💠🌱💠🌱💠
✨سلوک مهدوی
🔟قسمت دهم
◀️تشرف سید علی قاضی
🔹سید علی قاضی را ندیدیم اما آیت الله بهجت را که دیدیم ! که چه حالات و معنویاتی داشتند سیدعلی قاضی استاد عرفان آیت الله بهجت بودند.
🔆سیدعلی قاضی دردانه امام زمان (ع) بود. ایشان هر تغییر حالتی را که می خواست بدهد بلند بشود این طرف و آن طرف برود ورد زبانش یاصاحب الزمان(ع) بود ؛ این قدر با صاحب الزمان(ع) انس گرفته بود.
❓ وقتی شاگردان سیدعلی قاضی ازایشان سوال می کنند آیا شما به محضرامام زمان(ع) می رسید. ؟ سید علی آقای قاضی گفت کوراست آن چشمی که صبح ازخواب بیدار بشود و مولایش را نبیند.
☝️یکی از بزرگان پیش ایشان رفت و گفت من می خواهم محضر امام زمان (ع) تشرفی داشته باشم سید علی قاضی یک ذکر و وردی را به او یاد داد. گفت در مسجد سهله این کار را نجام بده و ذکر و ورد را بخوان امام زمان (ع) را می بینی. گفت چند شب گذشت و داشتم ذکر را می خواندم. که کسی آمد و دستش را روی پشتم زد و گفت برای تشرف به محضر امام زمان (ع) آماده باش. یه دفعه تمام وجودم را ترس فرا گرفت. نتوانستم آن مرتبه به سمت امام زمان بروم، التماس کردم که امام زمان(ع) من آماده نیستم و آن حالات گرفته شد.و آقا را هم ندید.
🔹سید علی قاضی این فرد را روز بعد دید.گفت قبل از اینکه من سلام بدهم و حرفی بزنم؛ ایشان گفتند تو که هنوز محیا و آماده نشده ای برای چه زمان ملاقات می خواهی.
🔆حتی یکی از بزرگان هم می خواست محضرامام زمان(ع) برسد به سیدعلی قاضی گفت برای من اجازه بگیر. ایشان به آن بزرگ گفت تو وقتی با خانواده خودت بدرفتاری می کنی چه طور می خواهی محضر امام زمان (ع)برسی.؟
👈سید علی قاضی می گفت وقتی این313نفرگرد امام زمان(ع) جمع شدند امام یک جمله ای به آنها می گوید که آنها با شنیدن آن جمله نسبت به وجود امام زمان (ع) کمی شک می کنند که او امام زمان(ع) است یانه؟ آن ۳۱۳نفر با آن مقام طی الارضی که دارند می روند اطراف زمین دور می زنند و متوجه می شوند نه جز خود ایشان کس دیگری امام زمان(ع) نیست.و دوباره دور ایشان می آیند.آن جمله ای که امام زمان (ع) به آن افراد می گوید را من می دانم .
⚜خیلی تعبیر قشنگی است یعنی انسان به چنین مقام بالایی می رسد که امام زمان (ع) به او این چیز ها را یاد می دهد.
👌دستورالعمل های سید علی قاضی برای سیرو سلوک مهدوی 👇👇
1⃣.انس شبانه روزی با قرآن
2⃣.توسل به ساحت آقا ابا عبدالله الحسین (ع).
این توسل کردن به امام حسین (ع) آدم را به امام زمان (ع) می رساند
3⃣توسل به حضرت عباس (ع).
ایشان می گفت طواف بین حرم امام حسین(ع) و حضرت عباس (ع) ثوابش کمتر از طواف بین سعی و صفا و مروه نیست. این عقیده ایشان بود.
4⃣.نمازاول وقت.
جمله معروف ایشان که می گفت اگر کسی نمازهای واجبش را در اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد من را لعن کند. (فکرکنید که چه می گوید این جا ارزش نماز اول وقت مشخص می شود.)
👌سعی کنید نمازهای اول وقت را به جماعت بخوانید و اگر نشد نماز عصر را موقع عصر و نماز عشاء را موقع عشاء. یعنی سعی کنید نمازها را جدا جدا و سر وقت خودش بخوانید که افضلیتش بیشتر است
5⃣.توصیه به نماز شب بود.
علامه طباطبایی می گوید سید علی قاضی به من گفت فرزندم دنیا می خواهی نماز شب بخوان ، آخرت می خواهی نماز شب بخوان. پیغمبر خدا می گوید دروغ گو است آن کسی که می گوید: من نمازشب می خوانم ولی فقیرم چنین چیزی امکان ندارد. سید علی قاضی می گوید امکان ندارد کسی بدون نماز شب خواندن به درجات عالیه برسد.
