eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.1هزار عکس
35هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
4_957855579060043839.pdf
1.09M
📚 کتاب «فضای مجازی از نگاه رهبر معظم انقلاب» #فضای_مجازی https://eitaa.com/zandahlm1357
4_6030786905728090986.mp3
3.07M
🔈صوت فضای مجازی واسارت خانواده ها❗️ ✅حجت الاسلام عالی 👈حتما گوش دهید 🌸 یک مربی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 تاثیرات فضای مجازی بر بچه ها؟ حتما این فیلم را ببینید‼️ ✅جلوی فرزندانمان کمتر از گوشی و تبلت استفاده کنیم و بیشتر برای تربیتشان وقت بگذاریم 🌸یک مربی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #هشدار_تربیتی پدر و مادرهای دلسوز! #تبلت و #موبایل را جایگزین برادر و خواهرهای نداشته فرزندانمان نکنیم ... 🌸یک مربی https://eitaa.com/zandahlm1357
4_5836807134460773150.pdf
289.5K
#ایده ✅ایده ها وبرنامه های برگزاری #هفته_وحدت ولادت پیامبراکرم(ص) 🌸 یک مربی https://eitaa.com/zandahlm1357
محمد امین.ppsx
4.14M
📺 پاورپوینت " مسابقه محمد امین " با موضوع میلاد حضرت محمد (ص) ، ویژه اجرا برای نوجوانان در هفته وحدت 🌸 #پاورپوینت 🌸یک مربی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
》 💛قسمت سوم جریان طلاق مادرم مختصر است ؛ من (فردوس) و مادرم رفته بودیم روستا پیش مادر بزرگ مامانم که مدتی رو اونجا بمونیم اما اونجا من مریض شدم و چند روزی برگشتنمون به تاخیر افتاد. مادربزرگ پدریم تعریف می‌کنه میگه وقتی تو و مادرت برگشتین خونه، پدرت اومد بی اختیار اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد و می‌گفت من قسم سه طلاقه خورده بودم اگه راحله برگرده تو اون خونه زن من نیست اما الان با فردوس برگشته دیدمشون رفتن تو خونه بیچاره شدم از دستشون دادم؛ پدرم چندین طلاقه دیگه خورده بود که مادرم بخاطر من نذاشت هیچ‌کدوم از طلاق ها بیفتن اما از این یکی خبر نداشت پدر و مادرم پیش روحانی های زیادی رفتن اما کار از کار گذشته بود؛ این در حالی بود که پدرم عمدا این قسم رو خورده بود که مادرم رو طلاق بده اما الان انگار پشیمان بود اینارو من یادم نمیاد فقط بارها و بارها از مادر پرسیدم و تعریف کرده برام. یکی از عمه هام همونی که مامان رو برای بابا پسند کرد، دوست خیلی صمیمی مامانم بود ، وقتی مامانم طلاق گرفت از شدت غصه مدتی مریض شد و بعدها همین غصه تبدیل به یک بیماری قلبی شد طلاق مامان همه خانواده ی بابا رو داغدار کرد و همه برای بی کسی و ظلمی که در حقش شد اشک ها ریختند وقتی که مامان رو طلاق دادند من 4 سال داشتم اون موقع مادر بزرگ مادریم ، از خارج برگشته بود و بچه‌های زیادی هم داشت. عموم و مادر بزرگم ماشین گرفتن و با کلی ناراحتی و گریه منو مادرم رو بردن شهری که مادر بزرگ مادریم اونجا بود. بابا به مامانم قول داده بود که منو بهش بده و هر طور شده طلاق رو درست کنه اما فقط واسه دلخوشی مامان این قول رو بهش داده بود بعد از طلاق، من پیش مامان بودم تو خونه مادر بزرگم، خیلی از اتفاق های اون موقع رو هنوز یادمه طعنه هایی که گاها به مامانم میزدن خاله و