﷽
«بابا جعفر! ول کن... »
بسّه! کمتر سخن از خدمت ناقابل کن!
بابا جعفر ول کن!
بحث کمتر ز من و دورهٔ پُرمُشکل کن!
بابا جعفر ول کن!
هی نگو از منِ مخلص که صداقت دارم!
جان تو بیزارم!
بنشین و سخن نغزِ مرا کامل کن!
بابا جعفر ول کن!
هی نگو از من و از اینهمه دستاوردم!
بنده خدمت کردم...
گوش کن حرف مرا جعفر و کم دل دل کن!
بابا جعفر ول کن!
من که گفتم: «پی این کار نبودم اصلاً،
گیر افتادم من!»
کم بگو: «حال در این واقعه، اِل کن! بِل کن!»
بابا جعفر ول کن!
گوش کن حرف مرا خوب که خُلقم تنگه!
چایِ من کمرنگه!!!
چایِ پُررنگ نشد، بحثِ منو کنسل کن!
بابا جعفر ول کن!
هی نگو: «توی وطن مشکل پیری داریم!»
یا «چه گیری داریم!»
اندکی فکر بر احوالِ منِ سینگل کن!
بابا جعفر ول کن!
کی میگه دشمنی داره با ماها، بابا! کو؟
بد نَشین با باکو!
مهربون باش چو من، دشمنی رو باطل کن!
بابا جعفر ول کن!
بگو به هر کی طرفدار من و یار منه:
خوب پارو بزنه!
ول کن این معرکه را! جستوجویِ ساحل کن!
بابا جعفر ول کن!
من اصن حوصلهٔ حرف ندارم، جعفر!
کار بشه جم جعفر!
دس بگیر بحثو دیگه کارو خودت هَندل کن!
بابا جعفر ول کن!
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#طنز
#اعتراض
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«یا اشک... »
میگویم از شرح فراق خویش با اشک
گویاتر است این روزها از واژهها اشک
پیغام ما دلدادگان را میرسانی؟
سویِ قتیلِ اشکها امروز، یا اشک!
خون خدا روی زمین کربلا ریخت
میریزد از اندوه او حتّی خدا اشک
در حیرتم دنیا چرا باقیست؟ وقتی
میریزد از غم، حضرت خیرالنّسا(س) اشک
لبیکگویش یک جهان هستند با چشم
دارد به لب هر ثانیه «یا لیتنا... » اشک
در اربعینش باز از هر سویِ عالم
جاری شده سوی زمین کربلا اشک
از جادههای اربعین ماندیم؛ امّا،
با لطف و احسانش عنایت شد به ما اشک
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#پیاده_روی_اربعین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«یک اربعین غم... »
یک آسمان دارد دلِ تنگ زمین غم
با بندبند دهر گردیده عجین غم
دارند یک-یک قدسیان اندوه در جان
دارد به جانش حضرتِ روحالامین غم
در ماتم جانکاهِ ثارالله(ع)، دارند
آیاتِ نورانیّ قرآن مبین غم
از چه نمیگیریم از این داغ آتش؟
از چه نمیمیریم از این ماتم، از این غم؟
تا عالم هستی بهپا باشد، یقین هست
با قلبهای عاشقانش همنشین غم
دارد دلِ زینب(س) پس از داغِ فراقش
هر ثانیه اندازهٔ یک اربعین غم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«دلم...»
گوشهای ساکتم و عالمِ غوغاست دلم
بیتالاحزانِ حضورِ همه غمهاست دلم
ماندهام در دل این حسرت جانکاه؛ ولی،
به تو سوگند! که هر ثانیه آنجاست دلم!
ماندهام در مَثلِ «حاضر و غایب» درگیر
سادهاش اینکه: گرفتارِ معمًاست دلم
خواستم آب بنوشم، ولی افتاد و شکست
بغض صدتکّهای از روضهٔ سقّاست دلم
چهقَدَر خوب که ای خوب! مرا میخواهی!
بهتر از این چه که یک عمر تو را خواست دلم؟
تو صدایم بزن! ای جان! که بگویم: «لبیک!»
