به ایمان قسم، به عشق، به آزادی، به حقیقت، به شرف، و به خدایی خدا قسم که در قلب آنکس که خانهاش را میخواهد، زادگاهش را دوست دارد و حب وطن فراوان دارد، همیشه نوری هست، همیشه چراغی، همیشه شعلهیی، آفتابی، روشناییِ بیپایانی...
در قبلش، همیشه در تاریکترین لحظههای ناامیدی، امیدی هست....
در متن سنگینترین دردها، برایش راه درمانی هست...
در اندوه و عذاب بیپایان، سبکبالی و نشاطی هست...
در فقر، ثروتی هست; در اسارت، عطر نجاتی هست، در دم مرگ، روشنایی توکلی هست...
به فرزندان خود، اگر به راستی خواهانِ خوشبختیِ عمیق آنها هستید و اگر میخواهید که در قلبهایشان همیشه مهری باشد، عطوفتی، صفایی، شوقی، و سلامت آرامشبخشی، حب الوطن را بیاموزید...
| کتابِ دوم صفحه ۱۹۹ |
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
آزادي از رنگ «تعيّن»
عارف كسي است كه زهد و عبادتش محبّانه است و خدا را هدف نهايي مي داند. عارفان نيز گاهي مستقيماً از معبود خود، مطامع خويش را طلب مي كنند؛ و گاهي از خدا چيزي طلب نمي كنند بلكه مؤدّب در پيشگاه او قرار مي گيرند و مي گويند: چرا ما بگوييم او خودش به ما مي دهد. اين مرحله هم باز مرحلهي ضعيف است. چون آن كه مي گويد:
تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن
كه خواجه خود روش بندهپروري داند
گدايي خود را اظهار نمي كند ولي گدايانه عبادت مي كند؛ يعني، خودش را مي بيند و چشم طمع به داده خدا دوخته و منتظر است تا خدا به او فيضي برساند؛ اما اين خواسته را اظهار نمي كند. او گدايي مودّب است. چون گدا بر دو قسم است:
يكي گدايي كه الحاح و اصرار دارد و سائل به كف است و دست گدايي دراز ميكند. ديگري گدايي كه حضورش را در پيشگاه غني، كافي مي داند و مي گويد اين توانگر هم از ضعف مالي من با خبر است و هم داراي جود و بخشش است؛ بنابراين حضور من در برابر او كافي است و همين كه مرا ديد عطا مي كند؛ چرا از او بپرسم اين همان گداي مؤدّب است. پس اگر كسي در حدّ محتواي شعر مزبور حركت كند، هنوز در بين راه است؛ ولي اگر از اين حد ، فراتر رفت و گفت:
غلام همّت آنم كه زير چرخ كبود
زهرچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
و از اين بالاتر گفت: ز هرچه رنگ «تعيّن» پذيرد آزاد است، او گداي محض است؛ نه گداي زر و زور؛ يعني گداي لقاي حق است. آنگاه همان شعر قبلي درباره وي معناي ديگري پيدا مي كند: «تو بندگي چو گدايان به شرط مزد مكن» و «لقاء الله» را از خدا مخواه؛ «كه خواجه خود، روش بنده پروري داند» و او خودش لقاي خود را به تو مي دهد.
اين «كلّي»، «كلّي سعي» است؛ نه «كلّي مفهومي». اگر شما از اقيانوس يك جرعه محدود را طلب كنيد، در اين صورت اقيانوس را از دست دادهيد. بگذاريد اقيانوس شما را در كام خود فرو ببرد و غواص كند، نه غريق، و شما چيزي را آنجا بيابيد و براي ديگران بياوريد. پس اگر كسي اين مراحل را عارفانه طي كند، در مسير مستقيم جهان حركت كرده است. براي اينكه كسي به اين مقام بار يابد، مراحلي دارد كه عبارت از عبادت، ارادت و رياضت است. «ارادت» و «رياضت»، در بررسي سخنان محقق طوسي شرح و تفسير شد؛ اما آن گونه كه جناب بوعلي آنها را بازگو مي كند لطافت ديگري دارد.
