eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.3هزار عکس
34.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
جاثليق گفت: هر مطلبي را كه از انجيل بيان فرمودي ما بدان معترفيم، حضرت فرمود: اي جاثليق، آيا اينها (كه گفتم) در انجيل آمده است؟ عرض كرد: آري، حضرت رضا (ع) فرمود: اي جاثليق، آيا به من مي‌گويي كه وقتي انجيل اول را گم كرديد آن را نزد چه كسي يافتيد، و اين انجيل (فعلي) را چه كسي براي شما ساخت؟ عرض كرد: ما انجيل را فقط يك روز گم كرديم و سپس آن را تر و تازه يافتيم و يوحنا و متّي بودند كه آن را برايمان پيدا كردند. حضرت رضا (ع) فرمود: چه اندك است شناخت و آگاهي تو از راز انجيل و علماي آن، اگر مطلب چنان باشد كه تو مي‌گويي پس چرا درباره انجيل دچار اختلاف شديد، اختلاف درباره انجيلي به وجود آمد كه امروزه در اختيار شماست، اگر اين انجيل همان انجيل اول بود درباره آن اختلاف نظر پيدا نمي كرديد، اما اينك من تو را از سرّ اين مطلب آگاه مي‌سازم. بدان كه چون انجيل اوليه گم شد نصارا نزد علماي خود رفتند و گفتند: عيسي بن مريم (ع) كشته شد و انجيل را هم گم كرده ايم، اينك شما علما چه در دست داريد؟ لوقا و مرقابوس به ايشان گفتند: انجيل در سينه‌هاي ماست و ما در هر يكشنبه يك سفر آن را براي شما مي‌خوانيم. بنابر اين، ناراحت نباشيد و كليساها را خالي نگذاريد؛ زيرا ما در هر يكشنبه يك سفر يك سفر از آن را براي شما تلاوت مي‌كنيم تا اين كه همه آن را برايتان جمع كنيم. پس لوقا و مرقابوس و يوحنا و متّي با هم نشستند و اين انجيل (فعلي) را، بعد از آن كه انجيل اوليه را گم كردند، برايشان نوشتند. اين چهار نفر شاگرد شاگردان اوليه بودند، اين را مي‌دانستي؟ جاثليق عرض كرد: اين را نمي دانستم ليكن حالا دانستم، و بر من معلوم شد كه شما اطلاعات زيادي در باره انجيل داريد، و از معلومات شما چيزهايي دانستم كه قلبم بر حقانيت آنها گواهي مي‌دهد، و بر فهم و شناخت من بسيار افزوده شد. حضرت رضا (ع) فرمود: گواهي اين چهار نفر در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: معتبر است، همه اينها علماي انجيل هستند و گواهي كه دهند درست است، حضرت رضا (ع) به مأمون و اعضاي خانواده اش و ديگران كه در آن مجلس حضور داشتند، فرمود: شما گواه باشيد كه او چه گفت، همگي گفتند: گواه هستيم. آن گاه به جاثليق فرمود: تو را به حق فرزند (عيسي) و مادرش سوگند، آيا مي‌داني كه متّي گفته است: مسيح فرزند داود ابن ابراهيم بن اسحاق بن يعقوب بن يهودا بن حضرون است، و مرقابوس درباره نسب عيسي بن مريم گفته است: او كلمه خداست كه خداوند آن را در پيكري آدمي دميد و تبديل به يك انسان شد، و لوقا گفته است: عيسي بن مريم و مادرش دو انسان بودند از گوشت و خون، و روح القدس به كالبد آنان در آمد، با اين حال تو مي‌گويي كه عيسي درباره خود گفته است: حقيقتي را برايتان بگويم اي گروه حواريان، همانا به آسمان بالا نرود مگر آنچه از آسمان فرود آمده باشد، بجز آن اشتر سوار خاتم پيامبران كه به آسمان بالا مي‌رود و فرود مي‌آيد. درباره اين سخن چه مي‌گويي؟ جاثليق عرض كرد: اين سخن عيسي است و آن را انكار نمي كنيم، حضرت رضا (ع) فرمود: پس راجع به شهادت لوقا و مرقابوس و متّي در حق عيسي و نسبتي كه برايش ذكر كرده اند چه مي‌گويي؟ جاثليق عرض كرد: به عيسي دروغ مي‌بندند، حضرت رضا (ع) فرمود: اي جماعت حاضر، آيا همين او نبود كه شهادت اين عده را معتبر دانست و گواهي داد كه ايشان علماي انجيل هستند و هر چه بگويند درست است؟ جاثليق عرض كرد: اي دانشمند مسلمانان، دوست دارم مرا از كار اين عده معاف بداري، حضرت فرمود: باشد، معاف كرديم، اي مرد نصراني هر سؤال ديگري به نظرت مي‌رسد بپرس، جاثليق عرض كرد: ديگران از شما بپرسند؛ چرا كه به حقّ مسيح سوگند من خيال نمي كنم در بين دانشمندان مسلمانان همانند شما وجود داشته باشد. حضرت رضا (ع) رو به رأس الجالوت كرد و فرمود: تو از من مي‌پرسي يا من از تو بپرسم؟ عرض كرد: من مي‌پرسم، اما هيچ دليلي از شما نمي پذيرم مگر آن كه از تورات باشد يا از انجيل يا از زبور داود و يا در صحف ابراهيم و موسي آمده باشد، حضرت رضا (ع) فرمود: هيچ دليلي را از من مپذير مگر آن كه تورات از زبان موسي بن عمران گفته باشد، يا انجيل از زبان عيسي بن مريم، يا از زبور از زبان داود، رأس الجالوت گفت: نبوّت محمد را چگونه ثابت مي‌كني؟ حضرت رضا (ع) فرمود: موسي بن عمران و عيسي بن مريم، و داود خليفه خداي عزّوجلّ در روي زمين به نبوت آن جناب گواهي داده اند، رأس الجالوت عرض كرد: ثابت كنيد كه موسي بن عمران چنين گفته است: حضرت رضا (ع) فرمود: اي مرد يهودي، آيا مي‌داني كه موسي به بني اسرائيل سفارش كرد و فرمود: بزودي پيامبري برايتان خواهد آمد كه از برادران شماست، او را تصديق كنيد، و گفته هايش را بپذيريد، اگر از خويشاوندي اسرائيل با اسماعيل و نسبي كه از جانب ابراهيم (ع) ميان آن دو هست اطلاع داري بايد بداني كه بني اسرائيل برادراني جز فرزندان اسماعيل ندارند؟ رأس الجالوت عرض كرد: اين سخن موسي است و ما آن را ردّ نمي
كنيم، حضرت رضا (ع) فرمود: آيا از برادران بني اسرائيل پيامبري جز محمد (ص) برايتان آمده است؟! عرض كرد: امام رضا علیه السلام https://eitaa.com/zandahlm1357
29.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ مدرسه کادرسازی ، دوره هایی برای تربیت نیروهای تراز انقلاب 💠 دوره 2 🔰 با یادگیری این مبانی ، سیاست را بهتر تحلیل کنیم 🎤 با تدریس 🎬 جلسه 2️⃣
🔰 سلسله 10 شماره 0⃣1⃣ 🔷 برای ظهورش قدمی برداریم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
ارشاد گمراهان و یاری ضعیفان و مظلومان قوله علیه السلام: وَ إِرْشَادِ الضَّالِّ، وَ مُعَاوَنَةِ الضَّعِیفِ. یعنی مرا موفّق نما برای ارشاد و هدایت ضالّ، یعنی جاهل غافل، کما قال تعالی: « لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُون [۲] »، أی لعلّهم یصیبون الحقّ و یهتدون الیه. و نیز توفیق بده بر معاونت ضعیف العقل کما قال: « تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوَی وَ لاَ تَعَاوَنُوا عَلَی الاْءِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ [۳] »، همراهی بَر بِرّ، یعنی احسان بر عمل خیر و علی ما أمر اللّه به، و بر اتّقاء، یعنی بر آنچه منع