سخت درمانده و محتاج مداواست دلم
چه کسی گفته که داغ است فلان جایِ جهان؟!
در غمت داغترین نقطهٔ دنیاست دلم
ناگهان گفت رفیقی: «هَلا بیکم! زائر!»
دیدم انگار که یک قطرهٔ دریاست دلم...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«ناگفته...»
از او همیشه لطف به ماها رسیده است
ناگفته غصّهٔ دلِ ما را شنیده است
تا بردهایم نامِ دلآویز او به لب،
اشکِ روان به شوق وصالش دویده است
رودی برای محوِ گناهان ما شدهاست
هر قطره اشکِ ما که به عشقش چکیده است
تا نامش آمده به زبان، از بهار او
بر جانِ خسته باغِ شکوفه دمیده است
هرجا که یک قدم به مسیرش نهادهایم،
آن را هزار مرتبه با لطف دیده است
شکرِ خدا که حضرتِ خون خدا، حسین(ع)،
ما را برایِ لشکر خود برگزیده است
شرمندهام همیشه برایِ سپاس از او
«خیلی حسین زحمتِ ما را کشیده است»
#امام_حسین_علیهالسّلام
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#پیادهروی_اربعین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
(در اعتراض به ادعای سخنگوی دولت
دربارهٔ سرباز نظام بودن جناب ظریف)
«گوسالۀ سامری... »
دل خوش نکنی که ساعتی آرام است!
گوسالۀ سامری فقط یک دام است!
گوسالۀ سامری فریبیست بزرگ
تزویرِ کثیفِ خصمِ خونآشام است
گوسالهپرست آن که در آتشِ جنگ
مشتاقِ مذاکراتِ نافرجام است
گوسالهپرست آن که در طرحِ فریب
دلخوش به مرورِ نامِ یک اقدام است
گوسالهپرست آن که در تعطیلیست
چون مِترصَدِ گلابیِ برجام است!
گوسالهپرست آن که باشد پیِ کام
هرچند مدام دیده که ناکام است
گوسالهپرست دل سپرده به ستم
کور است به آنچه روزگارِ شام است
گوسالهپرست آن که با دعویِ عقل
عمریست اسیر طرزِ فکری خام است
هرکس که به گوسالهپرستی خو کرد،
همواره شکستخوردهٔ ایّام است
روباه که سرباز نظامش گفتند،
سردستهٔ این قبیلهٔ بدنام است
گفتند به روباه که: «این ذلّتِ توست!»
گفتهست: «دقیقاً آنچه که میخوام است!»
روباه همیشه گفته از برکتِ غرب
گفتهست که: «غرب، ناجی این مام است»
گفتند به روباه: «تو را شاهد کیست؟»
گفتا که: «زنی مهاجرانینام است»
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#سیاسی
#اعتراضی
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«آه... »
ماند پایِ بینصیبم باز هم از راه... آه!
دستم از نخلِ بلندِ وصل شد کوتاه... آه!
باز هم من ماندم و واگویههای رنجِ خویش
باز هم ماندم من و این حسرتِ جانکاه... آه!
موسم مشّایه، کنج خانه با غم ماندهام،
خانه یعنی چه؟! بگو کنج اسارتگاه! آه!
خانۀ ما خانهبردوشان حریم امن اوست
جز حرم ما را نباشد خانهای دلخواه، آه!
آه برخیزد از این آتش که دارم در دلم
آتش افزونتر کند در جان من هرگاه آه
مرغ جان در کنج این ماتمسرای تنگِ تن،
میزند بر سینه و سر با طنینِ «آه! آه!»
هاتفی در جان ندایم داد: «در مشّایه است،
هرکه دارد میکشد با یادِ ثارالله(ع) آه... »
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#پیادهروی_اربعین
#بازماندگان_اربعین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«فرشچیان رفت... »
گفتند که از خامهٔ جانبخش تو جان رفت
تا عرش در این واقعه از سینه فغان رفت
پیغمبرِ اعجازسُرایِ قلم و رنگ!
با رفتنت از جسم هنر تابوتوان رفت
اعجازگر آنسان که ز سیرِ هنرت، دل،
از بوم تو تا خلوتِ اسرارِ نهان رفت
از واقعهها طرحِ شگفتانه کشیدی
آنگونه شگفتانه که هوش از سرِمان رفت!
