eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻 اعتراف خود نتانیا.هو به نبرد کل تمدن غرب با اسلام در غزه و لبنان... ⬅️ حالا متوجه میشیم چرا دو سال پیش گفتند نه غزه... نه لبنان...❗️ 🔻 استاد ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🌹 کتاب های معرفی شده توسط مقام معظم رهبری👇👇👇👇👇 🌺🍀💐🌷🍀🌺
قسمت :۱۲ دمِ غروب، دیدیم عده ای روی پشت بام اتاقی که ما توی آن نشسته بودیم راه می روند، پا می کوبند و شعر می خوانند. وسط سقف، دریچه ای بود که همه خانه های روستا شبیه آن را داشتند. بچه ها آمدند و گفتند: «آقا صمد و دوستانش روی پشت بام هستند.» همان طور که نشسته بودیم و به صداها گوش می دادیم، دیدیم بقچه ای، که به طنابی وصل شده بود، از داخل دریچه آویزان شد توی اتاق؛ درست بالای کرسی. چند نفری از دوستانم هم به این مهمانی دعوت شده بودند. آن ها دست زدند و گفتند: «قدم! یاالله بقچه را بگیر.» هنوز باور نداشتم صمد همان آقای داماد است و این برنامه هم طبق رسم و رسومی که داشتیم برای من که عروس بودم، گرفته شده است. به همین خاطر، از جایم تکان نخوردم و گفتم: «شما بروید بگیرید.» یکی از دوستانم دستم را گرفت و به زور هلم داد روی کرسی و گفت: «زود باش.» چاره ای نبود، رفتم روی کرسی بقچه را بگیرم. صمد انگار شوخی اش گرفته بود. طناب را بالا کشید. مجبور شدم روی پنجه پاهایم بایستم؛ اما صمد باز هم طناب را بالاتر کشید. صدای خنده هایش را از توی دریچه می شنیدم. با خودم گفتم: «الان نشانت می دهم.» خم شدم و طوری که صمد فکر کند می خواهم از کرسی پایین بیایم، یک پایم را روی زمین گذاشتم. صمد که فکر کرده بود من از این کارش بدم آمده و نمی خواهم بقچه را بگیرم. طناب را شل کرد؛ آن قدر که تا بالای سرم رسید. به یک چشم بر هم زدن، برگشتم و بقچه را توی هوا گرفتم. صمد، که بازی را باخته بود، طناب را شل تر کرد. مهمان ها برایم دست زدند. جلو آمدند و با شادی طناب را از بقچه جدا کردند و آن را بردند وسط اتاق و بازش کردند. صمد باز هم سنگ تمام گذاشته بود؛ بلوز و شلوار و دامن و روسری هایی که آخرین مدل روز بود و پارچه های گران قیمت و شیکی که همه را به تعجب انداخت. مادرم هم برای صمد چیزهایی خریده بود. آن ها را آورد و توی همان بقچه گذاشت. کفش و لباس زیر و جوراب، با یک پیراهن و پارچه شلواری و صابون و نبات. بقچه را گره زد و طناب را که از سقف آویزان بود به بقچه وصل کرد و گفت: «قدم جان! بگو آقا صمد طناب را بکشد.» رفتم روی کرسی؛ اما مانده بودم چطور صدایش کنم. این اولین باری بود که می خواستم اسمش را صدا کنم. اول طناب را چند بار کشیدم، اما انگار کسی حواسش به طناب نبود. روی پشت بام می خواندند و می رقصیدند. مادرم پشت سر هم می گفت: «قدم! زود باش. صدایش کن.» به ناچار صدازدم: «آقا... آقا... آقا...» خودم لرزش صدایم را می شنیدم. از خجالت تمام بدنم یخ کرده بود. جوابی نشنیدم. ناچار دوباره طناب را کشیدم و فریاد زدم: «آقا... آقا... آقا صمد!» قلبم تالاپ تلوپ می کرد و نفسم بند آمده بود. صمد که صدایم را شنیده بود، از وسط دریچه خم شد توی اتاق. صورتش را دیدم. با تعجب داشت نگاهم می کرد. تصویر آن نگاه و آن چهره مهربان تپش قلبم را بیشتر کرد. اشاره کردم به بقچه. خندید و با شادی بقچه را بالا کشید. دوستان صمد روی پشت بام دست می زدند و پا می کوبیدند. بعد هم پایین آمدند و رفتند توی آن یکی اتاق که مردها نشسته بودند. بعد از شام، خانواده ها درباره مراسم عقد و عروسی صحبت کردند. فردای آن روز مادر صمد به خانه ما آمد و ما را برای ناهار دعوت کرد. مادرم مرا صدا کرد و گفت: «قدم جان! برو و به خواهرها و زن داداش هایت بگو فردا گلین خانم همه شان را دعوت کرده.» چادرم را سرکردم و به طرف خانه خواهرم راه افتادم. سر کوچه صمد را دیدم. یک سبد روی دوشش بود. تا من را دید، انگار دنیا را به او داده باشند، خندید و ایستاد و سبد را زمین گذاشت و گفت: «سلام.» برای اولین بار جواب سلامش را دادم؛ اما انگار گناه بزرگی انجام داده بودم، تمام تنم می لرزید. مثل همیشه پا گذاشتم به فرار. خواهرم توی حیاط بود. پیغام را به او دادم و گفتم: «به خواهرها و زن داداش ها هم بگو.» بعد دو تا پا داشتم و دو تا هم قرض کردم و دویدم. می دانستم صمد الان توی کوچه ها دنبالم می گردد. می خواستم تا پیدایم نکرده، یک جوری گم و گور شوم. بین راه دایی ام را دیدم. اشاره کردم نگه دارد. بنده خدا ایستاد و گفت: «چی شده قدم؟! چرا رنگت پریده؟!» گفتم: «چیزی نیست. عجله دارم، می خواهم بروم خانه.» دایی خم شد و در ماشین را باز کرد و گفت: «پس بیا برسانمت.» از خدا خواسته ام شد و سوار شدم. از پیچ کوچه که گذشتیم، از توی آینه بغل ماشین، صمد را دیدم که سر کوچه ایستاده و با تعجب به ما نگاه می کرد. مهمان بازی های بین دو خانواده شروع شده بود. چند ماه بعد، پدرم گوسفندی خرید. نذری داشت که می خواست ادا کند. مادرم خانواده صمد را هم دعوت کرد. صبح زود سوار مینی بوسی شدیم، که پدرم کرایه کرده بود، گوسفند را توی صندوق عقب مینی بوس گذاشتیم تا برویم امامزاده ای که کمی دورتر، بالای کوه بود. ماشین به کندی از سینه کش کوه بالا می رفت.
