eitaa logo
کانال زادگاهم تویه دروار
784 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
79 فایل
ارتباط با کانال: @mohammadtavakoliyan
مشاهده در ایتا
دانلود
📚📚📚📚📚 🗓۲۴ آبان ، روز و 🔘جا داره در روز کتاب و کتابخوانی، را به همه همولایتی‌های عزیز معرفی هاکُنیم. ☑️تهیه این کتاب دو جلدی دانشنامه تویه‌دِروار که شامل مجموعه‌ای اِز لغات و تِمثال‌های رایج و ضرب‌المثل‌های تویه‌دِرواری و بازی‌ها و آداب و رسوم ولایِتمان ، بزرگان و مفاخر و مشاهیر همولایتی‌ و معرفی کامل تویه‌دروار بو ، به همه همولایتی‌های عزیز توصیه بو . آداب و رسوم ولایِتمان را یادمان نشو و زنده نگه بداریم ... مؤلفین: 🔰 تلفن تهیه دانشنامه : محمداسماعیل کلانتری : ۰۹۱۱۵۷۰۰۸۰۶ علی افضلی : ۰۹۱۱۱۵۵۵۴۶۵ ۰۹۲۱۴۲۳۵۴۶۵ @zadgahamtuyehdarvar
ناسوره تن دارُم نَخوشِ احوال دیمُم را مَچ هاکُن دست شانی یُم وال مُنی واسری تِی کَش خُجی جائه هنوز تِرسُم روبارپی اِز سگ و شال دَکُن جامه تنُم، پولکشا دَچین جوروب لینگُم دَکُن بی یِر پَشِلوال تنور جا در بی یِر سیرو و کِشتا تا دلجا بَزِنُم اِز ذوق بال بال تومِی و بادام و سونو حِلواسان دَره اِز کیوانی ، گزینه ای مال ؟ هنوز محتاجتُم ، اسپی بَبه مو الُف قَدُّم بَبه ، تِی واسری دال دَرُم خُسُم نَنَه جان ، چشم به راهتُم اگر بی یِی به خوم خار بو مُنی حال 🌷🌷🌷🌷🌷 تنم دردمند و حالم ناخوش است صورتم را بوسه بزن و دستت را روی شانه ام بگذار آغوش تو برای من جای خوبی است هنوز هم از سگ و شغال کنار رودبار میترسم جامه را تنم بپوشان و دکمه هایش را ببند جوراب را در پایم کن و شلوار پشمی ام را بیاور از توی تنور، کلوچه و کشتا را در بیاور تا با شوق و ذوق دلم بال بال بزنم مغز هسته زرد آلو، بادام، سمنو و حلوای سیاه هنوز از دور اندیشی در گودال انباری مخفی داری ؟ هنوز محتاج و وابسته به تو هستم با اینکه موهایم سفید شده است قد رعنای من که همچون الف بود ، از فراغ تو چون دال خمیده شده است دارم میخوابم مادر جان ، چشم به راهت هستم اگر امشب به خوابم بیایی ، حال من خوب میشود. 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 با احترام : 97/12/5 @zadgahamtuyehdarvar
اُما قدیمی ها ، غَلبه بِشنُفتِیم و حتی بَدی ییم که سالهای نه چندان دور ، وقتی مهمانی به ، مردم مَجیمه یا دوری دِله ، غِذا خوردن . هرکی تا اِسا نَدیه ، این عکس قدیمی دله بینه . 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ارسال : @zadgahamtuyehdarvar
دُمی کوتاه چو روید پشت گوسفند تویه دروار به این نوع (زل) بگویند ولی هر دم که پهن است و قلمبه بود موسوم به(دمبل) یا که( دمبه) تودروار دنبه دار باشد فراوان که بسیار طالبند بر چربی آن تا آنجا که شده است ضرب المثل او ( تو که لار بچری پس دمبیت کو) و یا گوشتی که لخم است و بی چربی بگویند( جای زل کاش دمبه دار بی) نوشتار شد زل و دنبه ز گفتار ز ماک ماند به یادگار در @zadgahamtuyehdarvar
🌺🍃🌺 بیاید سرزده بر سفره مهمان تعارف کرده اورا مرد میزبان بداد پاسخ:(بَخوردیوم و سیرُم بیامیوم که تِی خور بیگیرُم) ولی نرم نرم بیامه بر سر خوان جدا کرده ز مرغش سینه و ران چو تکمیل خورد ، الهی شکر همی گفت درون میزبان، یکسر بر آشفت ( بیامِی اینجوری خور بیگیری سر سیری و لقمه پنج سیری)؟! 🖌 🌺🍃🌺 @zadgahamtuyehdarvar
