eitaa logo
دنیای زهرایی
477 دنبال‌کننده
41 عکس
5 ویدیو
0 فایل
اینجا خود زندگی در جریان است... #مامان_طلبه #فعلا_مامان_چهار_فرزندی @shahideh71
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام ونور🌸 امشب با دوقلوها رفتیم روضه الحمدلله اما سوختم💔 سراسر وجودم شرمندگی شد هی حرف آیة الله مشکینی تو سرم می پیچید که صحنه ی انتخابات مثل صحنه ی کربلا می مونه با خودم می گفتم رأی درست رو دادم تبلیغ وتبیین کردم اما اگه منم الان کربلا بودم نمی تونستم جلوی شهید شدن امامم رو بگیرم با این نتیجه امامم شهید شد💔😭 می دونید دوستان من نوعی خیلی قبل تر کم گذاشتم اونجایی که جایگاه ولی فقیه رو تو جامعه جا ننداختم اونجایی که مسیر حق رو درست تبیین نکردم وگرنه این مردم تو عزاداری ها با تمام وجود مودت اهل بیت (علیهم السلام)رو ثابت کردند. وقتی با مردم کمی صحبت می کردیم،به جز گروه اندکی همراه می شدند آره همین مردمی که وسط سختی ها بودند با اینکه پولی وسط نبود با شنیدن حرف حق،اثرات تبلیغات از بین می رفت و تایید می کردند.. مسیر هنوز ادامه داره امام زمان مون هنوز زنده است الحمدلله هنوز فرصت داریم خسته نشیم بریم با مردم حرف بزنیم،نذاریم حق مظلوم بمونه به خصوص تبیین ولایت فقیه اگه این اعتقاد درست شد،مابقی به دنبالش حاصل میشه ان شاء الله 👌✅ ✍شهیده۷۱ @zahraeii71
هوالنور🌸 وقتی از الگوی سوم زن صحبت می کنیم یعنی اینکه بن بست نداره دنبال بهانه نیست تا شروع به جزع وفزع کنه واز کمبودها بناله بلکه از دل این کاستی ها،راهکار عملیاتی بیرون میاره هدفش تغییر نمیکنه بلکه روش رسیدن به هدفش در هر برهه ای از زمان که شرایطش تغییر کرد،عوض میشه😇 به فرض مثال هدفش تربیت فرزندانی مأنوس با اهل بیت(علیهم السلام)هست خب اگر همسری همراه داشت، با تلاقی ساختن خاطرات خوب وخوش از هیئت رفتن ها این بستر مهیا میشه اگر خودش شرایط جسمی همراهی را نداشت،اما در اطرافیانش بودن کسانی که همفکر با اوهستند از این ظرفیت استفاده میکنه🤩 اگر باز جو خانوادگی طوری بود به هر دلیلی اجازه خروج خود و فرزندان از خانه نبود،بساط هیئت خانگی رو برپا می‌کنه اگر باز فضا انقدر سنگین بود که شرایط این هم وجود نداشت،از کتاب هایی که به صورت روان و جذاب از اهل بیت علیهم السلام صحبت کردن،استفاده می‌کنه لالایی ها رو بر همین اساس میخونه و و و... بلاخره اینکه بن بستی وجود نداره😉 خب همین صدق پیدا می‌کنه روی بقیه ی موضوعات مثل مخالف بودن همسر با ادامه تحصیل یا منع صله ی رحم یا منع حضور اجتماعی (که میشه بدون حضور ،اثر اجتماعی داشت) ✍شهیده۷۱ پ.ن:دوست دارم نظرات وتجربیات شما رو هم در این باره بشنوم❤️ @zahraeii71