راننده گفت: «ماشین نمی کشد. بهتر است چند نفر پیاده شوند.» من و خواهرها و زن برادر هایم پیاده شدیم. صمد هم پشت سر ما دوید. خیلی دوست داشت در این فرصت با من حرف بزند، اما من یا جلو می افتادم و یا می رفتم وسط خواهرهایم می ایستادم و با زن برادرهایم صحبت می کردم. ادامه دارد. 🕊🌹 🍃🌹🍃 🌹🍃 🍃 ‍┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶به تعهداتم با مردم پایبند می‌مانم | انتقادها را با جان و دل می‌پذیریم 👤رئیس‌جمهور در دیدار اعضای شورای مرکزی خانه احزاب ایران: 🔹هرگونه افزایش قیمت بی‌ضابطه به ویژه در سبد معیشتی مردم غیرقانونی و غیرقابل قبول است. 🔹انتقادها را با جان و دل می‌پذیریم، اما معتقدم اگر اختلاف را کنار بگذاریم و به جای بهانه‌جویی‌ها دست در دست هم بدهیم، قطعا خواهیم توانست بر همه مشکلات غلبه کنیم. 🔹امروز مهمترین دغدغه بنده به عنوان رئیس جمهور تحقق عدالت است و اگر قرار است دولت در برق، آب، گاز، بنزین و دیگر بخش‌ها یارانه‌ای بدهد، من این یارانه را بر اساس عدالت میان همه مردم توزیع خواهم کرد. ما به همه تعهدات خود با مردم پایبندیم. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶 🔹منابع رسانه‌ای از حملهٔ جدید رژیم صهیونیستی به بیروت و شنیده‌شدن صدای انفجار مهیب خبر دادند./ فارس 🔹رسانه‌های صهیونیستی از عملیات زیرگیری با خودرو از سوی یک فلسطینی نزدیک شهرک بنی‌نعیم در الخلیل خبر می‌دهند. گزارش‌های اولیه حاکی است که دو نظامی صهیونیست در این عملیات زخمی شدند./ تسنیم 🔹وزیر خارجه که برای شرکت در نشست مجمع جهانیِ ائتلاف تمدن‌های ملل متحد به لیسبون سفر کرده، در حاشیهٔ این نشست با کوناکوویچ، وزیر خارجهٔ بوسنی‌وهرزگوین دیدار و گفت‌وگو کرد./ فارس 🔹یک منبع رسمی لبنانی اعلام کرد به وزرا ابلاغ شده که برای برگزاری جلسه صبح فردای دولت برای تصویب توافق آتش‌بس آماده شوند./ ایسنا 🔹معاون پایش و نظارت ستاد ملی جمعیت: تقریبا ۳۰ درصد زوجین در سن باوری یک فرزند دارند. جمعیت اینها به ۴ میلیون نفر می‌رسد. اگر این‌ افراد را تشویق کنیم در ۲ سال می‌توان مشکلات نرخ باروری را حل کرد./ فارس 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥رژیم صهیونیستی همزمان به ۲۰ ساختمان در ضاحیهٔ بیروت حمله کرد 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🔶کارت‌های بانکی به موبایل‌ شما می‌آیند 👤معاون فناوری‌ بانک‌مرکزی: 🔹به‌زودی با فناوری جدید کهربا مردم می‌توانند با موبایل اگر NFC را پشتیبانی کند، امکان خرید داشته باشند. 🔹در حال حاضر ۷۰ درصد بانک‌های صادرکننده امکان پرداخت با موبایل را دارند. 🔹تا پایان دی‌ماه نیز ۳۰ درصد از شبکه پذیرندگی را نیز به این پروژه اضافه خواهیم کرد./فارس 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
6.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تجهیز شناورهای ارتش جمهوری اسلامی ایران به موشک‌های پدافندی عمود پرتاب 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥حضور خداداد عزیزی و وحید شمسایی در اردوگاه آوارگان لبنانی در بیروت 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357