eitaa logo
کانون ذاکران امام حسین زرند
259 دنبال‌کننده
627 عکس
173 ویدیو
76 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنى بخشِ شب تار نيامد چه كنم رفت عمر من و دلدار نيامد چه كنم قلب من مخزن الأسرار فراقش باشد حضرت ِمطلع الأنوار نيامد چه كنم "عجل الله تعالى فرجه" مى خوانم حجتِ مطلقِ دادار نيامد چه كنم شور اين سينه ى شيدا به كجا خيمه زده؟ نور اين ديده ى خونبار نيامد چه كنم درد بى صاحبى و غصه ى بى مولايى واى از اين دو خبر از يار نيامد چه كنم! هجر او بند شد و پاى سلوكم را بست چاره ى عبد گرفتار نيامد چه كنم با كلاف دلم عمريست پى اش مى گردم يوسف من سر بازار نيامد چه كنم من ز هجران رخش اشك فشاندم هر شب گريه ام نيز كه به كار نيامد چه كنم! آن غلامم كه شدم چشم به راهش اما شهريارم كه به دربار نيامد چه كنم ذوالفقار علوى منتظرِ خون خواهى است وارث حيدر كرار نيامد چه كنم آتش درد كشد شعله و مادر گويد: مرهم داغى مسمار نيامد چه كنم روضه كرب و بلا شعر مرا جمع كند گفت زينب كه علمدار نيامد چه كنم 🔹 🔹 جمعه رسید و باز تو آقا نیامدی مرهم گذار زخم دل ما نیامدی کردم کنار کعبه تو را آرزو ز دوست ای کعبه ی امید احبا نیامدی از خستگان هجرتو پرسیده ام مدام گفتند سوی خسته جگرها نیامدی ما با شمیم وصل تو شاداب می شویم ای عطر ناب گلشن طاها نیامدی نزدیکتر زما تو بمایی وباز هم گوئیم روز وشب که تو مولا نیامدی درشام ظلمت است جهان بی حضور تو خورشید آفتابی دنیا نیامدی با ناله گفت حضرت صادق شب فراق تعجیل کن قرار دل ما نیامدی کرب وبلاست منتظر انتقام تو ای آخرین نواده ی زهرا نیامدی با اشک می نوشت "وفایی" به لوح خاک عمرم به سر رسید وتو اما نیامدی 🔹 🔹 ذاکران امام حسین ای ناله ی یار دلغمین مهدی جان آرامش دلهای حزین مهدی جان در هر سحر جمعه تو را می خوانیم یابن النجباءالاکرمین مهدی جان 🔹 🔹 ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا صاحب عزای ماه محرم بیا بیا خیمه به خیمه، روضه شدم‌ در فراق تو ای همنشین گریهٔ نم‌نم بیا بیا اشک فراق، شور شعور آفرین بود شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا در خیمه ای که روضه عباس شد به پا من با امید قول تو ماندم بیا بیا ما نوکریم، خوب و‌ بد از هم سوا نکن ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا * افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو اما گرفته است حرم، دم بیا بیا چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا 🔹 🔹 دُنيا چه زیبا می شود، وقتی بیایی خوشحال، زَهرا می شود، وقتی بیایی نورِ تو می تابَد به عالم با ظُهورَت خورشید رُسوا می شود، وقتی بیایی فَصلِ خَزانِ زِندگی پایان بِگیرد هَر غُنچه ای وا می شود، وقتی بیایی وَقتِ نَمازت از مُلازم هایَت آقا هَر روز، عیسی می شود، وقتی بیایی با ذوالفقاری که به دستِ خود بِگیری حِیدر تَماشا می شود، وقتی بیایی زَخمی که روی سینه ی مادَر نِشَسته حَتماً مُداوا می شود، وقتی بیایی گُنبَد بِسازی دَر بَقیع مِثلِ خُراسان یَثرِب مُصَفّا می شود، وقتی بیایی دَر کوفه وقتی روضه ی زِینب بِخوانی هَر دیده دَریا می شود، وقتی بیایی شبهای جُمعه روضه دَر صَحنِ اَبَاالفَضل هَر هَفته بَرپا می شود، وقتی بیایی 🔹 آی‌تی ذاکران امام حسین
