#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#وعده_صادق #فلسطین 🔻 آقا قرآن که این همه دعوت به صلح کرده، پس چرا فلسطین و اسرائیل با هم صلح نمیکن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فاطمیه
#ایام_فاطمیه
▪️ سخن مهم حضرت زهرا سلاماللهعلیها، در مورد اینکه چرا انقلابیون وا میدهند❗️
⬅️ مثل زبیری که در سقیفه بنی ساعده شمشیر کشید در دفاع از ولایت، چند سال بعد، رفت به جنگ با ولایت❗️
برخورد جالب حضرت امیر با وی...
استاد #رحیم_پور
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🌷 #دختر_شینا – قسمت 4⃣
✅ فصل اول
....میگفتند: « حاجآقا که پدرت است! »
میگفتم: « نه، حاجآقا شوهرم است. هر چه بخواهم، برایم میخرد. »
بچه بودم و معنی این حرفها را نمیفهمیدم. زنها میخندیدند و درگوشی چیزهایی به هم میگفتند و به لباسهای داخل تشت چنگ میزدند.
تا پدرم برود و برگردد، روزها برایم یک سال طول میکشید. مادرم از صبح تا شب کار داشت. از بیکاری حوصلهام سر میرفت. بهانه میگرفتم و میگفتم: « به من کار بده، خسته شدم. » مادرم همانطور که به کارهایش میرسید، میگفت:« تو بخور و بخواب. به وقتش آنقدر کار کنی که خسته شوی. حاجآقا سپرده، نگذارم دست به سیاه و سفید بزنی. »
دلم نمیخواست بخورم و بخوابم؛ اما انگار کار دیگری نداشتم. خواهرهایم به صدا درآمده بودند. میگفتند: « مامان! چقدر قدم را عزیز و گرامی کردهای. چقدر پیِ دل او بالا میروی. چرا که ما بچه بودیم، با ما اینطور رفتار نمیکردید؟!» با تمام توجهای که پدر و مادرم به من داشتند، نتوانستم آنها را راضی کنم تا به مدرسه بروم.
پدرم میگفت: « مدرسه به درد دخترها نمیخورد. »
معلم مدرسه مرد جوانی بود. کلاسها هم مختلط بودند. مادرم میگفت: « همین مانده که بروی مدرسه، کنار پسرها بنشینی و مرد نامحرم به تو درس بدهد. »
اما من عاشق مدرسه بودم. میدانستم پدرم طاقت گریة مرا ندارد. به همینخاطر، صبح تا شب گریه میکردم و به التماس میگفتم: «حاجآقا! تو را به خدا بگذار بروم مدرسه. »
پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، میگفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا میفرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر میکردم پدرم راست میگوید.
🔰ادامه دارد.....🔰
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بلا، عشق کسی به عیادت عارفی رفت، او را دید که به انواع مرضهای شدید مبتلا است. به خاطر تسلای خاطر او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جذبه
کششی از کششهای حق، برابر عمل جن و انس است.
چهل سال روزه
بنده ای چهل سال روزه گرفت و هیچکس از دور و نزدیک به حال او آگاه نشد؛ غذایش را میگرفت و در راه صدقه میداد، خانواده اش گمان میکردند در بازار چیزی میخورد و اهل بازار خیال میکردند در خانه غذا میخورد.
تصوف
تصوف یعنی چنگ زدن به فقر و نیاز و بخشش و ایثار و عرضه نکردن خود و مختار ندانستن خویش.
عارف و دانشمند
عارف کسی است که خداوند اسماء و صفات و افعالش را به او نشان دهد. پس معرفت، حالت سخن گفتن از دیدن است. عالم کسی است که خدا اینها را به یقین نه به شهود به او بدهد.
#کشکول_شیخ_بهاء
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
یه بزرگی میگفت: ما قراره با امامحسین(ع) محشور بشیم نه مشهور... - محبوب حسین باش نه مشهور جماعت #ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انیمیشن_شهدا
🎥 فرماندهی که برای نجات جوانان به زابل رفت و برنگشت...
