. ❇️ قسمت اول خلاصه ی کتاب #بانوی_عاشق ❤️ تا اینجای کتاب دوران مجردی و قبل از ازدواج حضرت خدیجه رو روایت می‌کنه. ➖➖➖➖➖➖➖➖ ایشون بسیار ثروتمند بودن، از نامداران قبیله ی قریش در مکه و بازرگانی موفق بودن بهشون ملکه میگفتن👸 شخصیت بسیار جذابی داشتن. همه ی خواستگاران شونو رد میکردن، دنبال یه شخص خاص برای ازدواج بودن😇💍 ➖➖➖➖➖➖➖➖ تا اینکه خواب عجیبی میبینن✨ «خواب میبینن خورشید به سمت خونشون در حرکت بوده وقتی به خونه شون رسید همونجا نشست و از اونجا همه ی عالم رو نور باران کرد.»🌕 ادامه دارد... @zan_zendegi_agah

. #بانوی_عاشق ۲ اکنون ماه‌ها گذشته و خبری از طلوع خورشید نیست.🌔 با آنکه تازه ۲۵ ساله شده بود و در اوج جوانی و زیبایی بود. هر روز گوشه‌گیرتر و بیشتر در خود فرو می‌رود حتی دیگر هیچ خواستگار جدیدی را نمی‌پذیرد. ➖➖➖➖➖➖➖ او پیش تر خوابش را برای ندیمه اش تعریف کرده بوده، ندیمه هم برای پسر عموی ملکه که خواب گذار معتبری بود گفته بود و از او کمک خواسته بود. پسر عمو می‌دانست که این خواب یک خواب معمولی نیست، خود را به ملکه رساند و گفت تو با با شخصیت بزرگی ازدواج خواهی کرد ملکه هم به او گفت من شبیه این خواب ها را زیاد میبینم.. ➖➖➖➖➖➖➖ مغز متفکر تجارت حالا دیگر حوصله رسیدگی به کاروان را نداشت، و اکثر اوقات صدای گریه اش در قصر به گوش خدمتکاران می‌رسید . کاروان نیاز به یک فرد امانت‌دار داشت ورقه عموی ملکه نزدش آمد تا او را متقاعد کند کسی جز خودش نمی‌تواند این کاروان را سروسامان دهد. ملکه با بی حوصلگی گفت خودتان کسی را پیدا کنید.😒 عمو ورقه گفت پیدا کرده ام اما او حاضر به همراهی نیست. ملکه گفت به او مزد خوب بدهید حتما راضی می‌شود.. عمو گفت دخترم تو او را نمیشناسی!! نه اینکه نشناسی همه ی شهر او را میشناسند.. در در امانت داری شهره و در زیبایی و اخلاق سرآمد همه مردان است و هزاران عاشق و شیفته در میان زنان مکه و قریش دارد اما مطمئنم او قبول نمی‌کند بهتر است دنبال کس دیگری باشیم... ادامه دارد... @zan_zendegi_agah .