زنی مانند او باید هم عباس آفرین باشد کنیز خانه مولا امیرالمومنین باشد خودش بوده کنیز زینب و عباس هم نوکر اگر مادر چنان باشد پسر هم اینچنین باشد فقط محض کنیزی آمده در خانه حیدر نمیخواهد که زهرای علی را جانشین باشد چگونه گریه باید کرد در این مجلس روضه اگر که روضه خوان ما خود ام البنین باشد شنیدم که شکسته فرق او باور نکردم من مگر اینکه اباالفضل علی قطع الیمین باشد شنیدم بوسه بر دستش زده شرمنده ام کرده همانی که خودش دست خدا در آستین باشد حسین آمد کنار علقمه بالین عباسم ولی گریان، که میداند وداع آخرین باشد همیشه ایستاده با ادب در محضر ارباب خجالت میکشد افتاده بر روی زمین باشد نمیرد هرگز آنکس که دل او زنده از عشق است بلی ام البنین تا حشر هم ام البنین باشد 🔹 🔹 دعای بِینِ طلوعِین مستجاب شود اگر زمان مناجات،"گریه" باب شود عُروج اهل سحر را دو قطره هم کافی است چرا که دیده ی تر،بال و پر حساب شود دلیل تَزکیه ی نَفس،حُسنِ تاثیر است که گر به سنگ بگویی ببار،آب شود چِقَدر سوخت دل ات از گناه‌کاری من چِقَدر سوخت دل تو..،دلم کباب شود تو را به حضرت زهرا بیا دُرُستم کن بیا اجازه مده نوکرت خراب شود به برده های سرِ این گذر نگاهی کن یکی شبیه به من شاید انتخاب شود چِقَدر ندبه بخوانیم و اَینَ اَینَ کنیم چِقَدر پرسش عُشّاق بی جواب شود سوار مرکب اُمّید می رسی از راه به شرط آن که دل شیعه پارِکاب شود تو را قسم به علمدار کربلا برگرد بیا که روضه به اذن تو فتح باب شود بنا نبود که آبی به خیمه ها نبرد بنا نبود که سقا ز غصه آب شود قرار بود به شش ماهه دست کم برسد بنا نبود که شرمنده ی رباب شود پس از پسر بخدا حق دهیم اگر همه عُمر برای اُمِّ بنین آب‌ها،سراب شود 🔹 🔹 محرمانِ این حرم هستیم با اُم‌البنین معنیِ یافاطمه یعنی که یا اُم‌البنین عقل از درک مقامات بلندش عاجز است عشق می‌گوید سلام‌الله علی اُم‌البنین زائزِ زهرا فقط این راز را فهمیده است مصطفی بالاسر و پایینِ پا اُم‌البنین مرقد این فاطمه پایینِ پای فاطمه است نیست از آن قبرِ پنهان راه تا اُم‌البنین زندگی‌ات شد علی و بندگی‌ات شد علی آمدی تا قرب تا حق تا خدا اُم‌البنین با تو باید دید زهرایی شدن زینب شدن با تو باید خواند ما اَدراک ما اُم‌البنین در نجف نقشِ ضریح مرتضی یافاطمه است در حرم دیدم به ایوانِ طلا اُم‌البنین ابتدای این غزل از بیت زهرا شد شروع ابتدایی که ندارد انتها اُم‌البنین آمدی گفتی به اذن الله عشق آغاز شد نامِ تو شد مادرِ آیینه‌ها اُم‌البنین از همان روزی که زینب گفت مادرجان به تو از همان روزی که دختر شد تو را اُم‌البنین مادری کردی برای تشنگی‌های حسین مادری کردی برای مجتبی اُم‌البنین با کنیزان می‌نشستی و کنیزی کرده‌ای از خودت حتی زِ نام خود رها اُم‌البنین "ای تمام مادران قربان این نامادری" ای پس از سوءُ القضا حُسن القضا اُم‌البنین چهار فرزندت فدای چهار فرزند علی زندگی را ساختی با هشت تا اُم‌البنین آه از روزی که آمد بین آغوشت حرم تکیه می‌دادی پس از آن بر عصا اُم‌البنین در میان کاروانِ بچه‌هایت رفتی و... یک نفر اما ندیدی آشنا اُم‌البنین تا که گفتی پیرزن دنبال زینب آمدم گفت حق داری که نشناسی مرا اُم‌البنین جانِ من داغ کجا اینقدر پیرت کرده است گفت رفتم قتلگاهِ کربلا اُم‌البنین ای بلا دیده کدامش در کجایش سخت