شهید جواد حاجیخداکرم را بهتر بشناسیم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
Part02_خار و میخک .mp3
11.92M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 2⃣
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
✳️ درس تاریخ تطبیقی 🎥 استاد مهدی طائب 🔹 ویژه علاقهمندان به تاریخ 🔹 جلسه شانزدهم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@z
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
T030229.mp3
33.68M
✳️ درس تاریخ تطبیقی
🎥 استاد مهدی طائب
🔹 ویژه علاقهمندان به تاریخ
🔹 جلسه هفدهم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
حركت امام (عليه السّلام) به سوى مدائن پس از رسيدن سپاهيان اعزامى از سوى «مغيره» جانشين امام در كوفه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خيانت فرماندۀ سپاه امام
عبيدالله طبق دستور امام حركت كرد و از مناطق مختلفى گذشت تا به «مَسْكِن» رسيد. در اين ناحيه با سپاه معاويه برخورد نمودند و در مقابل آنها فرود آمدند. فرداى آن روز معاويه سپاهى را به جنگ او فرستاد؛ عبيدالله با نيروهاى خود به نبرد با آنها پرداخت و لشكر معاويه را مجبور به عقب نشينى كرد.
شب هنگام معاويه، پيكى را نزد عبيدالله فرستاد و پيغام داد كه امام به من پيشنهاد صلح داده است و كار خلافت را به من تسليم خواهد كرد؛ اگر هم اكنون تحت فرمان من قرار گيرى، مبلغ هزار هزار درهم به تو خواهم داد، نيمى را نقد و نيمى ديگر را هنگام تصرّف كوفه خواهم داد. عبيدالله بن عباس به طمع رشوۀ معاويه، شبانه و پنهانى از ميان سپاه خود فرار كرد و به معاويه پيوست و پانصد هزار درهم نقداً دريافت كرد.
چون بامداد شد سپاه در انتظار فرماندۀ خود بودند تا با او نماز گزارند، هر چه جستجو كردند او را نيافتند، از اين رو «قيس بن سعد» نماز صبح را اقامه كرد. پس از نماز چون متوجه خيانت و فرار عبيدالله شدند، قيس بن سعد با تدبير بسيار حساب شده اى طى سخنانى موفّق شد كه از پراكندگى سپاه جلوگيرى كند و انسجام آن را به خوبى حفظ نمايد.
قيس در افشاى چهرۀ خيانت بار عبيدالله گفت: «اى مردم! كار زشتى كه اين مرد ترسو و سست پيمان و بزدل كرد، شما را به ناراحتى و شگفتى نياندازد، اين مرد و پدر و برادرش حتى يك روز براى اسلام سودمندى نكرده اند. پدر او همان كسى است كه در جنگ بدر به نبرد پيغمبر خدا (صلّى الله عليه وآله) آمد و كعب بن عمر انصارى او را به اسارت گرفت و نزد پيغمبر (صلّى الله عليه وآله) آورد. رسول خدا (صلّى الله عليه وآله) هم از او فديه گرفت و ميان مسلمانان تقسيم كرد. برادرش فرمانرواى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در بصره بود كه اموال خدا و مسلمانان را به سرقت برد و براى خود كنيز خريد و مى پنداشت كه اين كار حلال است. همين عبيدالله را اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فرمانرواى يمن كرد، ولى هنگام حملۀ «بسر بن أبى أرطاة» از آن جا گريخت و فرزندان خود را رها كرد كه همه به دست دشمن متجاوز كشته شدند، امروز هم
اين گونه رفتار كرد كه شما ديديد».
پس از سخنان قيس بن سعد، مردم يك پارچه فرياد برآوردند: «سپاس خداى را كه او را از جمع ما راند و با دشمن همراه كرد».
معاويه پس از موفقيت در جلب عبيدالله بن عباس، درصدد فريب و جلب قيس بن سعد برآمد، و با ارسال نامه اى او را به سوى خود دعوت كرد. قيس با تندى پاسخ معاويه را داد و از جمله نوشت: «به خدا قسم مرا ديدار نخواهى كرد مگر اين كه ميان من و تو نيزه باشد». سپس سپاه را فراهم آورد و آمادۀ جنگ شد.
بسر بن أبى أرطاة با بيست هزار تن به مقابلۀ آنها بيرون آمد. قيس با سپاه خود بر آنها تاخته و پس از وارد آوردن ضرباتى بر لشكر معاويه، آنها را وادار به عقب نشينى كرد.
