eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
5.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.2هزار ویدیو
783 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
7 محرّم 2 ـ منع آب از امام حسین علیه السلام در این روز آب را بر اهل بیت سیّد الشهداء علیه السلام بستند، چه اینکه نامه ی ابن زیاد بدین مضمون رسید که نگذارید حتّی یک قطره آب هم به آنها برسد. عمرو بن حجّاج زبیدی با چهار هزار تیر انداز مأمور منع آب فرات شدند، که به هیچ وجه آبی به خیمه گاه پسر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برده نشود. (2) 📚 منابع : 2. الوقایع و الحوادث : ج 2، ص 153. فیض العلام : ص 146. @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 1 روایت شعر شیعتی مقتل روز یازدهم،عبور اسراء از کنار گودال و مناسب برای شب عطش ابن طاووس رحمه‏الله روايت مي‏کند که: وقتي سکينه عليهاالسلام بدن مطهر پدرش را بي‏سر، در خاک و خون آغشته ديد، دوان دوان آمد و خود را بر روي آن بدن شريف انداخت و آن قدر گريست که غش کرد. اللهوف: 181، بحارالانوار: 59/45. سکينه عليهاالسلام مي‏گويد: در عالم غش، شنيدم که پدر بزرگوار فرمود: 1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني‏ اي شيعيان من! هرگاه آب گوارا بنوشيد، مرا ياد کنيد، و هر گاه غريبي يا شهيدي را ببينيد بر غريبي و شهادت من ندبه و نوحه کنيد. 2- و أنا سبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني‏ آخر من فرزند پيغمبر شمايم که مرا بي‏جرم و گناه کشتند و بعد از کشتن، بدن مرا پامال سم اسبان کردند. 3- ليتکم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني‏ کاش شما در روز عاشورا حاضر بوديد و مي‏ديديد که چگونه استغاثه مي‏کنم و شربت آبي از براي طفلم مي‏طلبم و آنان به من ترحم نکرده و به من آب ندادند. 4- و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الجحون‏ آنان در عوض آب، تير بر حلقوم طفل من زدند، اي داد از اين مصيبت! که ارکان هدايت را منهدم کرد. 5- ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما ستطعتم شيعتي في کل حين‏ واي بر اين گروه! که قلب رسول‏ خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مجروح کردند، پس آنان را هر چه مي‏توانيد در همه‏ي اوقات لعين کنيد. چون به هوش آمد، بر سر و صورت خود مي‏زد و موي خود را مي‏کند. جماعتي از اعراب بي‏دين به دور او جمع شده و او را از آن بدن شريف کشيدند. مصباح کفعمي: 741 فصل خطبه‏ها، رجوع شود به: الدمعة الساکبه: 374/4 و 375، ذريعة النجاة: 299 و 300. شعر ضمیمه فارسی، همخوانی مداحان با شعر شیعتی من این چنین بی کس نبودم کا ندرین وادی رسیدم بی کسم کردید و چَشم از چشمه خون مالامالم من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم وحش و طیر این بیابان ، جمله سیرابند و چون تو من که از آل رسولم ، تشنه آب زلالم من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم اکبرم کُشتید و عون و جعفر و عباس و قاسم این منم کظلم چون تو،طائر بشکسته بالم من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم تذکر : 1 بهترین سبک خواندن همان است که جامع مداح تهران می خوانند و از صدسال پیش رایج است 2 اصل شعر هفت بیت است که سه تای ان را می خوانند 3 بند اول و سوم و بعد دوم را می خوانند ولی در متون مقتل به ترتیب بالا است التماس دعا @m_h_tabemanesh لینک کانال مقتل ضامن اشک @zameneashk
3 شعر شیعتی به روایت لهوف سید و خصائص الحسینیه اشگهای خونین در سوگ امام حسین ع حضرت سکينه کنار بدن شريف امام حسين سيد بن طاووس رحمه الله گويد: پس از آن، سکينه عليهاالسلام جسد مطهر پدر بزرگوارش امام حسين عليه‏السلام را به آغوش گرفت، عده‏اي از عرب‏ها جمع شدند تا او را از جنازه‏ي بابا جدا کنند [1] . در نقل ديگري آمده است: سکينه عليهاالسلام کنار جسد شريف پدر بزرگوارش گريست و ناله‏هاي جان‏سوزي از دل کشيد و بي‏هوش افتاد. سکينه عليهاالسلام، دختر امام حسين عليه‏السلام مي‏گويد: روي جسد مطهر بابايم بي‏هوش افتاده بودم، در اين حال، از پدر بزرگوارم شنيدم که مي‏فرمود: 1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني‏ 2- و أنا السبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمداً سحقوني‏ 3- ليتکم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني کيف استسقي لطفلي فأبوا أن يرحموني‏ 4- و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الحجون‏ 5- ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما استطعتم شيعتي في کل حين‏ 1- اي شيعيان من! اگر آب شيرين گوارا را نوشيديد مرا ياد کنيد؛ يا اگر شنيديد کسي غريب يا شهيد شده به من ندبه کنيد. 2- من همان سبط و فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هستم که بي‏ جرم و گناه مرا کشتند؛ و عمدا بدن مرا بعد از کشتن زير سم اسبها پايمال کردند. 3- کاش همه شما در روز عاشورا بوديد و مي‏ديديد؛ چگونه براي کودک خودم آب خواستم ولي آنها ندادند و به من رحم نکردند. 4- آنها کودک مرا به جاي آب پاک و روان با تير ستم سيراب کردند؛ واي از اين مصيبتي که ارکان کوه حجون را شکست. 5- واي بر آنها! آنها قلب پيامبر انس و جن را مجروح کردند؛ پس اي شيعيان من! هر موقعي، تا مي‏توانيد آن دشمنان را لعنت کنيد. از ابن‏رياح نقل شده که او مي‏گويد: من در واقعه‏ ي کربلا حاضر بودم، چون آقا و مولايم امام حسين عليه‏السلام شهيد شد خانمي در حالي که لباسهايش را بر زمين مي‏کشيد آمد و بر زمين افتاد، آن گاه برخاست در حالي که صورتش باز بود و مانند آفتاب مي‏درخشيد و فرياد مي‏زد: وا حسيناه! وا اماماه! وا قتيلاه! وا اخاه! آنگاه به سوي جسد شريف امام عليه‏السلام که جسد بي‏ سري بود، آمد چون او را ديد به آغوش کشيد، و افتاد و فرياد زد و ناله نمود، آن قدر ناله‏ هاي جان‏سوز زد که حاضران را به گريه انداخت. پرسيدم: اين خانم کيست؟ گفتند: اين زينب، دختر اميرمؤمنان علي عليه‏السلام است. [1] بحارالانوار: 59:45. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
