eitaa logo
کانال زادگاهم تویه دروار
642 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
58 فایل
ارتباط با کانال: @mohammadtavakoliyan
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰مدیرعامل شهرک‌های صنعتی استان: 🛑🏭عملیات اجرایی «ناحیه تویه‌دروار» دامغان با اعتبار ۳۳ میلیارد تومان آغاز شد 🎤محمدرضا باقری با بیان اینکه عملیات اجرایی ناحیه تویه‌دروار در شهرستان دامغان آغاز شد، تاکید کرد: عملیات پروژه عمرانی عملیات خاکی، جدول‌گذاری و شبکه توزیع آب در ناحیه صنعتی تویه‌دروار شهرستان دامغان از امروز آغاز شده است. 🔚وی با بیان اینکه برای اجرای این طرح ۳۲۹ میلیارد و ۸۰۰ میلیون ریال اعتبار در نظر گرفته شده است، افزود: اعتبارات این طرح از بودجه داخلی شرکت شهرک‌های صنعتی استان سمنان تامین شده است. ✅کانال @zadgahamtuyehdarvar
🔰در دیدار اعضای شورای وحدت تویه دروار با نماینده مردم دامغان مطرح شد؛ 🛑🏭اخذ جواز تاسیس ۱۰ واحد صنعتی و تولیدی در ناحیه صنعتی تویه دروار 🎤امین فولادیان در این دیدار با بیان اینکه با تلاش‌های صورت گرفته الحمدلله تمام روستاهای تویه دروار در حال پیشرفت هستند از اخذ جواز تاسیس نزدیک به ۱۰ واحد صنعتی و تولیدی در ناحیه صنعتی تویه دروار خبر داد. 🔚گفتنی است ناحیه صنعتی تویه دروار یکی از پنج ناحیه جدید صنعتی در شهرستان دامغان بود که با تلاش و پیگیری نماینده مردم دامغان در اسفندماه ۱۴۰۱ مورد بهره‌برداری قرار گرفت.. ✅کانال @zadgahamtuyehdarvar
‍ با سلام . چه جوری در گذشته دور ، سیو (سیب) و بِرِمبِکی میوه را این کدبانو نگهداری کِردِن ، بدون امکانات و یخچال ، تا عید نوروز که در سفره عید خیلی از خانوادها این میوه زیبا و خوش سیما و خوش خوراک را تا عید داشتِن !!!! طریقه نگهداری : در گوشه انباری دور از سرمای آن چنانی تویه در وار ، کف زمین یک لایه کاه پهن کردن و این میوه را بغل هم روی کاه خُوساندِن ، قسمت انتهای میوه یا دم میوه به طرف بالا قرار گِت ، به محیط یک متر مربع یا بیشتر و بعد از اون دوباره یک لایه کاه به صورت قبل روی میوه کِشین ، این کار ادامه داشت تا انتهای محصول و این لایه کاه باعث به میوه از یخ زدگی در امان بو و گاه گاهی هم کد بانوی خانه این مادر زحمت کش میامه سری بهش زه و اونهایی که احتمال فاسد بَبینِشان به ، اون میوه را از میوه سالُم جدا کرد ، که بقیه سالُم بُمانِن و هر موقع برای استفاده برای شُو نشینی و شُو چله خواستِن از یک گوشه آرام بر داشت کردن که بقیه صدمه نِینِن و انگار شیشه را بغل هم قرار دین که این قدر با احتیاط برداشت انجام گِت . این به طریقه نگهداری سیو پاییزه و برمبکی میوه در تویه دروار در گذشته و بدون یخچال . 📸🖋 دی....ماه......1399.....خورشیدی 🍐🍏🍐🍏🍐🍏🍐🍏 @zadgahamtuyehdarvar
