eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
5.8هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
818 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع ، کلاس های غیر حضوری https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (16) درماندگي دربار يزيد لع از شکست مجلس شام مراسم سوگواري امام (ع) و شهداي کربلا، گريه و شيون مخدرات حرم پيامبر به مؤثرترين ابزار براي استيضاح دستگاه جابر اموي تبديل شد. عاشورا، طناب ‏دار سلطنت ظلم و کربلا، تير خلاص استکبار يزيدي شده بود، گروه گروه مردم شام با اهل بيت به عزاداري و همدردي مي‏پرداختند و کار آن چنان بالا گرفت که يزيد هم از عبيدالله بيزاري مي‏جست و به خاندان امام حسين (ع) اداي احترام مي‏کرد. یزید لع روزي از امام سجاد (ع) عذرخواهي کرد و گفت: آنچه گذشت به عهده‏ي فرزند مرجانه است. لعنت خدا بر پسر مرجانه، اگر حسين (ع) با من مواجه مي‏شد، هر چه مي‏خواست انجام مي‏دادم و با تمام قدرت از کشته شدنش جلوگيري مي‏کردم حتي اگر به هلاکت بعضي از فرزندانم مي‏انجاميد. اما آنچه اتفاق افتاد و ديدي قضاي الهي بود، حال هر احتياجي داريد بنويسيد تا انجام دهم. [1] . امام (ع) درخواست کرد تا سر پدر بزرگوارش را تحويل دهند که يزيد امتناع کرد، اما فشار افکار عمومي کار را به جايي رساند که به قول طبري، يزيد بر سر سفره‏ي غذا نمي‏نشست، مگر اينکه علي بن الحسين (ع) را فرامي‏خواند و او را بر سر همان سفره مي‏نشاند [2] ؛ البته تغيير رفتار يزيد فريبي بيش نبود و او و مشاوران نيرنگ بازش شرايط را تحليل کرده و زمان را مقتضي چنين برخوردهاي منافقانه‏اي مي‏دانستند و الا در پشت پرده، حقيقت انديشه‏ي امويان غير از آن چيزي بود که مردم مشاهده مي‏کردند. يزيد هر دو عراق، (کوفه و بصره) را در حوزه‏ي قلمرو عبيدالله قرار داد [3] و يک ميليون درهم پاداش براي وي فرستاد و در جواب بي‏وفايي مردم کوفه نسبت به امام حسين (ع) و خلق ماجراي کربلا دستور داد، عبيدالله به ميزان صد در صد بر پاداش و هداياي مردم کوفه بيفزايد و با همين عطاياي يزيد بود که عبيدالله دو کاخ سرخ و سفيد ساخت تا زمستانها را در قصر حمراء و تابستان را در قصر بيضا بگذراند. به هر حال هيچ‏گونه آثاري از ندامت و تغيير رويه در زندگي خفت‏بار او ثبت نشده است. به هر حال شام، در شام بلايي سخت گرفتار آمده بود، مردمان شام حيران و سرافکنده زينب را مي‏ديدند که علي‏رغم آن همه اندوه در اوج قله‏ي عزت و آزادگي بر تباهي آل ابوسفيان متبسم بود، شهر زينت کرده‏ي ديروز يکسره ويران‏سرايي بود که هر لحظه از شأن و مرتبت اموي‏اش کاسته مي‏شد و لحظه به لحظه با گريه‏هاي هدايت‏افزاي زينب علوي مي‏گرديد. مأموران حيرت‏زده بني‏اميه که تا چندي پيش از فرجام نبرد کربلا مستانه مي‏غريدند و در پوست خود نمي‏گنجيدند، امروز با همه‏ي تجهيزات و لباسهاي رنگين و شمشيرهاي مرصع به اسارت زينب در آمده‏اند، آن همه مصيبتها که هر کدام از آنها مردان بزرگي را به زانو مي‏افکند در مقابل قدرت و شکوه حضرت سجاد و زينب زانوزده بودند و يزيد در هم شکسته و مأيوس در انتظار آينده‏ي مبهم و پرهراس خويش، خود را در عزاداري بر حسين بن علي و شهداي کربلاي خونين، همراه و سوگوار نشان مي‏داد. قطرات سرشک داغ سوگواران به هم مي‏پيوست و همانند رشته‏اي محکم و گدازان هر لحظه به حلقوم بزرگ مفسد و جنايت پيشه‏ي بني‏اميه تنگ‏تر مي‏شد. هيچ زني از سياه و سفيد، قريشي و هاشمي نمانده بود مگر اينکه در جوار قصر طاغوت اموي فرياد يا حسين سر داده باشد. [4] حزن کربلايي حتي زنان حرم بني‏اميه را نيز در خود گرفت و آنان که احساسي لطيف‏تر از مردان شمشير داشتند سه روزي را در همراهي با آل عصمت به عزا نشستند. [5] طاغوت بني‏اميه دستور داد تا هر آنچه از اهالي کاروان حسيني غارت شده بود بازگردانند. [6] و مانند تمام اصحاب شيطان براي گريز از هر رسوايي در مجالس و محافل به طعن و سرزنش عبيدالله بن زياد مي‏پرداخت، و هر آنکس را که فاجعه‏ي کربلا را به او نسبت مي‏داد مجازات مي‏نمود. [7] يزيد در اوج بلاهت و ناداني که خصيصه‏ي زندگي طاغوتي ستمگران است بارها مي‏گفت من و قتل حسين بن علي؟! هرگز!! من چنين فرماني نداده بودم و عبيدالله او را به قتل رساند. [8] . خونخواهي حسين بن علي به سرعت در رگ و جان مردمان شامي جاي گرفت و مروان بن حکم از طريق اخبار عوامل نفوذي در مجالس و محافل مردم پي برده بود که قصر حکومتي ديگر محل امن و پناه محکمي نيست، لذا بسرعت خود را به يزيد رساند و پيشنهاد کرد که خاندان ابي عبدالله (ع) را به مدينه بازگرداند و گرنه تداوم حکومت او با مخاطره‏ي جدي مواجه خواهد شد. [9] .