4 فخرجن حواسر مسلبات حافيات باکيات، يمشين سبايا في أسر الذلة، و قلن: بحق الله الا ما مررتم بنا علي مصرع الحسين عليه‏السلام. فلما نظر [1] النسوة الي القتلي صحن، و ضربن وجوههن. قال: فو الله لا أنسي زينب بنت علي عليه‏السلام [2] تندب الحسين عليه‏السلام، و تنادي بصوت حزين و قلب کئيب: يا محمداه! [3] صلي عليک ملائکة [4] السماء هذا حسين مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء [5] و بناتک سبايا، الي الله المشتکي، و الي محمد المصطفي، و الي علي المرتضي، [6] و الي فاطمة الزهراء [7] و الي حمزة سيد الشهداء، يا محمداه! [8] هذا حسين بالعراء، تسفي [9] عليه الصبا، قتيل أولاد البغايا، [10] وا حزناه! وا کرباه![11] [12] اليوم مات جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، يا أصحاب محمداه! هؤلاء ذرية المصطفي، يساقون سوق [13] السبايا. [14] [15] و في رواية: [16] : يا محمداه! بناتک سبايا و ذريتک مقتلة، تسفي عليهم ريح الصبا، و هذا حسين محزوز [17] الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء، بأبي من أضحي [18] عسکره في يوم الاثنين نهبا، بأبي من فسطاطه مقطع العري، بأبي من لا غائب [19] فيرتجي، و لا جريح فيداوي، بأبي من نفسي له الفداء، بأبي المهموم حتي قضي، بأبي العطشان حتي مضي، بأبي من شيبته [20] تقطر [21] بالدماء [22] ، بأبي من جده [23] محمد المصطفي، بأبي من جده [24] رسول اله السماء، بأبي من هو سبط نبي الهدي، بأبي محمد المصطفي، بأبي خديجة الکبري، بأبي علي المرتضي عليه‏السلام، بأبي فاطمة الزهراء سيدة النساء، بأبي من ردت له [25] الشمس [حتي] صلي [26] . قال الراوي: فأبکت و الله کل عدو و صديق. ثم ان سکينة اعتنقت جسد أبيها [27] الحسين عليه‏السلام فاجتمعت [28] عدة من الأعراب حتي جروها عنه [29] . ابن‏طاووس، اللهوف، 134 - 132 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 59 - 58 / 45؛ البحراني،، العوالم، 303 - 302 / 17، البهبهاني، الدمعة الساکبة، 374 - 373/ 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 460، القمي، نفس المهموم، / 377 - 376؛ المازندراني، معالي السبطين، 54 / 2؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، / 334 - 333 زنان را سربرهنه و جامه به يغما رفته و پا برهنه و شيون کنان بيرون آوردند و آنان را اسير کردند و با خواري مي‏بردند گفتند: «شما را به خدا، ما را از قتلگاه حسين ببريد!». و چنين کردند. همين که چشم بانوان بر پيکرهاي کشته‏گان افتاد، صيحه زدند و صورت خراشيدند. راوي گفت: «به خدا، زينب دختر علي از يادم نمي رود که باصداي غمناک و دل پر درد بر حسين مي‏ناليد و صدا مي‏زد: اي محمدي که فرشتگان آسمان بر تو درود فرستاد! اين حسين است که به خون آغشته و اعضايش از هم جدا شده است. اين دختران تو است که اسيرند. شکايتم را به پيشگاه خداوند مي‏برم و به محمد مصطفي و علي مرتضي و فاطمه‏ي زهرا و حمزه‏ي سيد الشهدا شکايت همي کنم. اي محمد! صلي الله عليه و آله و سلم اين حسين است که به روي خاک افتاده است و باد صبا خاک بيابان را بر بدنش مي‏پاشد. به دست زنازادگان کشته شده است. آه چه غصه اي! و چه مصيبتي! امروز مرگ جدم رسول خدا را احساس مي‏کنم. اي ياران محمد! اينان خاندان مصطفي‏اند که اسيرشان نموده‏اند و مي‏برند». و در روايتي است که گفت: «اي محمد! دخترانت اسير شدند و فرزندانت کشته شدند. باد صبا خاک بر پيکرشان مي‏پاشد و اين حسين است که سرش از پشت گردن بريده شده و عمامه‏اش به تاراج رفته است. پدرم به فداي آن که خيمه‏گاهش در روز دوشنبه تاراج شد. پدرم به قربان آن که طنابهاي خيمه‏اش بريده شد و خيمه و خرگاهش فرو نشست. پدرم به فداي آن که نه به سفري رفت که اميد بازگشت در آن باشد و نه زخمي برداشت که مرهم پذير باشد. پدرم فداي آنکه اي کاش جان من قربان او مي‏شد. پدرم به فداي آن که با دل پر غصه از دنيا رفت. پدرم به فداي آن که با لب تشنه جان سپرد. پدرم به فداي آن که نواده‏ي پيغمبر هدايت بود. پدرم به قربان فرزند محمد مصطفي. پدرم به قربان فرزند خديجه کبري. پدرم به قربان فرزند علي مرتضي. پدرم به قربان فرزند فاطمه‏ي زهرا، بانوي همه‏ي زنان. پدرم به قربان فرزند کسي که آفتاب بر او بازگشت تا نماز کرد». راوي گفت: «به خدا قسم دشمن و دوست را به گريه درآورد. سپس سکينه نعش پدرش حسين را در آغوش کشيد. جمعي از عرب‏ها آمدند و او را از کنار نعش پدر کشيدند و جدا کردند». فهري، ترجمه لهوف، / 134 - 132. تذکر ک مهم مهم مهم عزیزان مقتل از روضه های بسیار مکشوف است و باید ده ها بار تمرین و خوانده شود و ذاکر مسلط بر شعر گردد و در جا و محلش که حقش ادا می شود بخواند شماره در متن عربی مربوط به پاورقی است که قیاس لغات با مقاتل دیگر است ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