سلام ، یادش بخیر ... گَت ننم (خدا بیامرز) سورِک انگور را بند دَموِست و خانه ای دِله اُوزان کِرد ! تعجبُم این به چه جوری تا عید انگور سالُم مانه ؟ یک روز از او بَپُرسیُم ، گَت ننه چُمکنی که انگور را تا عید داری ؟ بَگُت وَچه جان یک فن داره ، هزار کرشمه ! بَگُتُم یعنی چه ؟ بَگُت اولا انگور را شهریور که بَرِسی کیسه کِشیم ! دوما وقتی میزان بَخورد ومچینیم ! سوما خُجیراشا (خوبهایش را) بندی دیم اُوزان کنیم ! مهم این کار اِه که یک دانه سالُم را چینیم و تُک (نوکِ) خوشه فرو کنیم تا اُو (آب) که کِشه از همین دانه بَکِشه !! و انگوری خوشه خشک نَمبو ! روحشان شاد که همه اینها با تجربه تُمام بَبین عمرشان به ! ✍ @zadgahamtuyehdarvar 📸
🍐 بِرِمبِکی میوه (گلابی پاییزی) 🍐بند دَکِشییِن تا سالُم بُمانه و زُمِستانی شُوهایی شُوچِرِه بَبو (شب چَره شبهای زمستان باشد) @zadgahamtuyehdarvar 📸 آبان 1400
دروازه بابل ساری، سال ۱۳۴۵ خورشیدی راکب دوچرخه کلید دار گاراژ پیرزاده @zadgahamtuyehdarvar
سلام همولایتی عزیز🙌 پنج شنبیتان شادمان تِر اِز هر روز 🍂 الهی دلتان پر اِز شادی🍂 خانیتان پر اِز عشق عشقتان پر اِز صداقِت 🍂 نان سُفریتان پر اِز برکِت زندگيتان پر از مهر و صمیمیِت🍂 و امیدتان به خـدا بو در همه حال. 🍁 🍂 🍁 ✍ 📸 @zadgahamtuyehdarvar
🌹سلام علیکم. حتما در زندگی روزمره براتان پیش بیامی به یکجا هایی برخورد کنین ، که آنجا را قبلا ندی بِین (ندیده بودین)  ولی آن محل بنظرتان خیلی آشنا میا ، شاید آن فضا را خُویی دله  بَدی بِی (دیدی)؟  به هر حال یک حس درونی از دلبستگی و علایقتان به آن محل خبر دی ، دوست داری به عمق تاریخ بَشی و اطلاعات ویشتری از آنجا به دست بیری. هر وقت از نزدیک تکیه   واقع در سراج رد بیم، دلُم هُواشا کِرد ، اما یک بهانه ای پیش میامه که دیدنشا به بعد موکول هاکُنم. یکبار با دایی اُم حاج کرُمعلی وفایی نژاد "مرحوم خانم ماه بی بی پسِر" تنها بازمانده از هشت تن وچاش ، از جلوی دکان مرحوم خطیبی رد بیم ، سؤالی از تکیه ملا نصراله هاکردم ، ایشان توضیحاتی بِدا. هر سال که برای دسته روی روز تاسوعا از آن محل رد بیم یک فاتحه برای درگذشتگان مدفون در این تکیه   قرائت کِردُم ، ولی نِمتانستُم دسته را ول هاکنم و از نزدیک این تکیه را بِینُم. چند وقت پیش در جایی میهمان بِیم (بودیم) که دایی علی آقا (حاج کرمعلی) و آقا سعید خطیبی از مدیران ارشد ناجا  هم حضور داشتن. سراغ مزار حاج اجداد مادری را بِگِتُم. دایی علی آقا بَفِرماین ، قبر ایشان در تکیه ملا نصراله قِرار داره. مثل اینکه هنوز بچه شش هفت ساله اُم ، به دایی علی آقا عرض هاکردم ، دایی ایندفعه که تویه دروار بشیم ، اول از هر کاری دلُم خواهه بَشیم تکیه ملانصرله را بینیم و سر مزار جدمان حاج ملا کریم فاتحه ای بخوانیم . از این اراده و خواست قلبی چند روزی نگذشتی به ، اتفاقا بشیم تویه دروار ، بعد از ظهر همان روز پسر خاله اُم "حاج حسین خطیبی" و "آقا سعید"   بیامین باغستان مُنی دیدِن ، چون تنها بیم ، حاج حسین بَفِرمایی اَمشو باید بشیم بالایی و شُو اُمِی خانه بُمانی. نزدیک غروب به ، وقتی نزدیک