#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#دولت #سوریه 🔻ببینید حجم عظیم نفوذی و جاسوس در اولین دولت بعد از انقلاب رو... برای حالا اون رو صد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت۲۰
#فصل_هشتم
کم کم در و همسایه و دوست و آشنا به حرف درآمدند که: «خوش به حالت قدم. چقدر صمد دوستت دارد.»
دلم غنج می رفت از این حرف ها؛ اما آن دو سه روز هم مثل برق و باد گذشت.
عصرِ روزی که می خواست برود، مرا کشاند گوشه ای و گفت: «قدم جان! من دارم می روم؛ اما می خواهم خیالم از طرفت راحت باشد. اگر اینجا راحتی بمان؛ اما اگر فکر می کنی اینجا به تو
سخت می گذرد، برو خانه حاج آقایت. وضعیت من فعلاً مشخص نیست. شاید یکی دو سال تهران بمانم. آنجا هم جای درست و میزانی ندارم تو را با خودم ببرم؛ اما بدان که دارم تمام سعی ام را می کنم تا زودتر پولی جمع کنم و خانه ای ردیف کنم. من حرفی ندارم اگر می خواهی بروی خانه حاج آقایت، برو. با پدر و مادرم حرف زده ام، آن ها هم حرفی ندارند. همه چیز مانده به تصمیم تو.»
کمی فکر کردم و گفتم: «دلم می خواهد بروم پیش حاج آقایم. اینجا احساس دلتنگی می کنم. خیلی سخت می گذرد.»
بدون اینکه خم به ابرو بیاورد، گفت: «پس تا خودم هستم، برو ساک و رخت و لباست را جمع کن. با خودم بروی، بهتر است.»
ساکم را بستم و با صلح و صفا از همه خداحافظی کردم و رفتیم خانه پدرم.
صمد مرا به آن ها سپرد. خداحافظی کرد و رفت.
با رفتنش چیزی در وجودم شکست. دیگر دوری اش را نمی توانستم تحمل کنم. مهربانی را برایم تمام و کمال کرده بود. یاد خوبی هایش می افتادم و بیشتر دلم برایش تنگ می شد. هیچ مردی تا به حال در روستا چنین رفتاری با زنش نداشت. هر جا می نشستم، تعریف از خوبی هایش بود. روزبه روز احساس علاقه ام نسبت به او بیشتر می شد. انگار او هم همین طور شده بود. چون سر یک هفته دوباره پیدایش شد. می گفت: «قدم! تو با من چه کرده ای! پنج شنبه صبح که می شود، دیگر دل توی دلم نیست. فکر می کنم اگر تو را نبینم، می میرم.»
همان روز با برادرم رفت و اسباب و اثاثیه ام را از خانه مادرش آورد و خالی کرد توی یکی از اتاق های پدرم. آن شب اولین شبی بود که صمد در خانه پدرم خوابید. توی روستای ما رسم نبود داماد خانه پدرزنش بخوابد. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد از خجالت از اتاق بیرون نیامد.
صبحانه و ناهارش را بردم توی اتاق. شب که شد، لباس پوشید و گفت: «من می روم. تو هم اسباب و اثاثیه مان را جمع کن و برو خانه عمویم. من اینجا نمی توانم زندگی کنم. از پدرت خجالت می کشم.»
همان روز تازه فهمیدم حامله ام. چیزی به صمد نگفتم.
فردای آن روز رفتم سراغ عموی صمد. بنده خدا تنها زندگی می کرد. زنش چند سال پیش فوت کرده بود. گفتم: «عمو جان بیا و در حق من و صمد پدری کن. می خواهیم چند وقتی مزاحمتان بشویم. بعد هم ماجرا را برایش تعریف کردم.»
عمو از خدا خواسته اش شد. با روی باز قبول کرد. به پدر و مادرم هم قضیه را گفتم و با کمک آن ها وسایل را جمع کردیم و آوردیم. بنده خدا عمو همان شب خانه را سپرد به من. کلیدش را داد و رفت خانه مادرشوهرم و تا وقتی که ما از آن خانه نرفتیم، برنگشت.