5 شعر شیعتی به روایت مقتل ذریعة النجاة / [ صفحه 300] سکينة اعتنقت جسد أبيها ثم قال السيد رحمه الله: ثم ان سکينة عليهاالسلام اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه‏السلام، فاجتمع عدة من الأعراب حتي جروها عنه [1] . و في نقل آخر: انها بکت علي جسده الشريف، و شهقت شهقات حتي غشي عليها. قالت سکينة بنت الحسين عليهماالسلام: فسمعته في غشوتي يقول: شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني‏ و أنا السبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني‏ ليتکم في يوم عاشورا جميعا تنظروني کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني‏ و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الحجون‏ ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما استطعتم شيعتي في کل حين‏ قال: فانتهبت حزينة، و هي تلطم [خدها] و تنوح، فاجتمعت عدة من الرجال [حتي] جروها عنه [2] . و نقل عن ابن‏رياح أنه قال: شهدت وقعة کربلاء، فلما قتل سيدي و مولاي الحسين عليه‏السلام أتته امرأة و هي تعثر بأذيالها حتي سقطت علي الأرض، ثم قامت و هي مسفرة وجهها، و اذا هي کبزعة الشمس و تنادي: وا حسيناه! وا اماماه! وا قتيلاه! وا أخاه! ثم انها أتت الي جسده الشريف و هو جثة بلا رأس، فلما رأته اعتنقته و نامت بطوله، و شهقته شهقات متتابعات، حتي أبکت کل من کان حاضرا. فسألت عنها، فقالوا: هذه زينب بنت أميرالمؤمنين صلوات الله عليهما. [3] . [ صفحه 303] [1] اللهوف: 181، عنه البحار: 59 / 45. [2] الدمعة الساکبة: 4 / 374 و 375. [3] الدمعة الساکبة: 375 / 4. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
6 گريه‏ي امام صادق بر حسين شيخ طوسي از عبدالله بن سنان روايت مي‏کند: روز عاشورايي خدمت امام صادق عليه‏السلام رسيدم. او را اندوهگين و گريان ديدم. عرض کردم: اي پسر پيامبر! گريه‏تان براي چيست؟ خدا چشمتان را گريان نکند. فرمود: مگر غافلي؟ آيا نمي‏داني در مثل چنين روزي حسين عليه‏السلام شهيد شده است؟ گفتم: سرورم! درباره‏ي روزه‏ي اين روز نظرتان چيست؟ فرمود: از خوردن امساک کن بي‏آنکه براي سحري برخيزي و افطار کن بي‏آنکه شادماني کني و آن را روز روزه‏ي کامل قرار مده؛ افطارت ساعتي پس از نماز عصر با جرعه‏اي آب باشد، چرا که در آن وقت از روز، جنگ با آل رسول تمام شد و حمله به آنان پايان گرفت، درحالي که سي‏نفر از آنان در ميان دوستانشان کشته بر زمين افتاده بودند و شهادتشان بر رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم سخت بود و اگر آن روز زنده و در دنيا مي‏بود، مي‏بايست به او تسليت گفت. گويد: امام صادق عليه‏السلام گريست تا محاسنش از اشکهايش خيس شد و فرمود: خداي متعال چون نور را آفريد، خلقت آن را در تقدير خويش روز اول ماه رمضان قرار داد و ظلمت را در روز چهارشنبه، روز عاشورا در چنان روزي يعني دهم ماه محرم قرار داد و براي هر يک از اين دو، شاخه‏ها و راههايي قرار داد. [1] . کليني با سند خويش از داوود رقي نقل مي‏کند: در حضور امام صادق عليه‏السلام بودم. آب طلبيد. چون نوشيد ديدم که چشمانش پر از اشک شد. فرمود: اي داوود! لعنت خدا بر قاتل حسين عليه‏السلام! هيچ بنده‏اي نيست که آب بنوشد و حسين عليه‏السلام و اهل‏بيت او را ياد کند و بر قاتل او لعنت بفرستد، مگر آنکه خداوند صد هزار حسنه براي او مي‏نويسد و صد هزار گناه از او محو مي‏کند و صد هزار درجه بر او مي‏افزايد و گويا صد هزار برده را آزاد کرده است و خداوند روز قيامت او را با دل خنک محشور مي‏کند. [2] . [1] مصباح المجتهد، ص 782. [2] کافي، ج 6، ص 391. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
7 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى،ج‏17 193 قوت قلب أبا عبد الله عليه السلام ..... ص : 191 أبا عبد اللَّه را گرفتند. هر كدام سخنى با اين اسب مى‏گويد. طفل عزيز أبا عبد اللَّه مى‏گويد: اى اسب! «هَلْ سُقِىَ ابى امْ قُتِلَ عَطْشاناً؟» من از تو يك سؤال مى‏كنم: پدرم كه مى‏رفت، با لب تشنه رفت (گريه استاد)؛ من مى‏خواهم بدانم كه آيا پدرم را با لب تشنه شهيد كردند يا در دم آخر به او يك جرعه آب دادند؟ (گريه استاد). اينجاست كه يك منظره ديگرى رخ مى‏دهد كه قلب مقدس امام زمان را آتش مى‏زند: «وَ اسْرَعَ فَرَسُكَ شارِداً مُحَمْحِماً باكِياً، فَلَمّا رَأَيْنَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخْزِيّاً وَ ابْصَرْنَ سَرْجَكَ مَلْوِيّاً خَرَجْنَ مِنَ الْخُدورِ ناشِراتِ الشُّعورِ عَلَى الْخُدورِ لاطِماتٍ» روضه امام زمان است؛ مى‏گويد: جدّ بزرگوار! اهل بيت تو به امر تو از خانه بيرون نيامدند اما وقتى كه اسب بى‏صاحبت را ديدند موها را پريشان كردند، همه به طرف قتلگاه تو آمدند (گريه استاد). ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