💥دَپیچی خَوِری در ده و در شهر اَمروز اِه سالروزِ عَلیِّ اکبر (ع) نگه داری هاکُنِه اِز جوآنان شفیعِشان بَبو در روزِ محشر با احترام: ۹۷/۲/۸ @zadgahamtuyehdarvar 🌺 🍂🍂 🍂🍂🌺 🌼🌸 🍃🍃
🔰مستند مِلباجی ♻️دهه چهل خورشیدی در میرمشهد کوچه ساری ، پیرزنی تنها در همسایگی ما زندگی میکرد که معروف به مِلباجی (ملاباجی) بود و به ماهایی که هنوز به دبستان نرفته بودیم ، قرآن می آموخت . اول عم جز و بعد روخوانی . گاه گداری وسط خواندن قرآن ، از جای خود بر می خاست. با قامتی خمیده و عینک ته استکانی که دسته های کشی اش را پشت گوشش بند کرده بود، به بعضی کارهای روز مره اش می‌پرداخت . مثلا حیاط را جارو میزد و یا پخت و پزی میکرد . ما هم فرصت را غنیمت شمرده، چند خط را جا می‌گذاشتیم تا زودتر از آنجا خلاص شویم. اما او که گوشش به ما بود متوجه می‌شد و به زبان مازندرانی میگفت: -هووی ! کِلام خدا را سَر بیشتی! اِز سَر بخون. ماه رمضان بود و خانمهای میرمشهد کوچه در حسینیه سیدسر زیر نظر ملباجی ، مقابله قرآن داشتند و هر روز خواندن یک جزء از قرآن را بین خود تقسیم می‌کردند. ملباجی از روز قبل و به صورت نوبتی یک نفر از بچه ها را انتخاب میکرد تا در آن جمع حاضر شود و قرآن بخواند که افتخار بزرگی بود. پس از کلی چشم انتظاری بالاخره نوبت من هم فرا رسید و قرآن به دست‌ کنار خانمها نشستم . آن روز ملباجی نیامده بود و مدیریت جلسه با خانم دیگری بود. من مثل بقیه قرآن را باز کردم . نوک کاغذ نشانه را که شبیه پیکان بود، روی آیات میسراندم و همراه با قاری پیش می‌رفتم که در چوبی کهنه حسینیه با صدای خشکی باز شد و ملباجی با کلی تاخیر وارد شد . وقتی یکی از خانمها علت راجویا شد ملباجی به زبان مازندرانی گفت: -رَمضون کار دمبال دئیمه امروز و نه کمر بِشکسته. یکی پرسید: رمضون نفتی؟ سرش را به عقب تکان داد و گفت: -نا! یکی دیگر پرسید: -رمضون قَلِچی؟ باز گفت:نا! رمضون پالون دوج ؟ رمضون کوب روش ؟ رمضون گاریچی ؟ هی پرسیدند و او هم مدام سرش را به عقب حرکت میداد و میگفت نا . یک نفر که حوصله اش سر رفته بود با ابروهایی درهم گفت: -خدا تی سِره دَر رِه چو هاکانه، اَمه راسته که دیگه رمضونی نموندسته ؟! ملباجی لبخندی زد و گفت: -اتا دَره که همه وِره اِشناسننی. زنها همدیگر را نگاه کردند و با چینی در چانه، سرشان را به طرفین تکان دادند. و او ادامه داد: -اَمروز چندم مورمضونه؟ یکی گفت: -پونزدهم. قه قه ای سر داد و گفت: -همینتا وسه باووتمه رمضون کمر بشکسته ! با احترام ۲۶ اسفند ماه ۱۴۰۳ مصادف با پانزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۶ @zadgahamtuyehdarvar
‍ سلام. چند خطی درباره که یکی دو هفته دیگر فرا میرسد ، تهیه کردم که خلاصه ای از پژوهش و آقای است که در کتابچه ای تحت عنوان (جشن ها و آیین های نوروزی ساری ) جمع آوری شده است. اگر دوستان اطلاعاتی در باره اجرای متفاوت این مراسم در ولایت خودمان دارند ما را هم بی نصیب نگذارند. برگزاری جشن سور یا آتش، قبل از عید نوروز یکی از رسوم کهن این دیار است. آتش نماینده فروغ ایزدی و پاک کننده هر پلیدی است و ایرانیان معتقدند که با این جشن تمام پلیدی های سال کهنه از بین میرود. بررسی ها نشان میدهد که این جشن در چهارشنبه آخر سال مربوط به دوران اسلامی است و قبل از اسلام ایام هفته وجود نداشت و مسلمانان ایرانی با تفکرات اعراب مبنی برنحس بودن روز چهار شنبه این مراسم را برپا کردند( دشتی 1386:115) چهار بودنش شاید معرف چهار فصل سال باشد و با پریدن از روی