از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
شاید برای تو هم اتفاق افتاده باشد که شیفته و مشتاق چیزی بوده باشی و مدت ها در آرزوی وصال آن بسوزی و به ناچار بسازی
تا پیش از رسیدن به مراد دلت تمام فکر و ذکرت وصال است و وصال
آن وقت است که تمام وجودت لبریز می شود از حسرت و بی تابی
به قول معروف تا ندیده ای و نرسیده ای فقط یک درد داری، ولی پس از وصول، هزار و یک درد داری ...
شدت این اشتیاق به ارزش مرادت نیز وابسته است که هر اندازه اهمیت بیشتری داشته باشد شیدایی بعدی بیشتر خواهد بود
این حکایت، شرح حال یکی از اولیاء مخلص خداوند است .
نام اصلی او «سید ذبیح الله قوامی» است، ولی با نام «حاج آقا فخر تهرانی» شناخته شده تر است.
بنابر آنچه در شرح حال او نقل شده است در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود
در اوائل جوانی از هوش و استعداد ویژه ای برخوردار بود
با جدیت درس می خواند و هدفش دریافت بورسیه برای تکمیل تحصیلات خود در خارج از کشور بود
در آن زمان عده ی کمی میتوانستند بورسیه تحصیلی بگیرند و به کشورهای اروپایی اعزام شوند
بالاخره تلاش این جوان خوش سیما به بار نشست و قرعه به نام وی افتاد
ولی میگویند روز اعزام به عللی که فقط خدا میداند، کمی دیر به فرودگاه رسید هواپیما پرواز کرد و این جوان جویای نام از پرواز جا ماند...
راه دیگری نداشت به ناچار ناراحت و غمگین از فرودگاه برگشت
آن همه تلاش و کوشش و تکاپو به هدر رفته بود یأس و ناامیدی وجودش را پر کرد و شعلههای آرزو در دلش به خاموشی گرایید
روزی از روزها با عارف واصل شیخ مرتضی زاهد (رحمة الله علیه) برخورد
کسی نمی داند در آن لحظات بین آن دو چه حرف هایی رد و بدل شد؟
ولی هرچه بود نفس قدسی شیخ مرتضی مسیر و سرنوشت جوان تهرانی را متحول کرد و از آن روز به بعد گویی انسان جدیدی متولد شد
حتی ظاهرش هم عوض شد. تمام لباس های به روز خود را کنار گذاشت و عبایی به دوش انداخت.
عشق به لقاء پروردگار و جذبه ی اتصال با ولی الله زمان (علیه السلام) شور عشقی درون حاج آقا فخر به وجود آورده بود و روز به روز عطش وصال محبوب در وی شدت می گرفت.
و سرانجام کار به آنجا رسید که در امام زمانش ذوب شد و به قول معروف؛ "ره صد ساله را یک شبه طی کرد" و متصل به دریای بی کران معرفت الله گردید.
جناب حجه الاسلام محمد علی شاه آبادی نقل کرد:
مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ حسن معزی فرمود:
عادت مرحوم حاج آقا فخر تهرانی این بود که وقتی به مجلس علماء وارد می شد، در کنار در ورودی نشسته و با احترام خاصی از هر گونه اظهار فضلی دوری می نمود!
روزی در اواخر عمر وی، در محفلی که حضرات علماء و از جمله آیة الله حسن زاده نیز شرکت داشتند
ناگاه مرحوم حاج آقا فخر تهرانی با لباسی نامرتب و عبایی که معلوم بود روی زمین کشیده شده، وارد مجلس شد و بر خلاف همیشه، در گوشه ای با حالتی بسیار مضطربانه نشست
پس از پایان یافتن مجلس و رفتن حضار و حضرات آقایان، وقتی از حالت اضطراب و ناراحتی اش پرسیدم
او رو به من کرد و با افسوس فراوان گفت: یک عمر آرزوی دیدار حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را داشتم، حال که نصیبم شد، اکنون از دوری وصالش آرامش ندارم!
بی مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
جهت سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان عجل الله فرجه
توسل ب امام حسین"علیه السلام"
توسل به حضرت پیامبر"صلی الله علیه وآله
هدیه ب روح ملکوتی عارف بالله حاج آقافخرتهرانی
برآورده شدن حاجات حاجتمندان نفری 313صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 داستان واقعی یک #تارزن🎸 که استاد مراجع تقلید و بزرگان شد!!