بود گفت وای از شام از شام بلا اُم‌البنین کربلا بود و هجومِ نیزها در نیزها شام بود و ضربه‌هایی بی هوا اُم‌البنین کربلا و خندها بر رو زدن‌های حسین شام بود و ناسزا در ناسزا اُم‌البنین خوانده‌ای ویلی علی شبلی علیک یاحسین خوانده‌ای لاتدعونی ویک یا ام البنین 🔹 سوگند به فرزند های راستینش گشتیم و پیدا نیست در عالم قرینش همراه زهرا مرتضی هم آفرین گفت بر دامن پاک ابالفضل آفرینش از نور حیدر گشته روشن آسمانش از نور ساقی می شود روشن زمینش او را بخوان دارا تر از دارا ترین ها ما را بخوان مستضعفِ مستضعفینش تا در دو دنیا دست مان خالی نباشد کافی بُوَد ما را نخی از آستینش بین تمام کنیه هایی که نوشتند جان ها فدای کنیه ی ام البنینش 🔹 دل تو جز به غم و درد آشیانه نبود انیس و یار تو جز اشک دانه دانه نبود زبعد واقعه کربلا تو را راحت زگریه سحر و ناله شبانه نبود اگر چه بود به دل ماتم عزیزانت به غیر وای حسین بر لبت ترانه نبود تمام گریه تو بود از برای حسین وگرنه داغ اباالفضل جز بهانه نبود برای گریه چرا در بقیع میرفتی تو را
دلم پر مى ‏زند امشب براى حضرت باقر كه گویم شرحى از وصف و ثناى حضرت باقر ندیده دیده ى گیتى به علم و دانش و تقوا كسى را برتر و أعلم به جاى حضرت باقر ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده سلاطین جهان یكسر گداى حضرت باقر زبان از وصف او الكن، قلم از مدح او عاجز كه جز حق كس نمى ‏داند بهاى حضرت باقر نزاید مادر گیتى ز بهر خدمت مردم به جود و بخشش و لطف و سخاى حضرت باقر به ذرّات جهان یكسر بود او هادى و رهبر كه جان عالمى گردد فداى حضرت باقر برو كسب فضیلت كن چو مردان خدا اى دل ز بحر دانشِ بى منتهاى حضرت باقر اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یكتا بهر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر 🔹 🔹 آنکه بر چشمان ما پیراهنی گلفام داد ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد اشک را از باده ساقی کوثر آفرید در ضیافت خانه‌اش هر دیده ای را جام داد تا که دست موج ها بر دامن ساحل رسد در دل هر عاشقی دریای ناآرام داد شام را از گیسوان آل حیدر تیره ساخت روز را برگرد آن ها جامه أحرام داد هرکسی پیغمبری می‌کرد در آل علی همچو ختم الانبیا او را محمد نام داد مثل خورشیدی که دیروز از همین مشرق دمید اولین پیغمبری که بعد پیغمبر رسید نام زیبایش محمد بود و سیما یش علی قابی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی خلق احمد خلق احمد خوی احمد بود و بس پای تا سر احمد و قد دلارایش علی نامه مکتوبی از اوصاف جنت روی او خط و خالش احمد و زلف چلیپای علی ساحل از پیغام‌های او پر از در و صدف موج الطاف پیمبر بود و دریایش علی چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه اش خوشنویسی خداوند است و امضایش علی پلک هایش پرده ی گنجینه الاسرار بود چشم او قاب رسول و حیدر کرار بود مثل خورشیدی که روشن میکند اشراق را می شکافد نورعلم ش سینه آفاق را هر ستاره یک شرار از شعله های علم اوست با رصد قلبم منجم میچشد احراق را نردبانی تا فلک باید که باشد بنگریم خاک پایش شکل داده قامت این طاق را بین گلشن گم شود عطری که هرگل داشته در صفاتش گم کنم سررشته مصداق را اشتیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد آسمان بر سر گرفت آن ذره مشتاق را هرکسی یک قطره از او خواست باران می برد مور از درگاه او تخت سلیمان می برد قال باقرهای او تحکیم قرآن حکیم قال باقر های او یعنی صراط المستقیم آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او چشم او شرحی است بر آیات احسان قدیم قبل از آنی که بگویی حاجتت را می دهد نشنود آوای سایل های خودرا این کریم احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع ماه و خورشید ند وقتی که چراغ این حریم جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری است هر ملک ترفیع گیرد می شود اینجا ندیم بس که بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس این حکایت را ز چشمان گلستانش بپرس هرچه زینب دید او هم دید در دشت بلا ما رایت الا جمیلا را زچشمانش بپرس دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت ذکر هرمرثیه از تسبیح مژگانش بپرس پیکری از شانه شمشیرهاچون زلف شد مو به مواین قصه از زلف پریشانش بپرس دشتی از نامحرمان و دختران بی پناه هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس هرچه میپرسی مپرس از کوچه و بازار شام یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام 🔹 🔹 نمیرسم من از این جاده‌ها به گرد شما به خاک پای گدایان کوچه گرد شما خدا کند که عنان‌گیر ِ مرکبت باشم فدای پا به رکابان در نبرد شما ارادتی به تو و خانواده ات دارم منـم غـلام غـلامان فرد فرد شما چرا شبیه گذشته مرا نمی‌خواهی ؟ مگر نمی‌خورم آقای من به درد شما؟ غروب جمعه رسیده؛ زمان خجلتم از مرور نامه ی اعمال و آه و سرد شما 🔹 چقدر منتظر و بی قرارمانی تو شبیه ابر بهاری ز مهربانی تو حضور گرم تو احساس می شود دائم همیشه و همه جا در کنارمانی تو بگیر دست مرا تا به آسمان برسم منم که اهل زمینم‌، وَ آسمانی تو کریمی و همه جا حرف این کرامت هاست خدا کند که مرا هم زِ در نرانی تو سه شنبه های توسل، میان زائرها گمان کنم که در این صحن جمکرانی تو دعای پشت سر ما دعای وتر شماست شبیه فاطمه در فکر نوکرانی تو چه حاجتم به دو دنیا، که من تو را دارم خوشم چو بنده، نوازی، به تکه نانی تو به یاد نوکری و نوکرت به یادت نیست به جان فاطمه امّا عزیزمانی تو خدا کند که بیایی شبی به این روضه خدا کند که شبی روضه را بخوانی تو بخوان به یاد غم عمه ای که می فرمود: عزیز فاطمه، مضروب خیزرانی تو عزیز فاطمه‌، خواهر نداشتی تو مگر که جای دامن من، دست این و آنی تو 🔹 صد حیف این زخم کهنه.. دارو و درمان نخورده نور جمال نگارم برچشم گریان نخورده من ایس
در غربت اين شهر چون جانت فدا شد شرمندگی از تو نصیــب سامرا شد این خاك اگر تا حال سُرِّ مَنْ رَایٰ بود بعد از عـروجت تا ابد دار العزا شد بودی علی سـوّم آل علی که در حقّ تو مثل علی خیلی جفا شد نفرین بی پایان بر آن رذلی که از بغض راضی به قتل دوّمين ابن الرّضا شد یک نیمه شب از خانه بیرونت کشیدند طوری که ماه از شرم تو قدّش دوتا شد پای برهنه پشت مرکب می دویدی خار از ادب پيش قدمهاي تو پا شد بستند وقتی ریسمان را دور دستت زهرا دوباره ناله اش واویلتا شد شکر خدا ناموست آن دم در امان بود با آن كه با جور عدو از تو جدا شد امّا مدینه داستان آنگونه شد که شرمنده ی بانوي خانه مرتضی شد روضه چرا از جاي ديگر سر در آورد؟ با اینکه آتش از همان کوچه به پا شد وقتی که دیدی داخل بزم شرابی اشکت روان از غُصّه ي شام‌ بلا شد در دست آن نامرد دیدی جام می را تازه گریزِ روضه ات طشت طلا شد یک جمله می گویم دگر طاقت ندارم شايد کمی از حقّ این روضه ادا شد آنجا كه چوب خیزران با رفت و برگشت دُرّ از دهان شاه ما انداخت در طشت 🔹 بیقرار و خسته ام! صلح و صفا گم کرده ام یارِ دیرین و رفیقِ با وفا گم کرده ام بی تو نابینایم و دارم هراس ِ چاه را بر زمین می افتم انگاری عصا گم کرده ام حاجتِ روزانه ام در حسرت آدینه ماند برنگشتی! باز هم مشکل گشا گم کرده ام میگرفتی کاش گاهی یک سراغی از من و کاش میگفتی خداوندا گدا گم کرده ام دوست دارم که نمازم را بخوانم رو به تو کعبه یک سنگ است! من قبله نما گم کرده ام یک نفر ایکاش می فهمید از بی‌تابی ام دردمندم! خیمهٔ دارالشفا گم کرده ام حالِ خوبِ سابقم را در کدامین معصیت؟! عهد و پیمان با تو را آیا کجا گم کرده ام؟!... چشم ها را بستم و در محضرت زانو زدم در خیالاتم دوباره دست و پا گم کرده ام دستهایم را بگیر و باز پیدا کن مرا در شلوغی های این دنیا تو را گم کرده ام! 🔹 🔹 بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده تو سر و سامان به این حال پریشانم بده دائما هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو درد دادی خب بیا این بار درمانم بده باطنا کور است چشمم که نمی بینم تو را آی خورشید سحر، نوری به چشمانم بده زود می لرزد دلم وقت گناه و معصیت یا اباصالح خودت قوت به ایمانم بده از کنار اسم تو ساده گذشتم، عفو کن با همین یابن الحسن، چشمان گریانم بده من همیشه روزی اشکی فراوان خواستم لطف کن در روضه ها اشک فراوانم بده کربلا، مشهد، نجف، آقا نمی دانم فقط روزی ام را از همانجا که نمی دانم بده یک زیارت لطف کن من را ببر با خود حرم در حرم روضه بخوان، سوز حسین جانم بده ...... با سلام روضه ات بر جان ما آتش بزن: السلام ای کشته ی دور از وطن، ای بی کفن... 🔹 گلوی هجر فشردم که داده آزارم فراق یار چه کرده است با دل زارم سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر هنوز منتظر صبح روز دیدارم برای من که گدایم جهان نمی ارزد اگر ز دامن لطف تو دست بردارم به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم گره به کار من افتاده است بازش کن مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم کسی نبودم و قدر و بها به من دادی کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم تمام نوکریم را به روضه مدیونم تمام زندگیم را به تو بدهکارم صدای خواهر زینب می آید از کوفه دوباره سینه زن خواهر علمدارم هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود هنوز مضطر راه شلوغ بازارم 🔹 🔹 ذاکران امام‌حسین‌
ای دومین ابن الرضا امام هادی تنهای شهر سامرا امام هادی ازشهر جدت دور افتادی و یک عمر بودی به غربت مبتلا امام هادی خیلی غریبی مثل بابا مثل جدت تنها و بی درد آشنا امام هادی جای شما عرش است ، نه خانُ الصَّعالیک وای از غریبیِ شما امام هادی گاهی شبانه ریختند در خانه‌ی تو نامردهای بی حیا امام هادی آقا شنیدم که تو را از خانه بردند پای برهنه بی عبا امام هادی آقا شنیدم که گریبانت گرفتند مثل علیِ مرتضی امام هادی بزم شراب و هتک حرمت ، وامصیبت چه کرد با قلب