آتش ، درد و رنج و بیماری بیرون رفته و شادابی و سلامتی باز میگردد( یوسفی 32:1392 ) در اغلب روستاهای مازندران، بعد از آتش افروزی ، دوشیزگان خاکستر آتش را از خانه بیرون برده و در کناری میریزند. سپس آن دوشیزه به در خانه خود آمده و در میزند. از درون خانه یکی میپرسد( کیه؟! ) دختر جواب میدهد( منم ) دوباره میپرسند ( از کجا آمده ای؟! ) جواب میدهد( از عروسی ) میپرسند( چه آورده ای؟! ) میگوید (تندرستی ) و آنگاه بوته های گون و نی و ساقه برنج میگذارند و غروب آتش روشن میکنند و از روی آن میپرند. سالخوردگان مقدم ترند و اینگونه تکرار میکنند :( مِن پِرمبه ته سَر ، مِه زردی تِه ، تِه سرخی مِه ) در این روز آشی موسوم به( تِرش آش) میپزند که در آن 40 گیاه از جمله گزنه میریزند و بین همسایه ها تقسیم میکنند و اعتقاد دارند که به اموات میرسد و ترشی آش هم اظهار دلسردی از سال کهنه است. رسم دیگر این روز قاشق زنی است که جوانان چهره خود را می پوشانند و به در خانه دوستان و بستگان میروند و آنقدر با قاشق به کاسه مسی می کوبند تا صاحبخانه در راباز کند و هدیه ای چون شیرینی و آجیل چهارشنبه سوری به او بدهد .( تمیم داری 252:1391 ) . 🌷🌷🌷🌷🌷 با آرزوی تندرستی و حفظ آداب و رسوم ، 97/12/13 @zadgahamtuyehdarvar
🔘 جمعی از تویه دِرواری های مقیم ساری که احتمالاً عروسی "حاج نعمت وفایی نژاد( فرهنگی باز نشسته، گل محمدی عمو ) بِه ، که عکسی دِله دَنیه . از راست : مرحوم محمدعلی رستمیان ، مرحوم رجب محمودی ، حسین کلانتری، مرحوم محمد باقر کلانتری ، مرحوم تقی کلانتری، حاج سعدالله رستمیان ، مرحوم موسی وفایی نژاد ، احتمالا محمد حسین کلانتری معروف به دایی مَندحسین و یک خُردی پِسِری ، حدود سال 43_44 ه ش *⃣*⃣*⃣*⃣*⃣ ارسال : @zadgahamtuyehdarvar
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 همیشه در طوایف و قبایل نکاح است بین آنان از فضایل کند کس قصد وصلت با غریبه حذر دارند و گویند دل فریبه از این رو در قدیم اینگونه پندار رسومات بوده است در : ( تویه دِرواری عروس اگر کل و کور خُجیر تِره از آن غریبه ای حور دوغ ترش و تَل محلی بَخور خجیره کره ی غریب را نخور ) 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✍ @zadgahamtuyehdarvar
🔘بعد از پیروزی انقلاب ترانه ای حماسی ، منتشر شد به نام مشتی پلوری ، که زنده یاد ابوالحسن خوشرو آنرا اجرا کرده بود. در بخشی از آن به دختری اشاره می‌شود به نام خانم باجی که در روستای افتر ، مشتی زخمی را پیدا و معالجه می‌کند. چندی قبل به علت فوت یکی از بستگان سببی به روستای افتر رفتم و در فرصتی که حاصل شد از قدیمی های بومی که در هنگام خردسالی ، خانم باجی سالخورده را به چشم خود دیده بودند تحقیقاتی به عمل آوردم. معلوم شد که او و همسرش سالها پیش به رحمت خدا پیوستند و نوادگانش نیز با رها کردن خانه قدیمیشان ، جلای وطن کردند و هیچ نشانی از آنها در دست نیست. امیدوارم مقبول طبعتان واقع شود... 👇🎶🎶🎶🎶
🌹🌹🌹🌹 برنجی شیپورا بَزِن رفیق جان دَپیچه از قوشه تا دشتبومان جشن ملی مانه ، اینان نوساله و و 🌺 بازُم تُوئِستانو نیمه ی مُرداد روزِ نوسال بَشیم در صبح بامداد همه اِز تَه دِل بَزِنیم فِریاد تویه دِرواریُم مُن وَطِنُم آباد ✍ 🌹 سِلام هِمراهانِ عزیز صبحتان بخیر و شادی الهی که سالُم و سِلامِت بین . سالهای سال زنده بین و جشن سنِّتی نوسالا برگزار هاکُنین . ✍ 📸 @zadgahamtuyehdarvar