چند روز بعد قضیه حاملگی ام را به زن برادرم گفتم. خدیجه خبر را به مادرم داد. دیگر یک لحظه تنهایم نمی گذاشتند.
یک ماه طول کشید تا صمد آمد. وقتی گفتم حامله ام، سر از پا نمی شناخت. چند روزی که پیشم بود، نگذاشت از جایم تکان بخورم. همان وقت بود که یک قطعه زمین از خواهرم خرید؛ چهار صد و پنجاه تومان. هر دوی ما خیلی خوشحال بودیم. صمد می گفت: «تا چند وقت دیگر کار ساختمان تهران تمام می شود. دیگر کار نمی گیرم. می آیم با هم خانه خودمان را می سازیم.»
اول تابستان صمد آمد. با هم آستین ها را بالا زدیم و شروع به ساختن خانه کردیم. او شد اوستای بنا و من هم کارگرش. کمی بعد برادرش، تیمور، هم آمد کمک.
تابستان گرمی بود. اتفاقاً ماه رمضان هم بود. با این حال، هم در ساختن خانه به صمد کمک می کردم و هم روزه می گرفتم.
یک روز با خدیجه رفتیم حمام. از حمام که برگشتیم، حالم بد شد. گرمازده شده بودم و از تشنگی داشتم هلاک می شدم. هر چقدر خدیجه آب خنک روی سر و صورتم ریخت، فایده ای نداشت. بی حال گوشه ای افتاده بودم. خدیجه افتاد به جانم که باید روزه ات را بخوری. حالم بد بود؛ اما زیر بار نمی رفتم.
گفت: «الان می روم به آقا صمد می گویم بیاید ببردت بیمارستان.»
صمد داشت روی ساختمان کار می کرد. گفتم: «نه.. او هم طفلک روزه است. ولش کن. الان حالم خوب می شود.»
کمی گذشت، اما حالم خوب که نشد هیچ، بدتر هم شد. خدیجه اصرار کرد: «بی
ا روزه ات را بخور تا بلایی سر خودت و بچه نیاوردی.»
قبول نکردم. گفتم: «می خوابم، حالم خوب می شود.» خدیجه که نگرانم شده بود گفت: «میل خودت است، اصلاً به من چه! فردا که یک بچه عقب مانده به دنیا آوردی، می گویی کاش به حرف خدیجه گوش داده بودم.»
این را که گفت، توی دلم خالی شد؛ اما باز قبول نکردم.
ته دلم می گفتم اگر روزه ام را بخورم، بچه ام بی دین و ایمان می شود.
وقتی حالم خیلی بد شد و دست و پایم به لرزه افتاد، خدیجه چادر سر کرد تا برود صمد را خبر کند. گفتم: «به صمد نگو. هول می کند. باشد می خورم؛ اما به یک شرط.»
خدیجه که کمی خیالش راحت شده بود، گفت: «چه شرطی؟!»
گفتم: «تو هم باید روزه ات را بخوری.»
خدیجه با دهان باز نگاهم می کرد. چشم هایش از تعجب گرد شده بود. گفت: «تو حالت خراب است، من چرا باید روزه ام را بخورم؟!»
گفتم: «من کاری ندارم، یا با هم روزه مان را می شکنیم، یا من هم چیزی نمی خورم.»
خدیجه اول این پا و آن پا کرد. داشتم بی هوش می شدم. خانه دور سرم می چرخید. تمام بدنم یخ کرده و به لرزه افتاده بود. خدیجه دوید. دو تا تخم مرغ شکست و با روغن حیوانی نیمرو درست کرد. نان و سبزی هم آورد. بوی نیمرو که به دماغم خورد، دست و پایم بی حس شد و دلم ضعف رفت. لقمه ای جلوی دهانم گرفت.
سرم را کشیدم عقب و گفتم: «نه... اول تو بخور.»