خانیشان برسیم ، یادم به تکیه ملانصراله دَکُفت ، عرض هاکردم پسر خاله خیلی وقته آرزو دارُم این تکیه را از نزدیک بِینُم و هی به بهانه ای دنبال دَمکُفه ،، شما لطفا راهنمایی هاکُنین. حاج حسین خطیبی از معدود افراد بالای هفتاد سال سن ولایِت اِه، با حافظه قوی ، حضور ذهن بسیار عالی و کم نظیر ،  علاقمند به تاریخ ولایت  با داشتن اطلاعات ذیقیمت از اصل و نسب بزرگان ولایت تویه دروار . هر بار که توفیق داشتیم  در خدمتشان دَبُم( باشم) اطلاعات جدیدی از ایشان کسب هاکردیم، بهر حال روانه تکیه ملانصراله هابیم. حاج حسین دروازه دو لته را واج هاکِرد وارد حیاط تیکه هابیم ،(شدیم) قبل از هر توضیح وظیفه خود دانم از توجه و احترامی که برادرمان آقا ناصر ادیبی  ، حاج حسین خطیبی و سایر دوستانشان برای باز سازی و سرپا نگهداشتن این میراث با ارزش توبه دروار بَکِشین  قدر دانی هاکنم و امیدوارُم عزیزان شرح کامل تاریخ این مکان معنوی را به اطلاع هم ولایتی ها بَرِسانِن. وقتی وارد این تکیه هابیم و حاج حسین با آن کلام شیرینش از مزار  کسانیکه در این خاک ریشه دارند ،  شرح دا ، دلم روشِن هابه و خدا را شکر هاکردِم ، بنظِرُم وقتی اراده اینجانب برای دیدن این محل قطعی بَبه ، این روح بزرگ حاج ملا کریم به ، که اسباب حضورُم را فراهم هاکرد . اگر چه دیر هنگام باز هم خدا را شکر  توفیقی حاصل هابه که بر سر مزار جدمان ( پدر مرحوم خانم ماه بی یا دده مابی صاحب آسیاب ، مادر بزرگ اینجانب زیر دست حسینیه ) عرض ادبی داشته بیم و به ریشه هایی که در خاک تویه دروار داریم بیشتر واقف هابیم . اما داستان تعمیر این تکیه بوسیله  هم شنیدنیه. ملا قاسم هر سال در جایی روضه خوانده ، اما یک سال وقتی شو(می رود) محل هرساله ، کِسی جاشا بِگِتی بی ، راهی تهران بو ، موقتا نزدیک میدان توپخانه در یک مسافر خانه مستقر بو . فِراداش بطور اتفاقی همراه یک دسته ای راه هُمکُفه که بطرُف باب همایون  ، تکیه دولت شین . از قرار معلوم در آن تکیه "ناصرالدین شاه" ده روز روضه خوانی داشته و خودش ایج میامی پای روضه. ملا قاسم که این موضوع را فهمه پهلوی خودش با خدا یک قرار و مداری وامله و نیت کنه خدایا اگه مُنی وضع بیگیره و خوب بَبو( شود) شُم تکیه پسر عمویم ملا نصراله را تعمیر کنم . ملا قاسم شو تکیه دولت وینه اونجا کلی آخوند و ملا دَرِن ، کِسی اورا تحویل نیمگیره ، یک آخوند با گَت عمامه ایج مِنبری سر نشته. ملا قاسم همین دری کاپ هومشینه ، ناصرالدین شاه وارد بو ، به سرش زنه راست بو ، وامِستاره با صدای بلند و رسا یک خوشآمدی گوئه( حاج حسین خیلی قشِنگ ذکر کرد ) هل من ناصر ینصرنی ، یا حسین ، آیا کسی بود ؟ حسین را یاری کند ؟ ناصر آمد ، یاریت یا حسین ، ، ناصرالدین شاه از کلام ملاقاسم خیلی خوشش میا و دستور دی باید ایشان ده روز اینجان روضه بخوانه. خلاصه بعد از دهه یک پول و پله خوبی به ملا قاسم دین با یک اسب و گماشته رستِنِش ولایت و برای هرسال روضه خوانی دعوت بو.