eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تحقیر یک پسربچه دبیرستانی بخاطر پوشش ناهنجار مادرش ⚠️ نزدیک بود یک نفر کشته شود! @zandahlm1357
📸 آیدین زواره‌ای که گوشیو به دست مردم میده و میگه از خواستگاری من فیلم بگیرید حالا خواستگاریش با کی بود؟ با یه پسر! به همین راحتی عادی سازی همجنس‌بازی با زبان طنز در ایران ادامه داره (دقیقا مثل کاری که با سایر نقاط جهان انجام شد) نهادهای نظارتی باید به شدت برخورد کنند 🤦‍♂ @zandahlm1357
📸 نماز جماعت وسط مونترال کانادا ✌️ کاخ سفید داره حسینیه میشه @zandahlm1357
7.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عملیات «وعده صادق» ایران را در اوج اقتدار قرار داد 🔺وزیر کشور: عملیات ایران عزیز را در اوج اقتدار و توجهات جهانی قرار داد‌ و وعده‌های امام راحل و رهبر معظم انقلاب را به عینه در حال مشاهده هستیم. @zandahlm1357
14.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 یوم‌الله دانشگاه‌های آمریکا 🔺قیام دانشجویان آمریکایی علیه نسل‌کشی در از کجا شروع شد و حالا در چه وضعی است؟ @zandahlm1357
📸 گوشی هایی که بیشترین خرابی رو دارن و ارزش خریدن ندارن @zandahlm1357
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 آیا فلسطینی ها ناصبی هستند و به امام علی(ع) توهین میکنند؟ @zandahlm1357
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دیدار مجید و آقا معلم قصه‌های مجید پس از ۳۵ سال 🔺مهدی باقربیگی بازیگر نقش مجید در سریال قصه‌های مجید و محمدعلی میاندار، بازیگر نقش معلم در این سریال پس از سی و چهار سال در کنار هم در یک برنامه حضور یافته‌اند و از خاطرات حضورشان در این سریال گفتند. @zandahlm1357
33.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥نماهنگ 🌹سرزمین عشق و غیرت خوزستان 🔰شاعر: قاسم صرافان 🔰آهنگساز: حسین کریمی 🔰تدوین: یوسف نبوی 🔰طراحی و تولید: رضا نقدی 🔰خواننده:حاج صادق آهنگران @zandahlm1357👈
🍂 🔻 1⃣7⃣ سردار علی ناصری ساعت حوالی ده صبح بود. در این هنگام، سربازی آمد و گفت: ۔ اسمت چیه؟ - على. ۔ شیعه هستی؟ - شیعه ام. سرباز عراقی گفت: - من هم شیعه ام. ناراحت نباش. چیزی نیست. فقط یک تیر خورده ای. سرباز عراقی با کنیه صدایم زد و گفت: ابوحسین نگران نباش خوب می شوی. هرطور بود، مرا به خاکریز اول بردند. افسر عراقی از من پرسید: - اینجا چه می کنی؟ - راه را گم کرده ام. - چطور راه را گم کرده ای؟ چند نفر بودید؟ - سه نفر بودیم. بین ما دعوا شد. سه نفر ماندند، سه نفر آمدیم. - نه، تو برای شناسایی آمده ای! - کسیکه برای شناسایی می آید، دست خالی می آید؟ بدون اسلحه می آید؟ _ چرا وقتی ایست دادیم، فرار کردی؟ - شما مهلت ندادید ... تیراندازی کردید. تا اندازه ای قانع شدند. فرمانده با كلتش بازی می کرد، معلوم بود قصدهای بدی دارد. دل توی دلم نبود. سردم بود و کم کم داشتم درد را هم احساس می کردم. یکی از نظامیها به فرمانده اش گفت: نکشش. جوانه. یک تیر هم بیشتر نخورده. با فرمانده گردان تماس بگیر، شاید گفت ببریمش عقب. - با چی ببریمش عقب؟ توپخانه، از شانس بد من هنوز داشت کار می کرد. میان مرگ و زندگی بودم. هم می ترسیدم با کلت به سرم بزند و هم امید نجات داشتم. آن سرباز شیعه گفت: - من بلندش می کنم. با بی سیم تماس گرفتند. فرمان دادند هر طور شده مرا به عقب ببرند. تا اندازه زیادی خیالم راحت شد. سرباز شیعه آمد و خواست مراکول کند، نتوانست. زمینم گذاشت و گفت: ۔ چقدر سنگینی! در این وقت، دو نفر با برانکارد آمدند. آن شیعه، مرا کول گرفت. من هم گردنش را گرفتم. گفت: - خفه ام نکنی ها! - نه! بلندم کرد و کمی جلو برد و در برانکارد گذاشت. یکی از سربازها رو به من کرد و گفت: به خمینی فحش بده. موی بدنم سیخ شد. فکری به ذهنم رسید، بلند گفتم: . آخ ... آخ ... همان سرباز گفت: - معلومه از مردان خمینی هستی. می دانم نمی خواهی فحش بدهی. نده؛ اما آخ و اوخ هم نکن. ساکت باش. همان جا از خدا خواستم که اوضاع را طوری فراهم کند که هرگز در ایام اسارت در وضعیتی قرار نگیرم که دهانم به این گونه ناسزاها باز شود. پیگیر باشید @zandahlm1357👈