| صفحه ۲۸۷ |
#مبادی_اخلاق_در_قرآن
#آیت_الله_جوادی_آملی
#ارسالی_اعضا_کانال
@Zamire_moshtarak
#پیام_ناشناس
علی(علیهالسلام) میگفت: تودهها هنگامی که شب ستم را پشت سر میگذاشتند، در صبح آزادی باز از ستم رهبر میهراسیدند، اما من هنگامی که به صبح حکومتم رسیدم ، باز از ستم تودهام وحشت دارم. ( نهجالبلاغه صبحی صالح ، خ 97)
علی میکربها را برنمیدارد، که مزاج ها را واکسینه میکند تا خود با میکربها درگیر شوند .
و این رهبری، سنگینترین رهبری هاست...
📚کتاب #غدیر
استاد #علی_صفایی_حائری
#ارسالی_اعضا_کانال
@Zamire_moshtarak
انگلیسیها، هیچ مسیر مستقیمی را دوست ندارند یاد بگیرند و هیچ راهِ راست و همواری را مایل نیستند بپیمایند; هرگز از روبهرو نمیجنگند و هرگز دشنام نمیدهند که شما احساس کنید مخاطب مستقیمِ دهندهی آن دشنامها هستید. انگلیسیها، همیشه، یک خنجر تیزاب خورده در آستین دارند. بههنگام، با نهایت ظرافت، از پشت میزنند و بعد از روبهرو، خالصانه و ملایم لبخند میزنند; و چه لبخندی خدایمن! آرام، شیرین، برادرانه و دوستانه. هرگز نمیشود که انسان، از جایی، خنجری بخورد و بتواند سوگند بخورد که آن خنجر را انگلیسیها نزده اند به قطع و یقین!
| کتاب سوم، صفحه ۲۴۷ |
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
ایرانیها، غالبا آدمهای بسیار متعصبی هستند، و همین هم ما را دائما در معرض مخاطره نگهمیدارد. ما باید سوایِ پیک و پیام فرستادن، از طرق مختلف استفاده کنیم و به ایرانیها بفهمانیم که تعصب، چیز بسیار احمقانهیی هست. ایرانیها، تا زمانی که نسبت بهممکلتشان، ناموسشان، و مذهبشان، دارای تعصب هستند، ایجاد رابطهی صحیح با آنها بسیار دشوار است. ما باید به آنها بفهمانیم که مثل اروپاییها شدن و متمدن و صاحب ثروت و قدرت شدن، یعنی نداشتنِ تعصب، و پیشرفت فقط در سایهی تمدن ممکن میشود.
|کتاب سوم، صفحه ۲۵۶ |
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
استاد فلسفهای که از کتاب های امیرخانی میگه و رفقا رو تشویق میکنه به کتابخونی، گلی از گلهای بهشته 😍
البته رفقا بعد از دیدن قیمت کتاب در شرف سکته کردن بودن.
فلذا خدا لعنت کنه باعث و بانی گرونی کاغذ و کتاب رو🤦♀
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔔 شمارهی جدید نشریهی #خط_حزبالله منتشر شد:
♨️ #سخن_هفته: آیتالله خامنهای خطاب به نیروهای انقلاب ؛ اگر #ثبات_قدم نباشد رابطه با انقلاب قطع میشود
🔶 #اطلاع_نگاشت: روایت رهبر انقلاب از زندگی سراسر مجاهدت پیامبر اکرم(ص)؛ #الگویی برای همه دورانها
🔰 #خاطرات_رهبری: مؤسسه انتشاراتی که رهبر انقلاب آن را تأسیس کرد
✅ #حزبالله_این_است: وقتی خدا با انسان بود...