ضامن اشک رفع شبهه, [26.10.16 00:18] [Forwarded from محمد حسین تابع منش] يزيد که شرايط را سخت و غيرقابل کنترل يافته بود در نشستي با حضرت زين‏العابدين او را از قصد خود آگاه کرد و گفت اگر خواسته‏اي داري بخواه؟ امام زين‏العابدين فرمود: اول اينکه مي‏خواهم يک بار ديگر چهره‏ي پدرم را زيارت کنم، دوم هر آنچه را که به يغما بردند باز پس گردانند، و سوم اگر به قتل من کمر همت بسته‏اي فردي امين را با اين زنان همراه کن تا آنان را به حرم جدشان (رسول خدا) برساند. يزيد در پاسخ امام (ع) گفت: خواسته‏ي اولي تو هيچ‏گاه برآورده نخواهد شد، و خواسته‏ي دوم تو را به چندين برابر جبران خواهم کرد، و در مورد خواسته‏ي سوم جز تو کسي زنان را همراهي نمي‏کند. امام (ع) فرمود: ما را به اموال تو حاجتي نيست. اموال غارت شده را به ما بازگردان که در ميان آنها مقنعه و گردن بند و پيراهن فاطمه (س) وجود دارد. يزيد با مهيا شدن سفر مقدار زيادي اموال را در مقام دلجويي به زنان بخشيد، اما ام‏کلثوم در آخرين لحظات ضمن استيضاح طاغوت بني‏اميه فرياد برآورد که [ما خاندان رسالت] هرگز اين اموال را نمي‏پذيريم. [10] کاروان حسيني آماده‏ي سفر بود و حاجيان کربلايي آل محمد (ص) خسته و کوفته اما سربلند و پرشکوه پاي در رکاب و قاصد راهي بودند که در منتهايش هزاران حکايت عجيب و حيرت‏انگيز در انتظار بود. طلوع و غروب غم‏انگيز شام با قطرات سرشک زينب انس بسته بود، و کو چه پس کوچه‏هاي بازار آن شهر پر ستم با آثار قدمهاي زين‏العابدين سرخ و سوزان شده و آن سرزمين بخشي از خاطرات زندگي زين‏العابدين و زينب را شکل داده بود، خاطراتي تلخ، ساعات و لحظاتي پرهراس،... اما چاره‏اي نبود مي‏بايست پيام عاشوراييان ابلاغ مي‏شد و هر رنجي براي انجام اين رسالت چشيدني بود، وداع با شام هرگز به تلخي وداع با کربلا نبود، زينب بود و غروبي غمگين، در حالي که سرخي آفتاب مغرب شهر را رنگين کرده بود، دختر علي که آثار شکستگي در چهره‏اش پيدا شده بود در افقي دور دست ديده به کربلا دوخته بود، گويي نگاهش با نگاه برادر تلاقي داشت، اما اين بار نه بر نيزه، در افقي بالاتر از خورشيد و در تجلايي فروزنده‏تر از مهر! زينب استوار و پابرجا اما خسته و از داغ برادران و عزيزان بشکسته، آخرين وضوي شام را به ياد لبهاي گداخته و سوخته‏ي برادر ساخت و به راه مدينه پرداخت و... [1] حياة الامام زين‏العابدين، ص 179. [2] تاريخ طبري، ج 5، ص 461، العبرات، ج 2، ص 354، المنتظم، ج 5، ص 344، البداية و النهاية، ج 8، ص 195، فصول المهمه، ص 195، نور الابصار، ص 265، العوالم، ج 17، ص 444، بحارالانوار، ج 45، ص 143، ابن‏کثير، در البداية و النهاية، ج 8، ص 195، نوشته است: يزيد در هنگام هر غذا علي بن الحسين و برادرش عمرو را با خود همراه مي‏کرد در جايي از تاريخ مورخان شيعه از فرزندي به نام عمرو براي امام حسين (ع) ياد نشده است، و با توجه به کينه‏توزي سخت يزيد از يک سو و جايگاه هدايتي حضرت زين‏العابدين که در تبعيت از پدر و جد بزرگوارش نمي‏توانست با حضور در مجالس ننگين طعام و شراب يزيد حاضر باشد به نظر مي‏رسد ساختن و انتشار اين قبيل اخبار به منظور فريب افکار عمومي از عمق فاجعه‏ي شام و خيانتهاي بني‏اميه است، شام توقفگاهي بسيار تلخ براي آل محمد بود تا جايي که حضرت زين‏العابدين در پاسخ به اينکه در کجا بيشتر به شما سخت گذشت سه مرتبه فرمود: الشام الشام الشام، سفره‏ي شام و ناهار سياه يزيد محل مناسبي براي نشستن حضرت زين‏العابدين نبود، مگر مي‏شد با آن همه مصيبتي که بر آل محمد روا داشته شده بود اصلا ميلي به غذا، آن هم در کنار امير و سر منشاء همه‏ي جنايتها داشت؟! آيا با دردهاي سهمناک سکينه جايي براي نشستن امام بر سفره‏ي يزيد بود؟ [3] معجم البلدان، ج 4، ص 93. [4] المنتخب، ج 2، ص 497، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 140، بحارالانوار، ج 45، ص 196، العوالم، ج 17، ص 422. [5] تاريخ طبري، ج 5، ص 461، الفتوح، ج 5، ص 249، شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 126، ابن‏اثير کامل، ج 3، ص 299، تذکرة الخواص، ص 148، البداية و النهاية، ج 8، ص 195. [6] اعلام النساء ج 2، ص 97، تاريخ طبري، ج 5، ص 464. [7] مقتل ابومخنف، ص 138، الدمعة الساکبه، ج 5، ص 146 -145. [8] معالي السبطين، ج 2، ص 184. [9] کامل بهايي، ج 2، ص 302. [10] بحارالانوار، ص 197. [11] بعثت بدون وحی ص 310 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‍ بسم الله الرحمن الرحیم گزارش کامل شام از ورود اهل البیت ع از دروازه ساعات تا رسوایی یزید لع (17) خواب حضرت سکینه س در شام و دیدن حصرت زهراء س بحراني در العوالم، ج 17، ص 441، و علامه مجلسي در بحارالانوار، ج 45، ص 141، از قول دختر امام حسين (ع) نوشته‏اند: چهار روز از اقامت ما در شام مي‏گذشت، به خواب رفتم - خوابي طولاني – ديدم زني نوراني به هودجي سوار و دست بر سر گذاشته است، پرسيدم: اين زن کيست؟ گفتند: اين [بانو] فاطمه دختر محمد و مادر پدر توست!!، با خود گفتم: به خدا سوگند بايد نزد او رفته و بگويم با ما چه کردند؟!! شتابان دويدم و خود را به او رساندم و چون در برابرش ايستادم گريه‏کنان گفتم: اي مادر! به خدا سوگند! حق ما را انکار کردند!! به خدا سوگند! جمعيت ما را پراکنده ساختند! اي مادر به خدا سوگند! [تعدي به] حريم ما را مباح دانستند!! اي مادر به خدا سوگند! پدر ما حسين را کشتند!!! چون [فاطمه] سخنان مرا شنيد فرمود: سکينه بيش اين مگو، بند دلم را بريدي، اين پيراهن پدر توست که از خويش نمي‏کنم تا با همين پيراهن خدا را ملاقات کنم!! براستي مي‏توانست بين امام علي بن الحسين همنشيني وجود داشته باشد؟!! آن هم در حالتي که همين سکنيه (س) يزيد را کافر مي‏شناسد؟! نور الابصار، ص 265، کامل، ج 3، ص 299، تاريخ طبري، ج 5، ص 464، اعلام النساء، ج 2، ص 97. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