🔹🔹ادامه دارد🔹🔹
💽برگرفته از فایل شماره ۱ سلوک مهدوی
🎤استاد عبادی
#سلوک_مهدوی ۱۰
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چکار کنیم...
تا امام عصر(عج) سراغمان بیایند؟!
حکایت تشرف
آیتالله سید محمد باقر مجتهدی سیستانی
پدرمرجععالیقدر آیتاللهالعظمی سیستانی
محضر امامزمانعجلاللهتعالیفرجهالشریف
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹کلیپ تصویری
🍃توصیه عارف شیدا حضرت آیت الله کشمیری (ره) جهت قرب امام زمان (عج)
#کانال_عارفین
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
✨﷽✨
✅نجات شهيد ثانى توسّط امام زمان
✍شهيد ثانى به همراه كاروانى در حال سفر بود. در بين راه به جايى به نام رمله رسيدند. شهيد خواست به مسجدى كه معروف است به جامع ابيض برود، بخاطر زيارت كردن انبيايى كه در آنجا مدفون هستند. پس ديد كه در، قفل است ودر مسجد هيچ كسى نيست.
پس دستش را بر روى قفل گذاشت و كشيد. به اعجاز الهى در باز شد. او داخل شد و در آنجا مشغول به نماز و دعا گرديد و بخاطر توجّه وى بسوى خداوند متعال، متوجّه حركت كاروان نشد و از قافله جا ماند. پس متوجّه شد كه كاروان رفته وهيچ كسى از آنها نمانده است. نمى دانست چه كار بايد بكند و در مورد رسيدن به آنها فكر میكرد، با توجّه به اينكه وسايل او نيز بار شتر بوده و همراه كاروان رفته است، بنابراين شروع كرد پياده به دنبال كاروان راه رفتن تا اينكه از پياده راه رفتن خسته شد و به آنها نرسيد و از دور هم آنها را نديد.
وقتى در آن وضعيّت سخت و دشوار گرفتار شده بود ناگهان مردى را ديد كه به طرف او مى آمد، وآن مرد بر سوار استرى بود. وقتى آن سوار به او رسيد گفت: پُشت سر من سوار شو. پس شهيد ثانى را پشت خود سوار كرد و مثل برق در مدّت كوتاهى او را به كاروان رساند و او را از استر پياده كرد و فرمود: پيش دوستانت برو. و او وارد كاروان شد.
💥شهيد مى گويد: در جستجوى آن بودم كه در بين راه او را ببينم ولى اصلاً او را نديدم و قبل از آن هم نديده بودم.
📚 نجم الثّاقب باب۸، حکایت۶۵؛ ص۴۵۶
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اباصالح_التماس_دعا...
🎥کلیپ تصویری
🍃زمزمه جانسوز و دلنشین ، مناجات با امام زمان(عج) توسط مرحوم حاج محمدباقر منصوری
https://eitaa.com/zandahlm1357
مسجد گوهرشاد نمونه ای شاخص از معماری اسلامی ایرانی
بجا مانده از دوره تیموری
نام بانوگوهرشاد در دو جا با کاشی معرق نگاشته شدهاست: یکی در قسمت بالای در نقرهای که به دارالسیاده میرود و دیگری بر کتیبه ایوان مقصوره که به خط زیبای شاهزاده بایسنقر میباشد. در قسمت وسط نیز کتیبهای به نام محمدرضا امامی وجود دارد. بر اساس متن کتیبهٔ به خط ثلث در ایوان جنوبی، این مسجد در سال ۸۲۱ ق /۱۴۱۸ساخته شده است.
داستان جالب خانه ی پیرزن وسط مسجد گوهرشاد
داستان ساختن مسجد گوهرشاد و خانه ی پیرزنی که وسطمحوطه ی مسجد بود داستان جالب و زیبایی است که شنیدن دارد.
چندى پیش در میانه صحن كبیر گوهرشاد، محوطه مربع مستطیلى بود از سنگ، با نرده هاى سنگى كه تیركها و ستونهاش از هم فاصله زیاد داشت. این قسمت میانى به «مسجد پیرزن» معروف بود.
مسجد پیرزن افسانه اى دارد شبیه « حجره تنگ پیرزن » در ایوان و كاخ مداین.
