هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
داستان واقعی از شهید ایمانی
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
💠 #قسمت_سی_و_هشتم : سرزمین عجایب
.
هواپیما به زمین نشست ... واقعا برای من صحنه عجیبی بود ... زن هایی که تا چند لحظه قبل، با لباس های باز نشسته بودن، یهو عوض شدن ... خیلی از دیدن این صحنه تعجب کردم ... کوین، خودت رو آماده کن ... مثل اینکه قراره به زودی چیزهای عجیب زیادی ببینی ... .
.
بعد از تحویل ساک و خروج از گمرک، اسم من رو از بلندگو صدا زدن ... رفتم اطلاعات فرودگاه... چند نفر با لباس روحانی به استقبال من اومده بودن ... رفتار اونها با من خیلی گرم و صمیمی بود ... این رفتارشون من رو می ترسوند ... چرا با من اینطوری برخورد می کنن؟ ...
.
نفر اولی، دستش رو برای دست دادن با من بلند کرد ... با تمام وجود از این کار متنفر بودم ... به همون اندازه که یه سفید از دست دادن با ما بدش می اومد و کراهت داشت ... اما حالا هر کی به من می رسید می خواست باهام دست بده ...
.
باز دست دادن قابل تحمل تر بود ... اومد طرفم باهام مصافحه کنه ... خدای من ... ناخودآگاه خودم رو جمع کردم و یه قدم رفتم عقب ... توی تصاویر و فیلم ها این رفتار رو دیده بودم ... ترجیح می دادم بمیرم اما یه سفید رو بغل نکنم ... .
.
من توی استرالیا از حق موکل های سفید زیادی دفاع کرده بودم ... چون مظلوم واقع شده بودن ... اما حقیقت این بود که از اولین روز حضورم در دادگاه ... حس من نسبت به اونها ... به تنفر تبدیل شده بود و هرگز به صورت هیچ کدوم لبخند نزده بودم ... حالا هر بار که اینها با من صحبت می کردن بهم لبخند می زدن... و من گیج می شدم ... من که تا اون لحظه، از هیچ چیز، حتی مرگ نترسیده بودم ... از دیدن لبخندهای اونها می ترسیدم و نمی تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم ... رفتار محبت آمیز از یک سفید؟ ..
بالاخره به قم رسیدیم ... وارد محوطه که شدیم چشمم بین طلبه ها می دوید ... با دیدن اولین سیاه پوست قلبم آروم شد ... من توی اون دنیای سفید، تنها نبودم ...
.
.
در زدیم و وارد اتاق نسبتا بزرگی شدیم ... همه عین هم لباس پوشیده بودن ... اصلا رده ها و درجه ها مشخص نبود ... آقای نسبتا مسنی با دیدن من از جاش بلند شد ... به طرف ما اومد و بهم سلام کرد ... دستش رو برای دست دادن بلند کرد و برای مصافحه کردن اومد طرفم ...
.
گریه ام گرفته بود که روحانی کناری ... یواشکی با سر بهش اشاره کرد ... و اونم سریع، حالتش رو تغییر داد ... به خیر گذشت ...
.
زیرچشمی حواسم به همه چیز بود ... غیر از اینکه من یه وکیل بودم که پایه درسیم، فلسفه و سیاست بود ... و همین من رو ریز بین و دقیق کرده بود ... ورود به دنیای جدید هم، این دقت رو چند برابر می کرد ...
.
با این وجود، هنوز بین حالت ها و رفتارهای اونها گیج بودم که اون آقا رو بهم معرفی کردن ... رئیس اونجا بود ... تا حالا هیچ رئیسی جلوی پای من بلند نشده بود ... کم کم گیجی من، داشت به سرگیجه تبدیل می شد ... .
⬅️ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💐
🍃
💐🍃💐
🍃💐🍃
💐🍃💐🍃💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
در این عالم تنها ...