#تاریخ_تشیع
✍️استاد محمد حسین رجبی
https://eitaa.com/zandahlm1357
13800812_7969_64k_1.mp3
772.3K
✅نظر رهبر معظم انقلاب در مورد انوشیروان ظالم(1)
دهها هزار نفر ایرانی رو انوشيروان در یه روز می کشد
سخنرانی 12 آبان 1380
13960205_18648_64k.mp3
1.24M
✅نظر رهبر معظم انقلاب در مورد انوشیروان ظالم (2)
سخنرانی 5 اردیبهشت 96
رفتارشناسی خوارج 2.mp3
9.22M
🎧 سلسله جلسات #رفتارشناسی_خوارج 2
🔰 جلسه 2️⃣ دوم
👈 نتایج شوم حکمیت
👈 حضرت علی (ع) چه زمانی جنگ با خوارج را شروع کرد؟
👈 ویژگی مشترک مهم خوارج با برخی سوپرانقلابی های امروزی کدام است؟
🎤#استاد_عبادی ( از اساتید مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ )
🔰انقلابی باید قوی شود🔰
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
اعلام خروج نيروهاي انگليسي تلگرام كالدول در پنجم ژانويه ۱۹۲۱ از اين قرار است: «وزيرمختار انگلستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[روس ها] پيش از ماه آوريل و به عبارت ديگر به محض خروج كامل انگليسي ها، به تهران ميرسند. تأثير اخلاقي اعلام چنين تصميمي، كه البته ضرورتاً دولت آمريكا را درگير نمي سازد، بسيار عظيم خواهد بود؛ چرا كه تمام اقشار مردم ايران همچنان به آمريكا اعتماد دارند و با كمال رضايت با افسران آمريكايي همكاري خواهند كرد و جان تازه اي به بدنه سياسي كشور ميدمند و در برابر تمام نقشههاي بلشويك ها، به خوبي ايستادگي ميكنند. از طرفي با توجه به خطر فعلي بلشويك ها، دنيا نمي تواند اجازه دهد كه چنين ارزشهاي اخلاقي اي بلااستفاده باقي بماند. علاوه بر اين، از آنجا
كه دولت ايران در شرف رسيدن به توافقي با روسيه شوروي است، حضور آمريكاييها ميتواند خلوص نيت روسها را بسنجد؛ چرا كه روسها قول داده اند كه با خروج نيروهاي انگليسي، در امور داخلي ايران مداخله نكنند. همچنين دولت ايران احتمالاً خواستار به كار گيري مستشاران اقتصادي و ديگر متخصصان فني آمريكايي خواهد شد. اما فوري ترين خواسته آنها استخدام افسران نظامي خواهد بود تا به كمك آنها در روزهاي بحراني دوره گذار، نظم و آرامش را در كشور برقرار سازد. بدون اجراي چنين اقداماتي، مشكل بتوان ديد كه دولت چگونه از فروپاشي جان سالم بدر ميبرد. تصميماتي كه در چند هفته آينده اتخاذ خواهد شد، سرنوشت اين بخش از دنيا را براي يك نسل معين خواهد كرد، و اگر آمريكا قصد دارد در توسعه اقتصادي اين منطقه مشاركت كند، براي گذاشتن سنگ
بناي مشاركت هيچ فرصتي بهتر از فرصت كنوني پيش نخواهد آمد. چون احتمالاً دولت ايران بدين منظور با سفارت وارد مذاكره خواهد شد، نظرات و ديدگاههاي وزارت خارجه بايد بسيار مساعد و تفاهم آميز باشد. با كمال احترام لازم ميدانم كه گوشزد كنم، در صورتي كه ايران از آمريكا درخواست مستشار كند، دولت انگلستان با توجه به نگرش خود موضع گيري خواهد كرد. وزيرمختار انگلستان به سفارت اطلاع داده كه انگلستان هيچ مخالفتي با تصميمات آمريكا ندارد چرا كه تصميم گرفته است ايران را به حال خود رها كند. » [۱]
----------
[۱]: تلگرام كالدول، شماره ۳، ۱۱۷۱/۰۰. ۸۹۱، مورخ۶ ژانويه ۱۹۲۱
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌟💐🌟💐🌟💐 💐🌟💐🌟💐 🌟💐🌟💐 💐🌟💐 🌟💐 💐 💐قسمت شصت و پنجم 🌟 🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار 🔰خاطرات_پروين_غفارى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟💐🌟💐🌟💐
💐🌟💐🌟💐
🌟💐🌟💐
💐🌟💐
🌟💐
💐
💐قسمت شصت و ششم 🌟
🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار
🔰خاطرات_پروين_غفارى
🔱سوالات علوی مقدم نیز در طول بازجویی حاکی از این بود که قصد دارد به نوعی مرا در این قبیل مسائل وارد کند. خنده دارترین که پای مرا به مسائل سیاسی نیز کشیده و گفتند:
_ تو مصدقی هستی‼️
⚜ من که در تمام عمرم از سیاست چیزی نفهمیده بودم ،حیران بودم که منشا این اتهامات از کجاست .بعدا فهمیدم که حضور مرا در یکی از جلسات محاکمه دکتر مصدق پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ دلیل مصدقی بودنم می دانند.