خاقانى :
نه زال مداین كم، از پیرزن كوفه نه حجره تنگ این، كمتر ز تنورآن
یعنى آورده اند كه گوهرشاد هنگامى كه براى ساختن مسجد زمینهاى مناسب نزدیك «حرم» را مى خرید، و چندان خرید كه ساختن مسجد را كافى باشد، پیرزنى حاضر به فروش كلبه محقّر خود نشد، به هیچ بهایى ، و چنان كه مهندسان سنجیده بودند، این كلبه قناسى پنج ضلع، درست در میانه مسجد مى انداخت.
شهبانو گوهرشاد كه زنى بسیار توانا اما دادگر بود، توانایى و توانگرى خود را به ستم نیالود و پیرزن را مجبور به فروش نكرد. گرداگرد خانه او را خرید و به ساختن مسجد آغاز كرد. كار ساختن كه تمام شد و مسجدى بدین فرّ وجلال وجود گرفت، همه ناظران و صاحبنظران تنها نقض این بنیاد باشكوه و آباد را بودن آن كلبه محقر و ویران در میان مسجد مى دیدند، خاصه با چنان قناسى كه داشت.
اما به صورت اگر چنان بود كه ایشان مى دیدند و مى گفتند، بهمعنى چنان نبود. شاید این تقلیدى بود از داستان دادگرى در ایوان مداین.
به هر حال قصه مى گوید كه پیرزن پس از آن كه كار مسجد انجام گرفت، نزد گوهرشاد رفت و گفت: «اینك قناسى ِ خانه ام را به تو مى فروشم، تا از بهاى آن در میان مسجد بزرگ تو، من نیز مسجدكى از خود و به نام خود یادگار بگذارم.» و چنان شد كه او گفت.
تا چندى پیش، هر كه به صحن جامع گوهرشاد مى رفت، در میان آن پهنه بسیار وسیع، چهار دیوارى مستطیل شكل مى دید كه به آن محل مسجد پیرزن مى گفتند.
اما در این اخیر آن نرده ها را برداشته اند و مسجد پیرزن را آبدان بزرگى كرده اند كه از آبش وضو مى گیرند.
دیگر شیوه زنى آن زال و دادگرى گوهرشاد، كم كم به فراموشى سپرده مى شود، مگر نام آن آبدال را « حوض پیر زن » بگذارند یا راهنمایان و زیارتنامه خوانان، نسل به نسل براى زائران این داستان را بازگویند یا قصه را بر لوح و لوایى بنگارند و كنار حوض بر فرازى مناسب و نزدیك نصب كنند، و گر نه حیف از این قصه یادآور قصه اى كهنترـ كه فراموش شود. زیرا در جنب آن همه دیدنیهاى مسجد، یكى از شنیدنیها این است.
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آیا میدانید؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
ما هرگز نمی دانیم حقیقت چیست. خوابهایی که می بینیم شاید واقعیتِ اصلی ما باشد.
هم اکنون این نظریه وجود دارد که برخی از رویاهایِ پیچیده، باجزئیات و مرموز میتواند چشم اندازی از جهان های موازی نامرئی باشد که درست در کنار واقعیت خودمان وجود دارند و در جهانی دیگر رخ میدهند!
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزن بریم صفحه خنده ههههه😂😂😂
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
به سوسکه ميگن آرزوت چيه؟
ميگه:
يه بار با زنها بشينيم مشکلاتمون رو منطقي حل کنيم تا کى،،،،، جيغ،،، تاکي،، دمپايي ؟؟؟😔😬
یه میلیاردری بود که توی خونه اش تمساح نگه می داشت و اون ها رو گذاشته بود توی استخر پشت خونه اش، اون یه دختر خیلی زیبا هم داشت...
یه روز یه مهمونی خیلی مجلل گرفت. وسط های مجلس، پسرهای توی مهمونی رو جمع کرد و گفت می خوام براتون یه مسابقه بذارم. هر کدوم از شما بتونه این استخر پر از تمساح رو تا ته شنا کنه من یه میلیارد تومن بهش جایزه می دم یا این که دخترم رو به عقدش در میارم.
هنوز جمله آخرش تموم نشده بود که یکی پرید توی آب و تمساح ها همه رفتن طرفش. اون هم با هر بدبختی ای بود فرار کرد و تا ته طرف دیگر استخر رو شنا کرد. وقتی بیرون اومد، فقط چند خراش کوچک برداشته بود.
میلیاردر که خیلی کف کرده بود، 😶😢گفت: آفرین! 👏👏👏
خیلی خوشم اومد، حالا دخترم رو می خوای یا یک میلیارد تومن رو؟
پسره گفت: هیچ کدوم، اون فلان فلان شده ای رو که منو هول داد توی آب می خوام!😂😂😂😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب غلطی کردیم 😂😂😂👌