعین و غبطه خوردم یا حسین
بر کسی که کوله بارش را فراهم می کند
اربعین پای پیاده از نجف تا کربلا
این قدم ها از غم صاحب زمان(عج) کم می کند
#رضا_یزدی_اصل
#صلوات 👉
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم امّا
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جایِ تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
از این به بعد گلویت نمیچکد از نِی
به بند آمدنش شعله هم اثر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#حسن_لطفی
#صلوات 👉
کانون ذاکران امام حسین زرند
۞﴾﷽﴿۞
🏴خاک پای عزاداران حسینی توتیای چشم ماست🏴
⚫️مراسم دهه دوم ماه محرم ۱۴۴۵⚫️
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤سخنران:
حجتالاسلام والمسلمین محمدی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤قاری قرآن:
کربلایی سید روح الله علیزاده
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤حدیث کساء:
کربلایی رضازاده
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🕖زمان و مکان:
سه شنبه ۱۷ مرداد همزمان با نماز مغرب و عشاء
«تکیه»مسجد الزهرا_بلوار طالقانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
{هیئت خادمین بقیة اللَّه}
اشعار ناب آیینی:
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
ای دختر کریم، کرامت گدای توست
درمان درد هر دوجهان از دوای توست
حاذقترین طبیب دوعالم فقط تویی
دنیا شفاگرفتهی دارالشفای توست
تنها نه شیعیان جهان ریزهخوار تو
عالم دخیل بستهی جود و سخای توست
تو یادگار کوفه و شام و مدینهای
حلّه نماد کوچکی از کربلای توست
این حرفها که بر در و دیوار حک شده
تنها نشان اندکی از ماجرای توست
چون مرقد تو قبلهی حاجات عالم است
پس کعبهی دلم حرم باصفای توست
هرچند زائر تو نبودم، ولی دلم
از راه دور شاهد حال و هوای توست
با دستهای خود گرههای بزرگ را
وا کردهای و زخم اسارت به پای توست
حالا ببین که شهر به شهر جهان ما
پیراهن سیاه به تن در عزای توست
باشد که با رضای خدا مستجاب باد
"تعجیل در ظهور" که تنها دعای توست
✍ #مجتبی_خرسندی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
وضوی اشک گرفتم تمام دوران را
مگر طواف کنم خانهی کریمان را
حسن حسن به لبم آمده به این امید...
که بر دلم بگذارند نور ایمان را
سلام من به شریفه، عقیق سرخ حسن
کریمهای که از او دیدهایم احسان را
کرامتش نبوی، نور عصمتش علوی
دخیل چادر او کردهاند عرفان را
بگو به هرچه گرفتار، وقت وقتِ عطاست
شریفه پُر بکند کیسهی گدایان را
خدا گواه که هر حاجتی روا بشود
به او قسم بدهی گر خدای سبحان را
نوشتهاند که با عمهاش اسیری رفت
گذشت پای برهنه همه بیابان را
نوشتهاند که خیلی زدند بانو را
به حکم بغض حسن میزدند ایشان را
عذابِ زخم زبان بیشتر ز شلاق است
چه حرفها که نگفتند این اسیران را
صبا برو به مدینه بگو به بابایش
که دخترت چه کند ناقههای عریان را...
