مرا تو راحت جانی و من تو را نگران
گناه کیست که من با توام تو با دگران
اگر بهشت بهایش تو را نداشتن است
جهنم است بهشتی که نیستی تو در آن
به جستو جوی تو در چشم خلق خیره شدم
غریبهاند برایم تمام رهگذران
نهان چگونه نگه دارمت ز چشم رقیب
چقدر راهزن اینجاست بین همسفران
عجب ز عشق که هر کس روایتی دارد
از این گذازهی آتشفشان در فوران
خموش باش که با دیگران نمیگویند
رموز تجربهی وحی را پیامبران
#فاضل_نظری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
و جایت در غزلهایم چه خالی میشود گاهی
سرایم مأمن آشفته حالی میشود گاهی
پس از عمری قرار عاشقانه تازه فهمیدم
شِکر با قهوه ی یادت چه عالی میشود گاهی
جدا از سرزمین طور چشمانت نفس هایم
به سان دوره گردی لاٱبالی میشود گاهی
اگر چه شادم از عطر حضورت در دلم اما
هوای شرجی چشمم شمالی میشود گاهی
گل احساس این غمدیده دور از عطر آغوشت
به سان غنچه ای بر دار قالی میشود گاهی
شبی گفتی به خلوت بی نهایت عاشقم هستی
از آن ساعت دلم حالی به حالی میشود گاهی
تو گفتی با منی اما نگفتی در غیاب من
دلت دلتنگ خوبان اهالی میشود گاهی
زمین بایر دلدادگی هایم پس از کوچت
دچار ضربه های خشکسالی میشود گاهی
و سقف آرزوهایم ، سُفالی میشود گاهی
و شعر از واژه ی احساس خالی میشود گاهی
#یلدا_کولیوند
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به لطف مادر سادات
امروز پوشاک ایزی لایف
که مخصوص
بیماران بستری هستند. تهیه شد
حدود بیست میلیون تومان بود که توسط یک بانی پرداخت شد
جا دارد تشکر کنیم از بانی این کار
در مناطق داریم خانواده های که مشکل دارند
در منطقه ۸۲ دو خواهر هستند سرطان دارند فلج شدند و شدید احتیاج دارد به پوشاک دارد
از این موارد در مناطق زیاد داریم
در بازار آزاد هر بسته سی صد هزار تومان هست ۶۰ بسته فعلا خریداری گردید
ما مستقیم از کارخانه خریدیم
اشعار ناب آیینی:
دستان تو دعای مرا رد نمی کند
مادر بزرگ گفت خدا بد نمی کند
مادر بزرگ گفت که او چشمه ایست سرد
ما را برای آب مردد نمی کند
روی نگاه هیچ کسی خط نمی کشد
راه عبور هیچ کسی سد نمی کند
او مرزهای بسته شدن را شکسته است
آیینه را به قاب مُقیّد نمی کند
او با حضور خویش نفس می دهد به ما
کاری که هیچ غایب مفرد نمی کند
قلبش شکسته است ولی قهر با کسی
کَز سوز دل به گریه بیفتد نمی کند
#حبیب_الله_بخشوده
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم
مگر جور و جنایت می کند اینگونه، انسان هم؟!
دوباره شمر راه آب را بر خیمه ها بسته ست
نمی بارد چرا بر غنچه های تشنه باران هم؟!
ببین کودک کشی ها را در این میدان و باور کن
که هرگز دین ندارند این یزیدی ها و وجدان هم
بگو دلگرم باشد آنکه می لرزد دلش گاهی
سیاست همچنان در اختیار ماست میدان هم
بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی
پریشان می کنیم این جمع شیطان را پشیمان هم
شکوفه می دهد همپای باغات فلسطینی
دوباره باغ زیتون در بلندی های جولان هم
رهایی تو را ای قدس بی تاب اند و می خواهند
بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم
تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو....
دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم
صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است
به زودی می رود از کوچه باغت این زمستان هم
حسن_زرنقی
عضوکانال
غزه_فلسطین
مقاومت
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
آسمان این روزها سردر گمِ چشمان توست
تاب ِدلتنگی ندارد آسمان حیران توست
مثل ِماه از حلقه ی چشمان شب بیرون بزن
ماه هم این روزها با مهر هم پیمان توست
زندگی با خنده ی ماه تو معنا میشود
زندگی هم بر مدار عشق سرگردان توست
سایه ی مهر تو بر جان میکشاند آفتاب
طعم خوشبختی فقط درسایه ی مژگان توست
باغِ دل وا میشود از گلشنِ گیسوی تو
هر گلابی،رنگ و بویش از گلِ گلدان توست
تا زمین گرد است شعر من به دستت میرسد
این غزل هم با ردیفِ تو بلاگردانِ توست
#صفیه_قومنجانی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
تا صبح دم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها علم زدم
با وامی از نگاه تو -خورشیدهای شب-
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هرکه بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تاعشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم
#حسینمنزوی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی
کانون ذاکران امام حسین زرند
با هر حساب عاقبتش سروری نشد
هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
هر دل پرندهوار بهاینخانه خو گرفت
دیگر هوایی وطن مادری نشد
این قرعه را به لوح دل ما رقم زدند
نام خوش تو زینت هر دفتری نشد
ای جلوهی تمامی حُسن خدا، حسن
بازار عاشقان تو بیمشتری نشد
تو ضامن بهشتی و "معروف" باب توست
پس روی به سوی در دیگری نشد
کعبه در آرزوی طواف تو مانده بود
چونآن صدف که سهم دلش گوهری نشد
هرکس که دل به منبر پرفیض تو نبست
در آسمان علم و ادب اختری نشد
تو از تبار حضرت مولا و کار ما
در آستان لطف تو جز قنبری نشد
حتی برای شیعه غریبی، ببخشمان
ازبس که از مقام تو یادآوری نشد
تا روز حشر سرور و آقا نمیشود
هرکس که نوکر حسن عسکری نشد
مجتبی_خرسندی
میلاد_امام_حسن_عسکری
امام_زمان
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دو دلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را “آه” به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسگری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
نمِ باران نشسته روی شعرم... دفترم یعنی!