💢 #مطالبه_رهبری: نگذارید #امید به #پیشرفت_علمی کشور از بین برود
@Khattehezbollah
ترکهای عثمانی و عربها به شاخههای خشک درختان میمانند; اما ایرانیها عین ترکهی تر هستند. نرم و انعطاف پذیر. البته به ظاهر. ترکها و عربها را به راحتی میتوان شکست و خرد کرد - گرچه نمای پرقدرتی دارند; اما ایرانیها را هرقدر بیشتر زیر فشار بگذارید، امکان کشتنشان کمتر میشود. با ظرافت تمام حلقه میزنند، در درون خود میپیچند، خم و راست میشوند. نرم و مطیعاند- تازمانیکه رهایشان کنید. آنوقت، بازمیگردند به حالت اولشان
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
شرطِ اعتقاد به رهبری، دیدن شخص رهبر نیست، بلکه دیدن نتایج اعمال اوست; شرط پیوستن به یک نهضت، ملاقات با سران آن نهضت نیست، بل برداشتنِ محصول مبارزهی افراد آن نهضت است. آقای ما حسین، برای این حسین نشده است که ما او را دیدهییم، دستش را بوسیدهییم، در آغوشش گرفتهییم، خاک پایش را سرمهی چشمانمان کردهییم، یا او را از نقشههایی که برای رهایی فرزندانش دارد، چیزهایی به ما گفتهاست.... نه.... ما حسین را دوست داریم به خاطرآنکه با نام او، عطر نجابت در فضا پراکنده میشود; عطر ایمان، عطر مقاومت در برابر ظلم- از این سو تا آن سوی جهان، از زمین تا ستارگان...
ای سلیمه! بدان که حتی اگر حسینی هم وجود نداشت، عطرِ حسینیِ پیچیده در فضا کافی بود تا ما را به ارادتِ حسین و مرکز شهادت بکشاند.
این که دست من هرگز به قبای حسین نمیرسد اما به خاطر او شمشیر میزنم و به هوای وصل او با کرور کرور اجنبی میجنگم، حسین را حسین نگه میدارد. حسین، حسین نشد برای آنکه آفتاب حضورش سرمازدگانِ بی پناه را گرم کند، داغ کند و بسوزد; بل حسین شد به خاطر حضور ازلیاش در ذهنِ هرکس که میخواهد در راه عدالت شمشیر بزند.
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
مدرسۀ مطلوب
محیط آموزشی بیرون خانه، از جهاتی در رشد و شخصیت کودکان موثر است. آنچه در مهدکودکها و دبستانها و مدارس لازم است:
شرایط مقدماتی مناسب بودن این محیط: حد فشارهای وارد به کودک جهت فراگیری مطالبی بیخاصیت و ناسودمند تا آنجا نباشد که کودک خرد و درهم کوفته شود و بیزار از هرگونه اندیشه آفرینش و ابداع؛ حد زیان بخشی مطالب درسی نیز آنقدر نباشد که کودکان و نوجوانان را گرفتار یکسانی همگانی، اداریاندیشی، ثروتپرستی، خشونت و قلدری، کوتهبینی، روحیه مادی، بیاعتنایی به مسائل عاطفی و معنوی، بیزاری از همدردی و همراهی، ترسان از جهاد، مبارزه در راه حق و حقیقت بودن؛ تمایل به کاهلی، بیکارگی، بیایمانی، شهوتپرستی، بیاعتقادی به مسائل اخلاقی، خیالبافی، فسادگرایی، بیتوجهی به آرمانهای ملی و انسان کند و از اندیشیدن به مسائل بنیادی باز دارد.
| صفحه ۳۴|
#لوازم_نویسندگی
#نادر_ابراهیمی
#انتشارات_فرهنگان
#ارسالی_اعضا_کانال
@Zamire_moshtarak
"حا سین نون"ی که به دو سه نفر هدیه دادم و همه گفتن خیلی خوب بوده.
پیشنهادش میکنم به توصیه دوستان.
بخونید و آشنا شید با غربت امام حسن🌸🌱
7144963_-210240.mp3
5.29M
غریب کوچه ها شدن با من...