گفتند بزرگیّ و شکوه هنرت را
هر جای جهان نام بلندت به زبان رفت
از فرش، قلم طرحِ غم انداخته تا عرش
وقتی خبر آمد به جهان: «فرشچیان رفت... »
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#استاد_محمود_فرشچیان
#سوگ_یاد
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«هلوکاست غزّه... »
هستیم به فکر خویشتن بیکموکاست
در سفرۀمان هنوز پپسی و کُوکاست!
دلبستۀ شهرتیم، خیلی شادیم!
فالوورمان در «بله» نزدیکِ دو «K»ست!
گفتیم: «بیا! که ارز بالا رفته!»
از نرخ طلا که گفت، گفتم: «بدو! کاست.»
دنیا همۀ غیرتِ من را دزدید
از دغدغه و مهر به همنوع تو کاست
از «شمر زمانه» غافلیم؛ امّا، سخت
در روضۀمان هنوز هم حالِ بُکاست!
ما مست ز بیخودیّ خود؛ در غزّه،
دارد به وقوع میرسد یک هولوکاست...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#هولوکاست
#غزه
#فلسطین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
مثنوی «اربعین در اربعین... »
داغت همیشه در دلِ تنگِ زمین است
ایّام عالم اربعین در اربعین است
پایان نخواهدداشت این داغ جهانسوز
حتّی اگر گردد چهل قرن این چهل روز
ما و جدایی از غمت؟ امکان ندارد!
تا هست عالم، داغ تو پایان ندارد
ما را جدایی از عزیز در سفر نیست
پایان این غم آخرِ ماهِ صفر نیست
کی لحظهای از داغِ جانکاه تو دوریم؟
مانند زینب غصّه داریم و صبوریم
بعد تو یارِ غصّه و همراهِ آهیم
دلسوخته در روضههای قتلگاهیم
ما از خرابه خاطری آزرده داریم
با یاد غمهای رقیّه(س) اشکباریم
دلخون ز یاد دردهایِ کاخ شامیم
سرشار خشم از دشمنان بدمرامیم
دلهایمان در روضهات آتشفشان است
رویِ لب ما نیز ردّ خیزران است
دلهای عالم بیتالاحزان است از غم
هر ماه عالم هست همرنگ محرّم
حتّی اگر با مرگ همآغوش گردیم،
حاشا از این آتش دمی خاموش گردیم!
ما سینه.چاکِ این غم جانسوز هستیم
از بادۀ این عشق بیاندازه مستیم
ما زنده از لبیکهای یا حسینیم
ما ملت اوییم، آری! با حسینیم
ناجی در این طوفان محنتزا حسین است
حلّال مشکلهای عالم یا حسین است
حتّی اگر در خانهها حسرتنشینیم
با قلبمان در جادههای اربعینیم
با عشق تو آسودهدل از هر بلاییم
در گرمیِ مرداد هم در کربلاییم
با روضههای تو سروسامان گرفتیم
ما جسم بودیم و ز عشقت جان گرفتیم
هستیم مشتاق فدا گشتن در این خط
روی لبِ ما ذکر «ارزقنی شهادت... »
راهت برای عاشقانِ حق، مسیر است
عشق تو از عزّت جداییناپذیر است
در مکتبِ مختار و کیسان عاشقانه
هستیم فکر کشتنِ شمر زمانه
با غیرتِ ما قصّۀ مختارنامه
تا کشتن شمر زمان دارد ادامه
کی لحظهای آسودگی در خاطر ماست
تا در زمانه، کربلای غزّه برپاست
وقتی ز عالم محو اسراییل گردد،
آیینِ هیاتهایِ ما تکمیل گردد
سوگند بر حق! بیهراس از این نبردیم
گر تن به تن روزی «شهید القدس» گردیم
ما را نباشد ذکر جز «نصرٌ من الله»
سیّدعلی تا هست پرچمدارِ این راه
در مکتب حق بینشان از بیم هستیم
خاکی شبیه سیّدابراهیم هستیم
هستیم در این راه پرشور و مقاوم
فرمانده ما مرد میدان، حاجقاسم
داریم در دل غیرت سیّدحسن را
داریم ما در سر سرِ بیسر شدن را
با جان و دل آمادۀ پیکار هستیم
بیگانه با بیمیم؛ چون سنوار هستیم
ما در مسیر عاشقی آماده هستیم
در راه حق یک فوج حاجیزاده هستیم
هستیم از این آستانِ عشق حامی
تا جان به تن داریم مانندِ سلامی
در سینۀ ما قابِ یادِ باقریهاست
یادِ شهیدانِ خدا همواره با ماست
در راه سرخ شیرمردانِ رشیدیم
فکر تقاصِ خونِ یارانِ شهیدیم
هستیم با جان عاشق خدمت به میهن
سرباز حق هستیم نه سربازِ دشمن!