و نهی نموده ایشان را از او. العوان: الظهیر علی أمر الخیر، چنان که اعانت بر اثم یعنی بر فساد و عدوان که تعدّی و تجاوز از حدود الهیه باشد مذموم و منهی است. قوله علیه السلام: وَ إِدْرَاکِ اللَّهِیفِ. یعنی: نیز موفّق نما ما را بر اطلاع داشتن از حال لهیف، یعنی مظلوم مستغیث، چه من أعان مظلوماً أعانه اللّه علیه، و « من أعان ظالماً فقد سلّطه اللّه علیه » [۴] . ---------- [۲]: ۴ - همان، آیه ۱۸۶. [۳]: ۵ - سوره مبارکه مائده، آیه ۲. [۴]: ۱ - الخرائج والجرائح، ج ۳، ص ۱۰۵۸ ؛ بحارالأنوار، ج ۸۹، ص ۱۷۲. .......: 📚✍ بر صحیفه سجادیه میرزا ابراهیم سبزواری وثوق الحکماء https://eitaa.com/zandahlm1357
آتش آتش در عرب بر چهارده صنف است: ۱- آتش مزدلفه، آتشی که در مشعرالحرام روشن می‌کردند تا راه عرفه را بشناسند. گفته شده نخستین کسی که این آتش را برافروخت «قصی بن کلاب» بود. ۲- آتش استسقاء، در جاهلیت عرب پس از چند سال بی بارانی، گیاهان خشک را بر شاخ گاوها می‌گذاشتند و به بیابان میرفتند و بر کوه صعب العبوری آتش می‌افروختند و دعا و تضرع می‌کردند. ۳- آتش تحالف، جاهلان عرب هنگام برقرار عهد، آتش برمی افروختند و در آن نمک و کبریت می‌ریختند و می‌گفتند این آتش گواه سوگند ماست. ۴- آتش غدر، مردی که همسایه آزاری کرده در موسم حج در منی آتش می‌افروخت و می‌گفت این آتش آزاری است که فلان کس افروخته است. ۵- آتش سلامت، برای مسافری که به سلامت از سفر بازگشته می‌افروختند. ۶- آتش زائر و مسافر، اگر نمی خواستند مسافر برگردد آتش می‌افروختند و درخواست هلاکت وی می‌کردند. ۷- آتش حرب، آتشی که که بر بلندیها می‌افروختند تا همه از وقوع جنگ آگاه شوند. آن را ناراللاهیة نیز گویند. ۸- آتش شکار، آتشی که برای نابینا ساختن صید و آسانی شکار می‌افروختند. ۹- آتش شیر، آتشی که موقع ترس از حمله شیر می‌افروختند تا مانع حمله شیر شوند. ۱۰- آتش سلیم، آتشی که برای مار گزیده و شب بیداری او می‌افروختند. ۱۱- آتش سگ، آتشی که برای اینکه خود بیدار بمانند، برمی افروختند. ۱۲- آتش فدا، قبیله ای که در جنگ شکست می‌خورد، و مردمش اسیر می‌شدند، آتش می‌افروختند و زنها را شبانه تسلیم دشمن می‌کردند. ۱۳- آتش نشانه، برای داغ کردن شتر و علامت گذاری وی می‌افروختند. ۱۴- آتش حرتین، آتشی که خالد بن سنان عبسی وارد آن شد و خدا آن را خاموش کرد و او به سلامت خارج گردید. .......: شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
تربیت فرزند نوردیده : در طول زندگی خیلی اتفاق های ناگوار ممکن است برای ما بیفتد مثل از دست دادن یک عزیز، خب از لحاظ عاطفی  خیلی آسیب می بینیم ولی صرفاً فقط یک اتفاق است، ما را آزرده کرد، اما حالا چگونه از این اتفاق برای رشد خودم استفاده کنم، با درک مسئول می توانیم هر اتفاقی که می افتد را به یک عامل رشد تبدیل کنیم و از خود بپرسیم که حالا این اتفاق چگونه می تواند تبدیل به یک عامل رشد برای من شود؟ این یک سوءال انسان با تفکر مثبت است. خیلی سخت است، درد دارد، اما درد را می کشم و از آن عبور می کنم و آن را تبدیل به عامل رشد می کنم. انسان با تفکر مثبت، تفسیر مثبت از وقایع می کند به همین دلیل  همیشه سپاسگزار است. انسان با تفکر منفی همیشه تفسیر منفی می کند، درک مقصر و مظلوم دارد یا طلبکار است یا بدهکار. چه قدر از خدا گله می کنیم؟ این هم خونه بود قسمت من کردی؟ همین طور راجع به همسر، بچه و غیره، همه شانس دارن ما هم داریم!!! همیشه شاکی هستیم چون در تفکر منفی گیر کرده ایم. یک مثال در مورد تفکر مثبت میزنم: مثلاً یکباره همسرمان خبر می دهد که منتقل شده است به چابهار، "خدارو شکر، شوهرم انتقالی گرفته چابهار تازه یکی از روستاهای چابهار، وای هوای گرم و ....خدایا شکرت این جا چه قدر مطلب برای کشف و یادگرفتن داره چه قدر جا برای رشد داره! تفکر مثبت و منفی یکی از دستآوردهای روانشناسی مدرن است. اروپایی ها را دیده اید که مثلاً ده سال می روند صحراهای افریقا، خودشان بچه هایشان را درس می دهند و هروقت که می بینیمشان خیلی عالی و خوب هستند چون رشد می کنند. خانمی را سراغ دارم که سی سال است در جنگل های افریقا راجع به پروانه ها مطالعه می کند. {قسمت51} [مباحث کودک متعادل ] انسان با تفکر مثبت همیشه در حال سپاسگزاری است، خدا روشکر خوردم زمین پایم شکست، عجب وقتی آدم پایش می شکند چه قدر تجربه کسب می کند، خدارو شکر یک حکمتی بود تا من رشد کنم.... خدا رو شکر که مادر شوهر یا مادرزن غرغرو دارم....... همه ی این ها تفسیر منفی یا تفسیر مثبت است. یکی از حاضرین: این که میگیم شاید حکمتی هست آیا درست است؟ پاسخ: حتماً، هر اتفاقی که می افتد برای رشد ما است، در عالم کائنات هیچ ذره ای بدون حساب و کتاب نیست، همه چیز به ما داده شده که ما رشد کنیم، یا قبول می کنیم و آن بسته را برمی داریم و باز می کنیم یا رد می کنیم برود. ما این اجازه ی انتخاب را داریم. چه قدر اتفاق هایی در زندگی ما افتاده که سریع گفتیم نه نه اصلاً صحبتشو نکن. حاضرین: پس هرچیزی که به ما گفتند چشم و گوش بسته قبولش کنیم؟ من نگفتم چشم و گوش بسته قبول کنید، گفتم هر اتفاقی که می افتد برای رشد ما است و چه طوری به آن نگاه می کنیم. داریم میریم که سوار اتوبوس شویم، راه می افتد و می رود و من جا می مانم!! "اَه عرضه نداری، یه خورده فقط یه خورده می جنبیدی و ..."  از خواب بلند می شویم می بینیم که باران می بارد اَه اَه بازم بارون، برف می بارد..... تابستون میشه هوا گرم میشه ......  دائم در حال شکایت و تفسیر منفی هستیم چون این باورهای ما هستند و عادت کرده ایم فقط سیاهی ها را ببینیم و اصلاً فکر نمی کنیم که این اتفاق چه پیامدی برای من دارد و چه عاملی برای رشد من در این اتفاق به ظاهر کوچک هست. ما صبوری نداریم، تحمل نداریم. نسل شما نسل عجولی است و همین حالت را داریم به بچه هایمان منتقل می کنیم در صورتی که بچه ها خیلی صبور و اهل تأمل هستند. پس از اتفاقات تفسیر مثبت کنیم سیاهی ها قاب زندگی هستند. معمولاً وقتی می خواهیم یک تابلو را به دیوار بزنیم آن را قاب می کنیم و قاب ها معمولاً تیره هستند تا زیبایی داخل آن صدچندان شود. پس سیاهی ها ی زندگی قاب هستند اگر رنگ مشکی و سیاهی نباشد زیبایی و قشنگی زندگی از بین می رود. (ادامه دارد...) {قسمت52} [مباحث کودک متعادل ]