توصیه میکنم #حتما_حتما ببینید👌
سخنران #استاد_عالی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
003 mesala va monafegha.mp3
3.37M
#لالایی_خدا
#قصه ۳
#اسم_قصه: مثالا و منافقان
#محسن_عباسی_ولدی
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#رمان_علمدار_عشق
#نویسنده_پریسا_ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
بسم رب العشق
#قسمت شصت و هفتم -
😍علمدار عشق 😍#
#راوی نرگس سادات#
با استرس از خواب پریدم به ساعت تو اتاق نگاه کردم
یه ربع مونده به اذان صبح
از خوابی که دیده بودم
استرس داشتم
رفتم سمت مرتضی منتظر موندم
سجده آخر نمازش بره
- 😭😭😭😭مرتضی
+ جانم چرا گریه میکنی خانمم
- ببخشید منو
خیلی بد رفتار کردم
+ نه جانم
من بهت حق میدم
سرم کشید تو آغوشش
+ چی شده ساداتم
چرا بهم ریختی
- مرتضی 😭😭😭
یه خواب دیدم
+ چه خوابی
- خواب دیدم
تو یه صف طولانی وایستادم
نفری یه دونه هم پرونده دستمون بود
یه آقای خیلی نورانی نشسته بود
پرونده ها نگاه میکرد
بعدش امضا میزد
اما من نه تنها به آقا نزدیک نمیشدم
بلکه هی دور میشدم
یهو یه نفر گفت
خانم حضرت زینب داره با یارانش میاد
مرتضی😭😭😭
توام تو جمع یاران خانم بودی
اما
یه دستت نبود
اومدی سمتم گفتی
صبرکن میرسی اول صف
بعدش رفتی
اما اون آقای نورانی انگار ازمن ناراحت بود
+ ان شاالله خیره
فردا صبح برو پیش استاد احدی
تعبیر خوابت بپرس
- حتما
+ پاشو نماز بخونیم
نویسنده بانو ....ش
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5985724250592379414.mp3
5.38M
🌺 ترانه بسیار زیبا
❤️ نفس
https://eitaa.com/zandahlm1357
#هرروزیک_آیه
✨وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ
✨رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ
✨وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ
✨تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَلَا
✨تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا
✨وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَكَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا ﴿۲۸﴾
✨و با كسانى كه پروردگارشان را
✨صبح و شام مى خوانند و خشنودى
✨او را مى خواهند شكيبايى
✨پيشه كن و دو ديده ات را از
✨آنان برمگير كه زيور زندگى دنيا
✨را بخواهى و از آن كس كه قلبش
✨را از ياد خود غافل ساخته ايم
✨و از هوس خود پيروى كرده
✨و اساس كارش بر زياده روى
✨است اطاعت مكن (۲۸)
📚 سوره مبارکه الکهف
✍آیه ۲۸
https://eitaa.com/zandahlm1357
37.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تلاوت بسیار زیبای "سید طه حسینی" قاری نوجوان بوشهری از سوره های مبارکه فاطر و شمس در جلسه سالیانه قاریان قرآن در ماه رمضان با حضور مقام معظم رهبری.
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚖ چقـدر تصمیـم گرفتـۍ بخاطـر امام زمان تـرڪ گناه کنے ؟
⬅️ به همون انـدازه به امام زمان اعتقاد داری✅
#استاد_دانشمند
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💞مواظب همدیگه باشیم !!!!
🍃🌸🍃
💌از یه جایی بــه بعد...............دیگه
💌بزرگ نمیشیم؛ پیر میشیم
💌از یه جایی بــه بعد.............. دیگه
💌 خسته نمیشیم؛ می بُرّیم
💌از یه جایی بــه بعد..............دیگه
💌 تکراری نیستیم؛ زیادی هستیم...!!
🍃🌸🍃
🌷پس قدر خودمون ، خانواده مون ،
🌷دوستانمونو، زندگیمونو و کلا حضور
🌷خوشرنگ مون رو تو صفحهی دفتر
🌷 وجود بدونیم...
🍃🌸🍃
💌محبت تجارت پایاپای نیست
💌چرتکه نیندازیم که من چه کردم
💌 وتو در مقابل چه کردی!
💌بیشمار محبت کنیم.
💌حتی اگر به هر دلیلی کفه ترازوی دیگران سبک تر بود.
https://eitaa.com/zandahlm1357