با دشمنانِ مکتبِ حق ناظریفیم
هر خصم تا دندان مسلّح را حریفیم
بیگانهایم از سازش و تسلیم بودن
از هایوهوی دشمنان در بیم بودن
داغ تو را تا جاودانه داغداریم
روز ظهورِ نور را چشمانتظاریم
او که حضورش فصل آغاز بهار است
وقتِ خروشِ تازهای از ذوالفقار است
ما لشکر آزادگان بیشکستیم
چشمانتظار مهدیِ موعود هستیم...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#شهدای_طریق_القدس
#شهادت
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«سوختم... »
سوختم... ای جانِ من! در اشتیاقت سوختم...
ای که دل هر لحظه میگیرد سراغت! سوختم...
هر نفس با کاروانت قلب من همراه شد
هر نفس، هر لحظه، با هر اتّفاقت سوختم...
هم به ذکر روضههای اهلبیتِ اطهرت
هم به یاد تکتک گلهای باغت سوختم...
گرمیِ اینجا به قدرِ کربلا هرچند نیست،
من ولی در آتشِ داغ فراقت سوختم...
پَر کشیدم با دلم مثل کبوتر تا حرم
با نظر بر شور هر صحن و رواقت سوختم...
ماندهام یک گوشۀ ایرانِ «مجنون الحسین»
هر نفس در حسرتِ خاکِ عِراقت سوختم...
هر که سوزد صادقانه، مزدِ وصلش میدهند
با امید وصلت، ای جان! باصداقت سوختم...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#اربعین
#بازماندگان_اربعین
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei
﷽
«دمت گرم... »
ای که داری برق ما را دَمبهساعت میبری!
اجر خدمت کردنت را در قیامت میبری (انشاءالله... )
در زمان دولتِ تو شد عدالت برقرار
برق کلّ کشورم را باعدالت میبری!
مشورت با کاربِشناسان دانا میکنی
برق کشور را دقیق و بادرایت میبری
با تو مردم راحت از دورانِ بدبختی شدند
کشور ما را خودت سویِ سعادت میبری...
بس که فکر مردمیّ و بامحبّت با همه،
برق را بسیار ناز و بامحبّت میبری!
ترک عادت موجب امراض ناجوری شود
زآنسبب برقِ وطن را طبق عادت میبری
میکنی تعطیل هرجا کارگاهی هست را
کارگرها را به سوی استراحت میبری...
از میانِ وعدههایت این یکی اجرا شده:
برقِ ما را طبقِ وعده، رأسِ ساعت میبری!
خوش به حال تو! که با این شیوۀ خدمت به خلق،
دمبهدم فیض از دُعای خیرِ ملّت میبری!
نیست جُرم از تو، مقصّر آن فرانچسکوست که
بعدها هی نام او را حینِ صحبت میبری...
ای که فرمودی: «به من چه؟! -در قبال مشکلات-»
داری از مسئول بودن باز لذّت میبری؟!
در جواب شِکوه از یک نوبتِ قطعیّ برق،
برقمان را داری از فردا دو نوبت میبری...
#احمد_رفیعی_وردنجانی
#طنز
#سیاسی
#اعتراضی
#ناترازی_انرژی
#زَفَرات
https://eitaa.com/zafaraat_poem
https://eitaa.com/asharahmadrafiei