eitaa logo
ذاکرین حضرت اُمُ البَنین سلام الله علیها
1.8هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
12.3هزار ویدیو
2.3هزار فایل
به عشق چهارده نور مقدس و خانم حضرت اُمُ البَنین سلام الله علیها ❤️ کلاس تخصصی مداحی حضرت اُمُ البَنین (س) ارتباط با مدیر👇 @th_taghizadeh آدرس کانال : https://eitaa.com/zakerinehomolbanins http://mtaghizade.blogfa.com
مشاهده در ایتا
دانلود
(سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن قدر می گویم بیا، تا که بیایی با جرعه ای از چشمه‌ی کوثر بیایی... ای منتقم ما منتظر هستیم روزی با ذوالفقارِ حضرتِ حیدر، بیایی... اما آقا جان امام زمان رو بخایم دعوت کنیم تو مجلس، چجوری باید دعوت کنیم یابن الحسن اینجا عزایِ مادرِ توست باید برای روضه‌ی مادر بیایی... (روضه ی کنار بستر مادر درد دل های بچه های فاطمه ) چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بچه ها نشستن کنار بستر مادر، خیلی سخته آدم ببینه مادرش داره روز به روز، ذره ذره آب میشه چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بمیرم یه روز خوش توی این دنیا ندیدی مادر همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه خدا میدونه اگه مادر، بیمارم باشه بازم مادره اگه مادریه گوشه افتاده باشه بازم مادره، خدا نکنه هیچ مادری جوون از دنیا بره ، خدا نکنه مادری وقتی از دنیا میره بچه های قد و نیم قد داشته باشه همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه الهی واسه زخمای تنت مرهم شیم الهی دور این سفره دوباره جمع شیم اما مادر جان میشه ازت خواهش کنم که پیش ما بمونی مادر مادر میشه ازت خواهش کنم دیگه نگی عجل وفاتی، مادر میشه از خدا شفای خودت رو بخای مادر مادری کردن خیلی سخته بعد از تو برای خواهر تو که روز آخر پا شدی از بستر آی مادر فکر میکردم زخمات داره میشه بهتر نمیدونستم که بار سفر میبندی واسه آخرین دفعه داری تومیخندی میگن روز های آخر فقط یه جا دیدن لبخند رو لب فاطمه اومد اون وقتی بود که خبر آوردند بی بی جان، تابوتی که سفارش دادی آماده ست ،تا چشمش به تابوت افتاد یه لبخندی رو لب فاطمه اومد بمیرم درداتو کسی نمیدونه ای مادر من دیگه تو این خونه خوشی نمیمونه ای مادر من یادمه که وقتی توی تب میسوختی واسه ی حسینت پیروهن میدوختی کجا رفتی مادر که ما ها رو نبردی دم رفتن حسینو به زینب سپردی اون لحظه های آخر صدا زد زینب جان بیا مادر، زینب اومد کنار بستر مادر، صدا زددخترم بعضی حرفا مادر دختریه،به بابات علی نمیتونم بگم، زینب جان این کفنها رو باز کن مادر، یکی یکی کفنهارو بیرون آورد مادر، زینبم جبرائیل از بهشت برا ما چن تا کفن فرستاد این اولی برا منه ،بعد مردنم بده بابات علی منو کفن کنه، این دومی برا بابات علیه، سومی برا داداشت حسن، آه یه مرتبه زینب صدا زد، مادر ، مگه داداشم حسین کفن نداره ؟!! مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود آره والله تو کربلا همه دار و ندار حسین رو به غارت بردن، یه ساعتی اون نامرد وارد گودال شد هوا تاریک شده ،هر چی گشت چیزی برا غارت پیدا نکرد، حتی کهنه پیراهنم بردند ،تو تاریکی شب ، چشمش افتاد به انگشتر مبارک، هر کاری کرد نتونست انگشتر رو در بیاره، دیدن همونجا خنجر درآورد انگشت رو با انگشتر جدا کرد. ناله بزن یا حسین ━━━━━━─────── (سلام الله علیها ) 🎤 👇