نمیبینم تو را ابریست در چشم تَرم یعنی
سرم داغ است و یک کوره تبم، انگار خورشیدم
فقط یکریز میگردد جهان دورِ سرم یعنی
تو را از من جدا کردند و پشت میلهها ماندم
تمام هستیام نابود شد، بال و پرم یعنی
نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم
اذان گفتند و من کاری نکردم... کافرم یعنی؟
اگر ده سال بر میگشتم از امروز میدیدی
که من هم شور دارم عاشقی را از بَرَم یعنی
تنِ تو موطِن من بوده پس در سینه پنهان کن
پس از من آنچه میماند به جا؛ خاکسترم یعنی
نشستم چای خوردم، شعر گفتم، شاملو خواندم
اگر منظورت اینها بود، خوبم... بهترم یعنی!
#مهدی_فرجی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
قدم زدم کنار تو.... مسافر زمان شدم!
دوباره جلد نابی از کتاب باستان شدم
کشیده ام چه قرن ها وقار قامت تو را
که سرستون قلعه ی دیار دیلمان شدم
تو را- کهمثل کوزه ای درون موزه مانده ای-
پر از شراب کردم و تمام شب، دهان شدم !
ببین که سرو عاشقت هنوز سبز مانده است
برای هُرم شانه ات دوباره سایه بان شدم
تو" شاه دختران " شدی هزار سال پیش و من
میان بزم رودکی، "خدای شاعران" شدم !
تو را شبی ربودم از حرمسرای ناصری
و زیر آن شکنجه ها شکسته، نیمه جان شدم
فقط به خاطر تو ای زن ترنج و ترمه ها
به دست هر زمانه ای همیشه امتحان شدم!
من آن نشان بوسه ام به روی سنگ بیستون
که دست عشق حک زد و چه خوب جاودان شدم
#محمد_علی_نیکومنش
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باید نبردِ سخت برای تو ساده باشد
پشت سرت بزرگی اگر ایستاده باشد
در دل وَلای حیدر و در سر هوای خیبر
کس چپ کند نگاه؟ نه! مادر نزاده باشد
محکم بایست، منتظر فتح توست میدان
وقتی که در تو همره ایمان، اراده باشد
حتی به پیشواز ملاقات، منتظر هم
باید که ایستاده نگاهش به جاده باشد
بگشای بال و باز بلرزان تن قفس را
مگذار این مجال، بلا استفاده باشد
طوفان به پا کن و بِرُبا خواب را ز دنیا
تا درد تو غم همهی خانواده باشد
در بزم صبح، جان تو آکنده باشد از نور
تنها نه مست، بلکه خودش جام باده باشد
جز حق امید هر کششی را بریده باشد
آهن ربا میان هزاران بُراده باشد
تا اتحاد دغدغهها را نوشته باشد
تا با بزرگ هر دو جهان دست داده باشد
خواهد شکست لشکر شب را سپیده آخر
هرچند آن سواره و این یک پیاده باشد
#حسن_صیاد
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای نگین شهر قم ای خواهر و بِنت امام
قبله ی حاجات مایی بانوی عالی مَقام
با دل دریاییِ خود مثل زهرا مادرت
زائرت را کن دعا ای شافعِ روز قیام
سفره ی لطفت برای هر بد و خوبی بپاست
تو کریمه هستی و احسانتان مشمولِ عام
گر چه قبر فاطمه مخفی بُود از دیده ها
از مزارت می رسد بوی مدینه بر مشام
آسمانِ شهر قم بوی غریبی می دهد
عمه ی ساداتِ عالم بر دلِ خونت سلام
آمدی اما نشد رویِ رضا را بنگری
از مدینه تا به ساوه خونِ دل خوردی مُدام
لحظه ی آخر نبوده هیچ کس بالین تو
مانده بر دل داغِ دیدار برادر وَالسًَلام
#مرتضی_شاهمندی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
❣﷽❣
💥 #دفتری_معصومه_س (1)
⚫️ #روضه_حضرت_معصومه_س
🔺بانوی کرامت و صفا را صلوات
🔺آن خواهر و زائر رضا راصلوات
🔺تقدیم به آن شفیعه در باغ بهشت
🔺معصومه نشان اولیا را صلوات
(#دعای_فرج)
(( #السلامعلیکیابنترسولالله.. #السلامعلیکیابنتفاطمةوخدیجه...