8 آب را به روي فرزندان پيغمبر مي بندند طبري از قول حميد بن مسلم ازدي آورده است نامه اي از جانب عبيدالله زياد به عمر رسيد که مضمون آن چنين بود اما بعد. بين آب، و حسين و يارانش حايل شو، و مگذار حتي يک قطره از آن به کامشان برسد؛ همان طور که با پرهيزگار پاک سرشت مظلوم، اميرالمؤمنين عثمان رفتار شده است! در اجراي اين دستور، عمر سعد مقرر داشت تا عمرو بن حجاج با پانصد سوار تحت فمران خود برکنار گذرگاه آب فرات موضع بگيرند و نگذارند يک قطره از آب به حسين و يارانش بسد! اين فرمان سه روز پيش از شهادت امام صادر و به اجرا گذاشته شد. در اين هنگام، عبدالله بن حصين ازدي، از قبيله بجيله، روي به امام کرد و بانگ برداشت اين آب را مي بيني که چون آسمان صاف و زلال است، به خدا سوگند يک قطره از آن را نخواهيد چشيد تا از تشنگي بميريد! امام در پاسخ او چنين دعا کرد بارخدايا! او را بر اثر تشنگي بميران و هرگز نيامرز! حميد بن مسلم مي گويد پس از ماجراي کربلا، عبدالله بيمار شد و من روزي به عيادتش رفتم. قسم به خدا که من خود مي ديدم که به سبب آن بيماري آن قدر آب مي نوشيد که از حال مي رفت و شکمش خيلي از آب پر مي شد. آن وقت آنچه را که نوشيده بود بالا مي آورد و بار ديگر آب مي خواست و مي نوشيد و چون خيک پر از آب مي شد و بالا مي آورد و هرگز تشنگيش کاسته نمي شد. و در همين حال بود تا به سبب تشنگي جان داد! ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
9 غم‏نامه كربلا 193 اشعار جانسوز يكى از بزرگان تابعين ..... ص : 193 جاءوا برأسك يا ابن بنت محمّد مترمّلا بدمائه ترميلا و كأنّما بك يا ابن بنت محمّد قتلوا جهارا عامدين رسولا قتلوك عطشانا و لمّا يرقبوا في قتلك التّنزيل و التّأويلا و يكبّرون بان قتلت و انّما قتلوا بك التّكبير و التّهليلا «اى پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سر تو را رنگين به خونت آوردند. گويى اى پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم با ريختن خون تو، به طور آشكار و عمد، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را كشتند. تو را با لب تشنه كشتند و در كشتن تو مراعات مفهوم ظاهر و باطن قرآن نكردند. هنگام كشتن تو تكبير (فتح) گفتند، در صورتى كه با كشتن تو، اللَّه اكبر و لا اله الّا اللَّه را كشتند.» ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13 مقتل علی اصغر به روایت سید بن طاووس ره قال: ولمّا رأى الحسين عليه السلام مصارع فتيانه وأحبّته، عزم على لقاء القوم بمهجته‏ونادى: هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله؟ هل من موحِّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه بإغاثتنا؟هل من معين يرجو ما عند اللَّه في إعانتنا؟فارتفعت أصوات النِّساء بالعويل‏، فتقدّم إلى [باب‏]الخيمة، وقال‏ لزينب: ناوليني ولدي‏ الصّغير حتّى أودِّعه، فأخذه وأومأ إليه ليقبِّله‏ فرماهُ حرملة بن الكاهل الأسديّ لعنه اللَّه تعالى بسهم، فوقع في نحره فذبحه. فقال لزينب: خذيه، ثمّ تلقّى الدّم بكفّيه،فلمّا امتلأتا، رمى بالدّم نحو السّماء، (7*) ثمّ قال: هوّن‏ عليَّ ما نزل بي أ نّه بعين اللَّه. قال الباقر عليه السلام: فلم يسقط من ذلك الدّم قطرة إلى الأرض 8. 11 ابن طاوس، اللّهوف،/ 116- 117/ عنه: البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 335؛ الدّربنديّ، أسرار الشّهادة،/ 402؛ القمّي، نفس المهموم،/ 349؛ القزويني، تظلّم‏الزّهراء،/ 203؛ الحائري، ذخيرة الدّارين، 1/ 140، 141، المازندراني، معالي‏السّبطين، 1/ 423- 424؛ النّقدي، زينب الكبرى،/ 105- 106؛ الميانجي، العيون‏العبرى،/ 171- 172؛ الزّنجاني، وسيلة الدّارين‏ ،/ 283، 284 وداع اول هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله، هل من موحد يخاف الله فينا، هل من مغيث يرجو الله في اغاثتنا. پس از شهادت حضرت اباالفضل العباس «عليه‏السلام» حسين تنها ماند و هيچ کس جز او مردي در خيام نمانده بود، يک نگاهي به خيمه‏هاي بي‏صاحب انصار و يک نظري به خيام بني‏هاشم کرد، و توجهي به صفوف کشتگان نمود و سر به نيزه غريبي نهاد با صداي بلند که همه کس بشنود، فرمود: آيا کسي هست از حرم رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» حمايت کند؟ آيا خداترسي هست که ما را در اين بيابان پناه باشد؟ هيچکس از ترس جوابي نداد! نبض همه از حرکت ايستاد! لبیک زنان به استغاثه امام حسین ع با اشک و ندبه زنان حرم که اين سخن بشنيدند در اعماق قلب آنها اثر کرده، صداي واحسينا بلند کردند، سيدالشهداء «عليه‏السلام» آمد به طرف خيام آنها را امر به صبر و شکيبائي داد، عليل بيمار علي بن الحسين السجاد «عليه‏السلام» از عمه‏اش عصا و شمشير خواست تا پدر را ياري کند، ولي امام او را مورد تفقد قرار داد فرمود: تو حجت خدائي پس از من، بايد بردبار و شکيبا باشي، تا اين قافله را به مدينه برساني. لبک علی اصغر ع کودک شيرخوار هم از ميان گهواره استغاثه‏ي پدر را لبيک گفت، فرمود: بياوريد او را وداع کنم، زنان و فرزندان را امر به سکوت و صبر کرد، و يک جبه‏اي از خز داشت آن را خواست، عمامه‏ي مخصوص رسول خدا و دراعه‏ي اميرالمؤمنين و شمشير پدر را گرفت، آنگاه فرمود: ايتيني بثوب عتيق لا يرغب فيه احد، آن پيراهن کهنه مرا بياوريد که هيچ کس رغبت بدو نکند. پيراهن را گرفت و چند جاي آن را باز پاره کرد و اين پيراهني است که انبياء سلف را در مهام مخاطرات حفظ کرده بود، مانند آتش نمرود، آب نيس، صليب عيسي و غيره، و زير پيراهن پوشيد و آن جبه خز را روي آن به تن کرد، و خود را مجهز نموده براي رفتن به کوي محبوب آراست، عطر فراوان استعمال کرد و کودک شيرخوار را گرفت که وداع کند. عبدالله رضيع يا علي‏اصغر که مادرش رباب بود و در دامن حسين قرار گرفت، پدر با فرزند از فجايع دشمن نسبت به آل مصطفي سخن مي‏گفت، و لب و دهان کودک را مي‏بوسيد که حرمله تيري رها کرد به گلوي نازک‏تر از گل ششماهه فرونشست. فرماه حرملة بسهم ذي ثلاث شعب فذبحه من الأذن الي الأذن فتلقي الحسين «عليه‏السلام» الدم بکفه و رمي به نحو السماء فلم يسقط منه قطرة و قال: هون ما نزل بي انه بعين الله، أللهم لا يکن أهون عليک من فصيل صالح، الهي ان کنت حبست عنا النصر فاجعله لما هو خير منه و انتقم لنا من الظالمين. [1] [1] اللهوف ص 65؛ البحار ص 103 ج 10؛ الخصايص الحسينيه ص 129؛ المنتخب ص 98 ج 2؛ مقتل الحسين ص 176؛ مثيرالاحزان ابن‏نما ص 36؛ ابن‏شهرآشوب ص 222 ج 2؛ تذکره‏ي ابن‏جوزي ص 44؛ قمقام ص 385. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