دایی های ناتنی‌م و حرفای بدی که به بابا می‌گفتن.. من خیلی بچه بودم اما سبحان الله عین یه بزرگسال همه ی این درد ها رو حس می‌کردم دایی هام کم سن و سالتر بودن و منو دوست داشتن می‌بردنم باغ و منو سوار الاغشون می‌کردن یه مرغ داشتم اسمش هامون بود مامانم می‌گفت همیشه براش حرف می‌زدی و تو بغلت بود میگه چند باری دیدم تو بغلت براش حرف زدی و گریه کردی از غصه داشتم دق می‌کردم وقتی می‌دیدمت این طوری؛ مامان خیلی حواسش بهم بود و همه فکر و خیالش شده بودم که چیزیم نشه و دلتنگی نکنم برای پدرم اما حال خودش خیلی بد بود و شبها وقت خواب سرمو می‌گرفت بغلش و حرف میزد و گریه می‌کرد ؛ مادر بزرگم اهل مسجد رفتن بود و منو باخودش میبرد مسجد و همونجا به اون فضا عادت کردم و باهاش اُنس گرفتم مادرم خواستگار زیاد داشت اما بخاطر من خیلی هاشون رو رد می‌کرد چون اونا زن بچه دار نمی‌خواستن. ازین گذشته مامان هنوز گوشه ی دلش منتظر قولی بود که بابا بهش داده بود. اما خونه ناپدری براش خیلی سخت بود اونم با یه دختر بچه بالاخره بعد از 8 ماه مامانم با مردی که خیلی از خودش بزرگتر بود ازدواج کرد فقط واسه اینکه قول داده بود منو مثل بچه خودش بدونه شوهرش خیلی مهربان و دوست داشتنی بود و با افتخار قبول کرد که من رو هم پیش خودش نگه داده. تو این هشت ماه بابا چند باری اومده بود شهر مامان تا منو ببینه هر وقت میدیدمش بجای خوشحالی از شدت دلتنگی فقط گریه می‌کردم و باباهم گریه می‌کرد مامان برای بار سوم ازدواج کرد و رفت خونه خودش و منو هم با خودش برد. شوهرش خیلی مرد خوبی بود و مامان رو خیلی دوست داشت و بهش احترام می‌گذاشت؛ انسان مومن و دینداری بود و اغلب قرآن می‌خواند و یادمه خیلی وقتا با منم بازی می‌کرد آخرین باری که بابا اومد با یکی از عموهام اومده بود ؛ اومده بود که بزنه زیر قولش و من رو از مامان بگیره یادمه شوهرِ مامانم خونه نبود و منو هر طور که بود مجبور کردن تا باهاشون برم مامانم میگه بچه بودی گولت زدن بابات گریه کرد و دلت براش سوخت و باهاش رفتی گریه های مامانم یادمه خیلی روز سختی بود الله شاهده تمام اون صحنه ها و لحظات منو بزرگ کردن و بچگیم رو ازم گرفتن و فقط به سن و سال بچه بودم 💛 ادامه دارد.... https://eitaa.com/zandahlm1357
"تهمت" مثل زغال است! اگر نسوزاند، سیاه میکند... وقتی تن ڪسی را زخمی میکنی، دیگه بعدش نوازش کردنش فقط دردش را بیشتر میکند... #حواسمان_باشد https://eitaa.com/zandahlm1357
☘ روزی که رسول خدا (ص) از غزوه تبوک باز می گشت، سعد انصاری به استقبال آن حضرت شتافت و با پیامبر (ص) دست داد. ‌ 🔺حضرت فرمود: چه باعث شده که دست هایت این گونه سفت و پینه بسته باشد؟ جواب داد: با بیل برای کسب نفقه خانواده ام کار می کنم. حضرت دست وی را بوسید و فرمود: این دست هرگز آتش جهنّم را حسّ نمی کند.😍 📙تاریخ بغداد، ج7، ص342 #حدیث https://eitaa.com/zandahlm1357
4_505426782116677483.mp3
9.61M
❤️ امیر بی گزندی تو ❤️ ترانه زیبا در وصف پیامبر (ص) 🎤 خواننده : محسن چاوشی 🌺 #هفته_وحدت #صلوات 🌺 #محمد_رسول_الله https://eitaa.com/zandahlm1357
