eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.8هزار عکس
35.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶پورمحمدی:طبق قانون برنامه اصلاحات ساختاری در بودجه انجام شد و بودجه یکپارچه و شفاف شد| اگر می‌گویید بودجه بزرگ شده پس حذفش کنید! 👤پورمحمدی، رئیس سازمان برنامه و بودجه در صحن علنی مجلس: 🔹200 همت بودجه برای تامین اجتماعی دیده شده است. 🔹104 همت برای همسان سازی بازنشستگان بودجه تامین شده است. 🔹هزینه‌های صندوق توسعه ملی با اذن رهبر انقلاب انجام می‌شود. 🔹ارقام صندوق توسعه ملی را برای اولین بار در بودجه آوردیم. 🔹در لایحه بودجه سال ۱۴۰۴ تقدیمی به مجلس شورای اسلامی، تورم سال آینده ۳۰ درصد در نظر گرفته شده است. 🔹تا آنجا که در توان داشته ایم و می دانستیم بودجه را به شکلی بسته ایم که بیشترین کمک به تولید و اشتغال در کشور صورت گیرد./دانشجو 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
عبدالرؤف عبدالرزاق کاشی در اصطلاحات ذیل عبدالرؤف می‌نویسد: عبدالرؤف کسی است که خدا او را مظهر رحمت و رأفت قرار داده است او رؤف ترین مخلوقات الهی به انسانهاست. غیر از حدود شرعی، چرا که یقین دارد حدی که بر مجرم وارد می‌کنند، هرچند ظاهر آن بلاست ولی نوعی رحمت الهی است. البته جز کسانی که ذوق ویژه ای دارند کسی توان فهم این را ندارد، پس اقامه حد ظاهری بر او عین اکرام باطنی اوست. قتل سهروردی شیخ مقتول، سهرودی، مردی ریاضت کشیده و جهانگرد بود. در سفرش به حلب مورد توجه شاه طاهر قرار گرفت، این اکرام موجب حسادت فقها شد و آنان فتوا به قتل او دادند و در سال ۵۸۶ کشته شد. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔅 ۳۶ 🌺 شهید امیر حاج امینی: |اگر‌ به واسطه‌ی خونم، حقی بر گردنِ دیگران داشته باشم؛ به خدای کعبه، از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمی‌گذرم. ●واژه‌یاب: ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۵۱ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند آمد و اکبر جایش را با او عوض کرد. قدری من و من کرد و گفت: «چرا این قدر عراقی ها به شما احترام می گذارند؟» - چطور مگر؟ - شما را جداگانه آوردند اردوگاه. شما را جای عالی ماشین نشاندند. شما را لباس اسارت ندادند. اینها برای چیست؟ - اشتباه می‌کنی. اینها هیچ کدام دلیل بر احترام عراقی ها به ما نیست، بلکه دلایل دیگری دارد. - خب بگو! تمام قضایا را برای او گفتم. وقتی متوجه موضوع شد گفت: «چه فکری می‌کردم و اصل قضیه چه بود!» خداحافظی کرد و رفت سر جایش و اکبر هم برگشت سر جایش و پرسید: «چه پرسید؟» گفتم: چیز مهمی نبود.» - نیم ساعت کنار تو بود و حرف می زدید، حالا می گویی چیز مهمی نبود؟! - دچار توهم شده بود. الحمدلله برطرف شد. فکر می کرد ما نیروهای وابسته به مجاهدین یا عراقی هستیم. ولی با توضیحاتی که دادم فهمید اصل قضیه چیست. ماشین در تاریکی شب حرکت می کرد و من ایران و بچه های قرارگاه را در ذهنم می آوردم. در این حال و هوا بودم که یادم آمد امشب شب جمعه است و چه شبی داریم آزاد می شویم. شب جمعه شب زیارتی امام حسین (ع) است و ما در حقیقت آزادشده امام حسین بودیم. دلم گرفت. راننده ماشین آدم ساکت و بی حرفی بود. نگاهی روانشناسانه به چهره اش کردم و دیدم می شود با او حرف زد. صورتم را جلو بردم و از پشت سر به او گفتم: «آقا خسته نباشید.» - ممنون. - می‌شود یک تقاضایی بکنم؟ - چه می خواهی؟ ۔ امشب شب جمعه است. اگر ممکن است رادیو ایران را بگیر تا در فاصله رسیدن به مرز دعای کمیل را گوش بدهیم. - همین؟ - همین. ممنون. رادیوی اتوبوس را روشن کرد و با موج آن قدری بازی کرد تا روی فرکانس ایران آمد. اتفاقا همان موقع آقای رستگاری داشت دعای کمیل می خواند. شنیدن این دعا آن هم از صدای رادیو ایران در آن لحظات اضطراب و ترس، برای من فرح بخش بود. در ماشین بیشتر بچه ها گریه می کردند. احساس می کردم در یکی از مساجد ایران هستم. راننده از آیینه ماشین نگاهی به فضای اتوبوس انداخت و با کم کردن رادیو گفت: «بچه ها، راستی راستی شما به خاطر دعای کمیل گریه می کنید یا به خاطر شادی رفتن به ایران؟» برای او جوابی نداشتم. نمی دانستم گریه ام از خوشحالی است یا ناراحتی؟ هر چه بود مبارک بود. راننده وقتی دید کسی جوابی به او نمی دهد دیگر ادامه نداد تا بچه ها با خیال راحت دعا را گوش بدهند. دعای کمیل با روضه خوانی مداح به پایان رسید. احساس کردم یک حمام داغ رفته و سبک شده ام. راننده بعد از دعا رادیو را خاموش کرد. مثل دفعه قبل صورتم را جلو بردم و گفتم: «آقای راننده، دستت درد نکند. خدا خیرت بدهد. ممنون.» شاید بیست دقیقه ای پس از دعا راننده سرعتش را زیادتر کرد و پس از دقایقی علایم مرزی جلوی چشممان ظاهر شد. اتوبوس جلو و جلوتر رفت. احساس می‌کردم دارم پرواز می کنم. مثل پر کاهی سبک شده بودم. نه من که همه این طور بودند. عده ای گریه کردند. با ایران چندصد متر بیشتر فاصله نداشتم. با خودم می‌گفتم: «آن طرف مرز چه خبر است؟» اتوبوس در نقطه ای که با طناب آن را معین کرده بودند ترمز کرد و دو نگهبان مسلح سریع از ماشین پیاده شدند و صدا زدند: همه بیایید پایین.» نورافکن ها خبر از خط مرزی دو کشور می داد. موقع پیاده شدن دستم را روی شانه نگهبان جوان عراقی گذاشتم که نیفتم. نگاهی به دست راستم کرد. معلوم بود انگشترم را دیده و چشمش آن را گرفته است. بی هیچ مقدمه ای گفت: «این انگشترت را به من بده. چشمم را گرفته.» - ببخشید. این انگشتر هدیه و یادگاری است. - تو را به خدا، به امام حسین، به امام علی قسمت می‌دهم این را به من بده. - گفتم که هدیه است! - هر چه که هست به من بده! نمی دانستم چه کنم. انگشتر یادگاری سید علاء بود. هر چه بهانه می آوردم ول کن نبود. سمج ایستاده بود و می گفت که الا و بالله باید انگشترم را به او بدهم. مرا به کسانی قسم داد که تحمل نداشتم اسم آنها بیاید و درخواست او را اجابت نکنم. انگشتر را در آوردم و به او دادم و گفتم: «باید خیلی مواظب این انگشتر باشی.» - حتما. حتما.. یک نفر دور از اتوبوس داشت فریاد می زد: «افراد اتوبوس یک زود بیایند اینجا.» همه به سرعت به جایی که گفته بود رفتیم و در یک صف ایستادیم. شروع به حرف زدن کرد ولی همه نگاهشان به جلو بود. همراه باشید ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
بهترين شيوه ى برخورد با منكرات چيست؟ بستگى به اين دارد كه چه كسى بخواهد برخورد كند. اگر شما بخواهيد برخورد كنيد، «زبان» است. شما به غير از زبان، هيچ تكليف ديگرى نداريد. نهى از منكر براى مردم، فقط زبانى است. البته براى حكومت، اين طور نيست. اگر منكر بزرگى باشد، برخورد حكومت احياناً ممكن است برخورد قانونى و خشن هم باشد؛ ليكن نهى از منكر و امر به معروفى كه در شرع مقدّس اسلام هست، زبان است؛ «إنَّمَا هِيَ اللِّسَان». مؤثرتر از مشت پولادين حكومتها تعجّب نكنيد. من به شما عرض مى كنم كه تأثير امر و نهى زبانى اگر انجام گيرد از تأثير مشت پولادين حكومتها بيشتر است. من چند سال است كه گفته‌ام امر به معروف و نهى از منكر. البته عدّه اى اين كار را مى كنند؛ اما همه نمى كنند. همه تجربه نمى كنند، مى گويند آقا چرا اثر نمى كند؛ تجربه كنيد. منكرى را كه ديديد، با زبان تذكّر دهيد. اصلًا لازم هم نيست زبان گزنده باشد و يا شما براى رفع آن منكر، سخنرانى بكنيد. يك كلمه بگوييد: آقا! خانم! برادر! اين منكر است. شما بگوييد، نفر دوم بگويد، نفر سوم بگويد، نفر دهم بگويد، نفر پنجاهم بگويد؛ كى مى تواند منكر را ادامه دهد؟ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
/میمونِ مسلمون دیده بودی شما !؟/ بچه مذهبی هایی که خوک‌و میمون از قبر میان بیرون بخاطر کارهایی که نکردن !😳 🎙