ــــــــــــــــ
ایدهها از «واقعیت» میآیند. همان جرقه ذهنی به وقت برخورد با آدمها، شنیدن یک پادکست، دیدن یک فیلم و مواجهه با هر چیزی که ناخودآگاه سر راهمان قرار میگیرد.
کماند ایدههایی که چهارچوب قدرتمندی دارند و در لحظه میتوان داستانشان را نوشت.
هوشنگ مرادی کرمانی، در کتاب خمره، دست گذاشته روی یکی از سادهترین ایدهها.
او در این کتاب توانسته با قرار دادن خمرهای در مکانی خاص، نسبت به آن، آشناییزدایی کند.
دستمایهٔ اصلی داستان، خمرهٔ مدرسهای است که شکسته و مواجهه با بچههایی است که برای خوردن آب، مجبورند بروند سرِ چشمه.
قصهای که باعث شناخت مخاطب از آدمهاییست که هرگز با آنها نزیسته. قرار گرفتن در روستایی است که هیچوقت پا در آنجا نگذاشته. و این همان کاری است که نویسنده بهخوبی از پس آن برآمده و توانسته آنطور که باید، مخاطب را با خودش در کوچه پسکوچههای روستا، همراه کند. قلم مرادی کرمانی آنقدر لطیف و شیرین است که هرمخاطبی را سر ذوق میآورد. با اینکه مخاطب اصلی این کتاب، نوجوانان هستند.
#خمره
#هوشنگ_مرادی_کرمانی
#انجمن_کتابخوانهای_مبنا
@zaatar
۲۷ آبان ۱۴۰۲