روضه امام سجاد ع ،بازار شام، پیر مرد شامی حدثنا محمد بن ابراهيم بن اسحاق رحمه الله، قال: حدثنا عبدالعزيز بن يحي البصري، قال: أخبرنا محمد بن زکريا، قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يزيد، قال: حدثنا أبونعيم، قال: حدثني حاجب عبيدالله بن زياد: [...] فأقيموا علي درج المسجد حيث يقام السبايا، و فيهم علي بن الحسين عليه‏السلام و هو يومئذ فتي شاب، فأتاهم شيخ من أشياخ أهل الشام، فقال لهم: الحمد لله الذي قتلکم و أهلککم و قطع قرن الفتنة، فلم يألو عن شتمهم. فلما انقضي کلامه قال له علي بن الحسين عليه‏السلام: أما قرأت کتاب الله عزوجل؟ قال: نعم. قال: أما قرأت هذه الآية: (قل لا أسألکم عليه أجرا الا المودة في القربي)؟ قال: بلي. قال: فنحن أولئک. ثم قال: أما قرأت: (وآت ذاالقربي حقه)؟ قال بلي. قال: فنحن هم، فهل قرأت هذه الآية: (انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس أهل البيت و يطهرکم تطهيرا)؟ قال: بلي. قال: فنحن هم. فرفع الشامي يده الي السماء، ثم قال: اللهم اني أتوب اليک ثلاث مرات، اللهم اني أبرأ اليک من عدو آل محمد، و من قتلة أهل بيت محمد. لقد قرأت القرآن، فما شعرت بهذا قبل اليوم. الصدوق، الأمالي، / 166 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 155/45؛ البحراني، العوالم، 396/17؛ البهبهاني، الدمعة الساکبة، 90/5؛ القمي، نفس المهموم، / 434 - 433؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، / 384؛ المحمودي، العبرات، 272 - 271/2؛ مثله الفتال، روضة الواعظين، / 164؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 496 - 495 آن‏ها را بر پلکان مسجد که توقفگاه اسيران بود، بازداشتند. علي بن الحسين که جوانکي بود با آن‏ها بود. شيخي از شاميان آمد و گفت: «حمد خدا را که مردان شما را کشت و آشوب را خاموش کرد.» و هر چه توانست به آنها بد گفت. چون سخن خود تمام کرد، علي بن الحسين عليه‏السلام به او فرمود: «تو قرآن نخوانده‏اي؟» گفت: «چرا!» گفت: «اين آيه خواندي - شوري23 - بگو از شما مزدي نخواهم جز دوستي خويشان.» گفت: «آري!» فرمود: «ما آن‏هاييم.» فرمود: «اين آيه خواندي که بذي القربي حقش را بده؟» گفت: «آري!» فرمود: «ما آن‏هاييم.» فرمود: «اين آيه خواندي - احزاب - همانا خداي خواسته پليدي را از شما خاندان ببرد و شما را بي‏نهايت پاکيزه کند؟» گفت: «آري!» فرمود: «ما آن‏هاييم.» آن شامي دست به آسمان برداشت و گفت: «خدايا! من به درگاهت توبه کردم تا سه بار. خدايا! من به تو بيزارم از دشمن آل محمد و از قاتلان اهل بيت. من قرآن را خواندم و تاکنون متوجه اين آيات نشدم.» کمره‏اي، ترجمه‏ي امالي، / 166. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم خطبه امام سجاد ع در مجلس یزید لع در افشاگری بنی امیه لع به یاد بود بسیجی عاشق،مدافع حرم سیدالشهداء شهید مرتضی کارگر شریف و همرزمانش شهیدان علی ارغیانی و علی اکبر شاهمرادی وتمامی شهدای حرم حضرت زینب که خونشان طلیعه ظهور امام عصر عج است. شهدای ذکر شده عاشق این خطبه بودند گويند: امام زين العابدين به يزيد لعين فرمود: «مرا اجازت ده تا خطبه بخوانم روز جمعه.» گفت: «شايد.» چون روز جمعه شد، زيد، ملعوني به دست آورد سخت فصيح و شوخ و گفت: «بايد که بر منبر روي و هرچه بر زبان آيد، از بدی علي و حسين بگويي و ثنا و شکر شيخين تقرير کني.» آن شخص بر منبر رفت و هر مطلبی که مقدور بود، گفت. امام گفت: «اجازت ده تا من نيز خطبه بخوانم.» لعين را ندامت و پشيماني حاصل شد. گفت: «نه!» مردم بسيار شفاعت کردند. قبول نکرد. پسر آن لعين، معاويه گفت: «اي پدر! او در صغر سن است. بگذار تا خطبه بخواند. معلوم است که خطبه‏ي او به چه رسد.» يزيد گفت: «شما در کار او و در کار اين خاندان به شک‏ايد. ايشان را علم و فصاحت ميراثي است. من مي‏ترسم که از زير اين خطبه فتنه حاصل شود که وبال ما باشد.» عاقبت اجازت داد. امام عليه‏السلام بر منبر رفت و گفت: «الحمد لله الذي لا بداية له، والدائم الذي لا نفاد له، والأول الذي لا أول لأوليته، والآخر الذي لا مؤخر لآخريته. والباقي بعد فناء الخلق، قدر الليالي والأيام، و قسم فيما بينهم الأقسام، فتبارک الله الملک العلام.» «شکر و سپاس مر خداي را که بدايتي نيست مر او را دائمي که تمامي نيست مر او را اولي که او را اولي نيست و آخري که آخر کننده‏اي نيست آخر او را و باقي که بعد از فنا همه چيز باشد. تقدير کرد شب‏ها و روزها را و قسمت کرد در مابين ايشان قسمت‏هاي فتبارک الله پادشاهي داننده را.» به اين ترتيب مي‏فرمود: پس به آخر گفت: «حق تعالي حلم و علم و شجاعت و سخاوت به ما داد و محبت بر دل مؤمنان نهاد و رسول صلي الله عليه و آله وسلم و وصي او و سيدالشهدا و جعفر طيار در بهشت و دو سبط اين امت و مهدي که دجال را بکشد از ماست.» «ايها الناس! من عرفني فقد عرفني، اي مردمان! هر که مرا شناسد، پس شناسد و من لم يعرفني فقد أعرف بحسبي و نسبي،و هر که مرا نشناسد،حسب و نسب خود ظاهر کنم تا بشناسد. أنا ابن مکة و مني منم پسر مکه و مني أنا ابن زمزم والصفا منم پسر زمزم و صفا أنا ابن من حمل الرکن بأطراف الردا منم پسر آن کس که برداشت رکن را بر اطراف ردا. أنا ابن خير من ائتزر و ارتدي منم پسر بهترين آنان که ازار پوشيده و ردا بر دوش انداخته است. أنا ابن خير من طاف وسعي منم پسر بهترين از هرکس که طواف کرده و سعي کرده است. أنا ابن خير من حج و أتي منم پسر بهترين کسي که حج کرد و بيامد، أنا ابن من أسري به الي المسجد الأقصي منم پسر آن کس که خدا او را حرکت داد به سمت مسجد القصی أنا ابن من بلغ به الي سدرة المنتهي منم پسر آن‏کس که نزديک شد به خداپس سخت نزديک شد. أنا ابن من دني فتدلي فکان قاب قوسين أو أدني پس بوده نزديکي دو کمان‏دار يا نزديک‏تر. أنا ابن من أوحي اليه الجليل الي ما أوحي منم پسر آن‏کس که وحي کرد به او خداي بزرگ به آنچه وحي کرد. أنا ابن‏الحسين القتيل بکربلاء منم پسر حسين کشته شده به کربلا. أنا ابن‏علي المرتضي منم پسر علي مرتضي أنا ابن‏محمد المصطفي منم پسر محمد مصطفي أنا ابن‏فاطمة الزهراء منم پسر فاطمه‏ي زهرا أنا ابن‏خديجة الکبري منم پسر خديجه‏ي کبري أنا ابن‏سدرة المنتهي منم پسر سدرة المنتهي. أنا ابن‏شجرة طوبي منم پسر شجره‏ي طوبي. أنا ابن المرمل بالدماء منم پسر آغشته به خون‏ها أنا ابن من بکي عليه الجن في الظماء منم پسر آن‏کس که بگريست بر او جنيان در ظلمات. أنا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء منم پسر آن‏کس که نوحه کردند بر او مرغان هوا.» چون سخن به اين‏جا رسانيد، غريو از خلق برآمد و مردم در گريه افتادند. يزيد ملعون بر خود ترسيد و بانگ بر مؤذن زد که: «بانگ نماز بگو.» مؤذن برخاست و گفت: «الله اکبر.»امام فرمود: «نعم، الله أکبر و أعلي و أجل و أکرم مما أخاف و أحذر؛ يعني گفت: «آري! خدا بزرگ‏تر و برتر است و جليل‏تر و کريم‏تر از آنچه من مي‏ترسم و حذر مي‏کنم.» چون مؤذن گفت: «أشهد أن لا اله الا الله».امام گفت:
‍ «نعم، أشهد مع کل شاهد و أحتمل علي کل جاحد، أن لا اله غيره و لا رب سواه؛ آري؛ شهادت مي‏دهم با هر شاهدي و بازمي‏کنم بر هر منکري که نيست هيچ معبودي غير او و نه پروردگاري سواي او.» ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ذکر اسماء من قتل من بني هاشم مع الحسين وعدد من قتل معه من کل قبيلة من القبائل التي قاتلته اسامی شهدای بنی هاشم به همراه امام حسین ع و تعداد رؤس کسانیکه هر قبیله حمل کردند و به کوفه بردند. قال هشام: قال أبومخنف: ولما قتل الحسين بن علي (ع) جيئ برؤوس من قتل معه من أهل بيته وشيعته وأنصاره إلي عبيدالله بن زياد ابو مخنف اورده است هنگامیکه امام حسین ع کشته شد بهمراه سرمطهرش سر مطهر کسانیکه با او کشته شده بودند به همراه اهل بیت و شیعیان و انصارش به نزد ابن زیاد لع آوردند. • فجاء‌ت کندة بثلاثة عشر رأسا وصاحبهم قيس بن الاشعث، (13 سر مطهر به قبیله کنده دادند و رئیس آنان قیس بن اشعث لع بود) • وجاء‌ت هوازن بعشرين رأسا وصاحبهم شمر بن ذي الجوشن، (هوازن 20 سر مطهر و رئیس ایشان شمر لع) • وجاء‌ت تميم بسبعة عشر رأسا، (تمیم 17 سر مطهر) • وجاء‌ت بنو أسد بستة أرؤس، (بنی اسد 6 سر مطهر) • وجاء‌ت مذحج بسبعة أرؤس، (مذحج 7 سر مطهر) • وجاء سائر الجيش بسبعة ارؤس، فذلک سبعون رأسا. قال: (7 عدد سائر قبائل مجموعا 70 سر مطهر) اسامی شهدای بنی هاشم و قاتل آنها 1. وقتل الحسين وامه فاطمة بنت رسول الله صلي الله عليه وآله قتله سنان بن أنس النخعي ثم الاصبحي، وجاء برأسه خولي بن يزيد، 2. وقتل العباس بن علي بن ابيطالب وامه ام البنين ابنة حزام بن خالد ابن ربيعة بن الوحيد، قتله زيد بن رقاد رقاد الجنبي وحکيم بن الطفيل السنسي. 3. وقتل جعفر بن علي بن ابيطالب وامه ام البنين ايضا، 4. وقتل عبدالله بن علي بن ابي طالب وامه ام البنين ايضا، 5. وقتل عثمان بن علي بن ابي طالب وامه ام البنين ايضا، رماه خولي بن يزيد بسهم فقتله، 6. وقتل محمد بن علي بن ابي طالب وامه ام ولد، قتله رجل من بني أبان بن دارم. 7. وقتل أبوبکر بن علي بن ابيطالب وامه ليلي ابنة مسعود بن خالد بن مالک بن ربعي بن سلمي بن جندل بن نهشل بن دارم وقد شک في قتله 8. وقتل علي بن الحسين بن علي وامه ليلي ابنة ابي مرة بن عروة بن مسعود بن معتب الثقفي، وامها ميمونة ابنة ابي سفيان بن حرب، قتله مرة بن منقد بن النعمان العبدي. 9. وقتل عبدالله بن الحسين بن علي وامه الرباب ابنة امرئ القيس ابن عدي بن أوس بن جابر بن کعب بن عليم من کلب، قتله هاني بن ثبيت الحضرمي، واستصغر علي بن الحسين بن علي فلم يقتل، 10. وقتل أبوبکر بن الحسن ابن علي بن أبي طالب وامه ام ولد قتله عبدالله بن عقبة الغنوي، 11. وقتل عبدالله بن الحسن بن علي بن ابيطالب وامه ام ولد قتله حرملة بن الکاهن رماه بسهم، 12. وقتل القاسم بن الحسن بن علي بن ابيطالب وامه ام ولد قتله سعد بن عمروبن نفيل الازدي. 13. وقتل عون بن عبدالله بن جعفر بن ابي طالب وامه جمانة ابنة المسيب بن نجبة بن ربيعة بن رياح من بني فزارة قتله عبدالله بن قطبة الطائي ثم النبهاني. 14. وقتل محمد بن عبدالله بن جعفر بن ابيطالب وامه الخوصاء ابنة خصفة بن ثقيف بن ربيعة ابن عائذ بن الحارث بن تيم الله بن ثعلبة من بکر بن وائل قتله عامر بن نهشل التيمي، 15. وقتل جعفر بن عقيل بن ابي طالب وامه ام البنين ابنة الشقر بن الهضاب قتله بشر بن حوط الهمداني، 16. وقتل عبدالرحمن ابن عقيل وامه ام ولد قتله عثمان بن خالد بن اسير الجهني. 17. وقتل مسلم بن عقيل بن ابيطالب وامه ام ولد بالکوفة، 18. وقتل عبدالله بن مسلم بن عقيل بن ابي طالب وامه رقيه ابنة علي بن ابيطالب وامها ام ولد قتله عمرو ابن صبيح الصدائي، وقيل قتله اسيد بن مالک الحصرمي. 19. وقتل محمد بن ابي سعيد بن عقيل وامه ام ولد قتله لقيط بن ياسر الجهني، واستصغر الحسن بن الحسن بن علي وامه خولة ابنة منظور بن زيان بن سيار الفزاري، واستصغر عمرو بن الحسن بن علي فترک فلم يقتل وامه ام ولد. شهادت غلامان و دوستان و شیعیان امام حسین ع 20. وقتل من الموالي سليمان مولي الحسين بن علي قتله سليمان بن عوف الحضرمي، 21. وقتل منجح مولي الحسين بن علي، 22. وقتل عبدالله بن بقطر رضيع الحسين بن علي. تذکر:در تعداد رئوس و حمل آنها در روز یازدهم و قتله شهداء اختلاف هست سند فقط از مقتل ابی مخنف است. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
‏_کار_در_شهر_کوفه مشاهدات مسلم گچ کار از بازار کوفه و اسرای اهل بیت ع از مسلم گچ‏ کار نقل شده که گفت: پسر زياد ملعون مرا براي اصلاح دارالاماره و مرمت آن خواست، من در کوفه به بنائي و گچ‏کاري و تعمير دارالاماره پرداختم و هنگامي که درهاي قصر را گچ‏کاري مي‏کردم فاذا بالزعفات قد ارتفعت من جنبات الکوفة ناگاه ديدم از اطراف کوفه و جوانب آن صداي مهيب و آوازهاي غريب بلند شد بانگ کوس است که از عرش برين مي‏گذرد چنان غلغله و ولوله بر سر پا بود که گويا زلزله بر زمين افتاده بود از خادمي که در نزد من بود پرسيدم چه شده که مي‏بينم کوفه از صداي ضجه از جاي کنده شده خادم گفت الساعة اتوا برأس خارجي که سر يک خارجي را که بر اميرالمؤمنين يزيد ملعون خروج کرده بريده‏اند و مي‏آورند پرسيدم من هذا الخارجي نام آن خارجي را ميداني کيست گفت آري حسين بن علي است مسلم گفت چون اين را شنيدم از خادم جدا شدم و لطمت بوجهي حتي خشيت علي عيني ان تذهبا چنان با دست گچ‏آلوده بصورت خود زدم گفتم آه چشمهاي من کور شد بعد دستهاي خود را شستم و از قصر بزير آمدم تا به کناسه کوفه رسيدم ديدم مردم تماشائي آنقدر ازدحام دارند که راه نيست و همه انتظار آوردن اسراء و سرها را دارند در اين اثنا ديدم اذا قبلت نحو اربعين شقة [1] تحمل علي اربعين جملا فيها الحرم و النساء و اولاد فاطمة عليهاالسلام قريب چهل شتر که جهاز