🔱 آن روز از سر کنجکاوی من و مادرم به جلسه دادگاه رفتیم تا پیرمردی را از نزدیک ببینيم که ستون های کاخ شاه را به لرزه درآورده بود. تنها چیزی که از مصدق در آن دادگاه به خاطر دارم این بود که ملکه اعتضادی با دختر خاله اش که او نیز پری غفاری نام داشت به قصد خودشیرینی به مصدق گفت:
_ پیرمرد چرا میلرزی⁉️
و مصدق نیز در پاسخ گفت:
_ خانوم منار جنبان اصفهان هم می لرزد من که پیرمرد ای بیش نیستم
⚜شبهای تهران از آن من بود. در هر محفلی مردان گرد وجود من میگشتند و نه تنها مردان که زنان نیز برای دیدن زیبایی من در کنار در خانهام به کمین می نشستند .ايادی به دوستی اش با من ادامه میداد .گاهی از اخبار دربار و وضع شاه برای من حکایت میکرد. گاهی از دهانش می پرید و میگفت :
_شاه هنوز به فکر من است و گزارشهای رفت و آمد من به محافل مختلف به او می رسد .
🔱رضا خلیلی برادر سرهنگ ناصر خلیلی که شوهر خاله ام بود از کارمندان ساواک بود و مادرم را به عنوان خبرچین ساواک به خدمت گرفته بود. بعدها دانستم که اخبار روابط من با اشخاص مختلف را از مادرم می گرفته و به ساواک منتقل میکرد.
🔱 داماد مستوفی و الممالک که یک سرهنگ بود بامن روابطی داشت و بعضی شب ها به اتفاق تنی چند به منزل من مى آمد. هر وقت که او در خانه من بود صبح فردایش ماموران ساواک برای تحقیق میآمدند و از صحبت های شب گذشته پرس و جو می کردند.
⚜ تمام این مسائل حاکی از این بود که حرکات و رفتار من زیر نظر ساواک قرار دارد و به احتمال قوی شخص شاه یا اشرف در این قضیه دخیل بودند.
🔱یادم نمیرود که در یکی از شب های مهمانی که به مناسبت جشن تولد من برگزار شده بود زنی به عنوان کادو یک تخته قالی برای من فرستاد.🎁🎁
⚜بعدها دانستم این زن خواهرزاده حبیب القائیان بوده است .این زن از طریق فرستادن این فرش با من دوست شد من نمیدانم چطور شد که در یکی از شب هایی که او در منزل من بود احساس کرد که از او عکس گرفته شده است به این بهانه از من شکایت کرد و مجددا پای مرا به شهربانی و ساواک کشاند که با دشواری و مرارت تمام این مسئله را از طرف گذراندم.
🔱 در مهمانی هایی که در منزل من یا منزل دیگر دوستانم برگزار می شد اكثر موسیقیدانان و شعرا حاضر میشدند و چون مگسان دور شیرینی در وصف زیبایی من تعریف هاکرده و شعرها می سرودند .
⚜در این محافل بود که من با داریوش رفیعی خواننده معروف آن روزگار آشنا شدم و این آشنایی تبديل به آتش عشقی شد که جگر هر دوی ما را سوزاند و در جای خود آن را شرح خواهم داد .❤️🔥💘
🔱از شاعرانی که در وصف من شعرهایی سروده بودند میتوانم از معینی کرمانشاهی ابوالحسن ورزی، رهی معیری، ابراهیم صهبا باستانی پاریزی ،سرهنگ فردی و مرحوم مهدی رئیسی که از دوستان نزدیک رهی بود یاد کنم...
ادامه دارد....
✍#امينه
📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه
🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357