14 سلام بر رضیع امام حسین ع در ناحیه مقدسه (زيارة الناحية): السلام علي عبدالله بن الحسين الطفل الرضيع، المرمي الصريع، المتشحط دما، المصعد دمه في السماء، المذبوح بالسهم في حجر أبيه، لعن الله راميه حرملة بن کاهل الأسدي و ذويه . ابن‏طاووس، الاقبال، / 574، مصباح الزائر، / 279 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 66 / 45؛ البحراني، العوالم، 336 / 17؛ الدربندي، أسرار الشهادة / 303؛ المحمودي، العبرات، 148 / 2 @zameneashk
15 مقتل علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید ره ثمّ جلس الحسين عليه السلام أمام الفسطاط، فأتى بابنه عبداللَّه بن الحسين عليه السلام وهو طفل، فأجلسه في حجره، فرماه رجل من بني أسد بسهم‏ فذبحه‏ ، فتلقّى الحسين عليه السلام‏ دمه‏ في كفّه‏ ، فلمّا امتلأ كفّه، صبّه في‏ الأرض‏. ثمّ قال: يا ربّ، إن يكن حبست عنّا النّصر من السّماء فاجعل ذلك لما هو خير منه، وانتقِم لنا من هؤلاء القوم‏ الظّالمين‏. ثمّ حمله‏ حتّى وضعه مع قتلى أهل بيته. المفيد، الإرشاد، 2/ 112/ عنه: البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 335؛ القمّي، نفس‏ المهموم،/ 349؛ مثله: الفتّال، روضة الواعظين،/ 161؛ الطّبرسي، إعلام الورى،/ 243 سپس آن حضرت بر در خيمه نشست و فرزندش عبداللَّه بن حسين كه كودكى بود، نزد او آمد. آن حضرت اورا در دامان خود نشانيد. مردى از بنى‏اسد تيرى به سوى او پرتاب كرد كه آن بچه را بكشت. حسين عليه السلام خون آن كودك را در دست خود گرفت و چون دستش پر شد، آن را بر زمين ريخت. سپس‏ گفت: «بار پروردگارا! اگر يارى را از سمت آسمان از ما جلوگيرى كردى، پس آن را قرار ده براى آنچه بهتر است و انتقام ما را از اين مردم ستمكار بگير.» سپس آن كودك را برداشت و آورد در كنار كشتگان از خاندان خويش نهاد. رسولى محلّاتى، ترجمه ارشاد، 2/ 112 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
16 ولادته وعمره عليه السلام‏ وله من العمر ستة أشهر. عمر شریف هنگام شهادت شش ماهه بود مقتل أبي مخنف (المشهور)،/ 83/ عنه: الدّربنديّ، أسرار الشّهادة،/ 402؛ القندوزي، ينابيع المودّة،/ 346؛ المازندراني، معالي السّبطين، 1/ 422، 42 @zameneashk
17 پیش منبری برای ورود به روضه علی اصغر ع رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جعفربن ابى‏طالب و حمزةبن عبدالمطلب را كه عامه و خاصه روايت كرده‏اند كه طبقى از ميوه بهشت در نزد ايشان بوده و [از آن‏] مى‏خوردند، عرض كردند: يا رسول اللَّه! افضل اعمال صلوات بر تو و سقى آب و حب على‏بن ابيطالب است، و او اين بود كه حضرت امام حسين عليه السلام لشگر حر را با عداوت ايشان سيراب كردند، چنانچه در «بحار» و «عوالم» و «ارشاد» مفيد است كه آن حضرت وقت سحرى كه خواستند از منزل سَرَف حركت فرمايند، امر فرمود، جوانان و اصحاب را كه آب زياد بردارند. پس تا نصف روز به راه رفتند. در آن حال يكى از اصحاب آن حضرت تكبير گفت. آن حضرت فرمود: «اللَّه اكبر لِمَ كبرت؟ سبب تكبير تو اين وقت چه بود؟» عرض كرد: «نخلستان به نظر من آمد، كنايه از آن كه به منزل نزديك شديم.» بعضى از اصحاب عرض كردند: «اين‏جا نخل نبود.» آن حضرت فرمود: «پس چه چيز است؟» عرض كردند: «نرى واللَّه أسنّة الرّماح وآذان الخيل.» گوش اسبان و سرنيزه و نوك علم است‏ كه نشان از اجل اهل نظر خواهد داد قصه قتل برادر به برادر دارد خبر مرگ پسر را به پدر خواهد داد آن حضرت فرمود: «آيا اين‏جا پناهى مى‏باشد كه پشت به او دهيم؟ اگر به قتال انجامد، از وجه واحد باشد؟» گفتند: «بلى! اين‏جا ذو حسم است.»از طرف چپ راه آن حضرت به آن سمت ميل فرمودند و فرود آمدند و خيمه‏ها را زدند. در اين‏حال حر رياحى با هزار سوار رسيد و در مقابل حضرت در آن گرمى هوا فرود آمد، درحالى كه شمشيرها حمايل داشتند و در كمال تشنگى بودند. حضرت امر فرمود به فتيان و جوانان كه قوم را آب سير دهند و اسبان را نيز كمى آب بدهند. پس تشت‏ها را پر آب مى‏كردند و هر اسبى را سه جرعه و چهار جرعه و پنج جرعه آب مى‏دادند و بعد اسب ديگر را تا تمام اسبان ايشان را به اين طريق آب دادند. آب داد آن تشنه لب بر لشگر ابن زياد يعنى اى قوم يهودى فطرت سست اعتقاد گر دهيد آبى در اين صحرا به طفلان حسين‏ ما عوض از حوض كوثر اين چنين خواهيم داد على بن طعان محاربى در آخر اصحاب حر آمد. چون سيدالشهدا عليه السلام تشنگى او و تشنگى اسب اورا ديدند، فرمودند: «شتر آب را بخوابان.» پس فرمود: «آب بياشام.» آب مى‏ريخت كه آن حضرت فرمود: «سر مشك را برشكن.» ياد نداشت. آن بزرگوار خود برخاستند و سر مشك را براى او زدند تا آب آشاميد و اسب خود را آب داد. خوب تلافى كردند اهل كوفه آن معدن كرم و فتوّت اسبان ايشان را آب داد و آن قوم مشاهده كردند كه فرزند شيرخوارش از شدت تشنگى مشرف بر هلاكت است و رحم نكردند و عوض آب تير بر گلوى آن طفل معصوم زدند؛ آن وقتى كه به روايت منتخب آن طفل را در بغل و كنار خود داشت و از آن قوم از براى او طلب آب مى‏نمود، تيرى آمد بر نحر مقدس آن طفل وارد شد. فذبحه من الأذن إلى الأذن. پس آن حضرت خون آن طفل را مى‏گرفت و به جانب آسمان مى‏انداخت. يك قطره از آن به زمين نيامد ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