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
برای #بی_بی_شریفه دختر مظلومه امام حسن مجتبی (علیهما السلام)
چه دردی آمده در این حرم دوا نشده؟
چه حاجتی به نگاه شما روا نشده؟
که بوده است گرفتارِ آبرومندی
که در پناه تو از بندها رها نشده؟
که بوده است غریبی که سویت آمده و
تمام عمر در این خانه آشنا نشده؟
که بوده است که گفته گره به کارش هست
وبعد از آن گره از کارهاش وا نشده؟
که آمدهست به سوی طبیبهی مظلوم
که عاشقانه به این عشق مبتلا نشده؟
که آمدهست به کوی شریفه بنت حسن
که جان تشنهی او مملو از رضا نشده؟
که بوده است که حاجت به قلب او بوده
و پیش از آنکه بخواهد به او عطا نشده؟
کسی که آمده و دیده است لطف تو را
خودش جدا شده اما دلش جدا نشده
کدام دست نیازی به سویت آمده است
که بیشتر ز نیازش به او عطا نشده؟
رسیدهاند به کوی تو حرفهایی که
مجال گفتنشان نزد مجتبی نشده
که شرطهها همه آنجا به اشک حساسند
وسالهاست که راهی بر اشک وا نشده
چقدر پارچههای تشکر آوردند
که وقت نصب به دیوار صحن جا نشده
غریب تا که نماند سزاست گفتن از این
حکایتی که روایت به شعرها نشده
ز ماست کاهلی ای بانوی کریمه! یقین
که ذکر نام شما سهم شعر ما نشده
✍ #احمد_رفیعی_وردنجانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
۞﴾﷽﴿۞
🏴خاک پای عزاداران حسینی توتیای چشم ماست🏴
⚫️مراسم دهه دوم ماه محرم ۱۴۴۵⚫️
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤سخنران:
حجتالاسلام والمسلمین مهدیزاده
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤قاری قرآن:
کربلایی رضا محمدی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🎤زیارت حضرت زینب:
کربلایی مرتضی اسماعیلی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
🕖زمان و مکان:
چهارشنبه ۱۸ مرداد همزمان با نماز مغرب و عشاء
« زینبیه »مسجد الزهرا_بلوار طالقانی
ـــــ꧂ــــ❁ـــــ❁ـــــ❀ــــ꧁ــ
{هیئت خادمین بقیة اللَّه}
اشعار ناب آیینی:
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
خداوندی که لیلای حسین است...
خودش هرجوره شیدای حسین است
ز گریه پاک کردم چشم خود را...
بهروی چشم من جایِ حسین است
اگر هر شب به هیئت میروم من
دلیل آن "بفرمای" حسین است
بهجای خوبها من را سوا کرد
خدایی عشق، معنای حسین است
ملالی نیست! دنیادوستم من
اگر دنیام دنیای حسین است
گناه از شهر رفت و نور آمد
خداراشکر، غوغای حسین است
خجالت میکشم از روی ماهش
که زحمتهای ما پای حسین است
چرا بیمارها نومید باشند؟!
امید ما مداوای حسین است
خوشم با آفتاب کربلایش
گلستان، بین صحرای حسین است
برات اربعینم را بگیرید
علاج کار، امضای حسین است
**
جوانان بنیهاشم بیایید
عبا پُر از علیهای حسین است
✍ #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَبْ به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش، سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده! به خون میكِشی مرا
با شور و جلوهات به جنون میكِشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پَر گرفته است
زانویِ غم به سینه، پیمبر گرفته است
پهلو شكسته، روضهات از سر گرفته است
از حال رفته، بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امتِ حیرانْ در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبتبهخیرِ توأم، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توأم، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ توأم، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ توأم، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
✍ #علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند
اشعار ناب آیینی:
روضهٔ #دیر_راهب
نیمهشب بود، دلش را به صلیبی خوش کرد
دل به تمثالِ زن ِ پاک و نجیبی خوش کرد
خاطرش را به مداوای طبیبی خوش کرد
تا دلش را به مسیحای غریبی خوش کرد
مثل یعقوب ِ پریشانشده در کنعان شد
یوسفی آمد و در دِیْرِ دلش مهمان شد