آنها پاره‏ي چوب بود و بيکديگر بسته بودند و اولاد فاطمه و ذراري رسولخدا و حريم سيد الشهداء را بر آن نشانيده بودند و بر هر شتري دو پاره‏ي چوب بسته بودند و آن اسيران دل‏خسته و آن کبوتران حرم پرشکسته را بر روي آنها نشانده بودند شعر ديدم زنان چند بجمازه‏ها سوار سرها برهنه همچو اسيران زنگبار هر زن چو جان گرفته در آغوش دختري هر دختري بچهره درخشنده اختري‏ در آن ميان دخترکي همچو آفتاب از گيسوان افکنده برخسار خود نقاب‏ هر دم زدي بسينه و ناليد از جگر نوعي که بر فلک زدي از ناله‏اش شرر بنگر بمن که بي‏کس و بي‏يارم اي پدر در دست ناکسان جفا کارم اي پدر بودم ترا چو جان عزيزي ولي کنون خوار و ذليل کوچه و بازارم اي پدر يکدم بيا به شمر بکن التماس کآن جورپيشه کم کند آزارم اي پدر اذا بعلي بن الحسين عليهماالسلام علي بعير بغير وطاء و اوداجه تشخب دما مسلم مي‏گويد که ناگاه چشمم بر امام بيمار افتاد ديدم که با حال نزار بر شتر برهنه سوار و نيز اعضايش از جفاي اشرار مجروح بود و خون از رگهاي گردنش جستن مي‏کرد چه اينکه شخب آن پستاني را گويند که از شير پر شده باشد بمحض رسيدن دست و اشاره‏ي انگشتان شير از او جستن نمايد اينجا هم مسلم گچکار گويد خون همانطور از رگهاي آن عليل بيمار جستن مي‏کرد و با حالت زار بيقراري مي‏کرد و هو يقول بصوت حزين، با ديده گريان مي‏فرمود: شعر يا امة السؤلا سقيا لريعکم يا امة لم تراعي جدنا فينا اي بدترين امت شما را خدا خير ندهد که رعايت حرمت جد مادر حق ما نکرديد تسيرونا علي الاقتاب عادية کاننا لم نشيد فيکم دينا اين حق ما بود که اولاد پيغمبر را بر روي چوبهاي شتران بنشانيد و بصورت اسير وارد شهر و ديار کنيد ما مگر مشيد دين و آئين شما نبوديم و صار اهل الکوفة يناولون الأطفال الذين علي المحافل بعض التمر و الخبز و الجوز اهل کوفه را ديدم که بر اطفال خردسال خرما و جوز و پاره‏نان مي‏دادند و ام‏کلثوم ناله و فرياد مي‏کرد اي امان اي نامسلمانان ان الصدقة علينا حرام صدقه بر ما آل محمد حرام است پس دست مي‏آورد و آن نان و خرما را از دست و دهان اطفال مي‏گرفت و بزمين مي‏انداخت زن و مرد اهل کوفه از اين کار دختر علي زار زار مي‏گريستند که ببينيد بچه‏ها دارند از گرسنگي مي‏ميرند و آن مخدره راضي نيست نان و خرما را بخورند عليا مخدره گريه‏ي زنها را مي‏ديد مي‏فرمود تقتلنا رجالکم و تبکينا نسائکم مردان شما قاتل ما هستند و زنان شما بر ما مي‏گريند فالحاکم بيننا و بينکم الله يوم فصل القضاء خدايتعالي ميان ما و شما در روز جزا و فصل‏القضا حکم کند مسلم گويد فبينما تخاطبهن اذا بضجة قد ارتفعت يعني در آن اثنا که آن مخدره معصوم داشت به اهل کوفه عتاب و خطاب مي‏نمود ناگاه صداي خروش و غلغله مردم بگوشم رسيد چون نظر کردم ديدم سرهاي شهدا را آوردند. شعر ديدم از راه رسيدند سواراني چند بر سنانها سر پر چون شهيداني چند شده از گيسوي مشگين جوانان ز هوا بر زمين مشگ فشان غاليه موياني چند
يقدمهم رأس الحسين عليه‏السلام و هو رأس زهري اشبه الخلق برسول الله يعني پيشاپيش سرها سر سرور شهيدان که مانند ماه تابان بود خضاب محاسن پرخون آقا از سياهي رنگ گويا به رنگ خضاب بود وجهه دارة قمر طالع دائرة صورتش مانند ماهي تمام بود که از افق تيره طلوع نموده بود محاسن شريفش مثل هاله بر اطراف ماه دائره زده بود و الريح يلعب يمينا و شمالا باد که مي‏وزيد محاسن شريفش را به يمين و يسار حرکت مي‏داد فالتفت زينب فرات رأس اخيها چشم زينب دلشکسته که بر سر مجروح برادر افتاد که بآن نحو بالاي نيزه بود طاقت نياورده فنطحت جبينها بمقدم المحمل حتي راينا الدم يخرج من تحت قناعها سر خود را بلند کرد پيشاني را بچوبه پيش روي محمل زد و شکست ديدم که خون از زير مقنعه آن مخدره بيرون آمد. شعر سر خود را چه زد بر چوب محمل که از خون ناقه‏اش بنشست بر گل‏ ز دل آنگه خروشي تازه برداشت زبانحالش اين آوازه برداشت‏ که اي رعنا غزال دست توحيد ايا يکتا نهال باغ تجريد تو تابان منير برج جلالي چرا بدر جمالت شد هلالي‏ فغان کز تيشه‏ي بيداد اعداء سهي سرو قدت افتاده از پا دل پر دردم از داغ تو خونست بپرس آخر که احوال تو چونست‏ همي خواهم کزاب چشم نمناک بشويم نام خود زين تخته پاک‏ کشد گردون مرا بشکسته محمل بدنبال سرت منزل به منزل‏ مرا داغ جوانان پير کرده سموم مرگ تو تأثير کرده‏ راوي گفت ديدم محمل آن مظلومه روان شد و خون از زير مقنعه و محمل جاري بود مسلم گويد ديدم فاومئت اليه بخرقة و جعلت تقول با دلي شکسته و سر شکسته اشاره به سر برادر کرد و از سوز جگر اين ابيات را خواند اخي يا اخي يا هلالا لما استتم کمالا غاله خسفه فابدي غروبا ما توهمت يا شقيق فؤادي کان هذا مقدرا محتوما اي هلال يکشبه زينب که مردم تو را با انگشت نشان مي‏دهند و هنوز کمال تو تمام نشده بود که از پيش چشم خواهرت غروب کردي حسين جان از همه مصيبات تو مخبر و مطلع بودم اما اين مصيبت را هرگز بخاطر نمي‏آوردم و حتم نمي‏دانستم که سر تو بر سر نيزه و سر زينب برهنه باشد مي‏گفتم شايد کار من و تو باينجا نرسد اکنون آمد بسرم از آنچه مي‏ترسيدم برادر. يا اخي فاطم الصغيره کلمها فقد کاد قلبها ان يذوبا اي پاره دل زينب دو کلمه با دخترت فاطمه صغيره حرف بزن که نزديک است از غصه بميرد برادر جان تو که دل نازک بودي و اطفال خود را دوست مي‏داشتي [1] الشقة بالکسر شظية من لوح کما في القاموس معني عبارت مسلم جصاص که مي‏گويد اذا قبلت نحو اربعين شقة يعني پيش آمد قريب چهل هزار شقه بيان شقه را مخصوصا فيروزآبادي در قاموس اللغة مي‏نويسد که شقه بکسر شين پاره چوبست و شظية کل حلقة من شي‏ء. مقتل از مدینه تا مدینه [ صفحه 823تا صفحه 827] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