18 مقتل علی اصغر ع به روایت مرحوم سپهر در ناسخ التورایخ شیر هم در سینه ی مادرش خشکیده است تذکر : متون زیر روضه های مشهوری است که بیشتر پیر غلامان استفاده می کردند توصیه می شود خصوصا ذاکرین جوان از این روضه استفاده کنند علي اصغر که هنوز شش ماه مدت افزون نداشت، تشنه و گرسنه مي‏ناليد؛ چه مادرش از شدت عطش شير در پستان نداشت. امام عليه‏السلام فرمود: «فرزند من علي را به من سپاريد تا با او وداع گويم.» و قماط (قماط (بکسر قاف): پارچه‏اي که شير خواره را در آن پيچند.) آن طفل را بگرفت و او را ببوسيد و گفت: ويل لهؤلاء القوم اذا کان جدک محمد خصمهم. يعني: «واي بر آن قوم، آن روز که جد تو محمد مصطفي با ايشان خصومت آغازد.» و آن طفل را بياورد و در برابر صف برافراشت. گويا همي‏گفت: «اي بار خداي! در گنجينه‏ي من جز اين گوهر بجاي نمانده، او را نيز همي‏خواهم در راه تو فدا کنم.» آن گاه با کوفيان خطاب کرد که: «اي شيعيان آل ابوسفيان! اگر مرا گناهکار دانسته‏ايد، بدين کودک گناهي نتوانيد بست. او را آب دهيد که از شدت عطش شير در پستان مادرش بخوشيده (خوشيدن (بر وزن پوشيدن): خشکيدن).» هيچ کس او را پاسخ نگفت: حرملة بن کاهل اسدي تيري به سوي او گشاد داد و آن تير بر حلقوم علي اصغر آمد و درگذشت و خون روان گشت. امام عليه‏السلام کف به زير آن خون مي‏داشت و چون سرشار مي‏شد، به سوي آسمان برمي‏افشاند. حضرت باقر عليه‏السلام مي‏فرمايد: «از آن خون قطره‏اي به سوي زمين بازنيامد.» حسين عليه‏السلام فرمود: هون علي ما نزل بي أنه بعين الله. يعني: «آسان است بر من چند که هدف سهام اين دواهي باشم، چه خداوند اين جمله را نگران است.» ثم قال: لا يکون أهون عليک من فصيل. اللهم! ان کنت حبست عنا النصر، فاجعل ذلک لما هو خير لنا. عرض کرد: «اي پروردگار! قتل طفل من، در نزد تو سهل‏تر از کشتن بچه‏ي ناقه‏ي صالح نيست. اگر امروز بازداشته‏اي از ما فتح و نصرت را، ما را پاداشي از آن بهتر عنايت فرما.» اين وقت، به روايت ابن‏جوزي که از علماي اهل سنت و جماعت است، هاتفي ندا در داد: دعه يا حسين! فان له مرضعة في الجنة. يعني: «اي حسين! دست از اين کودک بازدار که در بهشت از براي او مرضعي (مرضع: زن شيرده (چون از صفات مختصه‏ي زنان است، محتاج به تاء تأنيث نمي‏باشد: مانند حائض و حامل).) مقرر است که او را شير دهد.» پس حسين به روايت صاحب عوالم، بدن علي اصغر را با خون او براندود. در شرح شافيه مسطور است که: «از اسب فرود آمد و بر او نماز گذاشت و بابن غلاف تيغ، حفره‏اي در زمين کرد و او را مدفون ساخت.» سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 365 - 363 / 2 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
19 مقتل علی اصغر ع در ابصار العین سماوی سندی که به صراحت می فرماید سر علی اصغر ع به نیزه نشد (فائدة) قُطعت في الطّفِّ رؤوس أحبّة الحسين عليه السلام وأنصاره جميعاً بعد قتلهم، وحُملت مع السّبايا إلّارأسين. رأس عبداللَّه بن الحسين عليه السلام الرّضيع، فإنّ الرّواية جاءت أنّ أباه الحسين عليه السلام حفر له بعد قتله بجفن سيفه ودفنه. بریده شد در روز طف سر دوستان امام حسین ع و انصارش و با اسراء حمل شد . غیر از دوسر که با اسراء حمل نشد. 1 سر عبد الله بن الحسین الرضیع (علی اصغر ع ) که در روایت است پدرش با غلاف شمشیر برایش حفره ای کند و او را دفن نمود 2 نفر دوم حربن ریاحی است که قومش او را بردند و.. تذکر : ابصار العین درباره ی شهدای کربلا نگارش یافته است و بسیار معتبر است عزیزان در 17 جلسه مباحثه علی اصغر در گروه مقتل متضمن البکاء مطالب کاملا مباحثه و باز شده است رجوع کنید السّماوي، إبصار العين،/ 127/ عنه: الزّنجاني، وسيلة الدّارين،/ 413 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
20 زینب س و مقتل علی اصغر ع تواتر مقاتل در شهادت علی اصغر ترجمه در بالاست به لحاظ اسنادش اورده شد) قال: ولمّا رأى الحسين عليه السلام مصارع فتيانه وأحبّته، عزم على لقاء القوم بمهجته‏ ونادى: هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله؟ هل من موحِّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عند اللَّه في إعانتنا؟ فارتفعت أصوات النِّساء بالعويل‏، فتقدّم إلى [باب‏] الخيمة، وقال‏ لزينب: ناوليني ولدي‏ الصّغير حتّى أودِّعه، فأخذه وأومأ إليه ليقبِّله‏ فرماهُ حرملة بن الكاهل الأسديّ لعنه اللَّه تعالى بسهم، فوقع في نحره فذبحه. فقال لزينب: خذيه، ثمّ تلقّى الدّم بكفّيه،فلمّا امتلأتا، رمى بالدّم نحو السّماء، (7*) ثمّ قال: هوّن‏ عليَّ ما نزل بي أ نّه بعين اللَّه. قال الباقر عليه السلام: فلم يسقط من ذلك الدّم قطرة إلى الأرض 8. 11 ابن طاوس، اللّهوف،/ 116- 117/ عنه: البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 335؛ الدّربنديّ، أسرار الشّهادة،/ 402؛ القمّي، نفس المهموم،/ 349؛ القزويني، تظلّم‏الزّهراء،/ 203؛ الحائري، ذخيرة الدّارين، 1/ 140، 141، المازندراني، معالي‏السّبطين، 1/ 423- 424؛ النّقدي، زينب الكبرى،/ 105- 106؛ الميانجي، العيون‏العبرى،/ 171- 172؛ الزّنجاني، وسيلة الدّارين‏ ،/ 283، 284 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
21 به علت سنگینی مقتل ترجمه نشد فقط عاشقان روی کلمه اضطرب دقت کنید و خودتان تحقیق کنید قُتل في حجر أبيه عليه السلام وهو صبيّ رضيع، أصابه سهم من رجل من بني أسد، فاضطرب ومات. أبو نصر، سرّ السّلسلة،/ 300 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