خدیجه کفری شده بود. جیغ زد سرم. گفت: «این چه بساطی است بابا. تو حامله ای، داری می میری، من روزه ام را بشکنم؟!»
گریه ام گرفته بود. گفتم: «خدیجه! جان من، تو را به خدا بخور. به خاطر من.»
خدیجه یک دفعه لقمه را گذاشت توی دهانش و گفت: «خیالت راحت شد. حالا می خوری؟!»
دست و پایم می لرزید. با دیدن خدیجه شیر شدم. تکه ای نان برداشتم و انداختم روی نیمرو و لقمه اول را خوردم. بعد هم لقمه های بعدی.
وقتی حسابی سیر شدم و جان به دست و پایم آمد، به خدیجه نگاه کردم؛ او هم به من. لب هایمان از چربی نیمرو برق می زد.
گفتم: «الان اگر کسی ما را ببیند، می فهمد روزه مان را خورده ایم.»
اول خدیجه لب هایش را با دستک چادرش پاک کرد و بعد من. اما هر چه آن ها را می مالیدیم، سرخ تر و براق تر می شد. چاره ای نبود. کمی از گچ دیوار کندیم و آن را کشیدیم روی لب هایمان. بعد با چادر پاکش کردیم. فکر خوبی بود. هیچ کس نفهمید روزه مان را خوردیم.
🔸فصل نهم
آخر تابستان، ساخت خانه تمام شد. خانه کوچکی بود. یک اتاق و یک آشپزخانه داشت؛ همین. دستشویی هم گوشه حیاط بود. صمد یک انبار کوچک هم کنار دستشویی ساخته بود، برای هیزم و زغال کرسی و خرت و پرت های خانه.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥حضور یوآو گالانت وزیر جنگ پیشین رژیمصهیونیستی در واشنگتن خشم مردم را برانگیخت! 🔹این در حالی است ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶افزایش شانس زنده ماندن مبتلایان به سرطان پانکراس با یک ویتامین!
🔹تحقیقات نشان میدهد دُز بالای «ویتامین ث» میتواند پیشرفت جدیدی در درمان سرطان باشند.
🔹این تحقیق جدید از دانشگاه آیووا نشان میدهد که تجویز ۷۵ گرم ویتامین C سه بار در هفته، نرخ بقای بیماران مبتلا به سرطان پانکراس را دو برابر کرده و به ۱۶ ماه رسانده است. علاوه بر این، این روش باعث شد که بیماران مدت زمان بیشتری بیماریشان پیشرفت نکند.
🔹محققان همچنین اعلام کردند که ویتامین C در دوزهای بالا میتواند به کشتن سلولهای سرطانی کمک کند. این تحقیق میتواند به عنوان گامی مهم در درمان سرطانهای دیگر مانند سرطان ریه و مغز استفاده شود. با این حال، نتایج نیاز به تحقیقات بیشتر دارند و فاز ۳ کارآزمایی برای تایید آن ضروری است./ ایسنا
#سلامت
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥پیشبینی امام خمینی (ره) از آینده منطقه | اسرائیل قناعت نمیکند به آنجایی که هست
🔹اسرائیل قناعت نمیکند به آنجایی که هست؛ قدم قدم پیش میرود و هر قدمی که رفت، هی میگوید ما کاری نداریم، همین است، فردا قدم بالاتری برمیدارد. امروز لبنان است، فردا- خدای نخواسته- سوریه، پس فردا عراق است و همین طور.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶 #سرخط_خبرها
🔹معاون استانداری البرز: بهدلیل آلودگی هوا چهارشنبه کلاسهای درسی دانشآموزان در تمامی مقاطع استان بهصورت غیرحضوری برگزار خواهد شد./ ایسنا
🔹رئیس ستاد نوسازی ناوگان حملونقل: مالکان موتورسیکلتهای فرسوده از امروز (سهشنبه) میتوانند با مراجعه به درگاه اینترنتی ستاد نوسازی ناوگان حملونقل به نشانی nnhk.ir به صورت کاملا رایگان ثبتنام کنند./ تسنیم
🔹سخنگوی کرملین: استعفای اسد از روند انجام وظایفش به عنوان رئیس دولت سوریه، تصمیم شخصی اوست./ ایرنا