🌸✨🌸✨🌸 ✨إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ✨ 🔹بی تردید کسانی که گفتند: پروردگار ما الله است، 🔹 سپس استقامت ورزیدند، 🔹 نه بیمی بر آنان است و نه اندوهگین می شوند. ✨✨✨✨ 🔷سوره احقاف ✨ آیه ۱٣🔶 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠🌤💠🌤💠🌤💠 ⬅️شرح دعای سلامتی 8⃣1⃣قسمت هجدهم ⁉️امام زمان (عج) که نیازی به صلوات ما ندارد، برای چه باید برایش صلوات بفرستیم؟ 🔹علامه طباطبایی می گوید👇 ☝️اولا صلواتی که ما برای امام زمان می فرستیم از خودمان که چیزی نمی فرستیم از طرف خدا داریم می گوییم. ✌️دوما امام زمان (عج) به من و شما احتیاج ندارد قبول! ولی به خدا که احتیاج دارد. اینها هر لحظه نیاز دارند به فیض خدا و به خدا نزدیک تر بشوند. چون هیچ کسی نمی تواند ادعا کند من صد درصد به خدا نزدیک شدم. چنین چیزی امکان ندارد چون ما بشر هستیم و محدود! و خدا غیر بشر است نامحدود. پس این صلوات ها و این هدایایی که برای اهل بیت می فرستیم برای شهدا، برای مؤمنین و عرفا می فرستیم درجات آنها را در بهشت بالاتر می برد و معرفت آنها را نسبت به خدا بیشتر می کند، فایده اش این است. 💭شما فرض کنید باغبانی در باغ، صاحب باغ کار می کند. آخر ماه که شد یک دسته گل💐 از باغ همان صاحب باغ می چیند و به آن صاحب باغ هدیه می دهد. آن گل برای باغبان نبود، برای صاحب باغ بود ولی باز صاحب باغ خوشحال می شود، این هم همان است.‌. ✨صلوات از طرف خداست، از طرف ما نیست! ما که رحمتی نداریم به امام زمان (عج) بدهیم ولی باز خدا و امام زمان خوشحال می شوند که ما حتی به فکر هدیه دادن به امام زمان هستیم. پس این صلوات ها باعث می شود که به خدا نزدیک تر بشوند و معرفت خدا را بیشتر درک کنند. 🔹ادامه دارد... 🎤استاد احسان عبادی ۱۸ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ #استاد_رائفی_پور 🔮 « ایجاد محبت و یاری امام زمان(عج) » کار خوب انجام میدی باید مستمر باشه تا اثر داشته باشه به جای اینکه یک روز هزار تا صلوات بفرستی دیگه نفرستی هر روز و همیشه ده صلوات بفرست 👌👌 اثر این کار بیشتره 🌺🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
https://eitaa.com/zandahlm1357
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... https://eitaa.com/zandahlm1357
🇮🇷 سیره شهدا 🇮🇷 نماز اول وقت چند سال بود احمد را میشناختم . برای کار های فرهنگی خیلی وقت می گذاشت . خودش و چند نفردیگر تلاش زیادی کردند تا بالاخره بسیج محل ، راه اندازی شد . خاطره ای از او دارم که تاثیر زیادی روی من گذاشت . یک روز در حسینیه ثارالله داشتیم مکان را جهت برگزاری مراسمی آماده میکردیم . فرصت زیادی نداشتیم . احمد مثل بچه های دیگر مشغول فعالیت بود صدای اذان به گوش رسید دست از کار کشید و در حالی که آستین هایش را بالا میزد از ما دور شد گفتم :( کجا میری ؟ بیا کارها رو انجام بدیم بعد نماز بخونیم ) برگشت و گفت :( فعلا خدا داره ما رو صدا میزنه من برم به خدا جواب بدم . از این مراسم واجب تره) رفت وضو گرفت و اول وقت نمازش را خواند بعد از نماز آمد و گفت : الان در خدمتم هر کاری هست بگید . شهید احمد حاجی وند الیاسی https://eitaa.com/zandahlm1357