22 به علت سنگینی مقتل ترجمه نشد فقط عاشقان روی کلمه انشابة دقت کنید و خودتان تحقیق کنید وكان عبداللَّه بن الحسين يوم قُتل صغيراً، جاءته نشابة وهو في حجر أبيه، فذبحته. أبو الفرج، مقاتل الطّالبيّين،/ 59/ عنه: المجلسي، البحار، 45/ 47؛ البحراني، العوالم، 17/ 290؛ البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 336؛ الحائري، ذخيرة الدّارين، 1/ 140؛ الزّنجاني، وسيلة الدّارين،/ 281 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
23 خبر شهادت علی اصغر ع به روایت ناسخ التواریخ در شب عاشوراء نکته:امام حسین دو جا روضه علیاصغرع را خوانده است اول در شعر شیعتی و دوم در شب عاشوراء ابوحمزه ثمالي از علي بن الحسين عليه‏السلام روايت مي‏کند که: قال: لما کان اليوم الذي استشهد فيه أبي، أجمع أهله و أصحابه في ليلة ذلک اليوم فقال لهم: يا أهلي و شيعتي! اتخذوا هذا الليل جمالکم فانهجوا بأنفسکم، فليس المطلوب غيري و لو قتلوني ما فکروا في غيري فانجوا رحمکم الله، فأنتم في حل وسعة من بيعتي و عهدي الذي عاهدتموني. ابوحمزه مي‏گويد: سيد سجاد فرمود: «در شب آن روز که پدر من شهيد شد، اهل و اصحاب خود را حاضر ساخت و فرمود: اي اهل من و شيعيان من! در اين شب شتران خود را برنشينيد و جان خود را به سلامت درگذرانيد. مطلوب اين قوم جز من نيست؛ چون مرا بکشند، هرگز ياد از شما نکنند. طريق نجات پيش داريد که من بيعت خود را و عهدي که شما با من استوار بستيد، از گردن شما ساقط ساختم.» چون آن جماعت اين کلمات را اصغا (اصغاء: گوش دادن.) نمودند، همگان به يک زبان ندا دردادند که: «اي ابوعبدالله! اي سيد و مولاي ما! سوگند با خداي که هرگز دست از دامن تو باز نداريم تا مردمان گويند، ترک گفتند امام خود را و بزرگ خود را و او را فريدا وحيدا (فريدا، وحيدا: تنها، يکتنه.) به جاي گذاشتند، چه عذر در نزد خداي بر تراشيم که امام خود را دست باز داشتيم؟ لا أم، جز اين نيست که در رکاب تو کشته شويم.» فرمود: «اي قوم! من فردا کشته مي‏شوم و شما همگان کشته مي‏شويد و يک تن از شما باقي نمي‏ماند.» گفتند: «سپاس خداي را که گرامي داشت ما را به نصرت تو و تشريف کرد ما را به سعادت شهادت در حضرت تو، اي پسر رسول خداي! آيا شاد نباشيم از ملازمت خدمت شما؟» فقال: جزاکم الله خيرا. و دعا لهم بخير فأصبح و قتل و قتلوا معه أجمعون، فقال له القاسم الحسن: فأنا فيمن يقتل؟ فأشفق عليه، فقال له: يا بني! کيف الموت عندک؟ قال: يا عم! أحلي من العسل، فقال: أي و الله - فداک عمک - انک أحد من يقتل من الرجال معي بعد أن تبلي ببلاء عظيم خبر شهادت علی اصغر ع و ابني عبدالله، فقال: يا عم! و يصلون الي النساء حتي يقتل عبدالله و هو رضيع؟ فقال: - فداک عمک - يقتل عبدالله، اذا جفت روحه عطشا و صرت الي خيمنا فطلبت ماء و لبنا فلا أجد قط، أقول: ناولوني ابني لأشربه من في، فيأتونني به، فيضعونه علي يدي، فأحمله لأدنيه من في، فيرميه فاسق - لعنه الله - بسهم فينحره، و هو يناغي، فيفيض دمه في کفي، فأرفعه الي السماء و أقول: اللهم! صبرا و احتسابا فيک، فتعجلني الأسنة منهم و النار تستعر في الخندق الذي في ظهر الخيم، فأکر عليهم في أمر أوقات في الدنيا، فيکون ما يريد الله، فبکي و بکينا، و ارتفع البکاء و الصراخ من ذراري رسول الله في الخيم، و يسأله زهير بن القين و حبيب بن مظاهر من علي فيقولون: يا سيدنا! فسيدنا علي - فيشيرون الي - ماذا يکون من حاله؟ فيقول مستعبرا: ما کان الله ليقطع نسلي من الدنيا فکيف يصلون؟ و هو أبوثمانية أئمة. فرمود: «خداوند خير دهاد شما را!» و چون روز برآمد، آن حضرت شهيد شد و همگان با او شهيد شدند. هنگام تقرير اين کلمات، قاسم بن حسن عرض کرد: «من کشته مي‏شوم؟» فرمود: «اي پسرک من! مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «از عسل شيرين‏تر است.» فرمود: «اي والله - عم تو فداي تو شود - تو نيز بعد از ابتلاي عظيم کشته شوي و فرزند من عبدالله نيز کشته شود.» گفت: «اي عم! اين لشکر تا به نزد زنان تاختن کنند و عبدالله شيرخواره را بکشند؟» فرمود: «- عم تو فداي تو باد - عبدالله را مي‏کشند، گاهي که از عطش مشرف بر موت باشد و چند که من در خيمه‏ها طلب آب و شير مي‏کنم، چيزي نمي‏يابم. مي‏فرمايم: پسر مرا به من آريد تا او را شربتي از دهان خود بچشانم. چون او را به من آوردند، برگيرم و گاهي که به نزديک دهان آورم، فاسقي تيري به سوي او رها دهد و او را نحر (کشتن شرعي شتر را «نحر» گويند و طريقه‏ي آن اين است که دستهاي او را بسته، کاردي به گلوگاهش فروبرند.) کند و دست من از خون او سرشار مي‏شود و به سوي آسمان مي‏افشانم و مي‏گويم: اي پروردگار من! صابرم بر بلاي تو و احتساب از تو مي‏جويم. اين وقت لشکر با تيغ و سنان بر من حمله مي‏افکنند و آتش از خندقي که در پشت خيام است، زبانه زدن مي‏گيرد و من حمله مي‏کنم در تلختر وقتي از اوقات دنيا و اين چنين خداي خواسته است.» سيد سجاد مي‏فرمايد: چون اين کلمات را بفرمود، بگريست و ما همگان بگريستيم. بانگ گريه و فزع از ذريه‏ي رسول خدا بالا گرفت. اين وقت زهير بن القين و حبيب بن مظاهر خواستند بدانند که سيد سجاد نيز شهيد مي‏شود. عرض کردند: «اي سيد ما! چون است حال مولاي ما علي؟» با ديده‏ي اشک آلود فرمود: «خداوند نسل مرا در دنيا منقطع نمي‏گذارد. چگونه با او دست توانند يافت و حال آن که او پدر هشت امام است؟!»