شما امام هادی دیدی به چشم خود ندارند هاشمیات چادر سر سجاده ها امام هادی سادات را کشتند در پیش نگاهت در بین آن دیوار ها امام هادی کندند قبرت را به پیش چشمهایت ای وای از این آزار ها امام هادی آقا بمیرم که شدی در شهر غربت مسموم از زهر جفا امام هادی امروز آقا زاده جسمت را کفن کرد در بین اشگ و ناله ها امام هادی قربان آن جسمُ السلیبی که تن او جای کفن شد بوریا امام هادی جسم شما برروی دست و جسم جدت در زیر سمّ اسبها امام هادی جسم شما شد دفن ، اما جسم جدت عریان به خاک کربلا امام هادی جسمش به خاک و اهلبیتش دست بسته بنشسته روی ناقه ها امام هادی 🔹 🔹 گلوی هجر فشردم که داده آزارم فراق یار چه کرده است با دل زارم سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر هنوز منتظر صبح روز دیدارم برای من که گدایم جهان نمی ارزد اگر ز دامن لطف تو دست بردارم به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم گره به کار من افتاده است بازش کن مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم کسی نبودم و قدر و بها به من دادی کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم تمام نوکریم را به روضه مدیونم تمام زندگیم را به تو بدهکارم صدای خواهر زینب می آید از کوفه دوباره سینه زن خواهر علمدارم هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود هنوز مضطر راه شلوغ بازارم 🔹 🔹 چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ 🔹 🔹 اي توتياي حور و مَلَك خاك پاي تو اي بهتر از بهشت برين سامراي تو تنها نه سامرا، نه زمين و اهالي اش هفت آسمان نشسته به زير لواي تو خورشيد ذرّه وار دم صبح مي رسد در پيشگاه حضرت گنبد طلاي تو هر چند از بهشت فراوان شنیده ایم مارا بس‌است گوشه‌ی صحن‌وسراي تو "از هرچه هست و نيست دگر بي نياز شد" دست كسي كه مرتبه اي شد گداي تو تكبير گفته است هزاران هزار بار آن كه شنيده"جامعه"را با صداي تو تفتیش منزل تو و تبعیدِ آن‌چنان یک پرده بود از آن همه درد و بلای تو ای خانه‌ی تو عرش خداوند ذوالجلال کِی کاروان‌سرای گداهاست جای تو؟ فریاد وامصیبت ما تا به شام رفت یعنی کشیده شد به کجا ماجرای تو؟ توهین دلقکی به تو درمجلس شراب مارا نشانده تا به ابد در عزای تو از بس که باحسین دلت ارتباط داشت شد حُجره ی تو آخر سر کربلای تو با اينكه در ديار غريبي شدي شهيد كاري نداشت دست كسي با ردای تو ديگر هزار و نهصد و پنجاه تا نبود زخم دهان گُشاده روي عضوهاي تو ديگر كنار پيكر بي جان حضرتت سيلي نخورد دختر دردآشناي تو 🔹 🔹 ذاکران امام حسین
با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی 🔹 🔹 آیه ی رحمت خدا زینب مظهر عصمت خدا زینب زینت زینت خدا زینب پرچم عزت خدا زینب چهره ات طلعت خدا زینب سوره ی عفت خدا زینب اختر آسمان طف زینب ماده شیر شه نجف زینب به علی ناز دختری بانو عرش حق را تو زیوری بانو مثل ماهی ، منوری بانو گل زهرای اطهری بانو زآن چه گویم تو برتری بانو همه جا با برادری بانو آن قدر که دلاوری زینب به گمانم تو حیدری زینب علم کربلا به دست تو بود هم قدر هم قضا به دست تو بود کتب انبیا به دست تو بود تیغ شیر خدا به دست تو بود از ازل قلب ما به دست تو بود دل اهل کسا به دست تو بود وارث جمع پنج تن زینب مرد مردان به ظرف زن ، زینب واژه ی صبر با تو با معناست دل تو دل نه مثل یک دریاست احترامت همیشه پا برجاست پرچم تو الی الابد بالاست منش تو پیام حجب و حیاست چونکه آموزگار تو زهراست جلوه ی ناب فاطمه زینب عالمه بی معلمه زینب تو چراغ هدایتی خانم آفتاب عنایتی خانم ز خداوند آیتی خانم در کرم بی نهایتی خانم خطبه خوان ولایتی خانم کربلا را روایتی خانم امتداد قیام یا زینب واجب الاحترام یا زینب مانده ام من پیمبرت خوانم ! یا که زهرای اطهرت خوانم ؟ بهتر آن است حیدرت خوانم یا ابالفضل دیگرت خوانم رخصتی ده ز دلبرت خوانم روضه ای از برادرت خوانم گویم از یار بی سرت زینب داغ های مکررت زینب یاد داری چها گذشت آن روز ؟ چه به کرب و بلا گذشت آن روز چه به خون خدا گذشت آن روز از تنش اسبها گذشت آن روز از گلو نیزه ها گذشت آن روز دم مغرب بلا گذشت آن روز شد حسین تو هم فدا زینب شد سرش از قفا جدا زینب تا کشیدی تو آه خندیدند تا شدی بی پناه خندیدند دور تو یک سپاه خندیدند آن همه روسیاه خندیدند به تو در بین راه خندیدند تیره دلها به ماه خندیدند به خدا تا اسیر شد زینب یک شبه پیر پیر شد زینب تن صد چاک اکبرت دیدی نعش قاسم برابرت دیدی روی نیلی خواهرت دیدی سر نی راس اصغرت دیدی دو گل یاس پرپرت دیدی غرق در خون برادرت دیدی از روی تل چه دیده ای زینب ؟ چه مصائب که دیده ای زینب ! باغ در هجمه ی خزان دیدی پشت هم داغ بیکران دیدی از زمین دیدی از زمان دیدی زیر پا طفل نیمه جان دیدی کوفه رفتی ز دوستان دیدی شام رفتی ز دشمنان دیدی کاش می ریخت آسمان زینب وای از آن چوب خیزران زینب آه از این بغض و دیده ی تر تو آه از این حال گریه آور تو مانده در آفتاب پیکر تو کهنه پیراهنی است در بر تو در همین لحظه های آخر تو آمده پیش تو برادر تو آمده شاه بی کفن زینب به رگش باز بوسه زن ، زینب ... 🔹 🔹 ای ذکر نام تو نمک روضه ها حسین شکر خدا که با تو شدم آشنا حسین سردرب خانه تو نوشتند از ازل آقا شد هر کسی که شد اینجا گدا حسین آلوده تر زمن نبود بر درت ولی آقاتری از اینکه برانی مرا حسین ((لطفی که که کرده ای پدر ومادرم نکرد)) ای مهربانترین کسم ای با وفا حسین زهرا اجازه داد که من نوکرت شدم ورنه عزیز من، تو کجا من کجا حسین گریه کن توام،بدم، اما شنیده ام زهرا کند به گریه کنانت دعا حسین فردا که هیچ کس به کسی نیست ،مادرت خود میکند گریه کنت را سوا حسین آقا تو را به دست جدای برادرت دستم مکن زدامن لطفت جدا حسین یک عمر من به روضه تو آمدم، تو هم یک دم به شام اول قبرم بیا حسین ......... زینب چو دید راس تو را روی نیزه ها از سوز سینه ناله زد و گفت یاحسین.... موی تو بی وضو نزده شانه مادرم کی راس تو زده به روی نیزه ها حسین خاکم به سر بگو زچه خاکستری شدی دیشب مگر که بوده سرت در کجا حسین 🔹 🔹 زلف عفاف، رشتۀ دامان زینب است آیات صبر، پایۀ ایمان زینب است ایثار و پـاکدامنی و عزم و اقتدار این چار، درسِ طفلِ دبستان زینب است حبل المتینِ قافـله سالار عاشقان تا روز حشر، موی پریشان زینب است گل زخم‌های پیکر صد پارۀ حسین آیـات بی‌شمارۀ قرآن زینب است سرهای نوک نیزه همه دسته‌های گل تن‌های پاره پاره، گلستان زینب است آن نیزه‌ای که خصم به قلب حسین زد زخمش هنوز بر دل سوزان زینب است بـا یـاد صبح یازدهم، صبح بی حسین هر روز صبح، شام غریبان زینب است وقت