38 مدت توقف کاروان حسيني در کوفه چند روز بوده است؟ سلام استاد. سلام استاد سید رضا توفیق از اهواز سوال فرمودند که در کوفه چه مدت بودند وچند روز زندان بودند باذکر منبع برخي روايتها حاکي از آن است که کاروان حسيني در کوفه بيش از دو روز توقف نکردند. سبط ابن‏جوزي گويد: «در روز دوم ابن‏زياد سرها را پايين آورد و آنها را به همراه اسيران تجهيز کرد و به شام نزد يزيد بن معاويه فرستاد [1] «اين حداقل زمان ممکن است. اما از برخي روايتهاي ديگر چنين برمي‏آيد که آنها به اندازه‏ي رفت و آمد پيک از کوفه به شام توقف کردند. ابن‏اثير مي‏نويسد: «چون خاندان حسين (ع) به کوفه رسيدند، ابن‏زياد آنان را زنداني کرد. روزي سنگي در زندان افتاد که نامه‏اي به آن بسته بود. متن نامه چنين بود: پيک براي تعيين تکليف شما نزد يزيد رفته است. او در روز فلان مي‏رسد و در روز فلان باز مي‏گردد. اگر صداي تکبير شنيديد، يقين کنيد که کشته مي‏شويد و اگر تکبير نشنيديد، معنايش رهايي يافتن است. دو يا سه روز پيش از رسيدن پيک باز سنگي در زندان افتاد و در نامه‏اي که همراهش بود چنين نوشته بود: سفارشها و وصيتهاي لازم را بکنيد که رسيدن پيک نزديک است» [2] . گويا پيک در آن روز دوگونه بوده است: «پرنده» و «اسب». پرنده از اسب و اسب از انسان سريع‏تر حرکت مي‏کند. شيوه کار در حرکت با اسب اين بود که اسبهاي تيز تک براي پيک استفاده مي‏شد و در پاسگاههاي مسير راه نامه دست به دست انتقال مي‏يافت و به اين ترتيب اسب و سوار هيچ کدام خسته نمي‏شد و نامه در کم‏ترين زمان ممکن به مقصد مي‏رسيد! در برخي نقلها آمده است [3] که عميره - کسي که عبدالله بن عمر نامه شفاعت مختار را به وسيله‏ي او نزد يزيد فرستاد - فاصله‏ي ميان شام و کوفه را در مدت يازده روز طي کرد! از اين‏رو مي‏توان گفت که اسب فاصله‏ي ميان دمشق و کوفه را براي مثال در مدت شش روز طي مي‏کند. در برخي نقلهاي ديگر [4] آمده است که شام به کوفه راه مستقيمي دارد که مسافر عادي مي‏تواند آن را در مدت يک هفته طي کند. اعراب عقيل در آن راه رفت و آمد مي‏کردند و نيز اعراب صليب از حوران تا نجف را در مدت هشت روز طي مي‏کردند. از اين‏رو مي‏توان گفت پيک آن روز فاصله‏ي ميان کوفه تا شام را مي‏توانست در مدت هفت روز طي کند. چنانچه فرض کنيم که ابن‏زياد پايان واقعه‏ي کربلا را بلافاصله به يزيد گزارش داد و پيک، کار خود را در شب يا روز يازدهم آغاز کرد - بر فرض اينکه مدت حرکت پيک يک هفته باشد - مي‏توان اين احتمال را داد که پيک در حدود روز هفدهم محرم به دمشق رسيد. و نيز چنانچه فرض کنيم که پيک جواب يزيد را در همان روز به کوفه آورده باشد، مي‏توان احتمال داد که در حدود روز بيست و چهارم محرم به کوفه رسيده است. بنابراين؛ اگر کاروان حسين درست در همان روز بيست و چهارم از کوفه به شام حرکت کرده باشد، مدت اقامتشان در کوفه - از اول روز دوازدهم - به احتمال قوي 12 روز بوده است. والله العالم. [1] تذکرة الخواص، ص 234. [2] الکامل في التاريخ، ج 3، ص 298؛ نيز ر. ک. تاريخ الطبري، ج 3، ص 339. [3] مثيرالاحزان، ص 74. [4] ر. ک. اعيان الشيعه، بخش اول از جلد چهارم و به نقل از آن، التحقيق حول زيارة الاربعين، ص 193. نکته :همان مدتی که در کوفه بودند در زندان کوفه بسر میبردند. با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه (جلد 5) [ صفحه 152] ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ شکار فرصت ها و قطاره امام علی(ع) در کربلا در حدود۲۵کیلومتری جنوب غربی کربلا، چشمه آبی وجود دارد که به «قَطّاره» امام علی‌ (علیه السلام) شناخته می‌شود و آن را محل معجزه امام ‌(ع) در مسیر جنگ صفین می نامند . به گزارش خبرنگار اعزامی لبیک از کربلای معلی،در حدود۲۵کیلومتری جنوب غربی کربلا، چشمه آبی وجود دارد که به «قَطّاره» امام علی‌ (علیه السلام) شناخته می‌شود و آن را محل معجزه امام ‌(ع) در مسیر جنگ صفین می نامند . در اطراف این محل، دیواره‌های صخره‌ای نسبتاً مرتفعی وجود دارد. اخیراً بر روی چشمه، گنبد کوچکی بنا کرده‌اند . اصحاب امام علی(ع) در مسیر جنگ صفین دچار تشنگی شدند و نیاز به آب آشامیدنی پیدا کردند. حضرت علی(ع) در مسیر جنگ صفین از راهبی که در آنجا بود سوال کردند در اینجا آب برای آشامیدن وجود دارد و آن فرد جواب می دهد در این مکان آب وجود ندارد . حضرت علی (ع) به اصحاب اشاره کردند اینجا را حفر کنند . اصحاب قسمتی از زمین را حفر نمودند و به سنگ بزرگی رسیدند. حضرت علی (ع) با پای مبارک خود سنگ را حرکت دادند . در آن هنگام آب زیادی از زیر سنگ جاری شد . فرد راهب از امام علی(ع) سوال کرد شما وصی یا پیامبر هستید ؟ امام علی (ع) جواب دادند : من پیامبر نیستم و امام هستم . راهب مسیحی با دیدن این معجزه مسلمان شده و با امام علی(ع) در جنگ صفین شرکت می کند و به شهادت می رسد . این ماجرا به انسان می آموزد که چگونه باید از فرصت های پیش رو جهت انتخاب راه درست در زندگی استفاده کند و سعادتمند شود . لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk1
مسلمان شدن راهب نصرانی با دیدن سر مطهر امام حسین ع و روي السبط ابن‏الجوزي مسندا عن أبي‏محمد عبدالملک بن هشام النحوي البصري في حديث: ان القوم کلما نزلوا منزلا أخرجوا الرأس من صندوق [...]. و روي الشيخ الأجل سعيد بن هبة الله الراوندي في الخرائج هذا الخبر مفصلا، و فيه: أن الراهب لما رد الرأس الشريف نزل من الدير، فلحق ببعض الجبال يعبد الله تعالي، و أن القوم کان رئيسهم عمر بن سعد، و هو أخذ الدراهم من الراهب، و لما رآها قد تحولت خزفا أمر غلمانه أن يطرحوها في النهر. أقول: الذي يظهر من التواريخ والسير أن عمر بن سعد لم يکن مع القوم في سيرهم الي الشام، فکونه معهم بعيد، و أبعد من هذا قوله رحمته الله في آخر الخبر: و مضي عمر بن سعد الي الري، فما لحق بسلطانه و محق الله عمره، فأهلک بالطريق، فانه قد ثبت أن عمر ابن‏سعد قتله المختار في منزله بالکوفة و استجاب الله دعا مولانا الحسين عليه‏السلام عليه بقوله: «و سلط عليک من يذبحک بعدي علي فراشک». والله العالم. القمي، نفس المهموم، / 424، 423 سبط ابن‏جوزي با سد از ابي‏محمد عبدالملک بن هشام نحوي مصري در ضمن حديثي روايت کرده است: آن جمع در هر منزلي بارمي‏انداختند. سر مقدس را از ميان صندوق بيرون مي‏آوردند و بالاي نيزه مي‏زدند و شب تا صبح پاسباني مي‏کردند. هنگام کوچ باز او را در صندوق مي‏نهادند و کوچ مي‏کردند. در يکي از منازل، کنار دير راهبي فرود آمدند و به شيوه‏ي خود سر را بالاي نيزه زدند و او را نگهباني مي‏کردند و آن نيزه را به ديوار دير تکيه دادند. نيمه شب آن راهب ديد نوري از جاي نيزه تا آسمان سر مي‏کشد. از بالاي دير روبه سوي آن‏ها کرد وگفت: «شما کيستيد؟» گفتند: «از ياران