24 داستان فصیل صالح و رضیع الحسین ع ثم قال: لا يکون أهون عليک من فصيل. اللهم! ان کنت حبست عنا النصر، فاجعل ذلک لما هو خير لنا. عرض کرد: «اي پروردگار! قتل طفل من، در نزد تو سهل‏تر از کشتن بچه‏ي ناقه‏ي صالح نيست. اگر امروز بازداشته‏اي از ما فتح و نصرت را، ما را پاداشي از آن بهتر عنايت فرما.» گریز به روضه حضرت زهراء س وناقه صالح ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 365 - 363 / 2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 8 فهرست هشتم روضه های سنتی ، شب هفتم محرم 8 فهرست قسمتی از روضه های مقتل ،علی اصغر ع شهادت طفل شیر خوار در آغوش پدرش ( علی اصغر ع) در میدان 1. روضه علی اصغر ع به روایت سید بن طاووس ره 2. روضه ی علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید 3. روضه ی علی اصغر به روایت ابو مخنف 4. نقل شهادت علی اصغر درشب عاشوراء توسط امام حسین ع برای حضرت قاسم ع 5. روایت امام باقر ع در باره شهادت علی اصغر ع 6. روایت خونخواهی امام باقر ع از مرد اسدی 7. روایت امام صادق درباره شهادت علی اصغر ع 8. روایت امام باقرع درباره برنگشتن خون علی اصغر ع به زمین 9. روایت عطش کودکان در روضه ی جبرئیل بر حضرت موسی ع 10. روضه ما هذا الذنب الرضیع از سخنان امام مهدی عج 11. شب عطش ، شب علی اصغر ع 12. روضه وداع امام حسین ع با علی اصغر ع 13. روضه بوسه امام حسین ع بر علی اصغر ع 14. روضه پاشیدن خون علی اصغرع به آسمان 15. روضه اشگهای امام حسین ع در شهادت علی اصغر ع 16. روضه خشگ بودن شیر رباب و عطش و گرسنگی علی اصغر ع 17. بی حال شدن علی اصغر ع از عطش در صبح عاشوراء 18. اضطراب اهل حرم از عطش علی اصغرع 19. سعی اصحاب خصوصا عباس ع برای سیراب کردن اطفال 20. سفارش امام حسین ع درباره علی اصغرع به ام کلثوم 21. روضه دفن علی اصغرع 22. روضه حرمله و تیر سه شعبه 23. روضه سوال مختار بر مظلومیت امام حسین از حرمله لع 24. روضه ی چگونه تیر به گلوی کوچکی که معلوم نبود خورد 25. زبانحال شیر خوردن علی اصغر ع در کنار خانه خدا(مکه) 26. روضه ی نگاه و لبخند علی اصغر بر امام حسین ع هنگام شهادت به روایت اسرار الشهاده فاضل دربندی 27. روضه ی حضرت زینب س در کنار بدن پر خون علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید 28. روضه ی رباب س در مجلس ابن زیاد لع (ذکر شعر لا تنس حسینا ابدا..) 29. سخنان ام کلثوم به امام حسین ع درباره عطش علی اصغر ع 30. روضه شهادت علی اصغر ،اذن من اذن 31. روضه حجم تیر از گلو بیشتر بود.(،اجتهادی) 32. روضه خون علی اصغر به سمت ملکوت (روایت امام باقر به تواتر مقاتل) 33. روضه حالت امام حسین ع با دیدن عطش علی اصغر ع 34. روضه حالت امام حسین ع هنگام بردن علی اصغر ع به سمت خیام 35. روضه ی دع یا حسین ع، مرضعه ی بهشتی ،ندای آسمانی به روایت ابن جوزی 36. روضه کلمه یتلظی در کلام امام حسین ع در عطش علی اصغر 37. روضه پاشیدن خون با کف دست یا دستان ،در مقاتل کلمه ملات و ملاتا اشاره به چه مطلبی دارد؟ 38. روضه ی هون علی انه بعین الله بعد از آمدن تیر 39. روضه ی علی اصغر ع ذخیره امام حسین ع در آخرت . 40. روضه ماندن حضرت رباب س در کنار قبر بعد از ورود به کربلا 41. روضه ی نماز خواندن امام حسین ع بر بدن خونی علی اصغر ع 42. روضه ی دفن علی اصغر ع 43. سر تعجیل امام حسین ع در دفن علی اصغر ع چه بوده است ؟ 44. روضه ی رباب س در مجلس ابن زیاد لع 45. روضه مالیدن خون علی اصغر ع به قنداق و بدنش 46. روضه و ذکر الهی انشدک بدم المظلوم در توسل به علی اصغر ع 47. روضه ی عطش علی اصغر ع و طلب آب 48. روضه شنا کردن عمرسعد لعنت الله در اوج تشنگی اطفال در شب عاشورا در فرات 49. روضه بیرون آمدن ابی عبدالله برای بردن علی اصغر از لباس جنگی 50. روضه ی سرانجام حرمله لع قاتل علی اصغر ع 51. روضه خبر به درک واصل شدن ابن زیاد لع و سوال امام سجاد ع درباره حرمله لع : حرمله لع چه شد؟ 52. روضه آن زن در مدینه وقتی مواجه با رباب شد ، از حضرت زینب س سوال نمود نام این کنیز چیست ؟ 53. روضه ی مذبح الطفل و الی اذن من اذن . 54. اصابت تیر به بازوی امام حسین ع بعد از اصابت به گلوی به علی اصغر ع به روایت روضه الشهداء 55. روضه ی ناولینی و ناولونی در مقتل علی اصغر ع . 56. روضه ی توقف امام حسین ع به سمت خیام و برگشتن از سمت خیام 57. روضه ی تعزیت و تسلیت خدا در شهادت علی اصغر ع به امام حسین ع 58. روضه ی مُنوا علی در عطش علی اصغر ع به سند ریاض القدس فقط 59. روضه ی ذبح در مقتل علی اصغر و امام حسین ع با اشاره به روایت ابن شبیب 60. روضه ی حضرت ع وقتی خون را به آسمان پاشید فرمود خدایا شاهد باش این قوم نذر کرده اند که یک نفر از ذریه پیامبر را باقی نگذارند . 61. گریز به عطش :حدیث مقتلی :مسترک الرسائل ح 3 ص 130 : پیامبر فرمود اگر کسی در بیابان به کسی آب بدهد با پیامبران وارد بهشت میشود و از حوضهای کوثر می نوشد 62. روضه ی عبا کشیدن امام حسین بر روی علی اصغر ع تا میدان تا طفل در بین راه به شهادت نرسد. 63. سلام امام زمان عج بر علی اصغر ع در ناحیه مقدسه