(سلام الله علیها ) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن قدر می گویم بیا، تا که بیایی با جرعه ای از چشمه‌ی کوثر بیایی... ای منتقم ما منتظر هستیم روزی با ذوالفقارِ حضرتِ حیدر، بیایی... اما آقا جان امام زمان رو بخایم دعوت کنیم تو مجلس، چجوری باید دعوت کنیم یابن الحسن اینجا عزایِ مادرِ توست باید برای روضه‌ی مادر بیایی... (روضه ی کنار بستر مادر درد دل های بچه های فاطمه ) چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بچه ها نشستن کنار بستر مادر، خیلی سخته آدم ببینه مادرش داره روز به روز، ذره ذره آب میشه چه شبا که پای گهواره ام بیداری کشیدی مادر بمیرم یه روز خوش توی این دنیا ندیدی مادر همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه خدا میدونه اگه مادر، بیمارم باشه بازم مادره اگه مادریه گوشه افتاده باشه بازم مادره، خدا نکنه هیچ مادری جوون از دنیا بره ، خدا نکنه مادری وقتی از دنیا میره بچه های قد و نیم قد داشته باشه همه چی خوبه تا وقتی مادر باشه باشه حتی اگه بین بستر باشه الهی واسه زخمای تنت مرهم شیم الهی دور این سفره دوباره جمع شیم اما مادر جان میشه ازت خواهش کنم که پیش ما بمونی مادر مادر میشه ازت خواهش کنم دیگه نگی عجل وفاتی، مادر میشه از خدا شفای خودت رو بخای مادر مادری کردن خیلی سخته بعد از تو برای خواهر تو که روز آخر پا شدی از بستر آی مادر فکر میکردم زخمات داره میشه بهتر نمیدونستم که بار سفر میبندی واسه آخرین دفعه داری تومیخندی میگن روز های آخر فقط یه جا دیدن لبخند رو لب فاطمه اومد اون وقتی بود که خبر آوردند بی بی جان، تابوتی که سفارش دادی آماده ست ،تا چشمش به تابوت افتاد یه لبخندی رو لب فاطمه اومد بمیرم درداتو کسی نمیدونه ای مادر من دیگه تو این خونه خوشی نمیمونه ای مادر من یادمه که وقتی توی تب میسوختی واسه ی حسینت پیروهن میدوختی کجا رفتی مادر که ما ها رو نبردی دم رفتن حسینو به زینب سپردی اون لحظه های آخر صدا زد زینب جان بیا مادر، زینب اومد کنار بستر مادر، صدا زددخترم بعضی حرفا مادر دختریه،به بابات علی نمیتونم بگم، زینب جان این کفنها رو باز کن مادر، یکی یکی کفنهارو بیرون آورد مادر، زینبم جبرائیل از بهشت برا ما چن تا کفن فرستاد این اولی برا منه ،بعد مردنم بده بابات علی منو کفن کنه، این دومی برا بابات علیه، سومی برا داداشت حسن، آه یه مرتبه زینب صدا زد، مادر ، مگه داداشم حسین کفن نداره ؟!! مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود مگر حسین فاطمه عزیز مصطفی نبود آره والله تو کربلا همه دار و ندار حسین رو به غارت بردن، یه ساعتی اون نامرد وارد گودال شد هوا تاریک شده ،هر چی گشت چیزی برا غارت پیدا نکرد، حتی کهنه پیراهنم بردند ،تو تاریکی شب ، چشمش افتاد به انگشتر مبارک، هر کاری کرد نتونست انگشتر رو در بیاره، دیدن همونجا خنجر درآورد انگشت رو با انگشتر جدا کرد. ناله بزن یا حسین ━━━━━━─────── (سلام الله علیها ) 🎤 👇
1. بهار آمد.mp3
زمان: حجم: 3.78M
( عجل الله تعالی فرجه ) (شوردشتی) بهار آمد ، بهار من نیامد گُل آمد ، گلعُذار من نیامد برآوردند سر از شاخ ، گُلها گُلی بر شاخسار من نیامد چراغ لاله ، روشن شد به صحرا .. چراغِ شام تار من نیامد جهان را « انتظار » آمد به پایان به پایان انتظارِ من نیامد همه « یاران » کنار از غم گرفتند چرا شادی کنارِ من نیامد ؟ چه پیش آمد در این صحرا که عمری گذشت و شهسوار من نیامد ... 27/2/1403 کپی با ذکر صلوات 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻 شما نیز در معرفی کانال به بقیه دوستان، سهیم باشید. ╭═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═╮   @zakerinehomolbanins ╰═━⊰ 🍃🌸 ⊱━═╯ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌
( علیه السلام ) (شوردشتی) شرمِ مرا به خیمه ی طفلان که می ‌بَرد ؟ مَشک مرا به خیمه ی سوزان که می ‌بَرد ؟ از یه اهل دلی سوال کرد ،گفت :آقاجان ما شنیدیم ابالفضل قدش رشید بود اما چرا قبرش ، اینقدر کوچیکه ؟ میخوره این قبر برا یه بچه باشه ! میدونی چی جواب داد؟ آخه وقتی ابالفضل ، وقتی مَشکشو زدن ، از غُصّه و خجالت آب شد ، چه توقعی داری از قامت ابالفضل ؟ « اَدْرِکْ اَخا » سرودم و نالیده ‌ام زِ دل خیلیا ميگن آنقدر با ادب بود هیچ موقع ، حسین رو برادر صدا نمیزد ، هر موقع میخواست بچه های فاطمه ی زهرا رو صدا بزنه ، هی میگفت : مولای من ، آقای من ، حتی زینبو میخواست صدا بزنه میگفت : سیده ی من ، خانوم من ، هیچ موقع اینها رو خواهر و برادر صدا نمیزد ، اما برا اولین بار حسین شنید صدا زد : « اَدْرِکْ اَخا » ، داداش حالا دیگه به دادم بِرس ... « اَدْرِکْ اَخا » سرودم و نالیده ‌ام ز دل این ناله را به محضرِ سلطان که می‌ برد؟ سقا به خون نشست و عَلَم بر زمین فِتاد با دختران ، خبر زِ مُغیلان که می ‌برد ؟ حالا ببین ابالفضل داره برا چی غصه میخوره ؟ دستم فتاد ، پنجه ی دشمن گشوده شد » ... تا وقتی اباالفضل زنده بود ،کسی جرات نمی‌کرد به سمت خیمه ها نگاه کُنه ، همه از ابالفضل می‌ترسیدند ، اما : دستم فتاد و پنجه ی دشمن گشوده شد این قِصّه را به موی پریشان که می‌برد ؟ دشمن به فکر غارت و مَعجر کِشی فتاد این شرح را به طفل هراسان که می ‌برد؟ همه شنیدید ابی عبدالله اومد سرشو به زانو گرفت ، صدا زد برادرم ، قربونت بِرَم ، ابالفضلم ، علَمداررشیدم ، پاشو قربونت بِرَم ، باید بِبرمت سمت خیمه ها ، ... اینایی که میگم زبان حاله، هیچ کجا ننوشته ، شاید ، ابالفضل بگه حسین ، پاشو برو سمت خیمه ها ، چرا ؟ آخه یه عده صدا میزدن ، ابالفضل افتاد ، علَمدار زمین گیر شد ،حالا وقتشه ، حالا باید به خیمه ها حمله کنیم ، صدا زد حسین پاشو برو ، الان میان به خیمه ها حمله میکنن ... همه جلو خیمه ها منتظرن ، « مُخدّرات » مقابل خیمه هاایستادن، ببینن چی شد؟ ابالفضل برمیگرده یا نه ؟ دخترا هی به بچه های کوچولو وعده میدن ، غُصّه نخورید ... الان عمومون ابالفضل بر میگرده ، عمو ابالفضل وعده بِده رد خور نداره ... عمومون پهلوونه ... خدا نکنه یه پهلوونی یه وعده ای بِ ده و وعدش مُحقق نشه آبروش میره ، ابالفضل خودش وعده داده آب میاره ، بچه ها غُصّه نخورید ... یه وقت دیدن اباعبدالله داره میاد، با یه دست ، عنان ذوالجناح رو گرفته ، یه دست به کمر، داره آروم آروم میاد ، امید حسین ، نا امید شد ، اومد مقابل خیمه ها نشست ، از هیبت حسین همه فهمیدن چی شده ، کسی جرات نمیکنه بیاد سوال کنه ، یه مرتبه دیدن سکینه ، اونیکه مَشک رو به عمو داده ، حالا اومد جلو ، صدا زد ابتا « اَیْنَ عَمِّیَ الْعَبَّاسْ » بابا ما دیگه آب نمیخواهیم ، بگو عمومون برگَرده ، ابی عبدالله نتونست جواب بِده ، نمیدونم تا حالا اینجوری شدی ؟ ... بُغض گلوی حسینو گرفته ، هر کاری کرد چی جواب بِدم ؟ از جا بلند شد اومد عمود خیمه عباسو کِشید ، خیمه روی زمین خوابید، یعنی ، بچه ها ، بِرید برای اسارت آماده بشید ، این خیمه دیگه صاحب نداره ... هر جا نشستی ، ناله بزن یا حسین ... 1403 https://eitaa.com/madehin14