#حاج_میثم_مطیعی
خادم بیگانه، مثل سگ خانه بیگانه است. البته که به گاو و سگ، خوراک میدهند، جای خوب خوب استراحت میدهند; اما چرا میدهند؟ برای آنکه این موجودات بیشعور بتوانند وسائلی را فراهم کنند که بیگانه، خوش و خرم زندگی کند; بیگانه موفق شود آب و نان و تن پوش و محل زندگیِ بیگناهان را ازشان بگیرد. اجنبی، از در آمدِ من است که خرج تو را می دهد. خلیل! اجنبی به نوکرش همه چیز میدهد تا این نوکر، همه چیز را از هموطنان خودش بگیرد و تحویل بیگانه دهد. خرج تو را بیگانه نمیدهد خلیل من میدهم. چرا؟ چون او بهکمک تو، مرا غارت میکند و بخشی از غارت شدهها را نوکرانه میدهد. او ابریشم ما، مس ما، طلای ما، خرمای ما و زعفران و قالی ما را غارت میکند و در عوض، همانقدر که خوراک و جای لمیدن به گاوش میدهد به تو هم میدهد. البته با تهدید و بیحرمتی.
اگر این گاوها که در خارگ دوشیده میشوند، تنپوشی هم میخواستند، هلندیها به آنها میدادند; پاپوش هم میدادند; کلاه هم سرشان میگذاشتند; چرا؟ چون آن ها را میدوشند، یا نهایتا به وقت لازم، سر میبرند و کباب میکنند. تازه اگر هیچ کاری هم با آنها نداشته باشند، گاو را گاو نگه میدارند، سگ را مطیع و دم جنبان
| کتاب چهارم، صفحه ۳۷ |
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
بیدغدغگی، از بیغیرتیست، و این گاو است که چون غیرت ندارد دغدغه هم ندارد.
| کتاب چهارم، صفحه ۳۸ |
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
این حسین کیست کمی مشکل وزنی دارد
“این حسن کیست “ که عالم همه دیوانه اوست...
+ زنها نباید به وطن کاری داشته باشند و همین قضیه است که غالبا مرا دلگیر میکند. سیاست تمام لطافت زن را از بین میبرد. مردان، در سیاست، قهرمان میشوند، زنان، هیولا.
- در این باب حق اظهار نظر ندارم وکیل; اما من پیوسته از همسرم میخواهم که با محبت، زن بودنش را اثبات کند; با سیاست، انسان بودنش را.
| کتاب چهارم، صفحه ۴۸ |
#برجادههای_آبی_سرخ
#نادر_ابراهیمی
@Zamire_moshtarak
من مانده ام و ابن ابی غانم، که ابوالحسن می رسد و کنار قبر هارون می نشیند و جانب قبله قبر با دست، خطی بر خاک می کشد:
اینجا تربت من است و مدفنم....
پر سوال در چشمان ابن ابی غانم خیره می شوم که، از اینجا تا مرو فرسخ ها راه است و افزون که بعید کسی را جرات و اجازه دفن بالای سر خلیفه مرحوم (هارون) باشد و اما حضور ابوالحسن و کیفیت احوالش مانع از پرسیدن می شود و او همچنان آرام:
و خداوند این بقعه را، محل آمد و شد شیعیان و اهل محبتم قرار می دهد...
بغض در گلویش می نشیند: و به خدا سوگند زائری مرا زیارت نکند و محبی سلام نفرستد، مگر که رحمت و مغفرت ربوبی بر او واجب شود به شفاعت ما...
ابوالحسن بی هیچ کلام دیگر، بر همان خاکی که به دست نشان کشیده بود، به نماز می ایستد و سجده ای طولانی، که می شمارم از کنجکاوی.... به پانصد تسبیح... و بر می خیزد با چهره ای به اشک نشسته و من مستاصل از برخورد با کسی که بر سر قبر خود نماز می خواند و تسبیح می گوید.....
ابوالحسن بار دیگر جانب قبله قبر را دستی می کشد و زمزمه می کند:
هرکس زیارت کند مرا در غربتم، در سه وقت قیامت به دیدارش خواهم رفت و می رهانمش از هول و ترس حشر; اول آن زمان که کتاب اعمال به دست خلق دهند، و دیگر به وقت گذر از صراط و سوم چون اعمال بر میزان گذارند و هنگام محاسبه آید...
و بیرون می رود...
#به_بلندای_آن_ردا📚
#سید_علی_شجاعی
@Zamire_moshtarak