ابن‏زياد.» گفت: «اين سر از کيست؟» گفتند: «سر حسين بن علي بن ابي‏طالب پسر فاطمه دختر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است.» گفت: «پيغمبر شما؟» گفتند: «آري!» گفت: «شما بد مردمي هستيد. اگر مسيح فرزندي داشت، ما او را روي چشم جا مي‏داديم.» سپس گفت: «ميل داريد کاري بکنيد؟» گفتند: «چه کاري؟» گفت: «ده هزار اشرفي پيش من است. آن را بستانيد و اين سر را بدهيد نزد من باشد تا صبح و هرگاه کوچ کنيد، آن را بگيريد.» گفتند: «اين کار براي ما زياني ندارد.» سر را به او دادند و او هم اشرفي‏ها را به آنها داد. راهب آن سر را شست و معطر کرد و بر زانو نهاد و نشست تا صبح گريست. چون صبح شد، گفت: «اي سر! من جز خود را مالک نيستم. اشهد ان لا اله الا الله و ان جدک محمدا رسول الله. تو هم شاهد باش که من دوست و بنده توام.» سپس دير را با هر چه در آن بود، ترک کرد و خدمتکار اهل بيت شد. ابن‏هشام در سيره مي‏گويد: «سر را گرفتند و به راه افتادند و چون نزديک دمشق رسيدند، به يکديگر گفتند: بياييد تا اين اشرفها را ميان خود قسمت کنيم. مبادا يزيد آن‏ها را ببيند و از ما بگيرد.» کيسه‏ها را آوردند و بازکردند. ديدند همه سفال شده و بر يک روي آن نوشته است: (فلا تحسبن الله غافلا عما يعمل الظالمين)! گما مبر خدا از آنچه ستمکاران مي‏کنند غافل است، تا آخر آيه 42 سوره ابراهيم و روي ديگر نوشته است: (و سيعلم الذين ظلموا أي منقلب ينقلبون)؛ به زودي ستمکاران بدانند چه سرانجامي دارند؛ آيه آخر سوره شعرا.» آن‏ها را در نهر بردي ريختند. کمره‏اي، ترجمه نفس المهموم، / 202 - 201. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
لینک گروهها و کانالهای خادم الحسین ع تابع منش در ایتا 👇👇👇 گروه مقتل متضمن البکاء ، فاطمه الزهراء س http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2 کانال ضامن اشک، رفع شبهه https://eitaa.com/zameneashk1 کانال زائر عرش ،شرح و تفسیر زیارات امام حسین ع http://eitaa.com/joinchat/3725787156Cadcdabd35d کانال قرآن و امام حسین ع http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin کانال الدوله الزهرائیه(ویژه مطالب مهدویت) http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84 کانال کتابخانه مقتل امام حسین ع و معصومین ع @zamenashkbook1 کانال اشعار حسینی و آموزش مداحی http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال فرهنگ عاشقی http://eitaa.com/joinchat/3374055438C78867d1480 کانال نوای مقتل (مداحی) @Navaymagtal
350.9K
39 آیا صحت داره که امام حسین ع روزعاشورا دو بار زیارت عاشوراء راخواندند؟ التماس دعا ای دی برای ارسال سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk1
166.1K
40 سلام استاد اینکه میگن که همه از خیمه ها بیرون دویدن حضرت زینب ... .مصداق همون که همه ازخیمه ها بیرون دویدن ...کسی سالارزینب رو ندیدن... صحت ندارد.اصلا خانم زینب ازخیمه بیرون نیومد چون سیدالشهدا فرمودن بیرون نیاین. ایا صحت دارد یاندارد؟ التماس دعا ای دی برای ارسال سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم مقتل ورود اسراء را در اول صفر به تمام عاشقان و یاوران سید الشهداء خصوصیات سر مطهر امام حسین ع هنگام ورود به بازار شام در اول صفر شام در اول صفر قد ذکرت صاحب الکامل البهائي خبر سهل بن سعد بنحو أخصر و فيه: و رأيتُ الرووسَ علي الرماح و يقدمهم رأس عباس بن علي عليهماالسلام و رأس الامام عليه‏السلام کان وراء الرؤوس أمام المخدرات، وللرأس الشريف مهابة عظيمة، و يشرق منه النور بلحية مدورة، قد خالطها الشيب وقد خضبت بالوسمة، أدعج العينين، أزج الحاجبين، واضح الجبين، أقني الأنف، متسبما الي السماء، شاخصا ببصره الي نحو الأفق والريح تلعب بلحيته يمينا و شمالا کأنه أميرالمؤمنين. عمادالدين طبري، کامل بهايي، 297 - 296/2القمي، نفس المهموم، / 432 - 431 مساوي عنه: المازندراني، معالي السبطين، 141/2؛ مثله الزنجاني، وسيلة الدارين، / 380 القزويني، الامام الحسين عليه‏السلام و أصحابه، 410 - 409/1 بيرجندي، کبريت احمر، / 490 - 489. 1. سهل بن سعد الساعدي گويد: من حج کرده بودم به عزم زيارت بيت المقدس. متوجه شام شدم. چون به دمشق رسيدم، شهري ديدم پر فرح و شادي. سوال کردم امروز چه خبر است . گفتند: امروز سر امام حسين ع و اهل بيت او را به شهر می آورند. 2. سهل گويد: از کثرت خلق و شيهه‏ي اسبان و بوق و طبل و کوسات و دفوف رستخيزي ديدم. 3. ديدم که سرها را بر نيزه‏ها کرده و مي‏آورند . 4. اول سر عباس را آوردند ( هنوز عباس بر فراز نیزه نگهبان حرم و واسی الحسین ع بود) 5. و در عقب سرها اهل بیت حسين مي‏آمدند. 6. سر حسين را ، بر نیزه دیدم .با شکوهي تمام و نوري عظيم ، که از سر مطهر مي‏تابید. 7. بلحيةٍ مدورةٍ قَد خالَطَها الشيب و قد خَضَبَت بِالوسمةِ. با ريش گرد ، که موي سفيد با سياه آميخته و به وسمه خضاب شده بود. 8. أَدعَجَ العَينينِ أزجَ الحاجَبَينِ واضح اللحيين أقني الأنف. چشم‏های سیاه و ابروهایی پیوسته که محاسنش از هر جانب جدا بود، کشيده بيني چون خوشه خرما 9. متبسما الي السماء، شاخصا ببصرة نحو الأفق. به جانب آسمان تبسم میکرد و به جانب افق چشم باز کرده بود. 10. والريح يلعب بلحيته يمينا و شمالا و باد محاسن او را به جانب چپ و راست حرکت می داد. 11. کأنه عليّ عليه‏السلام. پنداشتي که اميرالمؤمنين علي علیه السلام است. تذکر :1 - عزیزانم سعی کنند حتما متن عربی را حفظ کنند تا در مجلس به نحو احسن پیاده کنند.در مجلس اگر عربی و ترجمه تواما خوانده شود بسیار موثر است. 2- خواندن متن به صورت دکلمه نیز بسیار مفید است یا علی. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