🔹سفیر ایران در سوریه، ضمن تکذیب خبر غارت کمکهای مردم ایران به سوریه توسط تروریستها گفت: من نه در تلویزیون و نه در هیچ جای دیگر چنین حرفی نزدهام؛ انتشار چنین دروغهایی ازسوی منافقین و صهیونیستها صورت میگیرد./ فارس
🔹فرمانده مزربانی فراجا: از ابتدای سال جاری تاکنون، ۲۰ میلیون لیتر سوخت قاچاق از قاچاقچیان در مرزهای آبی و خشکی کشف شده که نسبت به سال گذشته افزایش داشته است./ ایسنا
🔹مدیرکل دفتر مسکن و تسهیلات رفاهی بنیاد شهید و امور ایثارگران: تسهیلات مسکن ایثارگران افزایش یافت و سقف آن برای مراکز استانها ۷۵۰ میلیون تومان در نظر گرفته شد./ ایرنا
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تیرباران مجروحان در بیمارستان منبج سوریه
🔹رسانهٔ «الموجز الروسی» با انتشار تصاویری از حملهٔ تروریستهای مسلح نزدیک به ترکیه به یک بیمارستان نوشت: در این حمله سربازان سوریِ مجروح در بیمارستان، تیرباران شدند. شما میتوانید صدای افراد مسلحی را بشنوید که به زبان ترکمانی صحبت میکنند؛ نه عربی.
🔹این رسانه همچنین نوشته: بهنظر میرسد که شورشیان مسلح در سوریه، نیروهای عرب خود را بهعنوان «کبوتران صلح» در رسانهها به نمایش میگذارند و مأموریت کارهای انتقامجویانه را به سربازان خارجی خود واگذار کردهاند.
🔹برخی دیگر از کاربران هم دربارهٔ این تصاویر نوشتهاند که نیروهای موسوم به «الجیش الوطنی» تحت حمایت ترکیه پساز اشغال یک بیمارستان در شهر منبج و بیرونراندن نیروهای «قسد» از آن، نظامیان مجروح ارتش سوریه را در این بیمارستان تیرباران کردند.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثبت ۳۱۰ حمله هوایی صهیونیستها به سوریه
🔹سازمان دفاع مدنی سوریه اعلام کرد؛ دو روز پس از ورود نیروهای موسوم به تحریرالشام به دمشق هوایپماهای جنگی رژیم صهیونیستی صبح امروز دمشق و مناطق اطراف آن را ۱۵ بار بمباران کردند.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶تکذیب زندانی بودن امام موسی صدر در سوریه
🔻خانواده امام موسی صدر:
🔹شایعات منتشر شده در شبکههای اجتماعی درباره حضور امام موسی صدر در زندانی در سوریه را تکذیب میکنیم.
🔹هیچ یک از این اخبار که مبنا و منبع مشخص و شناخته شدهای ندارد، از اساس بیاعتبار است./ تسنیم
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ماشین کشتار الجولانی به راه افتاد
⛔️هشدار! این ویدئو حاوی تصاویر دلخراش است.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ ایران باستان؛ افسانه یا واقعیت؟ ✨
🔍 آیا حقیقت ایران باستان همان است که شنیدهایم؟ نه افراط، نه تفریط!
استاد محمد معلی
#ضد_شبهه
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هماکنون، گزارشی از حال و هوای حسینیه امام خمینی(ره) دقایقی پیش از دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم با رهبر معظم انقلاب اسلامی
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هماکنون، ورود حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی به حسینیه امام خمینی(ره) و آغاز دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم. ۱۴۰۳/۹/۲۱
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تلاوت آیاتی از کلامالله مجید در ابتدای دیدار امروز هزاران نفر از اقشار مختلف مردم با رهبر معظم انقلاب اسلامی. ۱۴۰۳/۹/۲۱
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357