الموت یاتی بغته
#مرگ است که یهویی می آید
میگویی نه؟
تماشا کن👆
امان از لحظه مرگ اگر درحال #غفلت باشیم.
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🌻 دیدار مردگان با خانواده در دنیا 🌻
⇦عبد الرحیم قصیر می گوید: « از امام سوال کردم: آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمود: بله از خداوند اجازه می گیرد ٬ خداوند نیز به او اجازه می دهد و دو تا فرشته به همراه او می فرستد به صورت بعضی از پرندگانی که روی دیوار می نشینند به دیار آنان می آید و به ایشان نگاه می کنند و کلامشان را می شنوند.
⇦ اسحاق بن عمار می گوید : « به امام موسی کاظم (ع) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند . بعضی هر روز ٬ بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه. عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند : هنگام ظهر و مانند آن. عرض کردم : در چه صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند : در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن . خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند . »
📚 بـحــار ج۶۰ ص۲۵۷
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.......:
🔰گریه آیت الله جوادی آملی و شاگردان
💠مومن هنگام مرگ چه می بیند؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
💠﷽💠
💠 امام صادق (علیه السلام) به عقبه فرمود:
روز قيامت جز همين مذهبي كه شما داريد قبول نخواهند كرد... بين شما و بين صحنه اي كه ديدن آن سبب روشنايي چشمتان خواهد شد فاصله اي نيست جز اينكه جانتان به اينجا برسد (اشاره به حلق خود كردند.) يعني به محض رسيدن جان به گلو، با صحنه شادي آفرين مواجه خواهيد شد. امام (علیه السلام) اين جمله را گفت و سكوت كرد. راوي مي گويد: من با خود گفتم: آيا انسان مؤمن دم جان دادن چه مي بيند كه شادمان مي شود؟ ولي هيبت امام مانع از اين شد كه بپرسم. مُعَلّي كنار من نشسته بود آهسته با دست خود فشاري به بازوي من داد كه از آقا بپرس چه مي بيند؟! من گفتم: آقا بفرماييد چه مي بيند؟ باز امام (علیه السلام) فرمود: مي بيند. تا ده بار پرسيدم و در هر بار امام (علیه السلام) مي فرمود: مي بيند.
آخرين بار من گريه ام گرفت و گفتم: يا بن رسول الله! من مي خواهم دينم را از شما بگيرم. بفرماييد انسان مؤمن در حال احتضار چه مي بيند؟ فرمود: به خدا قسم وقتي جان به گلو رسيد، رسول خدا و عليّ مرتضي (علیهِما السلام) را مي بيند بعد فرمود:
«رسول خدا و امير مؤمنان (علیهِما السلام) كنار محتضر حاضر مي شوند. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) …بالاي سر او و امير مؤمنان (علیه السلام) كنار پاي او مي نشينند».
آنگاه رسول خدا خطاب به محتضر مي فرمايد:
«اي دوست خدا! بشارت كه من رسول خدا هستم». من براي تو بهترم از آنچه كه در دنيا گذاشته و آمده اي! سپس رسول خدا… (صلی الله علیه و آله و سلم) برمي خيزد و اميرالمؤمنين (علیه السلام) بالاي سر محتضر مي نشيند و مي گويد: «اي دوست خدا! بشارت كه من عليّ بن ابي طالبم. من همان علي هستم كه در دنيا دوستم داشتي. اينك وقت آن رسيده كه من نافع به حالت باشم».
بعد امام صادق (علیه السلام) فرمود: اين جريان در قرآن آمده است. راوي گفت: در كجاي قرآن؟! فرمود: در سوره يونس آنجا كه مي فرمايد:
{ الَّذِينَ آمَنُوا وَ كانُوا يَتَّقُونَ*لَهُمُ الْبُشْري فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ لا تَبْدِيلَ لِكَلِماتِ اللهِ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}
📕كافي،جلد۳،ص۱۲۸و۱۲۹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