هر قطره دریا می‌شود وقتی بیایی صحرا شکوفا می‌شود وقتی بیایی آئینه در آئینه در آئینه لبخند دنیا چه زیبا می‌شود وقتی بیایی چیزی شبیه آن‌چه در باور نگنجد مانند رویا می‌شود وقتی بیایی رمز تمام قفل‌های بسته ما یک لحظه پیدا می‌شود وقتی بیایی یوسف که در مصر ملاحت پادشاه است محو تماشا می‌شود وقتی بیایی در باور ما ریشه دارد وعده وحی فتحا مبینا می‌شود وقتی بیایی تلخ است صبر و انتظار اما به کامم شهد گوارا می‌شود وقتی بیایی آن پرچمی که عصر عاشورا زمین خورد در کعبه برپا می‌شود وقتی بیایی بر نیزه آیاتی که ثارالله می‌خواند تفسیر و معنا می‌شود وقتی بیایی یابن‌الحسن عقده ز کار بسته ما با لطف تو وا می‌شود وقتی بیایی 🔹 🔹 دوریم از رخ ماه، أین بقیة الله ماندیم در دل چاه، أین بقیة الله دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیة الله یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم با ما کمی بیا راه، أین بقیة الله ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه، أین بقیة الله یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیة الله مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر أین بقیة الله، أین بقیة الله آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده از سینه می کشم آه، أین بقیة الله هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیة الله یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را مانده است تشنه لب شاه... أین بقیة الله افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت در دست شمر گمراه، أین بقیة الله 🔹 🔹 شیعه غم هجـــر امام مُنتظَـــــــــر دارد در چشمها اشگ و به دل سوز جگر دارد باید توسل کرد و گفت «الغوث یامهدی» مولا ازاین درد و پریشـــانی خبـــر دارد وقت سحر برخیز استغفار کن جانم تـــوبه بــرای درد بی درمان اثر دارد باور کن از درد وبلا دور است عبدی که حال مناجات و دعا ،اشگِ سحــــر دارد اصلا خبر داریم ؟سبکِ زندگیِّ ما... بهر امامِ عصـرِ ما خونِ جگــر دارد اصلا خبر داریم ؟ باتیرِ گناه ما... گاهی زبانم لال، قلبش زخم بردارد اصلا خبر داریم؟ مولا درنماز شب... بهر خطای شیعیان اشگِ بصر دارد ای وای بر حال رعیت که به جای خِیر بهــــــرِ ولیِّ نعمتِ خود دردِ سر دارد یک بار از دل بر ظهـــور او دعا کردیم؟! مولا که از ما فِی الضمیر ما خبر دارد... «عَجّل لِمُولانَا الفرج» گردیده تشریفات کو عاشقی که واقعا دیده به دَر دارد؟! تازه دعای حضرت مهدی ا ست ،حِرزِ ما ورنه گنـــــــــاهِ ما عـذابِ بیشتـــــر دارد دائم بگو «مولاتی یازهــرا اغیثینی» زهرا به احوال حسینی ها نظــر دارد 🔹 🔹 دمِ صبح آمده ام، چون به دمت محتاجم خیمه ات کو! به غبار قدمت محتاجم گریه ام از سر بیچارگی و دربدری است دلخوشی همه عالم! به غمت محتاجم ریشهء رشد مرا خاک گناهم سوزاند منِ تاریک، به نورِ حرمت محتاجم آنقدر خیر رساندی که بدعادت شده ام دست من نیست اگر بر کرمت محتاجم شرم دارم به کسی رو بزنم غیر خودت تا گدایم به زیاد و به کمت محتاجم کمتر از مورم و مامور سلیمان نشدم به حسین و نظری باعظمت محتاجم یاعلی ماه رجب آمده دستم خالی است به دعای تو و صاحب علمت محتاجم کن نگاهی که پُر از دردم و بی درمانم به طواف حرم محترمت محتاجم 🔹 ذاکران امام حسین