#السلامعلیکیابنتامیرالمومنین..
#السلامعلیکیابنتالحسنوالحسین...
#السلامعلیکیابنتموسیبنجعفرورحمةاللهوبرکاته))
▪️به شوق دیدن یار از دیار آمدم
▪️به اشک چشم و دل بیقرار آمدم
▪️هوای روی برادر مرا کشید اینجا
▪️چه می شود به من او را نشان دهید اینجا
▪️رسیده وقت سفر جان به دوست بسپارم
▪️رضا کجاست سرم را به پاش بگذارم
▪️بیا برادرِ از جان عزیزتر به سَرَم
▪️که زَهر هجر تو سوزانده جگرم
▪️تمام قوت من جمع در این صدا شده است
▪️به دست و پا زدنم اَشهَدّم رضا رضا شده است
⬅️امروز کیا با خانم کار دارند... حواست باشه کریمهٔ اهل بیته.....
اگه امام حسن مجتبی تو مدینه کریم اهل بیته....
هر کسی در خونش اومده دست خالی بر نگشته....
آی حاجت دارا...خانم فاطمه معصومه هم کریمهٔ اهل بیته...
خرج در خوانش یه چشم بارونیُّ یه دل شکسته است.....
امروز بیا دست به دامن این خانم شو.....
🍁روی قبرم بنویسید که خواهر بودم
🍁سالها منتظر روی برادر بودم
🍁بنویسید گرفتار نباشم چه کنم؟
🍁من اگر منتظر روی برادر نباشم چه کنم؟
🍁روی قبرم بنویسید جدایی سخت است
🍁اینهمه راه بیایم ،تو نیایی سخت است
🍁یوسفم رفته و از آمدنش بی خبرم
🍁سالها میشود واز پیرهنش بی خبرم
🍁روی قبرم بنویسید ندیده رفتم
🍁با تن خسته و با قد خمیده رفتم
🍁بنویسید همه دور ربرم ریخته اند
🍁چقدر دسته ی گل روی سرم ریخته اند
⬅️حالا دل بده با هم بریم در خونه خانم ناله بزنی...
نامش فاطمه است اما قبرش معلومه.....
آی حاجت دارا...جوون دارا...ناله دارا....
اون روزی که بیبی اومد شهر قم مردم چه استقبالی کردند....
نقل میکنند راه بیبی رو فرش قیمتی انداختن...
کوچهها را آب و جارو کردند... خیلیا اومدن بیرون دروازه شهر قم استقبال بیبی...
اما بگم ناله شو بزنی...
⬅️ من یه جای دیگه هم سراغ دارم، مردم اومدن استقبال...
استقبال دخترِ امام ....خواهرِ امام...
آخ اومدن کوچه ها رو جارو زدن.. همه جا رو زینت کردن...
لباسای قیمتی به تن کردن...
اما قم کجا شام کجا...
تو شهر قم مردم با درود و صلوات اومدن استقبال دختر امامُ خواهر امام...
اما تو شهر شام دیدن رقاصه ها می زنند می رقصن....
با طعنه و ناسزا دختر علی رو دارن میارن....
🍁( امروز دلت آماده است ناله شو بزنی)
امروز داری برا اون خواهری گریه می کنی که شهر به شهر دیار به دیار اومد که برادرُ ببینه......
نمیدونم برادر داری یا نه... اگه برادر داری خدا برات نگه داره داغشو نبینی....
⬅️می خوام بگم بیبی جان هر چقدر دنبال برادر اومدی نشد برادرتو ببینی....
اما دیگه مثل اون خواهر نیومدی تو گودی قتلگاه....
دلا بسوزه برا اون خواهری که اومد تو گودی قتلگاه دید حسینش داره دست و پا میزنه....
خدا ...
دستاشو رو سر گذاشت...
صدا زد وا
💔محمدا ...واعلیا....واحسینا....
آیا یه مسلمون بین شما پیدا نمیشه، حسین منو یاری بده.....
🏴ديدم غمت اي دلبر اي کاش نمي ديدم
🏴تنهاييُ بي ياور اي کاش نمي ديدم
🏴دنبال تو تا گودال من آمدمو ديدم
🏴بالاي سرت مادر اي کاش نمي ديدم
🏴وقتي که برون شد خصم از مقتل تو ديدم
🏴خون مي چکد از خنجر اي کاش نمي ديدم
🏴از نيزه به روي خاک ديدم سر تو افتاد
🏴در زير سم لشکر اي کاش نمي ديدم
🔲هر چقدر ناله داری به غربت ابی عبدالله ع به دل سوخته خانم زینب کبری س به نیت فرج سه مرتبه ناله بزن بگو....
🔲#یاحسیـــــــن....
💚هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها شافع در جنت (صلوات)💚
کانال روضه ذاکران امام حسین زرند