هوالمحبوب❤️ خیلی اوقات از خیلی حس و حال ها می شنویم وبه سادگی از کنارش عبور می کنیم. نمی فهمیم برامون گنگ ونامفهومه مثل یک تصویری که فقط دیدیش،اما باهاش زندگی نکردی گاهی هم به خودت زور میگی چون همه میگن،تو هم باید بگی... چون همه عاشقش شدن،پس حتما تو هم باید بشی🥲 بیشتر برات یک مفهوم انتزاعی هست تا حقیقت... دقیقاً مثل این شعر که میگه بیچاره اونکه حرم رو ندیده،بیچاره تر اونکه دید کربلاتو... درکش نمی کردم چطور میشه کسی که کربلایی شده،بیچاره تر باشه آخه تا اینکه خودم رفتم کربلا بار دومم بود اما انگار بار اولم بود که دیدم حس کردم عاشق شدم🥺 کربلا رو باید رفت هرچی از روضه ها شنیدی و از حسین(علیه السلام )گفتی یک طرف وقتی روبروی ضریح دست به سینه ی ادب می‌زاری یک طرف من هر چی بگم باز میشم مثل تمام گفته هایی که گفته شده ونتونستن عمق اون احساس رو نشون بدن اصلا کلمه ای برای اون احساس ،در اون مکان خاص وجود نداره چنان ذوب در محبتش میشی که انگار تمام وجودت پر از حسین (علیه السلام)میشه شب جمعه هم از اون شب هاست که تا خودت کربلا نباشی،نمی تونی درکش کنی ✍شهیده۷۱ ادامه دارد... @zahraeii71
شب جمعه ،بین الحرمین ۲ تسبیح ام البنین گمشده در کمال ناباوری از تو کیف بیرون اومد🤦‍♀ حالا سه دختر اصفهانی از یک طرف بی قرار شده بودن که چرا بیشتر بررسی نکردن منم از یک طرف که چرا آنقدر عجولانه قضاوت کردم و به چشمام اعتماد کردم😒 خاله که استیصال جمع ما رو دید،تسبیح ام البنین رو گرفت وگفت : عیبی نداره ،من که خریدار بودم الانم پیداش می کنیم پولش رو بهش میدیم... دخترا رفتن بین الحرمین رو بگردند،دست خالی برگشتن😔 تازه دیدیم یا ابالفضل اینجا چند تا خانم فروشنده ی تسبیح دیگه هم هست،حالا چطور از مردم نشونی بپرسیم🤕 خاله هم یک قسمت دیگه رو گشت،وقتی ناامید از پیدا کردنش برگشت،گفت:پول تسبیح رو که میدونیم،همین رو صدقه میدیم از طرفش... اما من نمی تونستم خودم رو راضی کنم،یک لحظه هم بی خیال حالت چشمای غمگین و مستأصل خانم فروشنده نمی شدم. این بار من پاشدم،گفتم بلاخره پیداش می کنم. همین طور که به سمت حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام قدم برمی داشتم،زیر لب زمزمه می کردم:آقا جان!برای من پیدا شدن این خانم مثل گشتن سوزن تو انبار کاهه ،اما برای شما که کاری نداره خودتون به دادم برسید،من چه طوری حقی که ناخواسته به گردنم اومده رو ادا کنم من اشتباه کردم،اما شما کمکم کنید اشتباهم رو جبران کنم چهارده صلوات از طرف مادرتون ام البنین هدیه می کنم به شما،ان شاء الله صلوات چهاردهم خانم پیدا بشه همین طور که زیرلب صلوات می فرستادم،اشکامم می ریخت🥺 صلواتام تموم شد و خبری نشد. با خودم گفتم حتما حکمتی داره که نشد،سرم رو انداختم پایین و برگشتم سمت خاله و دوستان. نزدیکشون که شدم،خواهر بزرگه ی اصفهانی با ذوق وبغض پرید هوا:پیداش کردیم،اونقدر بوس وبغلش کردیم و عذرخواهی کردیم🥺😍 چشمم به گنبد آقا بود:ممنونم😇 همون جا به دوستان اصفهانی گفتم:ببینید با این اتفاق ،امشب،بین الحرمین چند تا درس بهمون دادن اول:انقدر سریع جبهه گیری نکن حتی اگه با چشمای خودت هم داری می بینی،بازم تأمل کن،فکر کن،بررسی کن دوم:هر وقت بین حق خودت و دیگری یک تزاحمی پیش اومد که حتی یک درصد هم احتمال دادی شاید حق دیگری به گردنت بیاد،راحت تر اینه که از حق خودت بگذری وببخشی❤️ خلاصه شب جمعه رو تا خودت کربلا و بین الحرمین نباشی،هر چقدر سعی کنی تصورش کنی مثل خودش نمیشه ان شاء الله به زودی قسمت هممون شب جمعه،کربلا،بین الحرمین ❤️🌷 ✍شهیده۷۱ الحرمین @zahraeii71