پرچم قافله همرنگ گلی احمر بود
کاروانی که جدا گشته ز یک لشگر بود
آسمان غمزده از فاجعهای دیگر بود
تار میدید ولیکن سر نیها، سر بود
ناگهان در دل آرامش شب طوفان شد
پیرمرد از نفس افتاد و دلش حیران شد
کاروان آمد و از قامتِ سر خون میریخت
پا به پای زنی در بین گذر خون می ریخت
جای اشک بصر از چشم قمر خون می ریخت
پیش چشم پدر از چشم پسر خون می ریخت
آسمان مرثیهخوانِ پسر انسان شد
ماهْ در پشتِ سرِ ابرِ سیه پنهان شد
دشت از تابش خورشید و قمر محشر بود
کاروان حامل صد نسترنِ پرپر بود
نیزهها بین صف خستهی چند دختر بود
بین سرها، سری از باقی سرها، سر بود
وضع دلشورهاش آن لحظه دو صد چندان شد
محو زیبایی بی سابقهی جانان شد
نیزهدار آمد و او از سببش پرسش کرد
از پریشانی ِ موها و لبش پرسش کرد
جرئتی کرد و ز نام و لقبش پرسش کرد
تا که از مادر و اصل و نسبش پرسش کرد
ناخودآگاه تمام جگرش عطشان شد
قسمت چشم ِ دل و دیدهی او باران شد
درهمی داد و سر عیسای خونین را خرید
تشنه لب بود و همه دریای خونین را خرید
یوسف لب تشنهی زیبای خونین را خرید
قدر یک شب هم شده لیلای خونین را خرید
چون که آه جگر از دیدن او سوزان شد
بی سبب نیست خدا هم ز غمش گریان شد
با گلاب و آب و عنبر قامت سر را که شست
عاشقانه صورت زیبای دلبر را که شست
غرق گریه، خونِ در رگهای حنجر را که شست
گرد خاکستر به روی دیدهی تر را که شست
دیدن چشم پُر از خون شدهاش آسان شد
اندکی داغ دل و سینهی او درمان شد
در همین فرصت کم عاشقی آموخته بود
چشم خود بر نگه نافذ سر دوخته بود
ماه رویی که سر ِ زلف و لبش سوخته بود
اشک میآمد و رخسار برافروخته بود
چشمهی معرفتی در دل او جوشان شد
نیمهشب بود که انجیل دلش قرآن شد
✍ #حنیف_منتطر_قائم
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضهی #دیر_راهب
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریادرسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جانکاه
بر سر نیزه سری دید، سری همچون ماه
این سر کیست که اینقدر تماشا دارد؟
صوت داوودی و انفاس مسیحا دارد؟
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غمِ دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلف سیاه
گرچه این شیوۀ رندان بلاکش باشد
حیف از این زلف که بر نیزه مشوش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سرِ ماه
پارهپاره دلش از داغ لبِ پرپرِ ماه
گفت: ای جان جهان نذر غمت! جانم باش
امشبی را ز سر لطف، تو مهمانم باش
ماه را همره خود با دلِ بیتاب آورد
نذر لبهای ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشُست، دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پُر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند، از آن اوجِ مصائب میخواند
روضه میخواند: "همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند"
آه از سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح، آنچه بر او مشکل بود
گفت: عالم شده حیرانِ پریشانی تو!
کیستی تو؟ به فدای سر نورانی تو!
ناگهان ماه، چه جانکاه دمی لب وا کرد
محشری در دل آن سوختهدل، برپا کرد
گفت: من کشتۀ لبتشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد، پسر زهرایم
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند
صورتش را به روی صورت خونین حسین...
و مُشَرَّف شد از آن لحظه به آیینِ حسین...
✍ #یوسف_رحیمی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. در این شعر بعضی از ابیات حافظ به شیوههای مختلفی تضمین شده است.
۲. این ماجرا، با تفاوتهایی در منابع زیر نقل شده است:
- بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۸۴
- لهوف، ص۱۳۶
- عبرات المصطفین فی مقتل الحسین(علیهالسلام)، ج۲، ص۲۵۸
- مقتل الحسین(علیهالسلام) مقرم، ص۴۴۶
- تذکرة الخواص، ص۱۵۰
(به نقل از کتاب «خورشید بر فراز نیزهها» نوشته آقای سیدمحیالدین موسوی، ص۸۸ تا ۹۵)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
کانون ذاکران امام حسین زرند