روضه های کوتاه شهادت حضرت رقیه س بنت الحسین ع با عرض سلام خدمت مادحین محترم سید الشهداء؛ ده روضه کوتاه با متن عربی برای مجالس حضرت رقیه س تقدیم می گردد.مرا در مجالستان یاد کنید.یا علی تابع منش 1. روضه بهانه پدر و کان لمولانا الحسين عليه‏السلام بِنتاً و کانت کلما طَلَبَت ، يقولون لها: غَداً يَأتي و مَعَهُ ما تطلبين. برای مولای ما امام حسین ع دختری صغیر بود که هرگاه طفل پدر را می خواست به او می گفتند :فردا می آید و آنچه می خواهی با خود خواهد آورد. 2. روضه دیدن خواب بابا در خرابه شام الي أن کانت ليلة من الليالي رأت أباها بنومها.فلما انتبهت صاحت وبکت و اِنزَعجَت فَهَجَعَوُها، و قالوا: لِما هذا البکاء والعويل؟ فقالت: آتوني بوالدي و قرة عيني. وکلما هجعوها ازدادت حزنا و بکاء. تا اینکه در شبی از شبها پدرش را در خواب دید چون از خواب بیدار شد شروع کرد به فریاد زدن و اشگ ریختن و ندبه کردن. به او گفتند علت این گریه و شیون چیست؟ فرمود بیاورید پدرم را و نور چشمم را. و هرگاه او را دلداری میدادند بر اشگ وناله اش افزوده می شد. 3. روضه بهم ریختن همه خرابه با گریه رقیه س فعظم ذلک علي أهل البيت، فضجوا بالبکاء. وجددوا الأحزان، و لطموا الخدود، وحثوا علي رؤوسهم التراب، و نشروا الشعور، و قام الصياح. پس آن مصیبت بر اهل البیت ع چنان سخت و عظیم بود که همه شروع کردن به گریستن. و غم وماتم بر اهل بیت ع تجدید شد و صورتها لطمه زدند و خاک خرابه بر سر خویش می ریختند و موهای سر پریشان کردند و فریادها بلند شد. 4. روضه رسیدن صدای اهل البیت ع به قصر یزید لع فسمع يزيد صيحتهم و بکاءهم. فقال: ما الخبر؟ قالوا: ان بنت الحسين الصغيرة رأت أباها بنومها فانتبهت، و هي تطلبه، و تبکي، و تصيح. پس يزيد لع صدا و گریه های اهل خرابه را شنید و پرسيد چه خبر است؟ به او گفتند طفل کوچکی از دختران حسین ع پدر را در خواب دیده است و از خواب برخواسته و پدرش را می خواهد و گریه می کند و فریاد می زند. 5. روضه ببرید سر پدرش را فلما سمع يزيد ذلک ، قال : ارفعوا رأس أبيها و حطوه بين يديها لتنظر اليه، و تتسلي به. پس هنگامیکه يزيد ملعون قضیه را فهمید گفت: سر پدرش را براي او ببريد! و در مقابلش قرار دهید تا به آن نگاه کند و آرامش بگیرد. 6. روضه گذاشتن سر مطهر ع در مقابل رقیة س فجاؤوا بالرأس الشريف اليها مغطي بمنديل ديبقي، فوضع بين يديها، و کشف الغطاء عنه فقالت: ما هذا الرأس؟ قالوا لها : رأس أبيک. آنها سر مقدس امام عليه‏السلام را در طشت گذاشته و دستمالي مصري بر آن کشيدند، و آنرا در برابر آن نازدانه نهادند، او پوشش را از روي آن برداشت، و گفت: اين سر کيست؟ گفتند: اين سر مطهر پدر توست. @zameneashk 7. روضه سخن گفتن رقیة س با سر مطهر . عزیزان مداح توجه داشته باشید هر یک از بندها خودش یک روضه کامل است برای خودتان یک یا دوبیت را انتخاب کنید تا حد حفظ شدن آن ، و بخوانید. فَرَفَعَتهُ مِن الطشتِ حاضنة له، و هي تقول: پس سر مقدس ع را از طشت بلند کرد ودر آغوش کشید و می فرمود: يا ابتاه من ذاالذي خصبک بدمائک‏ اي پدر! چه کسي تو را به خاک و خون کشيد؟ با ابتاه من ذالذي قطع وريديک‏ اي پدر! چه کسي رگهاي تو را بريد؟ يا ابتاه مَن ذاالذي اَيتَمَني علي صِغرِ سني‏ اي پدر! چه کسي مرا در کودکي يتيم کرد؟ يا ابتاه من لليتيمة حتي تکبر اي پدر! چه کسي سرپرستي دختر يتيم تو را به عهده مي‏گيرد تا بزرگ شود؟ يا ابتاه مَن لِلنساءِ الحاسِرات‏ اي پدر! چه کسي اين زنهاي سربرهنه را سرپرستي کند؟ يا ابتاه مَن للارامل المسبيات‏ اي پدر! چه کسي از اين زنان بيوه و اسير حمايت کند؟ يا ابتاه مَن لِلعيون الباکيات‏ اي پدر! چه کسي بر چشمهاي اشکبار ما رحم کند؟ يا ابتاه من للصابعات الغريبات‏ اي پدر! چه کسي براي گمشدگان غريب دلسوزي کند؟ يا ابتاه مَن للشعور المنشورات‏ اي پدر! چه کسي موي پريشان ما را شانه بزند؟ يا ابتاه مِن بعدک و اخيبتاه من بعدک واغربتاه‏ اي پدر! پس از تو حامي ما کيست؟ واي بر نااميدي! واي بر غريبي! يا ابتاه ليتني لک الفداء ( شاه کلید روضه) اي پدر! کاش من فداي تو مي‏شدم. يا ابتاه قبل هذا اليوم عميا( شاه کلید روضه) اي پدر! کاش نابينا مي‏شدم و اين روز را نمي‏ديدم. يا ابتاه ليتني توسدت التراب و لا اري شيبک مخضبا بالدماء( شاه کلید روضه) اي پدر! کاش روي خاک جان سپرده بودم و محاسن خونين تو را نمي‏ديدم. 8. روضه وداع با سر مطهر و پیوستن به بابا ثم أنها وضعت فهمها علي فمه الشريف، وبکت بکاءا شديدا حتي غشي عليها، فلما حرکوها فاذا بها قد فارقت روحها الدنيا آن گاه دهان بر دهان پدر شهيد و مظلوم خود نهاد و آن قدر گريست تا بيهوش شد. وقتي که او را تکان دادند، ديدند که جان سپرده و روح پاک او به ملکوت اعلي پيوسته است.
الطريحي، المنتخب، 141 - 140/2 مساوي عنه: البهبهاني، الدمعة الساکبة، 142 - 141/5؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 515؛ مثله القمي، نفس المهموم، / 457 - 456 9. روضه غسل و کفن رقیة س طبق بعضي روايت، بعد از رحلت حضرت رقيه (س) يزيد دستور داد چراغ و تخته غسل را ببرند، و او را با همان پيراهن کهنه اش ‍ کفن کنند. زنان شام ازدحام کردند و در حالي که سياه پوش شده بودند، براي بدرقه اهل بيت (ع) از خانه ها بيرون آمدند. صداي ناله و گريه آنها از هر سو شنيده مي شد و با کمال شرمندگي با اهل بيت (ع) وداع نمودند، و تا کاروان اهل بيت (ع) پيدا بود، مردم شام گريه مي کردند. الخصائص الزينبيه، ص 296. 10. روضه وداع اهل البیت با خرابه شام و قبر رقیه زينب (س) از اين فرصت استفاده هاي بسيار کرد. از جمله اينکه هنگام وداع، ناگاه سر از هودج بيرون آورد و خطاب به مردم شام فرمود: «اي اهل شام، از ما در اين خرابه امانتي مانده است؛ جان شما و جان اين امانت. هر گاه کنار قبرش برويد (او در اين ديار غريب است) آبي بر سر مزارش بپاشيد و چراغي در کنار قبرش روشن کنيد» رياض القدس، ج 2 ص 237. نکته مهم اینکه در روایات متعدد در ج 52 بحار مجلسی آمده است که در شام درگیری عظیمی شروع خواهد شد و لشگری از خراسان به سمت شامات روانه خواهد شد در آن وقت است که حضرت حجت تشریف می آورند و قیام آغاز خواهد شد.یا ابتاه رقیه س در خرابه لبیک داده خواهد شد . هجرت رقیه از کربلاء تا کوفه و از کوفه تا شام حداقل هشتصد کیلومتر است . این کاروان تا قلب شام دنبال سرمطهر سید الشهداء ع رفته است. ایام اربعین و انشاء الله جهانی شدن عاشوراء و آمدن صاحب اصلی بقول مرحوم بهجت است.زوار اربعین امام حسین همواره از کاروان اسراء و رقیه س غافل نباشند. التماس دعا- خادم الحسین ع / محمد حسین تابع منش ایام شهادت زهرای سه ساله 24/8/94 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1